سبک­های دلبستگی

 یکی از تاثیر گذارترین دیدگاه های نظری برای مطالعه روابط نزدیک عاطفی، نظریه دلبستگی است. در اواخر دهه 50 و اوایل دهه 60، اینثورت بالبی و دیگران اعتقاد داشتند که بین مراقبان اولیه و کودک یک پیوستگی وجود دارد که بعدا ان را دلبستگی نامیدند. دلبستگی به عنوان یک ارتباط موثر بن دو فرد درک شده است که می تواند برای ارتباط آن ها با جهان، یک بنیاد محکم هیجانی ایجاد کند.جان بالبی، نظریه های دلبستگی را به عنوان رشد هیجانی و اجتماعی در ظرفیت طول مدت زندگی فرض کرد، و بعدها ادعا کرد که این  بهترین نظریه ی رشد هیجانی-اجتماعی حمایت شده تاکنون است.

نظریه دلبستگی معتقد است نوع رابطه مادر-کودک در سال های اولیه زندگی ومیزان قابلیت دسترسی به مادر، میزان حمایت مادر هنگام احساس خطر، درجه ی حساسیت مادرانه و تکیه گاه ایمن بودن مادر برای کودک- تا بتواند به کاوش در محیط بپردازند- سبک دلبستگی فرد را تعیین می کند. روابط دلبستگی، اولین و مهم ترین روابطی هستند که از طریق آن ها یاد می گیرند منظوره ها یا مفاهیم را سازمان بندی کنند.

فوگل  بی تا،  اظهار می دارد که دلبستگی، پیوند هیجانی پایدار بین دو فرد است. به طوری که یکی از طرفین کوشش می کند نزدیکی یا مجاورت با موضوع دلبستگی را حفظ کرده و به گونه ای عمل کند تا مطمئن شود که ارتباط ادامه می یابد. بالبی،معتقد است که گروه های هیجانی متقابل که به نزدیکی مادر و کودک منجر می شود نخستین تجلیلات دلبستگی محسوب می شوند. دلبستگی، نگهدارنده نزدیکی متقابل بین دو فرد در تمام مراحل زندگی است.

مراحل شکل گیری دلبستگی

بالبی شکل گیری ارتباط عاطفی را در چهارمرحله ترسیم می کند:

  •  مرحله پیش از دلبستگی(واکنش نامتمایز نسبت به دیگران؛ تولد تا 3 ماهگی):

کودکان در آغاز واکنش های غیر انتخابی به انسانها ارند تا قبل از سه هفتگی نوزادان خنده های بازتابی دارند، آنها صدا و بوی مادر را تشخیص می دهند ولی کاملا به وی دلبسته نیستند، زیرا به سر بردن با افراد نا آشنا واکنشی را به دنبال ندارد.

  •  دلبستگی در حال شکل گیری(تمرکز بر روی افراد آشنا؛ 3تا6ماهگی): کودکان در این مرحله به تدریج لبخند خود را به افراد آشنا محدود می کنند ولی هنوز در مقابل جدایی از مراقب یا والدین واکنش های اعتراض آمیز نشان نمی دهند.
  • دلبستگی واضح(تقرب جویی فعال؛ 6ماهگی تا 3 سالگی): بالبی، معتقد است که کودکان در این مرحله به یک سیستم تصحیح سونده به وسیله هدف مجهز می شوند و از این طریق حضور و غیاب موضوع دلبستگی را کنترل می کنند. در حدود هشت ماهگی اضطراب جدایی تجلی مییابد، تا پیش از این رابطه کودک و مراقب از طرف کودک وابستگی و از طرف مادر دلبستگی است اما بعد از این مقطع این رابطه از هر دو طرف به صورت دلبستگی در می آید واین حالت ناشی از شکل گیری پیوند عاطفی است.
  • تشکیل رابطه متقابل(رفتار مشارکتی؛ بعد از 3 سالگی): در پایان سال دوم زندگی، رشد سریع بازنمایی های ذهنی و زبان به کودک امکان پیش بینی رفت و آمد مراقب را می دهد، در این مرحله کودک به جای تعقیب از مذاکره و مشارکت استفاده میکند. بالبی، این مساله را مطرح کرد که هر تعامل پایا و بادوام در کودکی تاثیرات طولانی مدتی بر روی رشد شخصیت می گذارد که این تاثیرات توسط یکسری بازنمایی های ذهنی که بالبی آن ها را  الگوهای فعال درونی  می نامد طرح ریزی میگردد.

 از نظر بالبی تعاملات واقعی با تصاویر دلبستگی به دو شکل در حافظه ذخیره ی گردد:

  1. بازنمایی های ذهنی کودک از پاسخ تصویر دلبستگی؛ الگوهای فعال از دیگران
  2. بازنمایی های ذهنی از کارآمدی و ارزش خود؛ الگوهای فعال از خود.

 الگوهای فعال در مورد خود و دیگران علت اصلی تداوم و پیوستگی بین تجارب دلبستگی اولیه با شناخت ها، احساسات، رفتارها و روابط بعدی است و به عنوان هسته ویژگی های شخصیتی، تمایل به بروز و به کارگیری در موقعیت ها و روابط جدید دارد و می تواند عملکرد سیستم دلبستگی را در تعاملات اجتماعی و روابط نزدیک آینده تحت تاثیر قرار دهد. بعبارت دیگر سبک های دلبستگی افراد برمبنای درون سازی انتظارات بین شخصی درمورد قابل دسترس و پاسخگو بودن نگاره دلبستگی(مادر)وکارآمدوارزشمند بودن خود شکل می گیرد.

دلبستگی و الگوی فعال درونی

یکی از مفروضه‌های بنیادی در نظریه بالبی این است که تحریک‌های روانی و فیزیکی به‌طور خودکار سیستم دلبستگی را تحریک و فعال می‌کنند. بالبی معتقد است انسان‌ها با خزاین رفتاری وسیعی (رفتارهای دلبسته گونه) که به‌منظور نزدیکی به دیگران و حمایت از ایشان (پیکره‌های دلبستگی) طراحی‌شده‌اند، به دنیا می‌آیند. این رفتارها همگی یک ویژگی و هدف عمده را دنبال می‌کنند: حفظ خود از تهدیدات روانی و فیزیکی خاصی که ایمنی خاطر را دست‌خوش فروپاشی می‌کنند. رفتارهای مجاورت طلبانه در کودکی درواقع سیستم‌های ایجاد سازگاری‌اند که می‌خواهند احتمال بقاء و بازآفرینی را در بخش‌هایی که عملکرد ناپخته دارند، فعال نمایند؛ مهم‌ترین این بخش‌ها شامل قابلیت حرکت کردن، غذا خوردن و دفاع‌های شخصی می‌باشد.

هرچند که فعال بودن سیستم دلبستگی در سال‌های نخست زندگی اهمیت حیاتی‌تری دارد، اما بنا بر گفته‌ی بالبی ، این فعالیت در تمام طول عمر داشته ودررفتارهایی که درزمان نیاز به‌صورت مجاورت طلبی تظاهر می‌کنند، پدیدار می‌گردد. به اعتقاد بالبی، سیستم رفتارهای دلبسته گونه نظامی است که آدمیان را در تمام سنین برای مجاورت طلبی با افراد محبوب برمی‌انگیزد. مجاورت طلبی به‌سوی کسانی که دلبسته ی آنان هستیم، ابزاری است که انسان را در برابر تهدیدها و تنش‌ها محافظت می‌کند. بالبی، همچنین به تفاوت‌های فردی مهمی که افراد در کارکرد سیستم فعال‌شده‌ی دلبستگی با یکدیگر دارند، اشاره‌کرده است. فعال‌سازی و روان پویایی‌های سیستم رفتار دلبسته گونه به شیوه‌ای عمل می‌کند که افراد هنگام بروز تنش و به‌منظور کسب امنیت از پیکره‌های دلبستگی، عمدتاً از دو راهبرد تنظیم‌کننده که شامل فزون کاری ، بی‌قراری یا اضطراب و کم‌کاری یا اجتناب استفاده کنند.

الگوی کار درونی، الگوی فعال درونی یا الگوی ذهنی :  همان بازنمایی‌های روانی خود و دیگران است که در اثر تعاملات دلبسته گونه با پیکره‌های دلبستگی در کودکی شکل می‌گیرند. درصورتی‌که در زمان کودکی با در دسترس نبودن و پاسخگو نبودن پیکره‌های دلبستگی مان مواجه شده باشیم، الگوهای مقدماتی ذهن ما پیرامون خود و دیگران منفی می‌شود و راهبردهای تنظیم هیجانات مان جهت مجاور طلبی به‌گونه‌ای نامناسب ؛ فزون کاری یا کم‌کاری, اتخاذ می‌گردد. الگوی کار درونی شامل مجموعه‌ای از باورها و انتظارات درباره‌ی خود و دیگران است. این الگوها درواقع ساختارهای شناختی – عاطفی هستند که انتظارات، عقاید و نگرش‌های فرد را نسبت به خود و دیگران جهت‌دهی کرده و به تنظیم عواطف در روابط می‌پردازند . به نظر می‌رسد که هر فرد یک الگوی فعال درونی از خود و دیگران دارد که شامل اطلاعاتی درباره‌ی دوست‌داشتنی بودن خود، پاسخگو بودن و در دسترس بودن دیگران است .

ازآنجایی‌که کیفیت دلبستگی به والدین و الگوی فعال درونی مبنایی برای برقراری ارتباط با دیگران است، این طرح در چگونگی روابط رمانتیک در بزرگسالی نیز مؤثر خواهد بود . بالبی ، معتقد است که کیفیت تعاملات تکراری فرد با مراقبان اولیه، مدل‌های کار درونی یا مدل‌های ذهنی را شکل می‌دهد. سبک والدینی حساس و مسئولانه موجب شکل‌گیری مدل‌های ذهنی مثبت نسبت به خود  ؛به‌صورت فردی دوست‌داشتنی و باصلاحیت و نسبت به دیگران ؛ به‌صورت افرادی ارزشمند و گرم و صمیمی  می‌شود و به‌طور معکوس، سبک والدینی طرد کننده و آزاردهنده می‌تواند منجر به شکل‌گیری مدل‌های ذهنی منفی نسبت به خود به‌عنوان فردی غیر دوست‌داشتنی و بی‌صلاحیت و نسبت به دیگران به‌عنوان افرادی غیر ارزشمند و سرد   شود. درنتیجه‌ی این فرآیند، یکی از این انتظارات و نگرش‌ها نسبت به خود و دیگران شکل‌گرفته و به صورتی مستحکم نمایان می‌شود. عقیده بر این است که مدل‌های ذهنی معمولاً در برابر تغییر مقاوم هستند .

بارثولومی و هوروویتس ، سبک دلبستگی بر اساس الگوهای فعال درونی به چهار دسته طبقه‌بندی کرده‌اند که از دو بعد اصلی خود و دیگران با ابعاد الگوهای ذهنی  (مثبت و منفی) حاصل می‌شوند. به این سبک‌ها در ادامه پرداخته می‌شود.

سبک دلبستگی ایمن : الگوی ذهنی این افراد نسبت به خود و دیگران مثبت است  و خود را به‌صورت افرادی دوست‌داشتنی و دارای ارزش تجربه می‌کنند و معتقدند که دیگران نیز افراد باارزش و پاسخگو هستند.

سبک دلبستگی پریشان یا دل‌مشغول : الگوی ذهنی این افراد نسبت به خود منفی  و نسبت به دیگران مثبت است. این افراد مجموعه احساساتی نظیر بی‌ارزشی شخصی  و غیر محبوب بودن را نسبت به خود تجربه کرده که این احساس با تمایل این افراد برای کسب اعتبار برای خود از طریق درگیری افراطی و دلواپسانه در روابط صمیمانه، آمیخته است.

سبک دلبستگی انفصال طلب یا تحقیرآمیز: این افراد دارای الگوی ذهنی مثبت نسبت به خود و الگوی ذهنی منفی نسبت به دیگران هستند که بااحساسی از ارزشمندی شخصی شناخته می‌شوند و این احساس با یک نیاز یا تعامل تدافعی  و انکار آمیز برای روابط و تماس‌های صمیمانه آمیخته است.

سبک دلبستگی هراسناک یا ترسان : الگوی ذهنی این افراد برعکس افراد ایمن، نسبت به خود و دیگران منفی است. این افراد متمایل به برقراری تماس‌های اجتماعی و روابط صمیمانه هستند، ولیکن این تمایل به‌وسیله‌ی ترس از طرد شدن توسط دیگران بازداری می‌شود .در واقع در سطح تصور از خود (مثبت یا منفی) و در سطح تصور از دیگران (مثبت یا منفی) همراه با دو درجه اضطراب و اجتناب در افراد وجود دارد که یک سبک دلبستگی غیر ایمن را ایجاد می‌نماید. هر یک از زوجین دارای این سه سبک غیر ایمن، نسبت به همسرانشان بی‌اعتمادند، در تعهد مشکل‌دارند و سطوح پایینی از همبستگی، اعتماد متقابل و همچنین رضایت‌مندی در روابط را نشان می‌دهند.

منبع

کارخانه،لیلا(1394)، رابطه سبک های دلبستگی و ویژگی های شخصیتی با میزان هیجان خواهی در امدادگران هلال احمر،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی بالینی،دانشگاه آزاداسلامی

از فروشکاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0