سلامت عمومی

اینک به بحث و بررسي سلامت، انواع و ابعاد مختلف آن و برخي متغيرهايي كه به طور مستقيم يا غيرمستقيم بر آن تأثير مي‌گذارند اشاره مي‌شود.
مفهوم سلامت
سلامت كيفيتي از زندگي است كه تعريف آن مشكل و اندازه‌گيري واقعي آن تقريباً غيرممكن است. متخصصان تعاريف متعددي از اين مفهوم ارائه داده‌اند اما تقريباً همه تعاريف موضوع مشتركي دارند و آن مسئوليت در قبال خود و انتخاب سبك زندگي سالم، است.
سازمان بهداشت جهاني، سلامت را چنين تعريف مي‌كند:
سلامت عبارت است از حالت بهزيستي كامل جسماني، رواني و اجتماعي و نه فقط فقدان بيماري يا ناتواني. سلامت را يك روش كنش وري وحدت يافته‌اي مي‌داند كه هدفش به حداكثر رساندن توان فرد است. به نظر وي سلامت مستلزم اين است كه فرد طيف تعادل و جهت (مسير) هدفمند را با محيط، يعني جايي كه در آن كنش وري خود را آشكار مي‌سازد، نگه دارد.
دان، سلامت را به محيط فردي محدود كرده است و عقيده دارد كه تجربۀ سلامت در هر فرد منحصر به خود آن فرد است. او همچنين معتقد است كه افراد اطلاعات حاصله از منبع درون و بيرون خود را به طريق متفاوتي پردازش و تفسير مي‌كنند. وجود چنين تفاوتي مي‌تواند ناشي از تفاوتهاي فردي باشد كه عليرغم فراهم كردن اطلاعات غني دربارۀ سلامت، نمي‌توان به طور مشخصي آن را توصيف كرد. بنابراين تهيه الگويي كه نشان‌دهندۀ چگونگي تأثير ادراك بر سلامت باشد بسيار مهم و كار مثبتي است .
لارسون ، عقيده دارد سلامت عبارت است از فقدان وضعيت و احساسات منفي كه نتيجۀ آن سازگاري و تطابق با دنياي خطرناك است.
برخي از مؤلفين مفهوم سلامت را مترادف با كيفيت زندگي آورده‌اند. به نظر اين مؤلفان كيفيت زندگي در برگيرندۀ مجموعه شرايطي است كه افراد در زندگي خود دارند. براي كيفيت زندگي در معني در نظر گرفته شده است.
(1) وجود شرايط لازم براي يك زندگي خوب
(2) تمرين براي خوب زندگي كردن.
هنگامي كه سطح اجتماعي و جمعي مطرح مي‌شود، معني اول مدنظر است لذا وقتي مي‌گوييم كيفيت زندگي در يك كشور ضعيف است بدين منظور است كه شرايط اساسي مانند غذاي كافي، مسكن، مراقبت‌هاي بهداشتي، … در اين كشور كم است. به عبارت ديگر اين كشور براي ساكنانش غيرقابل زندگي كردن است و يا تحمل چنين شرايط دشواري براي ساكنان آن سخت است.
اما معني دوم كيفيت زندگي در سطح جمعي به كار نمي‌رود. نمي‌توان گفت كه خود يك كشور خوب زندگي مي‌كند؛ كشور زندگي نمي‌كند بلكه ساكنان آن زندگي مي‌كنند. در مفهوم فردي اين واژه (كيفيت زندگي) به هر دو معني به كار مي‌رود. وقتي گفته مي‌شود فرد زندگي خوبي ندارد ممكن است منظور اين باشد كه او فاقد آن چيزهايي است كه وجود آن حتمي و واجب فرض مي‌شود يا ممكن است اين منظور را داشته باشد كه زندگي و سلامت عمومي فرد در معرض تهديد بوده و رو به زوال مي‌رود.
اين شرايط و معاني ممكن است با هم تلاقي داشته باشند اما با همديگر توافق نداشته و در يك مسير نباشند چرا يك فرد مي‌تواند غني، نيرومند و مشهور باشد اما پريشان، آزرده خاطر و گرفتار نيز باشد. برعكس، فردي كه فقير، ضعيف و منزوي است ممكن است از نظر رواني و جسماني شاداب و كامياب باشد. در اين ديدگاه نيز نقش ادراكات فرد از موقعيت‌ها و تفسيرهاي ذهني كاملاً نمايان است.
برخي مواقع سلامت را فقط در ارتباط با وضعيت مطلوب جسماني در نظر مي‌گيرند و به مفهومي كه وسيع‌تر بوده و ابعاد مختلف را در نظر داشته باشد از واژه بهزيستي استفاده مي‌شود. در مقابل برخي از مؤلفان مفهوم سلامت و بهزيستي را معادل هم قرار داده‌اند. ما نيز صرفنظر از تمايزهاي بحث‌انگيز تمام مفاهيم مترادف را يكي فرض كرده است.
منبع
برقی ایرانی،زیبا(1392)، اثربخشی شناخت_رفتار درمانگری سالمندی(CBTO)بربهبودنشانه¬های مرضی،همبسته¬های شناختی،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی عمومی،دانشگاه پیام نور
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0