سير و مراحل ایجاد فرسودگي شغلي

مرحله ی ماه عسل

زماني است كه ما در جايي استخدام مي شويم و با شور و شعف خاصي كار خود را شروع مي كنيم. اين احساسات عبارتند از:  تهييج ، اشتياق ، غرور و چالش . ممكن است زودتر از وقت معمول سر كار حاضر شويم و ديرتر هم محيط كار را ترك مي كنيم . شروع به كار ، ذخاير و انرژي ما را خارج مي كند . اگر تقويت ، تحسين ، تشويق و رضايت به دنبال كار نباشد، كاهش انرژي آغاز مي شود و فرد بدون آن كه خودش متوجه باشد، به تدريج از انرژي جسمي و رواني تهي مي شود .

مرحله ی كمبود سوخت

مرحله اي است كه فرد احساس كم آوردن انرژي مي كند و نارضايتي شغلي و خستگي شروع مي شود . فرد نوعي احساس مبهم زوال ، خستگي و گيجي را تجربه مي كند. نشانه هاي اين مرحله عبارتند از: نارضايتي شغلي ، عدم كارايي، اختلال در خواب و احساس خستگي . فرد سعي مي كند از طريق پناه بردن به مصرف سيگار ، مواد مخدر ، مشروب ، انجام دادن خريد هاي تفنني ، خوابيدن زياد و … به نوعي خود را فريب دهد .

مرحله ی نشانه ي مزمن

 اين مرحله كه با نشانه هاي فيزيولوژيكي همراه است. در فرد احساس خستگي مزمن ، سردردهاي دوره اي، ترش كردن معده ، خشم و افسردگي شديد شدت پيدا مي كند.

مرحله ي بحران

 در اين مرحله بدبيني عميق ، شك به توانايي هاي شخصي، حساس بودن به بيماري ها ي جسمي ناشي از درماندگي و نا اميدي و بروز ذهنيت فرار و پاسخ گريز از مشكلات پديد مي آيد. در اين مرحله ممكن است بيماري هاي جسمي فرد كه در مرحله قبل وجود داشت به صورت حاد و مزمن نيز جلوه گر شوند .

برخورد با ديوار؛ مرحله به بن بست رسيدن 

اين مرحله از نشانگان فشار رواني ناشي از فرسودگي شغلي با به پايان رسيدن نيروي فرد براي سازگاري با محيط كار مشخص مي شود ، يعني فرد مستعد خطر از دست دادن شغل مي شود با مراجع، همكاران و مدير در محل كار درگير مي شود در خانه نيز با همسر و فرزندان خود بر خوردهاي مكرري نشان مي دهد.

عوامل پيش سندرم فرسودگي شغلي

استرس يا فشار شغلي، به باور بسياري از پژوهشگران يكي از مشكلات عمده و فراگير محيط هاي كاري است .از نظر كلي مي توان استرس شغلي را پاسخ به فشارهاي ناشي از محيط كار دانست . متغيرهاي متعددي درمحيط كار ممكن است منجر به استرس شغلي شوند . از ميان متغيرهاي گوناگون مي توان متغيرهايي نظير مخاطره آميز بودن كار، تعارض نقش، ابهام نقش، گرانباري نقش و وظايف كاري و ناهمخواني بين تقاضاي شغلي با منابع در دسترس فرد را برشمرد .اين عوامل  ممكن است به استرس و فشار شغلي منجر شوند. و همچنین فرسودگي شغلي دارای سه بعد خستگي هيجاني، مسخ شخصيت، و احساسی كفايتي مي باشد، كه هر سه بعد اين متغير، در صورتي كه افراد از وظايف خود آگاهي كاملي داشته باشند، از شفافيت نقش متأثر خواهند بود. به عبارتي دیگر افراد با آگاهي از وظايفشان احساس كفايت بيشتري خواهند داشت ، و خستگي هيجاني و مسخ شخصيت كمتري را تجربه خواهند كرد و در نتيجه كمتر به سندرم فرسودگي شغلي مبتلا خواهند شد . چرا كه اين سندرم با ایجاد تصور منفي از خود، نگرش منفي نسبت به شغل و فقدان احساس ارتباط با مددجو مرتبط است.عوامل ايجاد اين سندرم نيز به شرح زير مي باشد:عوامل محيطي: اسكات به نقش اين عوامل در بروز فرسودگي شغلي اشاره مي كند. در محيط هاي كاري كه داراي ويژگي هاي زير مي باشند، فرسودگي شغلي پديدار مي شود:

  •  فشار هاي ناشي از مواجهه با تقاضا ها و درخواست هاي مكرر ديگران .
  •  رقابت سخت و فشرده .
  •  نياز هاي مالي و تلاش براي كسب در آمد .
  •   محروميت از آنچه فرد شايسته آن است .

دلايل ایجاد عدم انگيزه و رسیدن به فرسودگی شغلی

 نبودن پاداش :پاداش ستايش، احساس رضايت ، اعتماد به نفس بالا ، ترفيع ، بخشش، شهرت ، اعتبار ، چالش ، ماجرا جويي و هر آن چيز كه باعث احساس مثبت مي شود ، را در بر مي گيرد .

احساس بي قدرتي:فرد بايد به اين احساس برسد كه قوي است و قدرت نفوذ بر آنچه كه بر ما تاثير مي گذارد را دارد. اينكه كسي احساس كند نمي تواند بر آنچه كه براي او اتفاق مي افتد كنترل داشته باشد و احساس كند كه بي پناه است و كسي از او حمايت نمي كند بدترين تجربه انساني است . هر زمان كه فرد فكر كند جهان غير قابل کنترل است با مشكلات فراواني روبرو خواهد شد .

احساس كاهش قدرت فردي:قدرت فردي يعني توانايي نفوذ فرد بر دنياي اطراف به همان روشي كه مي خواهد اين قدرت و اين احساس ، مخالف حس بي پناهي است  اين حس به فرد كمك مي كند كه كار خود را تحت كنترل در آورد در حالي كه فرد كنترل كمي بر ساير افراد دارد اما مي تواند خود را كنترل نمايد و زماني كه احساس بي پناهي مي كند بعضي چيز ها را فراموش مي نماید. وقتي فرد توانمندي هاي خود را توسعه مي دهد مي تواند حس مهارت و كنترل بر زندگي خود را نيز توسعه دهد. تجربه حس مهارت هر چيزي را تغيير مي دهد زيرا اين حس بر تمركز فرد بر مواردي كه در آن مهارت دارد ، تاكيد مي نمايد ، اعتماد به نفس را افزايش مي دهد و مي تواند به فرد كمك كند كه بهتر خود را مديريت كند.

ضعف در خود مديريتي : خود مديريتي موثر نيازمند به دانش و مهارت است . تعداد اندكي از افراد در مورد اين كه چگونه بايد خود را به درستي مديريت نمايند، اطلاعات دارند و سايرين بسيار به نكات منفي توجه مي كنند و از دانش شخصي خود بهره مي گيرند در صورتي كه مي بايست اين مهارت را از ديگران بياموزند .

منبع

الماسی،شهپر(1393)، رابطه ی بین استرس شغلی و فرسودگی شغلی با سلامت روان در بین کارکنان ادارات،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی عمومی، دانشگاه آزاداسلامی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0