سقف شیشه ای

در جهان امروز که کشورها با حداکثر توان خود برای رشد و توسعه به رقابت می پردازند، استفاده از تمام ظرفیت منابع انسانی اهمیت ویژه ای می یابد. زنان یکی از سرمایه های با ارزش هر کشور به خصوص در کشورهای در حال توسعه هستند. در حقیقت مشارکت جدی زنان کلید رشد و ترقی این کشورها محسوب می شود. زنان تقریباً نیمی از افراد هر جامعه را تشکیل می دهند و سازندگان و پرورش دهندگان نسل های آینده محسوب می شوند. آنها منبع انسانی بالقوه مهمی در توسعه علمی، اجتماعی و فرهنگی کشورند؛ از این رو توجه ویژه به مسیر پیشرفت شغلی آنها ضرورت دارد. مشارکت زنان در بازار کار یکی از مهم ترین تغییرات اجتماعی در قرن گذشته است. امروزه زنان به پیشرفت های قابل توجهی در مدیریت دست یافته اند که سال ها در اختیار مردان بود. با این حال، زنان هنوز به سطوح بالای قدرت در سازمان ها دست نیافته اند. مطالعات در کشورهای مختلف از جمله نروژ، ایالات متحده آمریکا، کانادا، استرالیا و نیوزلند و انگلستان نشان می دهد که عدم حضورشایسته زنان در پست های اجرایی و در رده های تصمیم گیری ارشد شرکت های بزرگ یک پدیده جهانی است. بر اساس آمار منتشره سال 2009 واحد مطالعات توسعه انسانی و جنسیتی سازمان ملل متحد در ایران هنوز در پست های مدیریتی، زن ها سهمی که شایسته باشد را به دست نیاورده اند. سهم زنان در اشتغال تنها 033/0 و سهم آنان در گروه مدیران عالی رتبه کشور تنها 016/0 است. نظر سنجی ها نشان می دهد که جنسیت هنوز هم یک مانع مشترک پیشرفت شغلی زنان در بسیاری از عرصه های بین المللی است. به نظر می رسد که پیشرفت زنان به سطح اجرایی ارشد توسط موانعی نامرئی مسدود شده است که اصطلاح «سقف شیشه ای» این پدیده را به خوبی توصیف می کند. سقف شیشه ای برآمده از برداشت های کلیشه ای و پیش داوری هایی است که در مورد زنان وجود دارد و باعث می شود تا زنان نتوانند در سلسله مراتب سازمانی از سطوحی خاص بالاتر روند. سقف شیشه ای که مبتنی بر نگرش و پیش داوری های سازمانی است مانع پیشرفت زنان در مشاغل مدیریتی می شود

حضور زنان در محیط های کاری و مسائل وابسته به آن از مباحث محوری حوزه ی مدیریت تنوع فرهنگی در چند دهه ی اخیر بوده  و به کانون توجه پژوهشگران متعددی تبدیل شده است. یکی از موضوعات اساسی که در حوزه ی مورد اشاره مورد توجه بوده؛ ارتقاء زنان به سطوح بالاتر مدیریتی بوده است که در تشریح آن از پدیده ای موسوم به سقف شیشه ای یاد می شود. اصطلاح سقف شیشه ای اولین بار در سال 1986، بوسیله مجله وال استریت به کار رفت. این کنایه، به تبعیض جنسیتی اشاره می کرد که مانع آشکاری را شرح می دهد که زنان را از رشد بالاتر از یک سطح مشخص در سازمان باز می داشت. این اصطلاح در سال 1990 برای اشاره به تعداد اندک زنان و اقلیت ها در اداره سازمان های بخش دولتی و خصوصی به کار رفت. گاهی نیز برای اشاره به شکاف عمیق دستمزد در سطوح بالای توزیع درآمده ها به کار رفته است. به این معنا که کارکنان زن در گروه های بالای درآمدی، در مقایسه با مردان در همان مرتبه دریافتی کمتری دارند. زنان پس از ورود به سازمان ها گام با مردان شروع به رشدو بالنده گی می کنند و سطوح گوناگون سازمان را پشت سر می گذارند، اما هر چه زنان به سطوح بالاتر سازمانی می رسند، سرعت رشد و ارتقای آن ها کاهش می یابد تا جایی که عامل هایی نادیدنی آن ها را از دست یابی به مشاغل سطح بالای سازمان باز می دارد. این عامل های نادیدنی را سقف سقف شیشه ای می نامند. این اصطلاح، به روشنی، جایی را در سازمان نشان می دهد که هیچ دلیل روشنی نیست که زنان نتوانند به آن جا دست یابند، ولی، در واقعیت، دست یابی زنان به آن جا ممکن نیست. زنان شایسته و توانمند، با نگاه کردن به سطوح بالای سازمان از میان این سقف شیشه ای جایگاهی را می بینند که شایستگی رسیدن به آن ها را دارند، ولی به خاطر سدهای نادیدنی، توانایی شکستن این سقف شیشه ای را ندارند.

سقف شیشه ای بیان می دارد که زنان  در دستیابی به سطوح بالای سلسه مراتب شکست می خورند و ناکام هستند. این عامل و شکست باعث می شود تصور کنند یک سقف شیشه ای وجود دارد، یعنی موانعی تبعیض آمیز، در راه تلاش خود برای دستیابی به سطوح عالی مدیریتی در سازمان ها مشاهده می کنند. این موانع می توانند واقعی یا ادراکی یاشند. اداره کل ایالات متحده آمریکا سقف شیشه ای را این گونه تعریف می کند: «آنها موانع مصنوعی (ساختگی) مبتنی بر تعصبات نگرشی یا سازمانی، جهانی یا ملی هستند که افراد واجد شرایط را در سازمان هایشان از پیشرفت به سمت بالا در  مقام های مدیریتی باز می دارند». سقف شیشه ای بیان می کند که زنان و اقلیت ها در دستیابی به سطوح بالای سلسله مراتب شکست می خورند. آنها به پست های عالی در سازمان نزدیک می شوند، اما به ندرت آن را به چنگ می آورند. این سرخوردگی باعث می شود که تصور کنند یک سقف شیشه ای وجود دارد؛ یعنی موانعی تبعیض آمیز، در راه تلاش خود برای دستیابی به سطوح عالی مدیریتی در سازمان ها، مشاهده می کنند. بر اساس تعریف کمسیون فدرال از سقف شیشه ای در سال 1995، این پدیده تنها خاص زنان نبوده بلکه شامل اقلیت ها(قومی و مذهبی) نیز می شود. موانعی نامرئی و غیر قابل عبور که از دستیابی اقلیت ها به رده های بالای سازمانی جلوگیری می کند، صرف نظر از قابلیت ها و موفقیت های آنها. سقف شیشه ای نوعی نابرابری است که البته با تبعیض جنسی، نژادی یا مذهبی متفاوت است. وقتی از تبعیض جنسی در مورد زنان صحبت می شود یعنی در تمامی سطوح سازمانی درصد حضور زنان یکسان است، اما سقف شیشه ای برای مواقعی استفاده می شود که درصد حضور زنان در سطوح متفاوت است؛ به عبارت دیگر در سطوح پایین سازمانی حضور زنان زیاد بوده، به تدریج با نزدیک شدن به سطوح بالاتر سازمانی تعداد زنان کاهش پیدا می کند. در این صورت این نوع نابرابری محدود و متفاوت است و به این علت هم نیازمند متمایز شدن است.

سقف شیشه ای بر اثر عوامل متعددی به وجود می آید که عمده ی آنها عوامل نگرشی در مورد جنسیت محسوب می شوند. آنها موانع مصنوعی و ساختگی مبتنی بر تعصبات سازمانی، ملی یا جهانی هستند که افراد واجد شرایط را در سازمان هایشان از پیشرفت به سوی مقام های مدیریتی باز می دارند. برخی از پژوهشگران به تعدادی از این محدودیت ها به عنوان اسطوره ها و روایت های قدیمی اشاره می کنند که عقاید از قبل تصور شده و یا مفاهیم بدون پشتوانه ی علمی و منطقی اند. البته دیدگاه های متفاوت دیگری نیز در خصوص عدم پیشرفت و ارتقاء زنان به سطوح مدیریتی وجود دارد. یکی از این دیدگاه ها ، دیدگاه شخص گرا است که علت محدود بودن پیشرفت شغلی زنان را در عواملی می داند که درون جنس مؤنث وجود دارد. به عنوان مثال ارتباط میان جنسیت ها می تواند به مشکلاتی که زنان در کار مواجه هستند، بیفزاید. دیدگاه دیگر به فرایند اجتماعی شدن فرهنگی معروف است. بر اساس این دیدگاه، فرایند اجتماعی شدن فرهنگی زنان را به سوی کارهای حرفه ای سوق می دهد نه مشاغل مدیریتی. طبق این نگرش، تمایل زنان به مدیریت تا اندازه زیادی کمتر از مردان است. بر اساس دیدگاه فرایند اجتماعی شدن فرهنگی، جامعه پذیری زنان طوری است که آنها را فاقد اعتماد به نفس و تصمیم گیری برای رقابت با مردان در جهت اهداف شغلی بار می آورد.

منبع

نصیری، فخرالسادات و بهشتی راد، رقیه(1393)، بررسی نقش سقف شیشه ای بر کاهش عدالت سازمانی ادراک شده، فصلنامه مطالعات اجتماعی روانشناختی زنان، 12(4): 149-172.

http://jwsps.alzahra.ac.ir/article_1498.html

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0