رضایت از زندگی
ابرهام مازلو ، بعنوان یک روانشناس، نیازهای انسانی را از غرائزی میداند که در حیوانات یافت نمیشود. اغلب علمای روانشناس درباره نیازها سخن گفتهاند، اما نظریه مازلو درباره نیازها و سلسله مراتب نیازها در انسان از اهمیت خاصی برخوردار است. بر اساس این نظریه نیازهای انسانی به پنج دسته به این ترتیب تقسیم میشوند:
- نیازهای فیزیولوژیک
- نیاز به امنیت
- نیازهای اجتماعی
- نیازهای من یا صیانت ذات، نیاز به احترام
- نیازهای به خودیابی و تحقق خویشتن.
مازلو، در نظریه سلسله مراتب نیازها، مفهوم رضایت را مترادف با ارضاء و تأمین نیازها میداند. ارضاي نياز شامل حالاتي مانند نيرومندي، چالاكي، لذت و پاداش است.پس از ارضاي يك سطح ازنيازها، نيازهاي ساير سطوح، اهميت پيداکرده ،آنها خواهند بود كه بر رفتا ر شخص تسلط خواهند يافت تا به پايينترين سلسله مراتب برسيم.
بطور عادي و معمولي در جامعه پاره اي از نيازهاي اساسي افراد ارضا مي شود و پاره اي ديگر ارضا نشده باقي ميماند. به زعم مازلو ، درصد رضايت افراد در برآوردن نيازها به تدريج افزايش پيدا مي كندبا گذشت زمان درصد ارضا نياز بيشتر ميشود و اين امر با انتظارات افراد رابطه مستقيم دارد.
در این راستا اوزر و کاربولوت ، اظهار میدارند رضایت از زندگی از طریق مقایسه نیازهای افراد با داراییهایشان کسب میگردد. هرچه این نیازها با داشتهها تطبیق بیشتری داشته باشد، رضایت افراد از زندگی نیز در سطح بالاتری قرار میگیرد.
نظریهی مهم دیگری که در خصوص رضایت از زندگی مطرح است، نظريه كنش متقابل پارسونز ، است. اساس چارچوب نظري بر اين ايده است كه اجتماع نظام يافته يا جمعي شده اعضاي جامعه را گرد هم آورده و از طريق اين تجميع به آنها توانايي ميدهد تا از منافع مشترك خود در مراحل مختلف از انطباق تا حفظ الگو دفاع كنند و به تأمين نيازها و تحقق اهداف و در نهايت رضايت از زندگي بپردازند .
از جمله نظريه هاي مطرح ديگر در حوزه روان شناسي اجتماعي، نظريه هاي بيگانگي اجتماعي است . بايد خاطر نشان ساخت كه نظريه هاي اجتماعي كه دربارة بيگانگي مطرح شده اند تلويحاً در برگيرنده مقوله رضايت از زندگي هم هستند . بعبارت ديگر، مي توان احساس بيگانگي اجتماعي را تلويحاً به معناي تبيين نارضايتي و عدم بهروزي به شمار آورد . به عبارت ديگر، بيگانگي اجتماعي به طور كلي به معناي بيگانگي فرد از جنبه هاي اصلي وجود اجتماعي اش بوده و به طور ضمني، مبين نارضايتي ناخرسندي است .
لوئیس کریزبرگ ، با استفاده از نظریههای متعدد، سه منشاء اساسی را برای نارضایتی تعیین مینماید. این سه منشاء اجمالأ بر یک نکته توافق دارند؛ که منشاء نارضایتی را باید در نابرابری و ارزیابی ناشی از آن جستجو کرد. این سه نگرش متفاوت را میتوان به این گونه دستهبندی کرد: نگاه اول بر اهمیت محرومیت مطلق در افراد تأکید میکند. نگاه دوم بر ناسازگاری بین موقعیتهای متفاوتی که افراد در زندگی اجتماعی خود با آن مواجهاند تأکید میکند و نگاه سوم به تغییراتی که در طول زمان در آنچه مردم دارند و آنچه تصور میکنند باید داشته باشند، اشاره دارد. رضایت از زندگی، نگرش فرد، ارزیابی عمومی، نسبت به کلیت زندگی خود، یا برخی از جنبههای زندگی همچون زندگی خانوادگی، و تجربهی آموزشی است .
تجربه شادکامی و رضایت از زندگی هدف برتر زندگی به شمار میرود و احساس غم و ناخرسندی اغلب مانعی در راه انجام وظایف فرد شمرده میشوند . رضایتمندی نوجوانان و جوانان از زندگی زمینهساز گسترش رضایت آنان به حوضههای گوناگون اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی است. پژوهشهای انجام شده در زمینه رضایت از زندگی در بین نوجوانان نشانگر آن است که رضایت از زندگی و تلقی مثبت از زندگی در گروه سنی دانشآموزان کاملأ متفاوت از بزرگسالان است و مستلزم مؤلفههای ویژه این گروه سنی است . در تحقیقاتی که در خارج از کشور و همچنین در ایران انجام شده است رضایت از زندگی در بین این گروه سنی را شامل پنج مؤلفه رضایت از خود، خانواده، دوستان، مدرسه و محیط زندگی دانستهاند .
منبع
درفشان،مریم(1392)، پیشبینی خودکارآمدی و رضایت از زندگی دانشآموزان دبیرستانی ، پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی تربیتی، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی شیراز
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید