ريشه و علل کمرويي
اينکه چه علت يا عللی سبب بروز اين حالت در افراد است بايد گفت انزواجوئی را علت واحد نيست . گاهی دو يا چند عامل دست به دست هم داده و موجبات آن را در فردی فراهم می آورند . ما را در اين بحث ادعای آن نيست که همه جوانب و علل را در نظر داريم آنچه بيان می شود شامل بخشی از علل آن هم را رعايت اختصار است:
علل شخصی : در اين زمينه از مسائل و جوانبی بايد بحث کنيم که برخی از آن ها به قرار زيرند :
عامل وراثت : عوامل مربوط به گذشته زندگی و روابط خونی و ارثی خود می تواند عملی در اين رابطه به حساب آيد . ازدواج های هم خونی در اين رابطه نقشی مهم دارند .
عامل زيستی : شامل کم کاری برخی از غدد در اين زمينه مؤثر است . ويا ممکن است برخی از افراد از لحاظ انرژی و فعاليت روانی و جسمی دچار ضعف و سستی شوند و نتوانند وضع عادی داشته باشند .
عامل عاطفی : شامل حسادت ، ناشی از تولدی جديد و يا حقارت موجب اين امر است . در سنين مدرسه به عات فشار و هيجاناتی که ممکن است تحمل کند سبب می شود که کودک افسرده و دلشکسته شود و همه را دشمن و مخالف خود بداند و از آن ها دوری گيرد . بررسی های محققان نشان می دهد که اغلب افسردگی و انزوای کودکان با اختلال عاطفی در رابطه است .
عامل خودخواهی و غرور : که در سايه ی آن طفل نمی تواند شکست را متحمل باشد و يا احساس کند که مورد غفلت والدين است و توان پايداری برای او نيست . او نمی تواند در برابر قيد و بند ها انزجار خود را نشان ندهد .
عامل محروميت و ناکامی : که خود عامل مهم است . حتی افراد بزرگ تر را به انزوا و دوری از اجتماع می کشاند . خواه به خاطر شرم از مردم ، خواه به علت مقصر دانستن آن ها ، از دست دادن عزيزی هم می تواند در اين رابطه مؤثر باشد .
عامل برتری جوئی : به دين معنی که می خواهد بر ديگران پيروز باشد و به خاطر سلطه طلبی خود را به اصطلاح ع.ام دم دست ديگران قرار ندهد و عادت به آن امر خود سبب ناراحتی روانی و يا اختلال رفتار باشد.
عامل مرگ : مرگ مادر برای کودک حادثه ای ناگوار است و در مواردی میتوان عامل افسردگی و انزواجوئی شود،ممکنست پدريا مادر زنده باشند ولی بعلت خستگی و فرسودگی به کودک نرسد و متحمل آن نباشد .
عامل ترس : اگر دائمی باشد و مخصوصاً اگر مقصود پنهان کردن آن باشد ممکن است زمينه را برای تمارض و انزواجوئی فراهم کند . گاه ممکن است ترس از تحقير ، پرسيدن ، استهزا احساس کمتری مزمن باشد.
عامل نقص : برخی از کودکان دچار انزوا می شوند بدان خاطر که نقص عضوی دارند،نمیتوانند همگام و همپای ديگران پيش روندوبرای پوشاندن ضعف خود منزوی می شوند. زشتی قيافه هم از اين عوامل است .
عوامل اجتماعی:
عوامل اجتماعی خود از عوامل مهم انزواجوئی است . اگر اجتماع بر ذهن ها فشار وارد نمی کرد و اگر آدمی به صورت های مختلف مورد باز خواست قار نمی گرفت شايد آدمی بدين اندازه دچار انزوا عزلت نبود . ما در اين زمينه مواردی را می توانيم ذکر کنيم که برخی از آن ها بدين قرارند :
فشار اجتماعی : کودک يا نوجوان منزوی می شود بدان خاطر که فشار وارده بر او بسيار است . امر و نهی ها بسيار و نظم خواهی شديد است و يا اوقات تلخی بسيار و تحقير و آزار زياد است . انتظارات بسيار از او دارند .
عدم پذيرش : ممکن است کودک در خانواده به علت جنس يا اشکلاتی پذيرفته نشود ، پدران و مادران عملاً با او رابطه ای نداشته باشند و کودک هم چنان در وضع و شرايط اجتماعی خاص خود می ماند .
ابتلای والدين : پدر و مادر بيمارند و شور و نشاطی در محيط خانه نيست و تبادل انديشه ای و شعری ، سخنی بين فرزندان و والدين رد و بدل نمی شود . در حقيقت والدين شان آن ها را به خود رها کرده اند .
طرد از خانه و مدرسه:اين امر برای کودکانی که از حساسيت شديد برخوردارند بيشتر صدمه آفرين هستند.ممکن است طردها نسبتاً معقول باشند ولی برای کودک قابل قبول نيستند.
عدم احترام گذاشتن به شخصيت کودک به او آسيب رسانده و رشد و پيشرفت او را متوقف می سازد . ژان ژاک رسو،می گويد : کودک دارای شخصيت مستقلی است و نبايد بطور آشکار يا جابرانه تحت فرمان قرار گيرد ، پدر و مادر بايد با او مانند دوست موافق باشند .
عوارض آن :
انزواجوئی حالتی است که عاقبتش برای فرد و جامعه ناميمون است . شرور و عوارضی که در آن حاصل می شود دستگير فرد و اجتماع است .
در جنبه فردی : انزواجوئی موجب عوارض زير است :
- خستگی و بيخوابی و بی اشتهايی و يبوست ، سردرد و سرگيجه ، از دست دادن وزن
- حملات اضطراب ، تنگی نفس ، کج خلقی ، ترس بيخودی .
- مسخ شخصيت و عدم توان دفاع در خود .
- سقوط رشد بعلت محدودکردن عواطف واحساسات وشوروشوق .
- کندی کار و تلاش اقتصادی و از بين بردن نِيروی سرشار کار و عاطل و باطل ماندن بحدی که انزوا برای شان ترمزی روانی است .
- بی برنامگی در زندگی که مشکلات اساسی خودراناديده میگيرند.
- در کل اينان دچار دشواری زندگی شده و روح شان آزرده می شود از هدف های ارزنده باز می مانند و همه چيز نزدشان بی ارزش می شود ، همه زيبايی ها جلوه خود را از دست می دهند . آن ها نمی توانند از تضادهای درونی به نفع رشد استفاده کنند . در نتيجه اغلب تسليم تضاد ها شده و از آن برای رشد طفره می رند .
در جنبه اجتماعی : انزواجوئی عوارض و صدماتی دارد از جمله اينکه دوری از حيات اجتماعی مولد نوعی نزديک بينی و مبنی است و موجب بروز حالات روحی نامطلوب . دوری از جمع سبب می شود آدمی شادابی خود را از دست بدهد ريال شور و نشاط از ميان برود ، پژمردگی برای او پديد آيد .
آنها که دراجتماع رشدوپرورش نمی يابندازآداب اجتماعی دور می مانند،ازفلسفه زندگی بی بخبرند ، شنای در غرقاب زندگی را نمی آموزندواز فنون حيات بی خبر می مانند.چه بسيار از آن که بعدها بی علاقگی شان دامنه پيدا کرده واز تشکيل زندگی بيزار می شوند .
اجتماع از چنين افراد بی بهره می ماند زيرا در باره آن هاسرمايه گذاری کرده و در موهبت های حيات اجتماعی موجود دارشان می سازد و اين سرمايه گذاری برايشان باردهی برجای نمی گذارد . افراد منزوی ولی عصبی مزاج و تند خو ممکن است موجبات وارد آوردن صدمه ای بر پيکر اجتماع بشوند . در مواردی آن ها تحصيل را رها کرده و از فراگرفتن مهارت ها شانه خالی کرده و کل بر جامعه خواهند شد .
منبع
آفتابی،کریم(1392)،واقعیت درمانی وکاهش کمرویی ونارسایی هیجانی دانش آموزان، پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی بالینی،دانشگاه آزاداسلامی اردبیل
ازفروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید