زنجیره تامین ناب و چابک

چابكي يك توانمندي و قابليت سازماني است كه ساختارهاي سازماني، سيستم‌هاي اطلاعاتي و فرآيندهاي پشتيباني را دربر مي­گيرد. خصوصيت مهم و كليدي يك سازمان چابك، انعطاف‌پذيري است. در حقيقيت خاستگاه اصلي “چابكي” به عنوان يك مفهوم در كسب و كار، ريشه در سيستم‌هاي توليدي منعطف دارد. در ابتدا تصور مي‌شد مسير حركت به سمت انعطاف در توليد و ساخت، حركت از خودكارسازي به سمت ايجاد توانايي براي تغييرات سريع مثل كاهش زمان­هاي راه‌اندازي و در نتيجه عكس‌العمل سريع‌تر به تغييرات در‌آميخته (تركيب) يا حجم محصول است. كمي بعد اين نظريه در مورد انعطاف‌پذيري در توليد، به زمينه‌هاي گسترده‌تري از كسب و كار گسترش يافت.و مفهوم چابكي به عنوان يك جهت‌گيري سازماني متولد گرديد. چابكي نبايد با سبك‌باري اشتباه گرفته شود. واژه ناب يا سبك‌بار بودن، عموماً درباره افزايش راندمان و به‌عبارتي انجام بيش‌تر كارها با استفاده از منابع كم‌تر استفاده مي­شود. اصطلاحي كه عموماً در ارتباط با توليد ناب به‌كار مي‌رود و به موجودي صفر اشاره دارد، رويكرد “به‌هنگام” است. اما در عمل توجه و تمركز بر روي “حداقل موجودي منطقي” معقول­تر و مرتبط­تر است. نكته قابل تامل در اين رابطه، اين است كه اكثر شركت‌هايي كه سيستم توليد ناب را پياده كرده­اند، در زنجيره عرضه خود اثري از چابكي نمي‌بينند. صنعت خودرو به عنوان بهترين مثال به طرق گوناگون اين وضعيت پيچيده را نشان مي‌دهد.اگر ريشه اصلي توليد ناب را ردگيري كنيم، به سيستم توليدي تويوتا خواهيم‌رسيد كه بر كاهش و حذف ضايعات تاكيد دارد. درحالي‌كه درس‌هاي آموخته‌شده از سیستم تولید تویوتا و اصول آن تاثيرات عميقي بر فعاليت‌هاي توليدي در نقاط مختلف جهان داشته است؛ اما به نظر مي‌رسد مزاياي تفكر ناب تنها به خود كارخانه‌ها و شركت‌ها محدود شده‌است. بنابراين موقعيت متناقضي پیش می‌آید: در حالي‌كه توليد خودرو بشدت كارآ شده و زمان عملكرد يا توليد محصول در كارخانه به 12 ساعت و حتي كم‌تر كاهش يافته‌است، اما هنوز موجودي خودروي تكميل شده، تنها به اندازه فروش دو ماه است. به‌علاوه همان‌طور كه مارشال فيشربيان مي‌كند، برخلاف گفته‌ها و تبليغات شركت‌هاي خودروساز، مشتري هنوز مجبور است هفته‌ها يا حتي ماه‌ها براي دريافت خودروي انتخابي خود منتظر بماند.عليرغم اينكه سبك‌بار بودن مي‌تواند يكي از اجزای چابكي در شرايط قطعيت تقاضا باشد، اما به تنهايي نمي تواند سازمان را قادر سازد تا نيازهای واقعي مشتريان را سريع‌تر برآورده سازد. دايرة المعارف وبستر، اين تفاوت و فاصله را دقيقاً و بصورت و اضح بيان می‌دارد؛ آنجا كه “ناب بودن را “دربرداشتن قدري فربهي” و در مقابل آن، “چابکی”را “چستي و فرزي و چالاكي” معني مي‌كند. آن‌چه در اين‌جا مورد نياز است، تعبير و تفسيري از اين تعاريف است كه با موضوع زنجيره تامين متناسب باشد. تعبير و تفسيري ساده و مناسب از هر دو مفهوم، توسط نيلورمورد اشاره قرار گرفته‌است كه بدين صورت مي‌باشد:

  • “چابكي”؛ يعني استفاده از دانش بازار در يك سازمان مجازي براي بهره‌وري از فرصت‌هاي سودآور در يك بازار با سرعت تغيير بالا و زودگذر.
  • “سبكباري”؛ يعني ايجاد و توسعه يك جريان ارزش‌مدار براي حذف ضايعات، از جمله زمان‌هاي هدررفته به‌منظور ايجاد يك برنامه تعيين سطح موجودي.

از آن‌جا كه در زنجيره‌هاي تامين، يك شركت به دليل تنوع نيازهاي مشتري به تنهايي نمي‌تواند پاسخگوي همه نيازمندي‌هاي بازار باشد، بنابراين شركت‌ها معمولاً براي دست‌يابي به هدف از شركاي مناسب با مهارت­هاي خاص و توانايي‌هاي مورد نياز كمك گرفته و يك شراكت (سازمان) مجازي به وجود مي‌آورند. دليل اين‌كه اين نوع شراكت تحت عنوان شراكت مجازي ناميده مي‌شود، ساختار ساده حقوقي شراكت، غيررسمي بودن شراكت و مقطعي بودن آن است. غيررسمي بودن اين شراكت سطح بالايي از اعتماد و احترام بين شركت‌هاي درگير را مي‌طلبد. در رابطه با اين دو رويكرد، نظرات مختلفي ابراز شده‌است. يك طرز فكر اين است كه تعريفي با مفهوم جديد باعث كنار رفتن كاربرد مفاهيم قبلي مي‌شود. به تبع اين طرز فكر، بحث چابكي در سازمان‌ها باعث بي‌اعتباري مفهوم ناب ميشود. خطري كه در اين رويكرد وجود دارد، اين است كه ممكن است باعث نادیده‌ گرفتن درس‌هاي مهمي گردد که در ارتباط با موفقيت‌ها و شكست‌هاي موجود در ارتباط با كاربرد مفاهيم قبلي وجود دارد. از طرفي هركدام از مفاهيم، بسته به ويژگي‌هاي زنجيره تامين مي‌تواند در كسب و كارهاي مختلف بهترين رويكرد انتخابي باشد.هردوي رويكردهاي سبك‌باري و چابكي نيازمند سطح بالايي از كيفيت محصول هستند. آن‌ها همچنين نيازمند حداقلي از زمان تحويل (زمان سفارش) هستند كه طبق تعريف، برابر است با زماني كه طول مي­كشد تا يك كالا يا خدمت به‌دست مشتري سفارش‌دهنده برسد. زمان سفارش كل، بايد حداقل ممكن باشد تا چابكي ايجاد شود؛ چرا كه تقاضا بسيار متغير و زودگذر است و بنابراين پيش‌بيني آن مشكل است. اگر زنجيره تامين زمان سفارش طولاني داشته‌باشد، نمي‌تواند نيازهاي بازار را به‌سرعت پاسخ دهد. در توليد ناب زمان سفارش بايد حداقل باشد و طبق تعريف، زمان اضافه نيز جزو ضايعات يا اتلاف است و بر اساس رويكرد ناب، هرگونه اتلافي بايد حذف گردد. اساس تفاوت رويكردهاي ناب و چابك در زمينه “ارزش نهايي يا كلي” تدارك ديده شده براي مشتري، در اين است كه “خدمات” فاكتور حياتي مورد نياز چابكي است؛ در حالي كه “هزينه‌ها” و قيمت فروش،كاملا با رويكرد ناب مرتبط است. به‌هرحال، در صورتي‌كه فشرده كردن و كاهش زمان چرخه كل به صورت موثر انجام گيرد، شرايط كافي براي دست‌يابي به توليد ناب فراهم شده‌است، كه اين خود تنها يكي از شرايط توانمندسازي زنجيره عرضه چابك است.فيشرو ميسون-جونز و تاويل با ارائه دلايلي ثابت كرده‌اند كه توسعه توان‌مندسازي اطلاعات، يعني مبادله و تشريك سريع اطلاعات و داده‌هاي بازار در درون يك زنجيره، نه‌تنها مطلوب بلكه اجباري و الزامي است. اين هدف بايد به‌وسيله يك برنامه يكپارچه­سازي فرآيندها و همزمان با حركت به سمت يك زنجيره تامين بدون نقص به‌دست آيد، كه در آن همه عوامل و شركت‌كنندگان در زنجيره مثل هم فكر و عمل مي­كنند.يك عنصر مهم ديگر در هر دو مفهوم فشردگي زماني است، اگرچه انگيزه پشت آن در دو مفهوم يكسان نيست. در توليد ناب بر حذف اتلاف يا مواد تاكيد مي‌شود. بنابراين، تمامي فعاليت­هايي كه در جريان توليد يك محصول توليد ارزش نمي­كنند حذف مي­شوند، و در مورد ساير فعاليت­ها سعي بر اين است كه تا جاي ممكن از نظر زماني فشرده شوند، يا در صورت امكان برخي فعاليت­ها به طور موازي انجام گیرند. چابكي هم براي كاهش زمان از طريق فشرده‌سازي زمان در جريان مواد و اطلاعات استفاده مي­كند، اما با تمركز بر توسعه حساسيت­ها و پيكره­بندي مجدد سريع در يك فرايند كسب و كار.تفاوت عمده در دو رويكرد، توانايي پاسخ‌گويي در شرايط عدم قطعيت، تغييرات در حجم توليد و درجه تنوع مورد نياز در محصول است.بطور کلی رويكرد ناب، درپي حداقل كردن فربهي و سنگيني سازمان است. اين درحالي است كه رويكرد و سيستم چابك، مي خواهد فرز و سريع باشد. تفاوت مهم اين است كه زنجيره تامين ناب، بر اساس برنامه‌ريزي براي سطوح تقاضا شكل گرفته‌است؛ در حالي­كه سيستم چابك به دنبال ذخيره‌سازي فضاي كافي است، تا بر تقاضاي فرّار و بسيار متغير غلبه كند. نكته ديگر اين است كه شفاف‌سازي اطلاعات در سيستم ناب يك مطلوب است، حال آن‌كه اين مساله براي زنجيره چابك، در حكم يك ضرورت مي‌باشد. پيش‌بيني در زنجيره ناب كاملاً الگوريتمي است، ولي براي پيش‌بيني در سيستم چابك اطلاعات مشترك از تقاضاي موجود بر اساس ارتباط بسيار نزديك با بازار مورد نياز خواهدبود.

منبع

جعفری پور ،علی (1393) ،بررسی رابطه همسویی بین مشخصه های محیطی کسب و کار ،اولویت های رقابتی و ساختار زنجیره تامین با عملکرد کسب و کار ،پایان نامه کارشتاسی ارشد مدیریت بازرگانی ،دانشکده علوم اداری و اقتصادی دانشگاه فردوسی مشهد

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0