سبک‌‌های مقابله ای اهمال کاری

بنا بر رویکردهای شناختی، خودارزشی و نه عدم تحمل شکست علت اصلی اهمال کاری  است. برای برخی افراد مسائل مربوط به خود و برای برخی عدم تحمل تکالیف ناراحت کننده اهمیت دارد . ترس از شکست در حالی که که فرد آنرا به عنوان عدم کفایت خود تصور ‌مي‌‌کند باور ناکارآمدی هست که ‌مي‌‌تواند منجر به اضطراب شود و بدنبال آن مشکل عدم تحمل اضطراب بروز ‌مي‌‌کند.ميتوان به این نتیجه رسید که خودارزشی و نه فقط عدم تحمل شکست علت اصلی اهمال کاری  است. عمده‌ترین تئوری ذکر شده درباره اهمال کاری  بیانگر آنست که خود ارزشمندی اهمال کاران تنها با عملکرد فرد در انجام تکالیف تعیین ‌مي‌‌شود.

ممکن است تصور شود که اضطراب ‌مي‌‌تواند به عنوان انگیزه ای جهت کار عمل کند ولی در مورد اهمال کاری  اضطراب خود به وجودآورنده مشکل است. اضطراب منجر به این ‌مي‌‌شود که وظایفی که نیازمند تلاش بیشتری هستند ملال آور و تهدید آمیزتلقی شوند .

اين تبيين از اهمال کاری  در مدل ارزيابي اجتناب ـ اضطراب اثبات مي‌شود.این مدل بیان ‌مي‌‌کند که در شرايطي که افراد موقعيت موجودشان را تهديدآميز ادراک کنند و منابع موجود براي رويارويي با اين تهديد را ناکافي و نامناسب تشخيص دهند، واکنش اضطرابي همراه با استرس به آن نشان مي‌دهند و سعي مي‌کنند از موقعيت بگریزند. در شرايط اهمال کاری  اين فرار به معني فروگذاري کارها و انجام تکاليفي است که مي‌تواند اضطراب را فراخواند. اين اجتناب موقت اضطراب را کاهش مي‌دهد .درنتیجه اين الگوي رفتاري توسط چنين تقويت منفي حفظ و استمرار مي‌يابد . در چنين شرايطي فرد با پرت کردن حواس خود توسط فعاليت‌هاي خوشايند از فشارهاي هيجاني مي‌گريزد. اين نوع رفتار اگر به صورت پايدار ادامه يابد و به حل مسأله منجر نشود تأسف براي فرد را به همراه دارد چون در اولويت‌هاي فرد جايي نداشته است.

محققان از اين اظهارنظر که اجتناب يک انگيزه اصلي براي اهمال کاری  است حمايت مي‌کنند . در نتیجه اهمال کاری  را  ‌مي‌‌توان به عنوان يک مکانيسم مقابله ای ناسازگارانه  در نظر گرفت که هدف آن اجتناب از تهديد به صورت موقت براي حفظ بهزيستي فرد در کوتاه مدت است. در اين صورت اهمال کاری  ‌مي‌‌تواند يک استراتژي مقابله‌اي هيجان‌مدار يا اجتنابي به خصوص در افرادي که به عنوان مشکل گريز شناخته ‌مي‌‌شوند،تبیین شود که از عزت‌نفس فرد در رويارويي با تکاليف آزارنده حمايت مي‌کند . چون فرد تصور مي‌کند شکست یا کمبود پيشرفت در يک تکليف سطوح مهارت‌هاي ضعيف او را منعکس مي‌کند و در نتیجه آن را تهدیدی برای عزت نفس خود درمقابل دیگران ‌مي‌‌پندارد.

تحقيقات نشان مي‌دهد که اهمال کاران بيشتر سبک‌هاي مقابله‌اي اجتنابي را جهت مقابله با عوامل و شرايط استرس‌زا بکار ‌مي‌‌برند. پاسخ‌‌های مقابله ای افکار، احساسات و اعمالی را تشکیل ‌مي‌‌دهد که فرد  برای رویارویی با موقعیت‌‌های مسأله‌زا که در زندگی روزمره و در شرایط ویژه با آن مواجه ‌مي‌‌شود به کار ‌مي‌‌بندد.

هنگامي‌که افراد با شرايط تهديدآميز روبه‌رو مي‌شوند به هر طريق سعي در دور شدن از اين رنج و تهديد دارند. به عبارت ديگر سه نوع استراتژي مقابله‌اي متفاوت واکنش نشان مي‌دهند:

  1. راهبرد مقابله‌اي تکليف مدار يا مسأله مدار که فرد با تمرکز بر روي علت مسائل به صورت خيلي فوري استرس ‌را کاهش مي‌دهد.
  2. استراتژي مقابله‌اي هيجان‌مدار که شامل کاهش و تنظيم فشار هيجاني ايجاد شده بوسيله استرس‌هاست.
  3. جهت‌گيري مقابله‌اي اجتنابي که شامل ناديده گرفتن علت حقيقي يک مشکل و منحرف کردن حواس با فعاليت‌هاي خوشايندتر است .

بين ارزيابي فرد از توانایی‌‌های خود، موقعيت‌ها، منابع در دسترس، تجارب و انتخاب نوع واکنش مقابله‌اي ارتباط وجود دارد. چنانچه افراد شرايط را تهديدآميز و غيرقابل کنترل و آسيب‌رسان ادراک کنند و خود را فاقد منابع مقابله‌اي کافي و مناسب جهت رويارويي با اين شرايط بدانند بصورت هيجاني و اجتناب از موقعيت واکنش نشان مي‌دهند و بالعکس چنانچه با ارزيابي توانایی‌‌ها، امکانات و منابع موجود و در دسترس‌شان موقعيت را چالشي قابل کنترل درک کنند، تلاش مي‌کنند تا با استفاده از راهبردهاي مؤثر و انطباقي با چالش‌ها درگير و روبه‌رو شوند و مشکلات را برطرف کنند و يا با موقعيت‌ها کنار بيايند .

رويکردهاي سازگارانه مقابله‌اي شامل ارزيابي مثبت و فعالانه در رويارويي با علت استرسها مي‌باشد و سعي در برطرف کردن آنهاست. درحاليکه مقابله اجتنابي شامل عدم پذيرش و انکار شرايط موجود و يافتن منابع ديگري از خودکامبخشي است .

عزت نفس بالا، مقابله موثر را تسهیل ‌مي‌‌کند و مقابله هیجانی به ویژه آنهایی که شامل اجتناب ، سرزنش و برون ریزی هیجانی است با عاطفه منفی و عزت نفس پایین و سازگاری ضعیف در ارتباط است .بنابراين سطوح خودکارآمدي و عزت نفس افراد مشخص مي‌کند که چه نوع استراتژي مقابله‌اي استفاده کنند. تیک و باومیستر، اهمال کاری  را یک عملکرد اجتنابی در واکنش به اضطراب ارزیابی و عدم توانایی کنترل شخصی ‌مي‌‌داند. فلت ، بلانستین و مارتین، نیز دریافت که اهمالکاري با جهت‌گيري مقابله‌اي اجتنابي همبستگي مثبت دارد و بیان کرد که به نظر مي‌رسد که اهمال کاران از اينکه بر روي علت يک واقعه و مشکل متمرکز و با آن روبرو شوند ناتوان‌اند وبه صورت مضطربانه با موقعیت‌‌های چالش برانگیز روبه رو ‌مي‌‌شوند. در تأييد اين اظهارات فراري، جانسون و مک کوئن، بيان کردند که اضطراب افراطي را يک علت زيربنايي و اصلي و مربوط به اهمال کاری  است که تقويت کننده اجتناب از فعاليت‌هايي است که عامل به وجود آورنده آنهاست . مورالز و همکاران ، اینطور عنوان ‌مي‌‌کنند که که اهمال کاران به جاي اينکه سعي کنند تا فعالانه مسائل را حل کنند و خودشان را با آنها درگير کنند، با اجتناب از مسايل و وقايع ناخوشايند و انفعال، حل مسايل  و شکل‌دهي شرايط را بر عهده ديگران مي‌گذارند.

ادراک عدم توانایی مواجه موثر ودر نتیجه  اجتناب بعلت فقدان منابع ، مهارتها و امکانات مورد نیاز و در دسترس است. افرادی که در توانای حل مسأله نقص دارند، در برابر تكاليف  چالش انگيزي كه فراتر از منابع  در دسترس‌شان است و يا تكاليف ملال‌آور با شيوه‌اي  هيجاني  و به صورت مضطربانه برخورد مي‌كنند و برای اجتناب از اين هيجان ناخوشايند، از موقعیت‌‌های مستلزم رویارویی با مسأله اجتناب ‌مي‌‌کنند.

بریدجز و ریگ، مولفه اجتناب از مسأله، از میان باورهای ناکارآمددارای بیشترین ارتباط با اهمال کاری  یافت.

منبع

خیامی آبیز،حمزه(1394)، اثربخشی آموزش خودکارآمدی بر اهمال کاری تحصیلی دانش آموزان متوسطه،پایان نامه کارشناسی ارشد،علوم تربیتی ومشاوره مدرسه،دانشکده روانشناسی وعلوم تربیتی علامه طباطبایی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0