رابطه بین ابعاد الگوهای ارتباطات خانواده و دانشجو- استاد و گرایشهای تفکر انتقادی
اینک در زمینـه رابطه بین ابعاد الگوهای ارتباطات جهتگیری گفت و شنود و جهتگیری همنوایی و گرایشهای تفکر انتقادی، در روابط والد- فرزندی و شاگرد- استادی به طور جداگانه بررسی میشود.
رابطه بین ابعاد الگوهای ارتباطات خانواده و گرایشهای تفکر انتقادی
کوئرنر و فیتزپاتریک ، معتقدند که چهـارچوب نظـری الگوهـای ارتباطات خانواده «قادر به توصیف و توضیح رفتارهای ارتباطات خانوادگی و دامنه وسیعی از پیامدها و عواقب مربوط به آن برای خانواده و اعضای آن است. با این حال، تحقیقی که به بررسی تأثیر این الگوها و یا ابعاد تشکیلدهنده آنها بر گرایشهای تفکر انتقادی پرداخته باشد، انجام نشده است. در واقع باید گفت که به طور کلی، به جز یک مورد، تحقیقی که تأثیر روابط خانوادگی را حتی با استفاده از چهارچوبهای نظری دیگر بر گرایشهای تفکر انتقادی مورد مطالعه قرار داده باشد، وجود ندارد. نتایج حاصل از مطالعه ییزل ، نشان میدهد که در مقایسه با خانوادههایی که در آنها اعضای خانواده نظرات مختلفی را مطرح و در مورد آنها بحث میکنند، فرزندان خانوادههایی که در آنها عقاید و نظرات مختلف مطرح و به بحث گذاشته نمیشوند، گرایش به تفکر انتقادی بیشتری دارند. ییزل ، استدلال میکند که این یافته سؤالبرانگیز احتمالاً به دلیل استفاده وی از یک مقیاس نامناسب به دست آمده است. به همین دلیل، وی پیشنهاد میکند که تحقیقات دیگری در مورد تأثیر محیط خانوادگی بر گرایش به تفکر انتقادی صورت گیرد،به دلیل کمبود اطلاعات در این زمینه روشن نیست که گرایشهای تفکر انتقادی تا چه حد تحت تأثیر خانواده قرار دارند. از این رو، مطالعه حاضر در بخشی از کار خود در پی آن است تا رابطه بین ابعاد الگوهای ارتباطات خانواده و گرایشهای تفکر انتقادی فرزندان را مورد بررسی قرار دهد. اگر بتوان چنین ارتباطی را توضیح داد، به تبیین تفاوتهای خانوادگی افراد دارای گرایش کم و زیاد به تفکر انتقادی کمک شده است و این مطالعه میتواند شکاف مهمی را که از این نظر وجود دارد، پر کند.
اگر چه در مورد رابطـه ابعـاد الگـوهـای ارتبـاطـات خانـواده؛جهتگیـری گفت و شنـود وجهتگیری همنوایی و گرایشهای تفکر انتقادی تحقیقی انجام نشده است ولی تحقیقات اندکی وجود دارند که رابطه این ابعاد را با متغیرهایی که ارتباط نزدیکی با گرایشهای تفکر انتقادی دارند، مورد بررسی قرار دادهاند.
حقیقتجویی، گشودهذهنی و پختگـی شناختی از جمله گرایشهای تفکر انتقادی هستند. فرد حقیقتجو درصدد آن است که بداند حقیقت امور چیست. چنین فردی اگر در کندوکاوهای خود با اطلاعات معتبری مواجه شود که با نظرات و عقاید قبلی وی مغایرت دارند، با خود روراست میماند و به طور منصفانه با آن اطلاعات برخورد میکند؛ حتی اگر اطلاعات جدید او عقاید و تمایلات قبلی وی را زیر سؤال ببرند. فرد گشودهذهن نسبت به عقاید نو و یا مخالف، دگراندیشپذیر است. یعنی، نسبت به نظرات و عقاید متفاوت از نظر و عقیده خود شکیبایی نشان میدهد و مراقب سوگیریهای احتمالی و تعصبات خود است . فردی که از لحاظ شناختی پخته است با مسایل با این درک برخورد میکند که بعضی مسایل بیش از یک راه حل موجه و قانع کننده دارند و گاهی قضاوتها باید بر اساس معیارها، زمینه و شواهدی که مانع از قطعیت میشوند، صورت بگیرند . بنظـر میرسد ویـژگیای که در ایـن سه گـرایش مشترک است، انعطافپذیری شناختی است. تحقیقی که توسط کواستن، شرودت و فورد، انجام شده است نشـان میدهـد که ویژگـی ابرازگری خانواده,که متناظر باجهتگیری گفت و شنود خانواده است، انعطافپذیری شناختی را به طور مثبت پیشبینی میکند. نتایج این تحقیق همچنین نشان میدهد که انعطافپذیری شناختی توسط اجتناب از تعارض که یکی از ویژگیهای جهتگیری همنوایی است، به طور منفی پیشبینی میشود.
یکی دیگـر از گرایشهای تفکر انتقـادی تحلیلگری است. فرد دارای گرایش به تحلیلگری به استفاده از استدلال و شواهد در پی بردن به حقیقت امور اهمیت زیادی میدهد . در ارتباط با این موضوع نشان داده شده است که خانوادههای دارای جهتگیری گفت و شنود کم و جهتگیری همنوایی زیاد فرزندان خود را تشویق میکنند تا برای پی بردن به واقعیت بیشتر از شواهد موجود و در دسترس استفاده کنند و کمتر آنها را ترغیب میکنند تا خود فعالانه به جست و جوی شواهد دیگر بپردازند . به نظر میرسد جست و جوی فعالانه شواهد و اطلاعات جدید علاوه بر گرایش به تحلیلگری با گرایش به حقیقتجویی نیز در ارتباط باشد.
از دیگر گرایشهای مربوط به تفکر انتقادی اعتماد به نفس در تفکر انتقادی است. دیانا بامریند، اعتماد به نفس و اتکا به خود را از ویژگیهای فرزندان خانوادههای مقتدر میداند. خانوادههای مقتدر خانوادههایی هستند که با فرزندانشان صمیمی و نسبت به نیازهای آنها پاسخگو هستند. آنها همزمان با کنترل قاطع و معقولی که اعمال میکنند، در حد مناسبی به فرزند خود استقلال میدهند. این ویژگیها یعنی، كنتـرلكننـدگي متوسـط و حمايتكنندگي زياد به ترتیب با جهتگیری همنوایی نسبتاً زیاد و جهتگیری گفت و شنود زیاد یعنی الگوی ارتباطاتی خانوادههای توافقکننده انطباق دارد. دراین خانوادهها والديـن فعاليت فرزندخود را هدايت ميكنند و به آن جهت ميدهند اما وقتي دلايل وراي پيشنهادات وتصميمات مختلف خودرابراي فرزندانشان توضيح ميدهند، به آنهااجـازة گفت و شنود منطقي ميدهند.دراین خانوادهها همه اعضای خانواده در تصمیمگیریها شرکت داده میشوند که این امر میتواند به اعتماد فرزندان بقدرت تصمیمگیری و تفکر خود منجر شود.
در مجموع، با توجـه به آنچـه کـه در بالا آمد، میتوان انتظــار داشـت که ابعـاد الگوهـای ارتبـاطـات خانـواده یعنی، جهتگیـریهـای گفـت و شنـود و همنـوایـی بتواننـد در ایجـاد و رشد گرایشهای تفکر انتقادی فرزندان نقش داشته باشند. مرور مطالعه فراتحلیلی شرودت، ویت و مسرسمیت ، در مورد تحقیقاتی که در 40 سال گذشته در زمینه الگوهای ارتباطات خانواده و ابعاد تشکیلدهنده آنها و عواقب پردازش اطلاعاتی، رفتاری و روانی- اجتماعی آنها انجام شدهاند، نشان میدهد که جهتگیریهای گفت و شنود و همنوایی رابطه معناداری با تعداد زیادی از عواقب روانشناختی مربوط به فرزندان دارند. هر دو جهتگیری گفت و شنود و همنوایی اندازه اثرهای نسبتاً برابری در مورد عواقب پردازش اطلاعاتی، رفتاری و روانی- اجتماعی دارند. با این تفاوت که جهتگیری گفت و شنود نسبت به جهتگیری همنوایی خانواده پیشبینیکننده قویتری برای عواقب روانی- اجتماعی مربوط به فرزندان است و در مورد این عواقب نسبت به عواقب پردازش شناختی و رفتاری قدرت پیشبینیکنندگی بیشتری دارد. میتوان رابطه جهتگیریهای گفت و شنود و همنوایی خانواده با گرایشهای تفکر انتقادی را با رابطه این جهتگیریها و عواقب روانی- اجتماعی و پردازش شناختی آنها مرتبط دانست.
منبع
کورش نیا،مریم(1390)، ارایه مدلی علّی برای گرایش به تفکر انتقادی دانشجویان،پایان نامه دکترا،روانشناسی تربیتی، دانشكده علوم تربيتي و روانشناسي شیراز
ازفروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید