ساختار شخصيت 

ساختار شخصيت از نظر فرويد در نظريه روانكاوي براي تبيين رفتار انسان از چه واحدهاي ساختاري استفاده مي نمايد؟ در اوايل توسعه اين نظريه، مفهوم سطوح هشياري اساس نظريه روانكاوي را تشكيل مي داد. در واقع فرويد، معتقد بود كه هدف روانكاوي چيزي جز كشف ناهشياري در زندگي رواني نيست .

ساختار شخصیت انسان از نظر فروید دارای سه وجه مشخص است:

نهاد: نهاد مرکب از غرایز، تمایلات و خواسته های شخص است. اصرار نهاد بر ارضای بدون قید و شرط این غرایز و تمایلات است. به عبارت دیگر، نهاد تابع اصل لذت است. همه کس نهاد را در هنگام تولد با خود به دنیا می آورد و در تمام طول زندگی خود نیز آن را با خود به همراه دارد.

نهاد همیشه منبع شر و بدی نیست، بلکه نهاد است که ما را به رفع نیازهایی چون گرسنگی، تشنگی، گریز از مخاطرات و نظایر آنها برمی انگیزد و به فعالیت وادار می کند. البته نهاد جنبه های منفی و خواسته های نامقبول و غیرمعقول نیز دارد؛ اما در این زمینه ها نهاد غالباً با من و من برتر در تعامل است و عمدتاً تحت کنترل آنها قرار دارد. لیبیدو، یا نیروی حیاتی نیز در نهاد تجسم می یابد.

من یا خود: گفتیم که نهاد تابع هیچ قید و بندی نیست و ارضای صرف تمایلات و نیازها را می طلبد. از سوی دیگر، جامعه و محیط نیز نمی تواند پایبند نبودن به هیچ اصلی را بپذیرد. بنابراین، وجه دیگری از شخصیت فرد در اینجا وارد عمل می شود که تابع اصل واقعیت است؛ یعنی، از یک سو به ارضای خواسته ها و تمایلات همت می گمارد و از سوی دیگر، این ارضا را در چهارچوب مقررات و ضوابط قابل قبول اجتماعی تحقق می بخشد؛ مثلاً ارضای میل جنسی از سوی نهاد یک ضرورت حتمی است، اما خود که طرفدار اصل واقعیت است، ارضای میل جنسی را در چهارچوب تشکیل خانواده که ازنظر اجتماعی مقبول است، مجاز می داند. یا مثلاً میل به پرخاشگری را که خواست نهاد است در قالب ورزش ها، و بازی های رقابت آمیز و فعالیت های گوناگون بدنی ارضا می کند. اصل لذت، ذاتی و فطری است، اما اصل واقعیت اکتسابی است؛ یعنی انسان با اصل لذت به دنیا می آید اما به راهنمایی اطرافیان و تجارتی که کسب می کند، معنی واقعیت را می فهمد و درک می کند که چگونه باید با خویشتن و محیط خود رفتار کند.

من برتر یا فراخود: فراخود در حقیقت نقطه‌ی مخالف و ضد نهاد است؛ یعنی هر اندازه نهاد و كوشش به ارضای بدون چون و چرای غرایز و تمایلات دارد، فراخود سعی در محدود کردن و محروم کردن ما از همه‌ی لذت ها و ارضای نیازها دارد. محتوای فراخود که در نظریه فروید معادل وجدان اخلاقی است. عبارت از ایده آل های انسانی و اخلاقی و حربه‌ی کنترل و سانسور شخصیت است. توجه فراخود به کمال است نه لذت و خوشی. فراخود هم با نهاد در مبارزه و مخالفت است و هم با من؛ زیرا کار او از یک سو جلوگیری برآورده شدن خواسته‌ی نهاد به ویژه خواسته های جنسی و پرخاشگرانه است و از سوی دیگر، قانع کردن من یا خود برای جایگزین کردن هدف های اخلاقی به جای هدف های واقعی و توجه دادن شخص به کمال و سعی در وصول به آن است. به یک معنی، بین نهاد و فراخود همواره کشمکش و منازعه وجود دارد و من در این میان نقش میانجی را بازی می کند.

نظریه ویژگی های شخصیت از نظر فروید:

نظریه ویژگی های شخصیت یکی از مهم ترین محدوده های نظری در مطالعه شخصیت است. براساس این نظریه، شخصیت افراد از خصوصیات و صفات گسترده ای ترکیب یافته است. برای مثال که خودتان چگونه شخصیت یک دوست نزدیکتان را توصیف می کنید. به احتمال زیاد، از تعدادی از ویژگی های او مانند اجتماعی بودن، مهربانی و خونسردی نام می برید.

منظور از ویژگی ها یک خصوصیت نسبتاً پایداراست که باعث می شود افراد به شیوه های خاصی رفتار کنند. نظریه ویژگی های شخصیت برخلاف سایر نظریه های شخصیت مانند نظریه های روانکاوانه و انسان گرایانه، بر تفاوت های بین افراد تمرکز دارد. ترکیب و تعامل ویژگی های مختلف است که شخصیت یک فرد را تشکیل می دهد و این برای هر شخص یگانه و منحصر به فرد است. نظریه ویژگی های شخصیت بر تعیین و اندازه گیری این خصوصیات فردی شخصیت تمرکز دارد.

منبع

اعتمادی،نادر(1391)، رابطه  بین ویژگی های شخصیتی معلمان  (درون گرایی و برون گرایی )، پایان نامه کارشناسی ارشد ،علوم تربیتی،دانشگاه آزاداسلامی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0