سلامت هيجاني
اين بعد از سلامت به فهم هيجانها و سبک صحيح مقابله با مشکلاتي که در زندگي روزمره پديد ميآيد و چگونگي تحمل کردن تنيدگيها، اشاره مي کند . سلامت هيجاني عبارت است از فزوني احساسات مثبت بر منفي. برخي اوقات غلبه خود اسنادها ي ادراکي مثبت بر خود اسنادها ي ادراکي منفي را نشانه سلامت هيجاني مي دانند.
سلامت هيجاني بصورت دارا بودن هويت از خود ايمن و حس توجه به خود مثبت تعريف شده است. اين دو خصيصه، جنبههايي از عزت نفس ميباشند. عزت نفس مولفه اصلي سلامت هيجاني است و يکي از قويترين پيش بيني کنندههاي سلامت عمومي است .
هويت خود به معني تصوير داخلي خود شخصي در نظر گرفته شده است. ارزشي که در هويت خود تعبيه شده است، توجه به خود ناميده ميشود. توجه به خود يعني فرد به مقدار لازم خود را ميستايد، به خود ارزش ميگذارد و خود را دوست دارد.
سلامت هيجاني بر سلامت جسماني و رواني تأثير بسزايي دارد. چون برخي از اختلالات مستقيما با هيجانها در ارتباطند ، مثل بيماريهاي روان تني، بنابراين ميزان سلامت هيجاني در کيفيت زندگي افراد تأثير فراواني ميگذارد. شايد دخالت عناصر فيزيولوژيکي و شناختي در هيجان از جمله عواملي باشد که نقش هيجان و سلامت يا نابهنجاري آن را در رفتار افراد متمايز مي کنند .
سلامت عقلاني
سلامت عقلانی يعني داشتن ذهن باز به عقايد و مفاهيم جديد. به عبارت ديگر سلامت عقلاني عبارت است از فهم اين نکته که شخص باطنا داراي انرژي لازم و مناسب براي انجام فعاليتهاي عقلاني ميباشد. محققان معتقدند که فعاليتهاي عقلاني بسيار زياد يا بسيار کم تأثير منفي بر سلامت ميگذارد. مقدار متوسط فعاليت عقلاني در حد بهينه بوده و مناسب است .
سلامت معنوي
بسیاری از تفکرات سنتي درباره سلامت اين است که حالات سلامت و بيماري را نشانهاي از فرايندهاي جسماني مي دانند، فرايندهايي که عيني بوده و از روشهاي مطالعه علمي تبعيت ميکنند. ليکن برخي مردم عقيده دارند که احساسات و تجربههاي معنوي آنها : احساسات و تجربههايي که ضرورتا از طريق تفکر منطقي و انتقادي حاصل نمي آيند ولي به صورت شهودي و ذهني وجود دارند, ميتواند بر سلامت افراد تأثير بگذارد. تقريبا تمام پزشکان تأييد مي کنند که بعد معنوي زندگي ميتواند به سلامت و بهبود بيماري کمک کند .
تحقيقات مختلف نيز نشان داده است آنهايي که حس معنوي بالايي دارند، سالم ترند. تجارب مذهبي و معنوي ميتواند احساسهاي مهرباني و همدلي، آرامش ذهني و وابستگي به مجموعه ارزشهاي جمعي و هماهنگي با محيط ايجاد کند ,عقيده بر اين است که چنين احساسها و تجربههايي اساس سلامت است، زيرا تعادل بين جنبههاي دروني و بيروني تجربه انساني را نشان ميدهند.
برخي معتقدند که بعد معنوي متضمن برخي مذاهب خاص است در حاليکه افراد ديگر معتقدند بعد معنوي در ارتباط با مذهب خاصي نيست و بخشي از فلسفه زندگي هر شخصي است. اين افراد عقيده دارند که برخي از تمرينها ميتوانند به افراد کمک کنند تا دنياي وجودي معنويت را تجربه کنند. دعا، نماز، مراقبه، يوگا، فعاليتهاي هنري و موسيقيايي و کمک کردن به ديگران نمونههايي از آن ميباشند. آگاه بودن از بعد معنوي ميتواند منجر به زندگي سالم تر شود.
برخي از مولفان سلامت معنوي را جزيي از سلامت روانشناختي دانسته و معتقدند که اين مولفه به احساس خودکارآمدي کمک مي کند. تجربه هدف و معني در زندگي از ديد برخي از مولفان به عنوان جنبه مهمي از معنويت است. آنها عنوان مي کنند که تجربه هدف و معني در زندگي يک ويژگي جهانشمولي از سلامت انسان است که منحصر به فرهنگ و موقعيت خاص نيست.
معنويت با سطح بالاي پيوند با خود و ديگران، نيروي بيشتر و واقعيت برتر در ارتباط است. در سطح نظري، معنويت با اميد همپوشي دارد. برخي از مولفان در مفهوم سازي خود از معنويت سازه اميد را بکار مي برند. اين سازه مولفه هدفمندي را در برميگيرد. معنويت اغلب با ايمان و دينداري نيز مرتبط است. اما اين سازهها را ميتوان متمايز کرد. دينداري با يک نظام عقيدتي به صورت اجتماعي- جمعي؛ مرتبط است که در آن عوامل فرهنگي و شناختي نقش بازي مي کند، در حالي که معنويت اغلب يک فرايند فردي، تجربي و عاطفي است .
منبع
افضلان،مریم(1393)، اثر تعدیل کنندگی راهبردهای مقابله ای و حمایت های اجتماعی دررابطه با کیفیت زندگی،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی بالینی، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی خوارزمی
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید