شیوه‌ی قدرت طلب (استبدادی)

والدینی که شیوه استبدادی را به کار می‌برند متوقع نیز هستند اما هم نوایی آنان آنقدر زیاد است که وقتی فرزندان تمایلی به اطاعت ندارند نسبت به آن‌ها بی‌علاقگی نشان می‌دهند حتی آن‌ها را طرد می‌کنند. برخورد این والدین را می‌توان در این جمله نشان داد ، این کار را انجام بده چون من این طور می‌گویم.در نتیجه، تبادل و ارتباط کمی با فرزندان خود دارندواز فرزند خود انتظاردارند بدون پرسش درباره‌ صحت،سقم آن، حرف بزرگترها را قبول کنند .

نوجوانان برای اجتناب از اختلاف و تنبیه گاهی اوقات به قوانین سفت و سخت تن می‌دهند. در نتیجه گاهی سعی می‌کنند پدر و مادر خود را خشنود کنند. گاهی اوقات نیز یاد می‌گیرند از پدر و مادرشان بترسند. این گروه از کودکان مستقل فکر کردن را یاد نمی‌گیرند. دوستان و اطرافیان آن‌ها باید بگویند چه کار کنند. دوستان نیز همیشه توصیه‌های عاقلانه نمی‌کنند . فرزندان والدین مستبد غالباً دچار تعارض بوده و نوسان خلقی دارند، این نوجوانان شیوه‌های سازگاری و عزت نفس پایین‌تری دارند .

والدین مستبد فکر می‌کنند که جواب همه چیز را می‌دانند و می‌توانند به سود همه تصمیم بگیرند، به همین دلیل سعی می‌کنند نظرات خود را به همه تحمیل کنند. آن‌ها فرض را بر این می‌گذارند که نوجوان‌ها هرگز نمی‌توانند به خودی خود رفتار موفقیت آمیزی داشته باشند و مطابق انتظار پدر و مادر ظاهر شوند. والدین مستبد اغلب به طرق زیر رفتار می‌کنند:

  • از عملکرد نوجوان‌ها به شدت انتقاد می‌کنند.
  • متوقع و تهدید کننده هستند.
  • با پاداش دادن یا با مجازات کردن در مقام سلطه جویی بر نوجوان‌ها هستند.
  • خاطرنشان می‌کنند و غرولند می‌نمایند.
  • در تکالیف مدرسه نوجوانانشان دخالت بیش از اندازه می‌کنند.
  • به نوجوان‌ها اعتماد نمی‌کنند.
  • به آن‌ها احترام نمی‌گذارند و معتقدند که تنها یک راه درست وجود دارد و آن راهی است که آن‌ها پیشنهاد می‌کنند.

نوجوان‌ها هم به شیوه‌های مختلف با پدر و مادر مستبد برخورد می‌کنند. بعضی از آن‌ها خشمگین می‌شوند و تصمیم می‌گیرند علیه پدر و مادرشان شورش کنند. آن‌ها که احساس می‌کنند مورد انتقاد واقع شده‌اند، روی مواردی که پدر و مادر کنترل ندارند به کارشان ادامه می‌دهند. به عنوان نمونه می‌توان به موضوع انتخاب دوست، کشیدن سیگار، تلاش برای درس خواندن، شرکت در مراسم مذهبی، استعمال مواد مخدر، و یا پرداختن به فعالیت‌های جنسی اشاره کرد. وقتی پدرو مادرمستبد و نوجوان سرکش برای کسب قدرت اقدام بمبارزه می‌کنند، پدر و مادر یا نوجوان ممکنست یک پیروزی موقتی بدست آورند اما احترام متقابل از بین می‌رود و روابطشان آسیب می‌بیند .

بامریند، به این نتیجه رسید که فرزندان والدین مستبد، مضطرب، گوشه گیر و ناشاد هستند. این کودکان در تعامل با همسالان در صورت ناکامی، خصومت از خود نشان می‌دهند، به خصوص پسرها عصبانیت و مبارزه طلبی بالایی دارند. دخترها وابسته و فاقد روحیه اکتشاف هستند و از برخورد با مسئولیت طفره می‌روند.

فرزندپروری آسان گیر

والدین سهلگیر توجه بیش از حد به فرزندانشان نشان می‌دهند و از آنان انتظارات کمی دارند. این والدین اغلب استقلال و آزادی زیادی به فرزندان می‌دهند، ولی معمولاً اهداف و انتظارات روشنی برای فرزندان ترسیم نمی‌کنند. اغلب فرزندان خانواده‌های سهل گیر پیشرفت تحصیلی پایین دارند. این والدین فرزندان را به حال خود رها می‌کنند و الگوی مناسبی برای آن‌ها نیستند. گرایش به مصرف مواد مخدر و سایر رفتارهای ضد اجتماعی در فرزندان براثر این شیوه بسیار دیده می‌شود. پدر و مادر سهل گیر حد و حدود نمی‌گذارند و اگر بگذارند بر این محدودیت‌ها پایدار نمی‌مانند. کودکان بدون محدودیت، در آموختن مسئولیت پذیری با مشکلات فراوانی مواجه می‌شوند و به اصطلاح افسار گسیخته می‌شوند. آن‌ها با دیگران کنار نمی‌آیند. هر کاری را که دوست داشته باشند انجام می‌دهند. کودکانی که محدود نشده­اند یاد نمی‌گیرند به احساسات و حقوق دیگران توجه کنند. آن‌ها متوجه نیستند آدم‌ها در قبال یکدیگر مسئول هستند، همین امر می‌تواند زمینه ساز تعارض این کودکان با اطرافیان و از جمله والدین و همسالانشان شود .

 بامریند ، دریافت که فرزندان والدین آسان گیر بسیار خام هستند. آن‌ها در کنترل هیجانات تکانه های خود مشکل دارند و هنگامی که از آن‌ها خواسته می‌شود کاری را انجام دهند که با علایق زود­گذر آن‌ها مخالف است، سرکشی و نافرمانی می‌کنند. علاوه بر این، افرادی پر توقع هستند، به والدین و بزرگ‌سالان وابستگی دارند و نسبت به کودکانی که والدینشان کنترل بیشتری روی آن‌ها دارند تأکید کمتری بر انجام تکالیف مدرسه دارند. رابطه‌ی بین فرزندپروری به شیوه آسان گیر، رفتار وابستگی و عدم پیشرفت به ویژه در مورد پسرها بسیار بالاست.

در سن نوجوانی فرزندان، زیاده‌ روی والدین ادامه می‌یابد و منجر به ضعیف شدن خودمهارگری آنان می‌شود. نوجوانانی که والدینشان از معیار و هنجارهای روشن رفتاری استفاده نمی‌کنند کمتر در یادگیری مدرسه شرکت می‌کنند وبیشتر داروهای مخدر مصرف می‌نمایند، بسیاری از سرویس داد‌نها به نوجوانها با نیت خیر انجام می‌شود.  اشکال تربیت بشیوه‌ی نازپروری اینست که نوجوان‌ها را برای قبول مسئولیت در زندگی‌شان آماده نمی‌سازد.

فرزندپروری مقتدرانه

در تحقیق اولیه بامریند ،گروهی از کودکان پیش دبستانی توسط عده‌ای از روان‌شناسان چندین ماه در پیش دبستانی‌ها مورد مشاهده قرار گرفته و در درجه‌های مختلف سازگاری طبقه بندی شده بودند. از میان این کودکان یک گروه از نظر رشدیافتگی با دیگران تفاوت فاحشی داشتند، والدین این عده در فرزندپروری روشی را به کار برده بودند که در نظریه باوم­ریند شیوه­ی اقتداری نامیده می‌شد. این والدین فعالیت فرزندان خود را به شیوه‌ای منطقی هدایت و آن‌ها را به گفت و گو ترغیب می‌کنند؛ علاوه بر آن، وقتی کودکان نافرمانی می‌کنند، بدون آن که بیش از اندازه آن‌ها را محدود کنند، کنترل قاطعانه‌ای را بر آن‌ها اعمال می‌کنند. این گونه والدین به نیازها و علایق فردی فرزندشان بها می‌دهند، ولی استانداردهای مشخصی را نیز برای رفتار آن‌ها تعیین می‌کنند. این کودکان از دو گروه دیگر،سازگاری بهتردارند.آنها متکی به خود، مسلط بنفس،دارای اعتماد به نفس وشایستگی اجتماعی هستند.

والدین مقتدر نسبت به تغییر نیازهای کودکانشان حساس هستند و در این زمینه از استدلال و متقاعد کردن برای تسلیم آنان استفاده می‌کنند. این والدین نقش‌های گوناگون را توضیح می‌دهند، درباره مسائل مختلف بحث می‌کنند و مشوق ارتباطات کلامی بین خود و فرزندشان هستند و والدین با سبک مقتدرانه همچنین اندیشیدن مستقل فرزندان خود را تشویق می‌کنند و برای نظرات و دیدگاه‌های مخالف فرزندان خود احترام قائل هستند. والدین قاطع مجموعه‌ای از معیارهای واقع‌گرایانه، نقش‌های روشن و فرصت‌هایی را برای دست‌یابی به احساس کفایت برای کودکانشان فراهم می‌کنند. با این حال سهلگیر نیستند. هنگامی که استدلال آنان پذیرفته نشود، تمایل دارند تا بر اقتدار خود و خواسته‌هایشان تأکید کنند تا حرف شنوی فرزندان را به دست آورند مجموع این شرایط باعث می‌شود که تقابل بین والدین و فرزندان کاهش یابد و حتی در صورت بروز اختلافات به نحو مطلوبی حل شود . در تأیید این مطالب می‌توان به یافته‌های روتراف، کُنی و آن،  اشاره نمود که معتقدند نوجوانانی که شیوه فرزندپروری والدین خود را در دوران کودکی اقتداری توصیف نمودند میزان سازگاری آن‌ها بیشتر از افراد دیگری بود که والدین خود را سهل انگار و سختگیر توصیف نمودند.

دیگر یافته­ های بامریند، نشان داد کودکانی که والدین مقتدر داشتند به طور خاصی از رشد خوبی برخوردار بودند. درجه بندی روان‌شناسان نیز نشان داده بود که حالت سرزنده و شادابی داشتند، در تسلط به تکالیف جدید اعتماد به نفس داشتند، و با کنترل خود قادر به مقاومت در برابر اعمال اخلالگری بودند. همچنین پسرها در رفتار دوستانه و همکاری و دخترها در استقلال و تسلط بر رفتار نمرات بالایی آوردند .

 نتایج بررسی‌های بایرنی، هادوک و پوستون، نیزنشان دهنده‌ی آن است که نوجوانانی که والدینشان با آن‌ها ارتباط مثبت برقرار می‌کنند کمتر دچار مشکلات رفتاری و تعارض با اطرافیان می‌شوند. همچنین پژوهش‌های زیادی نشان دهنده‌ی پرخاشگری، تهاجم و آشفتگی‌های درونی و رفتاری فرزندان به عنوان پیامد الگوهای فرزندپروری استبدادی والدین است .

نتایج پژوهش چانگ و همکاران ، نیز گویای آن است که سبک‌های فرزندپروری خشن والدین به صورت مستقیم و غیر مستقیم با پرخاشگری فرزندان و مشکلات تنظیم هیجان فرزندان ارتباط دارد. تحقیقات بایر و سگالا،نیز نشان می‌دهد که پرخاشگری و مشاجره کلامی فرزندانی که بشیوه‌های فرزند پروری اقتدار تربیت شده‌اند کمتر از سبک استبدادی است. در مجموع می‌توان گفت که روابط عاطفی سرد و دوری­گزین نوجوانان که می‌تواند نتیجه‌ی سبک‌های فرزندپروری غیر مقتدرانه و طرد کننده‌ی والدین باشد؛ به عنوان صفتی برای پیش‌بینی رفتارهای پرخاشگرانه و ضد اجتماعی نوجوانان استفاده نمود. افرادی که با این گونه سبک والدینی بزرگی شده‌اند میتوان با ویژگیهایی چون فقدان درگیری عاطفی در روابط و فقدان احساس گناه توصیف نمود .  نتایج حاصل از هریک از شیوه‌های فرزندپروری را می­توان به قرار زیر ذکر نمود:

استبدادی در کودکی: مضطرب، ناشاد، منزوی و ناسازگار، خصومت در صورت ناکامی در نوجوانی: سازگاری کمتر نسبت به همسالان خود تحت روش اقتداری.

آسان گیری در کودکی: تکانشی، نافرمانی و سرکشی، متوقع و وابسته به بزرگسالان، پافشاری کم بر تکلیف. در نوجوانی :خود مهارگری و عملکرد ضعیف در مدرسه، مصرف داروی بیشتر نسبت به همسالان خود در شیوه‌ی استبدادی و اقتداری.

شیوه اقتداری در کودکی: سرزندگی و شادابی، عزت نفس بالا،خود کنترلی بالا، رفتار نقش جنسی منفی اندک.

شیوه اقتداری درنوجوانی:سطح بالاجرأت خود،بلوغ اجتماعی، اخلاقی، پیشرفت علمی،موفقیت آموزشی،سازگاری اجتماعی بالا.

منبع

وازپور، شبنم(1392)، اثربخشی آموزش خوددلگرم سازی مادران برتعارض والد-فرزند، پایان نامه کارشناسی ارشد،علوم تربیتی مشاوره تحصیلی،دانشکده روانشناسی وعلوم تربیتی علامه طباطبایی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0