زمینه های تاریخی طلاق
نخستین آیین نامه مکتوبی که تاکنون درباره طلاق کشف شده، در قانون بابلی حمورابی متعلق به 1750 پیش از میلاد مسیح ثبت شده است. یونانی ها و مصریهای باستان هم قوانینی درباره ی طلاق داشته اند. معمولا در میان این اقوام طلاق امتیازی متعلق به مردان بوده است. دو دلیل عمده طلاق در گذشته خیانت و نازایی (از جانب زن) بوده است. در میان بودائیان مرد می توانست هر زمان که بخواهد همسرش را طلاق دهد، چه او راضی باشد و چه راضی نباشد و بهانه ای کوچک مانند وراجی زن یا افروختن آتش به گونه ای که فضای خانه پر از دود شود کافی بود تا مرد همسرش را طلاق دهد. در میان هندیان برهمن، طلاق ممنوع بود و تنها به آنچه انفصال جسمانی نامیده می شد، مجاز به شمار می آمد. در میان اعراب طلاق کاملا شایع بود و مرد حق داشت هرگاه که مایل باشد و با هر صیغه ای همسرش را طلاق دهد و محدودیتی برای دفعات طلاق نیز وجود نداشت، لذا مردی که می خواست همسرش را کیفر دهد، می توانست او را طلاق دهد و پیش از پایان وعده به او رجوع کند و دوباره او را طلاق دهد و باز رجوع کند و این کار را بدون محدودیت انجام دهد. در آیین یهود نیز طلاق حق ویژه جنس مذکر محسوب می شد؛ یعنی به مجرد اینکه مرد همسرش را نپسندد، حق دارد او را طلاق دهد و پیوند زناشویی به مجرد نیت مرد قابل گسست است و نیازی به اثبات و ابراز ندارد، همانگونه که تشریفات و شرایط خاصی نیز ندارد. ولی به مردان توصیه می شود تنها به دلایل موجهی مانند کاستیهای جسمانی یا اخلاقی همسر خویش را طلاق دهند. براساس تعالیم مسیح طلاق به هیچ دلیلی مجاز نبود. این نگاه تا به امروز در بین کاتولیک ها باقی مانده است و در کشورهای کاتولیک، طلاق تا همین اواخر جنبه قانونی نداشت و قوانین جدید نیز در موارد محدودی طلاق را مجاز دانسته اند؛ برای مثال، قانون طلاق که در کشور ایتالیا به تصویب رسید، تنها در چند مورد خاص (مانند محکومیت قطعی یکی از زوجین، داشتن رابطه جنسی خارج از چهارچوب ازدواج و قطع رابطه ی زندگی مشترک به مدت 5 سال) به دادگاه ها اجازه ی صدور حکم طلاق را می دهد. این سیستم تا چند دهه ی پیش در آمریکا اعمال می شد، اما پروتستان ها ذات مقدس ازدواج را نفی کردند و طلاق را به دلایلی مانند خیانت و نازایی مجاز دانستند.در برابر اندیشههای مسیحیت کاتولیک که بر گسست ناپذیر بودن پیوند زوجیت تکیه داشت و دیدگاههای یهود که بر باز بودن نسبی دربهای خروجی خانواده تاکید داشت دین مبین اسلام از این دیدگاه بر چند زمینه تاکید می ورزد؛ نخست اینکه طلاق امری آسیبی لیک اجتناب ناپذیر است و چنانچه در حدی متعارف نگه داشته شود، می تواند حائز کارکردهایی برای خانواده و جامعه شود. دوم اینکه، باید کوشید تا حدالامکان از بروز طلاق جلوگیری شود و سوم اینکه باید وجدان جمع بر دوام زوجیت تاکید نماید و هر فرد طلاق یافته را مورد سرزنش قرار دهد تا آنجا که در صورت تکرار و تعدد موجبات طرد اجتماعی تلویحی او فراهم آید ..امروزه طلاق در جوامع معاصر به خصوص کشورهای غربی به لحاظ قانونی و اجتماعی غالبا پذیرفته شده است.
منبع
امیدوار ،یاسر(1394) ، مقایسه ی ویژگی های شخصیتی واختلالات شخصیت و منبع کنترل زناشویی در زوجین عادی و متقاضی طلاق ،پایان نامه کار شناسی ارشد رشته روانشناسی عمومی ، دانشکده ادبیات و علوم انسانی خلیج فارس بوشهر
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید