سازگاری اجتماعی چیست؟

سازگاری به همه راهبردهای گفته می شود که فرد برای اداره کردن موقعیت های استرس زای زندگی به کار می برد. و سازگاری اجتماعی از نظر ویزمن، انعکاسی از تعامل انسان با افراد دیگر، رضایت از کنش های فردی و نحوه عملکرد در نقش هاست که به احتمال زیاد تحت تاثیر شخصیت، فرهنگ و روابط خانوادگی قرار دارد. خصوصیات شخص(مهارتها، نگرشها، ارزشها و حالات بدنی) و حساسیت موقعیت های که فرد با آن رو به رو می شود از جمله عواملی هستند که بر سازگاری با محیط و تغییرات آن موثرند و ار آنجا که شخص و محیط همواره در حال تغییرند این دو عامل در تعیین سازگاری، خشنودی و کامیابی فرد تاثیر می گذارند، زیرا سازگاری همواره باید بین این دو عامل خاص صورت پذیرد.

سازگاري اجتماعي در نوجوانان به عنوان مهمترين نشانه ي سلامت روان آنان، از مباحثي است كه در دهه هاي اخير توجه بسياري از جامعه شناسان، روانشناسان و مربيان را به خود جلب نموده است، زيرا دوره ي نوجواني، دوره ي حساسي است و سازگاري اجتماعي نوجوان در اين دوره دستخوش تحولات عاطفي، جسماني و ذهني فوقالعاده شديدي است و هنوز به طور كامل رشد نيافته است. به همين علت ممكن است تاخير در بلوغ عاطفي به دنبال خود مشكلات جدي در روابط بين فردي در نوجوانان و چالش هاي اجتماعي براي آنان پديد آورد. علاوه براين، رشد اجتماعي مهمترين جنبه ي رشد وجود هر شخصي است و معيار اندازه گيري رشد اجتماعي هركس سازگاري او با ديگران است.

سازگاري اجتماعي مانند رشد جسمي، عاطفي و عقلي يك كميت پيوسته است و به تدريج به كمال مي رسد و در طول زندگي به طور طبيعي و در برخورد با تجربه ها حاصل مي شود. با سپري شدن دوران كودكي و ورود به دوران نوجواني، رشد رواني – اجتماعي از تحول ساده به تحول عميق و كيفي تبديل مي شود و نوجوان با به كارگيري مهارت هاي اجتماعي، مي تواند جايگاه خود را در ميان مراودات اجتماعي و ارتباط با همسالان خود و بزرگسالان پيدا كند و مورد پذيرش اجتماعي قرار گيرد. موفقيت در امر پذيرش اجتماعي به سازگاري اجتماعي منجر مي شود و ممكن است فرد را به مرحله ي نفوذ و رخنه ي اجتماعي برساند كه سطحي بالاتر از پذيرش اجتماعي است و در اين مرحله مي تواند بر اطرافيان خود تاثيرگذار باشد. رخنه ي اجتماعي، فرايندي است كه از طريق آن روابط آدميان از سطح دوست داشتن به سوي صميميت بیشتر سیر می کند.

منظور از سازگاري، رابطه اي است كه ميان فرد و محيط او، به ويژه محيط اجتماعي و خانوادگی وجود دارد و به او امكان مي دهد تا نيازها و انگيزه هاي خود را پاسخ گويد. فرد زماني از سازگاري بهره مند است كه بتواند ميان خود و محيط اجتماعي اش رابطه اي سالم برقرار و انگيزه هاي خود را ارضاء كند، در غير اين صورت او را ناسازگار قلمداد مي كنيم. در واقع سازگاري با محيط، مهارتي است كه بايد آموخته شود و كيفيت آن مانند ساير آموخته ها به ميزان علاقه و كوشش فرد براي يادگيري بستگي دارد.انجمن روان پزشكان آمريكا سازگاري اجتماعي را چنين تعريف مي كند: هماهنگ ساختن رفتار به منظور برآورده ساختن نيازهاي محيطي كه غالباً مستلزم اصلاح تكانه ها، هيجان ها يا نگرش هاست.

صدیقی، سازگاري اجتماعي را به عنوان جرياني تعريف كرده است كه به وسيله ي آن روابط ميان افراد، گروه ها و عناصر فرهنگي در وضعيتي رضايت بخش برقرار باشد. به عبارت ديگر، روابط ميان افراد و گروه ها به گونه اي برقرار شده باشد كه رضايت متقابل آنها را فراهم سازد. بدين ترتيب، سازگاري اجتماعي مكانيزم هايي است كه توسط آنها يك فرد توانايي تعلق به يك گروه را پيدا مي كند. به همين علت لازمه ي سازگاري اجتماعي، بروز تغييراتي در فرد بوده، و آن نيز مستلزم يكپارچگي مكانيزم هايي است كه توسط آنها، گروه يك عضو جديد را مي پذيرد.

سازگاري اجتماعي داراي مولفه ها و نشانه هاي خاصي است. يكي از نشانه هاي سازگار بودن با محيط و اجتماع، داشتن استقلال است. استقلال يعني توانايي انجام كارها بدون كمك گرفتن از ديگران، توانايي تحمل تنهايي و حتي لذت بردن از آن. مسئوليت پذيري نيز از نشانه هاي ديگر سازگاري اجتماعي است. آينده نگري و درك اين امر كه تصميمات و اقدامات امروز مي تواند بر زندگي و فرداي فرد تاثير بگذارد نيز از ويژگي هاي فرد سازگار است. توانايي تصميم گيري، حفظ اعتدال و ميانه روي در امور زندگي نيز از ديگر ويژگي هاي فردي مي باشد كه داراي سازگاري اجتماعي است. فرد داراي سازگاري اجتماعي توانايي برنامه ريزي براي تمام ساعات خود را دارد و تا جايي كه امكان دارد، در تمام ابعاد زندگي خود جانب اعتدال را نگه مي دارد و از افراط و تفريط خودداري مي كند.

جنبه اي ديگر از سازگاري اجتماعي، مهار ت هاي اجتماعي است. مهارت هاي اجتماعي رفتارهاي انطباقي فراگرفته شده است كه فرد را قادر مي سازد با افراد ديگر روابط متقابل داشته باشد، واكنش هاي مثبت بروز دهد و از رفتارهايي كه پيامد منفي دارند، اجتناب ورزد. مهارت هاي اجتماعي شامل مهارت در تشخيص خصوصيات گروه، ارتباط گيري با گروه، گوش دادن، همدردي، ارتباط غيركلامي، در تشخيص احساسات خويش و مهارت كنترل خويش است. شخصي كه داراي مهارت اجتماعي است، مي تواند به انتخاب و ارایه ي رفتار مناسب در وضعيت معين دست بزند.

الیوت و گرشام ضمن تعریف مهارت های اجتماعي به عنوان رفتارهاي انطباقي ياد گرفته شده كه فرد را قادر مي سازد تا با افراد ديگر رابطه اي متقابل داشته باشد و از خود پاسخ هاي مثبت بروز دهد، اين رفتارها را به پنج رفتار جزئي تر تقسيم مي كنند كه هر يك از آنها مي تواند موجب تسهيل روابط بين فردي شود. آنها شامل همكاري، گفتار مناسب، مسئوليت پذيري، همدلي و خويشتن داري هستند. بروز مهارت هاي اجتماعي ضعيف، به عدم پذيرش فرد توسط ديگران منجر مي شود. بسياري از دانش آموزان هرگز رفتار مناسب را براي موقعيت هاي اجتماعي در تعامل با ديگران ياد نگرفته اند. بديهي است رشد مهارت هاي اجتماعي به منظور سازگاري اجتماعي در روابط بين فردي نيازمند سلامت عاطفي-رواني و هوشمندي هيجاني است. بدين ترتيب، مهارت هاي اجتماعي به رفتارهاي آموخته شده و مقبول جامعه اطلاق مي شود؛ رفتارهايي كه شخص مي تواند با ديگران به گونه اي ارتباط متقابل برقرار كند كه به بروز پاسخ هاي مثبت و پرهيز از پاسخ هاي منفي مي انجامد و موجب سازگاری اجتماعی فرد می شود.

يكي از الگوهايي كه ممكن است با سازگاري اجتماعي در ارتباط باشد، مهارت خودکنترلی و عملکرد خانواده است. همچنین الیوت و همکاران در پژوهشی نشان دادند كه از طريق آموزش مهار ت هاي اجتماعي مي توان به پيشرفت مهار تهاي اجتماعي و سازگاري اجتماعي نوجوانان كمك كرد.تفاوت های گروه های قومی، سن و جنس در سازگاری اجتماعی نوجوانان در پژوهشی توسط مری بسیل مورد بررسی قرار گرفت که نتیجه این بررسی نشان داد، بین گروه های قومی و سنی از نظر سازگاری اجتماعی تفاوت وجود دارد. اما بین زنان و مردان نیز از نظر سازگاری اجتماعی تفاوت ناچیزی بدست آمد. همچنین پتل در پژوهشی نشان داد، که الگوهای ارتباط بین فردی در تفاوت جنسی زنان و مردان و سازگاری اجتماعی به طور متقابل به یکدیگر وابسته هستند. سازگاری اجتماعی مردان بهتر از گروه زنان است و الگوهای ارتباط بین فردی و سازگاری اجتماعی به هم وابسته نیستند.

تعاریف سازگاری اجتماعی

برای مفهوم سازگاری تعاریف متعددی از سوی اندیشمندان روانشناسی و جامعه شناسی ارائه شده است که در اینجا به برخی از این تعاریف پرداخته می شود: در لغت نامه ی دهخدا سازگاری به معنای موفقیت در کار، حسن سلوک و در مقابل آن ناسازگاری به عنوان بدسلوکی، بد رفتاری و سازگاری نکردن معنی شده است.سینا و سینگ از سازگاری تعریفی به این صورت ارائه می کند: سازگاری عبارت است از ثبات عاطفی و جسارت در روابط اجتماعی و نیز علاقه به تحصیل و مدرسه می باشد که به صورت سازگاری عاطفی، سازگاری اجتماعی و آموزشی دیده می شود.

به نظر راجرز منظور از سازگاری انطباق متوالی با تغییرات و ایجاد ارتباط بین خود و محیط به نحوی است که حداکثر خویشتن سازی همراه با رفاه اجتماعی و رعایت حقوق خارجی را امکان پذیر سازد، به این ترتیب سازگاری به معنای همرنگی با جماعت نیست، بلکه سازگاری شناخت این حقیقت است که هر فرد باید هدف های خود را با چارچوبی اجتماعی و فرهنگی تطبیق نماید.

به عقیده شعاری نژاد سازگاری عبارت است از:

  1. عمل برقرای یک رابطه روانشناختی رضایت بخش بین خود و گروه
  2. عمل پذیرش رفتار مناسب و تطابق با تغییرات محیطی
  3. سازگاری موجود زنده با تحریکات درونی و بیرونی

انسان موجودی اجتماعی است و ادامه زندگی او به صورت انفرادی غیر ممکن می باشد، از لحظه ای که فرد متولد می شود در ارتباط با دیگران می باشد و تأمین نیازهای او ایجاب می کند که با دیگران ارتباط داشته باشد و این نیاز به ارتباط در تمام مراحل رشد فرد وجود دارد. سازگاری اجتماعی عبارت است از؛ داشتن مهارت های لازم برای به کار گیری و حفظ روابط حمایتی و رضایت بخش و کنار آمدن با محیط جامعه.

سازگاری اجتماعی عبارت است از سازگاری شخص با محیط خود که ممکن است با تغییر دادن خود یا محیط به دست آید. به اعتقاد سالیوان در جریان سازگاری اجتماعی موضوع ارتباط افراد با افراد دیگر مطرح می شود در این جریان برخورد انگیزه ها و خواسته های فرد با ضروریات زندگی گروهی نمایان
می شود. افرادی مانند کومبز و اسلیبی سازگاری اجتماعی را موضوعی مترادف با مهارت های اجتماعی می دانند،  از نظر آنها مهارت های اجتماعی عبارت است از توانایی ایجاد ارتباط متقابل با دیگران در زمینه ی اجتماعی خاص، به طریق خاصی که در عرف جامعه قابل قبول و ارزشمند باشد. این مهارت باید دارای بهره ای دو جانبه باشند، به عبارتی در عین حال که برای شخص مفید است برای دیگران هم باید مفید باشد.

سازگاری اجتماعی به وضعیتی اطلاق می شود که افراد رفتار خود را به تدریج از روی عمد یا غیر عمد تعدیل می کنند تا با فرهنگ موجود سازگاری نمایند، مانند رعایت ادب، عرف و تقلید. سازگاری انعکاسی از تعامل فرد با دیگران، رضایت از نقش های خود و نحوه­ی عملکرد در نقش ها است که به احتمال زیاد تحت تاثیر شخصیت، فرهنگ و انتظارات خانواده قرار دارد. سازگاری اجتماعی معمولاً در اصطلاحات، نقش های اجتماعی، عملکرد نقش، درگیر شدن با دیگران و رضایت با نقش های متعدد مفهوم سازی شده است.انجمن روانپزشکان آمریکا سازگاری اجتماعی را هماهنگ ساختن رفتار به منظور برآورده ساختن نیازهای محیطی که غالباً مستلزم اصلاح تکانه ها، هیجانات یا نگرش ها می باشد تعریف می کند. حال اگر به هر علتی فرد از برقراری ارتباط با دیگران و محیط اجتماعی خود ناتوان باشد یا به هر عبارتی جریان سازگاری مختل شود، رفتارهای ناسازگارانه یا اختلالات رفتاری به وجود می آید.

فرانسیس و برون سازگاری اجتماعی را به عنوان جریانی تعریف کرده اند که به وسیله آن روابط میان افراد و گروه ها و عناصر فرهنگی در وضع رضایت بخش بر قرار باشد، به عبارت دیگر روابط میان افراد و گروه ها طوری برقرار شده باشد که رضایت متقابل آنها را فراهم سازد. الیوت و گرشام نیز ضمن تعریف مهارت های اجتماعی بعنوان رفتارهای انطباقی یاد گرفته شده ای که فرد را قادر می سازد تا با افراد دیگر رابطه ی متقابل داشته باشد و از خود پاسخ های مثبت بروز دهد، آنها را به پنج رفتار جزئی تر تقسیم می کنند که هر یک از آنها می تواند باعث تسهیل روابط بین فردی شود:

  1. همکاری: شامل فعالیت های مانند کمک کردن به دیگران و شرکت در فعالیت های مختلف و متنوع می باشد.
  2. گفتار مناسب: که رفتارهایی نظیر تقاضا کردن و پاسخ دادن را در بر می گیرد.
  3. مسئولیت پذیری: شامل قبول مسئولیت در امور اجتماعی، رهبری گروه و حفظ اموال شخصی می باشد.
  4. همدلی: که رفتارهایی مانند محبت و همدردی را در بر می گیرد.
  5. خویشتن داری: رفتارهایی مانند صبور بودن و عمل کردن را در بر می گیرد.

ویژگی های شخص سازگار

منگال ویژگی های شخص سازگار را چنین می نامد:

  1. آگاهی نسبت به قوت ها و ضعف های خویشتن: شخص سازگار قوت ها و ضعف های خود را می داند و سعی می کند در بعضی زمینه ها که استعداد دارد سرمایه گذاری کند و در عین حال محدودیت خود را در بعضی زمینه های دیگر می پذیرد.
  2. احترام به خود و دیگران: تنفر از خود نشانه عدم سازگاری است، یک شخص سازش یافته برای خود و دیگران احترام قائل است.
  3. سطح مناسب آرزومندی: سطح آرزومندی فرد سازگار با توجه قوت ها و توانایی های خود نه خیلی بالا و نه خیلی پایین است.
  4. ارضای نیازهای اساسی: ارگانیک اجتماعی و عاطفی او کاملاً ارضاء شوند یا در فرآیند ارضاء شدن می باشد. از انزوای اجتماعی و آرزوهای عاطفی رنج نمی برد، بطور منطقی احساس امنیت می کند و عزت نفس خود را نگه می دارد.
  5. عدم نگرش انتقادی یا عیب یابی: از خوبی های اشیا، اشخاص و فعالیت ها قدردانی می کند و سعی نمی کند که ضعف و نواقص را پیدا کند. دیدگاه وی بیشتر علمی است تا انتقادی یا تنبیهی، او مردم را دوست دارد، از ویژگی های خوب آنها لذت می برد و دلشان را می رباید.
  6. انعطاف پذیری در رفتار: نگرش یا سبک زندگی خشک ندارد، از طریق ایجاد تغییرات ضروری در رفتارش خود را به آسانی با شرایط جدید منطبق و سازگار می کند.
  7.  قابلیت برخورد با شرایط مخالف: به آسانی تسلیم شرایط مخالف نمی شود و با اراده و شجاعت با مخالفان مقابله می کند. بیشتر دارای انگیزه درونی برای تسلط بر محیط است تا پذیرش منفعلانه ی محیط.
  8.  درک واقع گرایانه از جهان: دیدگاهی واقع گرایانه دارد و در عالم رویا و خیال نیست، همیشه برنامه ریزی می کند. فکر می کند و با برنامه عمل می کند.
  9.  احساس سهولت با محیط: از طرف خود احساس رضایت می کند. به خوبی با خانواده، فامیل، همسایه ها و سایر محیط های اجتماعی سازش می کند.
  10.  فلسفه متوازی شدن زندگی: یک شخص سازگار دارای فلسفه ای است که جهت و مسیر زندگی را به او نشان می دهد تا بدین وسیله ابعاد متغیر موقعیت ها و شرایط را نظاره کند.

عوامل موثر بر سازگاری اجتماعی

عوامل متعددی بر سازگاری اجتماعی تاثیر دارند و هر کدام به طریقی در این امر مشارکت دارند از جمله این موارد چهار مقوله ی فردی، خانوادگی، اجتماعی و مذهبی- اخلاقی را می توان نام برد.

عوامل فردی : جذابیت جسمانی محبوبیت به همراه می آورد. حال آنکه خصوصیات منفی شامل رشد نیافتگی باعث طرد شدن کودکان می شود. علاوه بر ویژگی های ظاهری، مهارت های حرکتی از جمله متغییر های هستند که از کنترل خارج اند ولی در جذب و پذیرش از طرف همسلان نقش مهمی دارند. برای مثال کودکی که بخاطر جذابیت یا شکل بدنی مورد توجه همسالان قرار می گیرد و توجه آنها را به خود جلب می کند فرصت بیشتری برای کسب مهارت های اجتماعی که آن نیز به نوبه ی خود موجب پذیرش دوستان می شود، خواهد داشت. افراد دارای جذابیت جسمی، ممکن است خود را خوب و دوست داشتنی بپندارد زیرا که پیوسته با آنان چنین رفتار شده است و ممکن است به گونه ای رفتار کنند که با این خودپنداره هماهنگ باشد.

هوش : هوش یکی دیگر از عوامل فردی موثر بر سازگاری اجتماعی محسوب می شود. دیدگاه اول به وجود همبستگی مثبت بین سازگاری و هوش نظر دارد. میشل و ترمن  به نقل از چهاردولی در تحقیقات خود نشان داده است که هیچ گونه رابطه ای بین تیز هوشی و غیر عادی بودن وجود ندارد. روی هم رفته کودکان تیز هوش افرادی مرتب، منظم و دوست داشتنی هستند و در فعالیت های اجتماعی نظم و علاقمندی خاصی از خود نشان می دهند، کمتر باعث عصبانیت دیگران می شوند، گزافه گویی، اغراق و دروغ گویی در آنها کمتر دیده می شود. دیدگاه دوم در مورد هوش و سازگاری به منفی بودن همبستگی بین هوش و سازگاری نظر دارد. این دیدگاه از سوی افرادی مانند لیگورت و لمبرز پذیرفته شده است، نتیجه پژوهش آنان نشان می دهد که دانش آموزانی که بهره هوشی بسیار بالا دارند از دانش آموزانی که هوش آنها کمی بالاتر از متوسط است کمتر مورد قبول دیگران واقع می شوند، دلیل این امر آن است که این گونه دانش آموزان بسیار تیز هوش تر از آنند که دیگران آنان را بفهمند، تحقیقات نشان داده که تیز هوشان جوان دچار مشکلاتی مانند تعارض داشتن با ارزش های موجود جامعه، راه های متداول زندگی و رفتار بزرگترها هستند. شاید قسمتی از مشکلات آنان درک نشدن از سوی بزرگترها و در نتیجه خصومت ورزیدن بزرگترها و معلمان نسبت به آنها باشد.

دیدگاه سوم، عدم ارتباط بین هوش و سازگاری، در این دیدگاه اعتقاد بر این است که هیچ گونه ارتباطی بین هوش و سازگاری وجود ندارد.

دیدگاه چهارم هوش بالا و پایین را دلیل بر عدم سازگاری می داند و هوش متوسط را عامل سازگاری مطلوب، هوش متوسط در صورت مساعد بودن شرایط، کودک را قادر می سازد که در سازگاری اجتماعی موفق شود. در صورتی که سازگاری اجتماعی تیزهوش و کم هوش(پایین تر از عادی) با وجود تمام شرایط با مانع برخورد خواهد کرد که این به نوبه ی خود تاثیر نامطلوبی در رشد و تکامل شخصیت کودک خواهد داشت.

عوامل خانوادگی : از نظر رشد شخصیت و منش، مهمترین ریشه ها را باید در خانواده و در روابط بین والدین جستجو کرد. کودکان نگرش های اجتماعی را نخست از خانواده می آموزند. چنانچه ارتباط بین اعضای خانواده بر اساس احترام و نیاز و همچنین با توجه به استقلال، همکاری و همدلی اعضاء باشد در کودک میل به ارتباط بوجود می آید و روحیه مردم گرایی افزایش می یابد، چنانچه ارتباط ناسالم باشد در کودک میل به گریز از دیگران بوجود می آید و او را در سازگاری سالم و موثر با محیط اجتماعی ناتوان می سازد.

ناکاریی والدین رفتار ضد اجتماعی را در کودکان افزایش می دهد، والدینی که در اجرای انضباط نا همساز هستند بیشتر احتمال دارد که ناسازگاری را در کودکان سبب شوند. آدلر می گوید اگر چه علاقه ی اجتماعی نوعی توان فطری است که می تواند هر کسی را متعهد سازد، اما خود به خود پرورش نمی یابد، علاقه ی اجتماعی باید در جو خانوادگی سالمی پرورش یابد، که همکاری، احترام متقابل، اعتماد، پشتیبانی و تفاهم ترغیب می کند. ارزش ها، نگرش ها و الگوهای رفتاری اعضای خانواده، مخصوصاً والدین جوی را بوجود می آورد که چنانچه سالم باشد فرزندان را به تمابلات خودخواهانه به نفع علاقه ی اجتماعی به تمام بشریت ترغیب می کند.

عوامل اجتماعی : از مجموعه عواملی که بر سازگاری اجتماعی نقش دارند می توان محیط های آموزشی، رسانه های گروهی و نقس همسالان را مطرح کرد:

محیط های آموزشی اجتماعی کردن یک شیوه ی کلی انسان است و همیشه قسمتی از تجربه ی انسانی بوده است. همانطور که اجتماعی کردن درون خانواده رخ می دهد، در حدود 6 الی 7 سالگی جامعه به شیوه ی جدید اجتماعی کردن بچه ها را آغاز می کند و طرح هایی را برای فراگیری مهارت های مورد نیازشان در زندگی بزرگسالی فراهم می آورد و یکی از راه های فراهم نمودن اطلاعات مورد نیاز بچه ها برای مهارت و آگاهی در بزرگسالی از طریق آموزش و پرورش می باشد. آموزش و پرورش شکلی از اجتماعی سازی است که در آن بزرگسالان با استفاده از آموزش دهی آگاهانه قصد انتقال دانش و مهارت تخصصی به نوجوانان را دارند. در مدرسه بچه ها با همسالان خود همراه با یک بزرگسال به همکاری می پردازند و تحصیل در مدرسه شکل ویژه ای از نگرش، روابط اجتماعی، سازماندهی اجتماعی و استفاده از زبان نوشتار است که احتمال کمک کردن به دیگران را در فرد قوی تر می نماید.

نقش همسالان: هارتاب در مطالعه ای که انجام داد به این نتیجه رسید که تجارب همسالان در دوران کودکی و نوجوانی با سازگاری بعدی آنان ارتباط دارد. همین طور گزارش می دهد کودکانی که روابط نامطلوب با همسالان دارند بیشتر از آنهایی که با همسالان خود به خوبی کنار می آیند احتمال دارد در بزرگسالی به روان پریشی، روان نژندی، ناسازگاری های رفتاری، بزهکاری و مشکلاتی در رفتار جنسی مبتلا شوند. هارتاب گزارش داد که میزان بزهکاری در میان جوانان و نوجوانانی که به دلیل رفتارشان دستگیر شده بودند در میان افرادی که در دوران کودکی به دشواری با همسالان خود کنار می آمدند، بیشتر بود و روابط ضعیف با همسالان به طور کلی در سبب شناسی بسیاری از ناسازگاری های عاطفی و اجتماعی دخالت دارد.

با افزایش نفوذ گروه همسالان نفوذ والدین کاهش می رود. اکثر نوجوانان دوست دارند اوقات فراغت خود را با همسالان خود بگذرانند. عضویت در گروه همسالان برای نخستین بار افراد را در فرآیندی قرار می دهد که بیشترین میزان جامعه پذیری به شکل ناخودآگاه و بدون طرح ریزی در آنان انجام می پذیرد. در گروه همسالان بر خلاف خانواده، رضایت حول محور علایق و منافع اعضاء قرار دارد. تاثیر گروه همسالان در دوران بلوغ به اوج خود می رسد. گروه از طریق اعطای پاداش و یا انتقاد و تحریک در مقابل همنوایی، به عبارتی سازگاری اعضاء با هنجارهای گروه، تاثیر بسیار قدرتمندی را بر رفتار و شخصیت اجتماعی فرد اعمال می کند.

رسانه های گروهی: نقش اصلی رسانه های گروهی، فراهم آوردن اطلاعات جدید و در اختیار گذاشتن آنها به مردم است. این اطلاع رسانی نقش دیگری نیز دارد: یعنی به واسطه ی آن هر کس در گروه خود جای می گیرد و با اعضای آن گروه روابط اجتماعی برقرار می سازد.در یک مطالعه که با شرکت گروهی از جامعه شناسان، روانپزشکان و مدرسان دانشگاه به عمل آمد که هدف آن بررسی اثرات فیلم بر وضعیت بدنی، ذهنی و رفتارهای اجتماعی کودکان بود این عده اعلام کردند که نقش فیلم درآینده ی دختران و پسران و تمایل آنها به بزهکاری موثر می باشد و متذکر شدند که فیلم های سینمایی و تلویزیونی می توانند اثرات نیکویی نیز بجا بگذارند.

تحلیل فرآیند سازگاری

جریان سازگاری از مراحل پیوسته گوناگونی تشکیل شده که افراد را در حالات گوناگون در بر می گیرد. آغاز فرایند از نیاز یا سائق شروع شده و با ارضاء آن خاتمه می یابد. برای روشن شدن فرآیند سازگاری به مراحل مختلف آن و با ذکر ترتیب اشاره می شود:

  1. برانگیختگی و احساس نیاز(جسمی، جنسی، روانی، اجتماعی، اخلاقی و معنوی)
  2. انتخاب هدف با حرکت به سوی هدف جهت ارضای نیاز
  3. برخورد با مانع یا مشکل
  4. شکست در روش، تشخیص و انتخاب روش های جدیدتر
  5. محافظت از اهداف از برخورد با مانع یا مشکل.

دیدگاه های نظری سازگاری

تلاش برای انجام مشاوره و درمان بدون داشتن یک دیدگاه نظری قابل قبول مانند پرواز هواپیما بدون نقشه می باشد. در واقع مسیری که هر دیدگاه نظری به عنوان درمان مشخص می کند به عنوان راهکارهایی می توان در نظر گرفت که به درمانگر کمک می کند که توجه و هوشیاری بیشتری در حین انجام کار داشته باشد. در این قسمت به بررسی نظریه های مختلف در رابطه با سازگاری خواهیم پرداخت:

دیدگاه روان پویایی و نظریات فروید: فروید یکی از نخستین نظریه پردازان شخصیت است که بر اهمیت سالهای نخستین کودکی و نقش آن بر اساس منش انسانی و همچنین پیوندهای موجود میان دوران کودکی و بزرگسالی تاکید ورزیده است.فروید به منظور توضیح دادن بسیاری از جنبه های رفتار انسان قائل به وجود انگیزه ناهشیار بوده، استفاده وی از این فرض وسیع تر از تمامی نظریه پردازان قبلی بوده، تحلیل گر بیش از هر چیز این فرض را مسلم می پندارد که رفتار سالم رفتاری است که فرد انگیزش آن را می فهمد. در این فرض علل اصلی ناسازگاری، ناهشیار می باشد.فروید هماهنگی میان خود، نهاد و فراخود را ضروری می دانست. بطوری که از نظر او شخصیت سالم و سازگار دارای انتخاب عقلانی به جای انتخاب و کنترل غیر عقلانی و اجبار انگیزه های رانده شده است. او پرورش طبیعی در مراحل روانی- جنسی را ضروری دانسته و پرورش لازم انگیزه های ناهشیار را برای سازگاری فرد لازم می دانست.

دیدگاه یادگیری اجتماعی: بندورا می گوید مردمی که می کوشند بر رویدادهایی که زندگی آنها را تحت تاثیر قرار می دهند، اعمال کنترل کنند، بهتر می توانند آینده مطلوب را تحقق بخشند و از آینده نامطلوب جلوگیری کنند. تلاش برای کنترل شرایط زندگی، تقریباً در هر فردی حکمفرماست، زیرا این کار می تواند منافع شخصی و اجتماعی بیشماری را برای آنها تامین کند و توانایی تاثیر گذاری بر پیامدها، آنها را پیش بینی پذیر می کند. پیش بینی پذیری آمادگی انطباق را پرورش می دهد، ناتوانی در اعمال نفوذ بر امور که بصورت نامطلوب بر زندگی فرد تاثیر می گذارند، نگرانی، دلسردی یا ناامیدی را پرورش می دهد.

افراد خود سازگار بایددارای کارآیی شخصی باشند. کارآیی شخصی در نوجوانی برای کنار آمدن با درخواستها و فشارها، از آگاهی های جنسی گرفته تا انتخاب محل دانشگاه و شغل لازم است و در اوان بزرگسالی که مستلزم سازگاری های بیشتر چون ازدواج، پدر و مادر شدن و ارتقای شغلی است. کارآیی شخصی زیاد برای عملکرد موفق در این تکلیف ضروری است، افرادی که کارآیی شخصی کمی دارند نمی توانند با این موقعیت های اجتماعی برخورد شایسته داشته باشند و احتمالاً از عهده ی سازگاری بر نمی آیند. در سالهای میانی بزرگسالی، افراد زندگی خود را ارزیابی مجدد می کنند، با محدودیت هایشان مواجه می شوند و احساس کارآیی شخصی خود را تصحیح مجدد می نمایند و بالا بردن کارآیی شخصی خود می تواند تاثیر بیشتری بر کارآیی جسمی و ذهنی بگذارد.

دیدگاه اصالت وجود : تنها راه سالم بودن یک زندگی مبتنی بر سازگاری، این است که جامعه ای که فرد با آن سازگار می شود اصولاً صادق باشد. در جامعه امروزی، تنها راه فرا رفتن از این منجلاب دروغها و بی اصالتی ها، اگاهی از این واقعیت است که نیروهای اجتماعی و صنعتی، چگونه اجازه می دهند به آدمهای ماشینی تبدیل شویم که به راحتی قابل دستکاری باشیم. هشیاری و انتخاب از ویژگی های منحصر به فرد انسان است که از طریق آن می توانیم انسان منحصر به فردی شویم، دروغگویی”من” آسیب روانی است. دروغگویی نوعی فعل پذیر کردن خود است که طی آن توانایی تصمیم گیری ها و انتخاب های دیگر تجربه نمی شود. آسیب روانی با تأکید بیش از حد بر یک سطح هستی به قیمت از دست دادن سطوح دیگر مشخص می شود؛ در این مورد بر بودن با دیگران یعنی با خانواده بودن، در برابر بودن در طبیعت یا بودن برای خود تأکید بیش از حد شده است. ما باید با دیگران باشیم مبادا که لبریز از اضطراب روان رنجور شویم. فرد سازگار باید معنی و جهت زندگی را دریابد و احساسات منفی خالی بودن و منزوی بودن را کنار بزند و به این حد از اعتماد به نفس برسد که به جای سازش با تهدید های زندگی خویشتن، بی همتایی خود را شکوفا سازد.

دیدگاه رفتارگرایی : رفتارگرایان متغیرهای برون ارگانیزمی و محیطی را به عنوان عوامل اساسی رفتار بیان می کنند، سازگاری زمانی که پاسخ مناسب و درست به محرکهای محیطی، به نحوی که بیشترین محرک خوشایند را به وجود می آورد، حاصل می شود. اگر ارگانیزم به شیوه ای رفتار کند که محرک آزاردهنده به دنبال آن بیاید سازگاری وی به هم خواهد خورد. با توجه به این دیدگاه سازگاری وابسته به موقعیت است، به عبارتی ارگانیزم ممکن است در موقعیتی رفتار سازگارانه داشته باشد و در موقعیتی دیگر رفتار وی ناسازگارانه باشد. مثال بارز این اموری است که رفتار وی در خانه ناسازگارانه و در مدرسه سازگارانه است. بنابراین موقعیت است که رفتار ارگانیزم را بر می انگیزد و این رفتار در پیوستاری از سازگاری و ناسازگاری قرار خواهد داشت. یادگیری، نگهداری و تغییر رفتار بهنجار، درست مانند یادگیری و فشار غیر عادی است و رفتار عادی را می توان یک سازگاری به حساب آورد که از یک گذشته پر از تقویت ناشی شده است.

دیدگاه انسان گرایی

کارل راجرز هماهنگی خویشتن پنداری با تجربه ارگانیزمی را اساس سازگاری می داند و هر موقع ادراکات فرد از تجربه خویش صحیح باشد، بین خود و تجربیات فرد حالت هماهنگی یا سازگاری درونی بوجود می آید، عکس آن حالت یعنی ناهماهنگی میان خود و تجربیات فرد حالت ناسازگاری روانی و آسیب پذیری بوجود می آورد.افرادی که از نظر روانی سالمند، می توانند خودشان، دیگران و رویدادهای موجود در محیط را به صورتی که واقعاً هستند درک کنند، به نظر آنها هیچ چیز برای خودپنداره آنها تهدید کننده نیست و نیازی به دفاع از هیچ تجربه ای به وسیله انکار یا تحریف نیست، زیرا آنها در کودکی”توجه مثبت نامشروط” دریافت کرده اند، آنها قادر به استفاده از تجربیات هستند و تمام جنبه های زندگی را پرورش داده و گرایش به خودشکوفایی را برآورده می کنند.

دیدگاه شناختی : از دیدگاه شناختی انسان سازگار به کسی اطلاق می شود که توانایی و قدرت پردازش صحیح اطلاعات را داراست و چون قادر به چنین کاری است، لذا یک نظام ارزشی واقع بینانه برای خود تنظیم می نماید تا تحت تاثیر نوسانات روانی دردناک و اختلاف با دیگران دچار آسیب نشود، این روند به او کمک می کند تا به احساس بهتری دست یابد.افراد سازگار از نظر این دیدگاه کسانی هستند که به زندگی منطقی پایبند هستند. آنان در زندگی از منطق و تجربه نگری برای حل مشکلات استفاده می کنند. از انتقاد منطقی دیدگاه ها و روش ها استقبال می کنند و به محدودیت های خود واقفند.

الیس در بررسی های خود اساس درماندگی آموخته شده را در ریشه رفتارهای ناسازگاری می داند. تفکر خود شکست دادگی بر مفروضات نادرست و غیر منطقی که فرد در مورد خود و دیگران دارد استوار است. در جریان درمانگری، الیس به شیوه ای فعال پیش فرض های نامعقول و اشتباه آمیز درمانجویان را مورد تردید قرار می دهد و با آنها مخالفت می کند و به جای آنها باورهای سازنده ای جایگزین می نماید. یمینی ناسازگاری ها را به سه دسته تقسیم می کند:

ناسازگاری منشی: به کودک یا بزرگسالی ناسازگار گفته می شود که ناکافی بودن استعدادهای او یا نقایص منشی او را در ستیز مداوم با واقعیت ها و تقاضاهای پیرامون متناسب با سن و محیط اجتماعی کودک یا بزرگسال قرار دهد.

ناسازگاری نسبی: افرادی که در این رده قرار می گیرند به دلیل خاص خود، که می تواند ناشی از موقعیت های اجتماعی، خانوادگی و آموزشی باشد، لازم است که تحت نظر مربیان باشند، بدون اینکه کلاس های خاص برای آنها ترتیب داده شود. در این ناسازگاری کودک خود را به دلیل برخورد با مشکلات، در موقعیت دشواری پیدا می کند. این حالت با انزواطلبی و گوشه نشینی بروز کرده که اکثراً با منظم بودن بازده تحصیلی توأم می باشد.

ناسازگاری طبیعی: زمانی به ناسازگاری فرد، طبیعی گفته می شود که او در موقعیتی قرار گیرد که تقاضاهای جدید از او انتظار می رود، پاسخگویی به آن تقاضا به تلاش نه چندان آسان فرد نیاز دارد. ناسازگاری در عین حال به معیار های اخلاقی و ارزشهای یک جامعه نیز بستگی دارد و امری نسبی و اعتباری بشمار می رود رفتاری که در یک جامعه ناسازگار و غیر عادی تلقی می شود، در جوامع دیگر ممکن است سازگار و عادی به شمار آید. حتی در طبقات و گروههای معین در جامعه،رفتار نابهنجار و غیر عادی معنای خاصی دارد و این امر هم امری ایستا و ثابت نیست بر اثر گذشت زمان و دگرگونی های اجتماعی دستخوش تغییر و تحول می شود بنابر این جامعه نیز همواره با مسئله سازگاری و یا بهتر بگوییم ناسازگاری افراد روبرو بوده و خواهد بود، زیرا انسان علاوه بر بعد فردی نیاز ها و انگیزه های خود که بصورت سلسله وار با آنها درگیر می باشد، باید تلاش نماید تا حوائج و خواسته های خود را در محیط اجتماعی معین و در چار چوب سیستم تولیدی و روابط اقتصادی، مقررات، انتظامات و رسوم فرهنگی خاصی تأمین کند که از قید وبند ها، موانع، مشکلات و محدودیت های طبیعی و مصنوعی انباشته شده است.

منبع

 توکـلی، زهـره(1393)، رابطه خود کنترلی و عملکرد خانواده با سازگاری اجتماعی، پایان نامه کارشناسی ارشد، روانشناسی عمومی، دانشگاه آزاد اسلامی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0