ساختار دانشگاه
ساختار دانشگاه به دلیل ارتباط نزدیک با راس هرم قدرت و با طبقه ی مسلط در باز تولید ساخت اجتماعی فرهنگی نقش مهمی دارد نظام آموزشی یکی از مهم ترین مراکز هنجارسازی در هر جامعه است و دانشگاه به عنوان مهم ترین قسمت نظام آموزشی مدرن به گونه یی برنامه ریزی می شود که به طور طبیعی ارزشهای مطلوب را روی خط تولید بیاورد نه به این معنا که به سوی آن دعوت کند و در رعایت آن را ضامن فضیلت بشمارد بلکه به این نحو هنجارهای تقویت کننده و دوام و بقای یک سیستم را که رعایت آنها ضامن موفقیت افراد و نهادهاست . به گونه ای طراحی می کند که تنها روش ممکن یا مطلوب به نظر آیند بدون فرض نوعی طراحی توطئه آمیز به گونه یی عادی و طبیعی دانشگاه به وسیله ی قواعد نانوشته و رفتارهای نمادین و ارزش گذاریهای ضمنی چنان می کند ؟ رفتار و اخلاق و افکار و گفتمانی باز تولید شود که به اصطلاح به سیستم جواب می دهد و مطلوب آن است، مثلا اگر دانشجویان اعتقاد دارند که تحصیل در رشته های صنعتی ارزش بیشتری نسبت به تحصیل در رشته های علوم پایه دارد این اعتقاد نوعی پاسخ به نیاز نظام اقتصادی فرهنگی است و اگر رفتار خالی از اعتراض و خشونت نشانه ی شخصیت شمرده می شود به دلیل این است که در باز تولید نظام سیاسی فرهنگی تاثیر دارد بنابراین دانشگاه در سامان هویت سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی سهیم است و سهم آن هم از اهمیت قابل ملاحظه ای برخوردار است . البته این ساختار دانشگاهی بیشتر در جوامع دارای ثبات صورت می گیرد.و در جوامع در حال گذر خصوصا در فضاهای دستخوش ناپایداری و نابسامانی ، نقش دانشگاه تا حدودی تغییر می کند آن بخشی از دانشگاه که بیشتر از طبقه ی مسلط و لایه های ممتاز ریشه می گیرد کماکان در خدمت باز تولید نظم مستقر است اما قسمت اعظم آن که با طبقه ی متوسط در ارتباط است به طراحی و معماری نظم جدید مشغول می شود به عبارت دیگر به نظر می رسد همواره بخشی از دانشگاه در باز تولید نظم مستقر و بخش دیگری از آن در جایگزینی آن فعال است اما نسبت میان این دو در زمانها و مکانهای مختلف متفاوت است درشرایط نظم مستقر ، دانشگاه در حفظ توجیه،تقویت و بازآفرینی این نظم کمال دخالت را دارد . طالبان تغییر یک اقلیت حاشیه یی را تشکیل می دهند در شرایطی هم که نظم مستقر چه در قالب انقلاب و چه در قالب اصلاح دچار فتو رشد باز هم دانشگاه است که در تضعیف ، تخریب پیشنهاد بدیل و استقرار نظم جدید نقش کلیدی بازی می کند و اقلیت طرفدار نظم سابق حاشیه نشین می شود . معنای سخن فوق این است که کارکرد دانشگاه در تعیین وضعیت اجتماعی صرفا به لحاظ قدر مطلق متفاوت است نه با نظریه مثبت یا منفی بودن آن دانشگاه در معادلات تاسیس تثبیت و تغییر سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی عامل قدرتمندی است که می تواند از این قدرت خود به منظورهای متفاوتی بهره بگیرد و این منظورهای متفاوت و نوع بهره گیری آن همچون سایر حوزه های اجتماعی تابع قواعد بازی اجتماعی و منطق موقعیت است و از نظام نامه ی اخلاقی یا ارزش مستقلی که بریده از شرایط باشد پیروی نمی کند یعنی دانشگاه به عنوان یک زیر جهان اجتماعی هم در بحران آفرینی هم در بحران زدگی و هم در بحران زدایی قدرت ایفای نقش دارد تفاوتش با دیگر زیر مجموعه های اجتماعی،قدرت برتر آن در این امور است این برتری هم البته از نوع برتری منشی و ارزشی و قدرت اخلاقی و قدرت هدایت و . . نیست بلکه برتری روش ناشی از تجهیز به دانش ابزاری است.
هویت یابی در دانشگاه
دانشگاه دقیقا به واسطه برخورداری از پدیده یی به نام دانش متراکم می تواند در هویت یابی نقشی مهم تر از سایر حوزه های اجتماعی ایفا کند . اما این نقش به واسطه ی روشنی بخشی علم نیست به واسطه هویت ابزاری آن است هویت ابزاریی مه قدرتمند و خنثی است قدرت دانشگاه در یک جامعه به منزله ی قدرت ابزار سازی آن جامعه است که شامل انواع نرم افزار و سخت افزار آن می شود علوم فنی و علوم انسانی قادرند دانشگاه را به مرکزی تبدیل کنند که با استفاده از ابزارهای عینی و علوم انسانی ذهنی ؛ حقوق ، سیاست ، تبلیغات قدرت نفوذ فوق العاده این به دست آورد و اثر گذار باشد.
منبع
مونسان،زهرا(1389)، نقش دانشگاه در شکل گیری هویت دانشجویان سال آخر دانشگاه آزاد،پایان نامه
کارشناسی ارشد،مدیریت آموزشی،دانشگاه گرمسار
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید