دیدگاه های مختلف درباره سبک های فرزندپروری
سبک های فرزندپروری ازدیدگاه بامریند
سبک مستبد:این والدین برکنترل کودک وفرمانبرداری او تدکید دارند.آنها خودمختاری کودک را محدود می کنند ورفتارمناسب رابرای آنها تعیین می کنند.این والدین از اصول اجباری طرفداری می کنند ومعمولا خواستار تبعیت بدون پرسش از دستوراتشان هستند.آنها به ندرت از عباراتی که حاکی از رضایت باشد استفاده می کنند.
سبک آسان گیر:این والدین ازاعمال هر نوع سخت گیری وکنترل اجتناب می کنند.والدین سهل گیر به فرزندان اجازه می دهند برای خود تصمیم های بسیاری بگیرند؛ درسنی که آنها ظرفیت چنین کاری را ندارند.بامریند دریافت که فرزندان والدین آسان گیر بسیار خام هستند.آنها درکنترل تکانه های خود مشکل دارند وهنگامی که از آنهاخواسته می شودکاری را انجام دهند که با علایق زودگذر آنان مخالف است ،نافرمانی وسرکشی می کنند.این کودکان بسیارپرتوقع هستند.
سبک مقتدر:سبک فرزند پروری مستبد وآسان گیر دردوسوی یک پیوستارقراردارند.درمقابل سبک مقتدر در جایی بین آن دو قرار دارد.والدین که این سبک را به کار می برند توجه خوبی به فرزند خود نشان می دهندومیزان کنترل والدینی متوسطی را به کار می برند که به کودکان اجازه می دهند به طور فزاینده ای خودمختارشوند .
سبک های فرزندپروری از دیگاه آدلر:
سبک آزادمنش وامیدبخش:والدین دراین سبک منحصر به فردبودن کودک راقبول دارند.احساس عمیق احترام ومساوات رابه اوعرضه می کنند.کودک را تشویق می کنند که خطای خودرا تصحیح کرده و توانایی های خود را گسترش دهد.
سبک آسان گیر:والدین،هدایا و مزایا وامتیازات زیادی رابرسر کودک می ریزندولی توجهی به نیاز های اصلی او ندارند.کودک در چنین محیطی کسل وبی تفاوت است وابتکار وخودانگیختگی خود راازدست می دهد.
سبک بسیار مطیع:والدین تسلیم آرزو ها،خواسته ها وامیال کودک می شوندونمی توانند به کودک نه بگویند.کودک درچنین محیطی به راحتی حقوق دیگران را نادیده می گیرد وهیچ محدودیتی را نمی شناسد.
سبک بسیارجدی:والدین دائما بررفتارکودک نظارت دارند ودائمادر حال دستوردادن هستند.بسیارسخت گیربوده وتمایل دارند کودک را تعلیم دهند.دراین حالت احتمال وجوددارد که کودک منفعلانه از دستورات اطاعت کند ویا لجاجت کند ویا منفعلانه مقاومت کند که نشانه های آن تنبلی،خیال بافی کردن و فراموش کاری است که منجر به نافرمانی می شود.
سبک کمال گرا-والدین هنجارهای بسیاربالایی دارند وتنهادرصورتی کودک راقبول دارندکه عملکردش مطابق استانداردهای آنها باشد.کودک بیش از حد تلاش می کند ولی نمی تواندهنجارهارابرآورده کنددرنتیجه احساس بی ارزشی می کند.
سبک بسیارمسئول:به دلایل مختلف ازقبیل شرایط اقتصادی ،فوت یا بیماری همسر،یکی ازوالدین ممکن است مسئولیت های سنگین رابر عهده کودک بگذارد.
سبک بی توجه: والدین اغلب مشغله فراوان دارندیا نیستندوهیچ کس محدودیتی برای کودکان قرار نمیدهد.دوری ازخانه و نبودن والدین باعث می شودوالدین نتوانند با کودک روابط صمیمی برقرارکنند.
سبک طرد کننده:هرنوع پذیرش راطرد کرده وبا کودک به عنوان یک فرد مزاحم رفتارمی کنند.این رفتار می تواند از ازدواج های اجباری یا داشتن کودک ناقص ناشی شود.دراینجا کودک احساس بی ارزشی می کند.
سبک تنبیهی:اغلب با فشارزیاد وکمال گرایی همراه است.تنبیه بدنی اغلب برای برقراری نظم به کار می رود وممکن است والدین عصابیت خودرا برسر کودک خالی کنند.افکار نظیرانتقام گیری واحساس گناه دراین کودکان ایجاد می شود.
سبک بیمارانگارانه:جو خانه مضطرب وترسناک است کودک به خاطر مسأله ای جزئی ممکن است درخانه بماند وبه مدرسه نرود.
سبک از نظر جنسی تحریک کننده:والدین ممکن است درحین حمام کردن کودک رانوازش کنند ویا اینکه کودک رابا خود به رختخواب ببرند.با کودک همانند وسیله شهوانی کوچکی رفتارمی شود وکودک زودتراز موعد با مسائل جنسی روبه رو می شود.کودک باید رازدارباشد واغلب شاکی وپریشان است و احساس گناه می کند.
الگووینترباتوم:ناریا وینترباتوم، پژوهش هایی رابر روی روابط کودکان با مادرانشان انجام داد وی سه بعد ازروابط مادر-کودک را مطرح کرد که عبارتند از:
بعد استقلال آموزی:والدینی که از این روش استفاده می کنند انتظاردارندوتلاش می کنندتا فرزندانی مستقل پرورش دهندکه بتوانند کارهای شخصی شان ،همچون دوست یابی وامور مدرسهرابدون نیازبه کمک دیگران انجام دهند.
بعدتسلط آموزی:مادرانی که این سبک را انتخاب وبه کارمی برندانتظار دارند که فرزندانشان فعالیت هایی همچون ورزش،سرگرم کردن خود وانجام کارهای مشکل را بیاموزندوانجام دهند.بنابراین تلاش می کنندتا کودکان خودرا دریادگیری این امورترغیب کنند.
بعدمراقبت آموزی:مادرانی که این سبک را به کار می برند بریادگیری مهارت های مربوط به امورشخصی درمنزل مانندغذا خوردن،خوابیدن و… کودکانشان تأکید دارند.
در زمینه سبک های فرزندپروری نظریات متعددی دیگری نیزارائه شده است که ما در اینجا به چند نظریه دیگر اشاره خواهیم کرد:
الگوی شفر
شفر، با مطرح کردن ابعاد گرمی/ سردی و آزادی/ کنترل، یک الگوی فرضی در مورد روابط والدین- کودک ارائه داد و آن را به چهار دسته تقسیم می کند:
- والدین با محبت و آزاد گذارنده
این والدین کسانی هستند که معمولاً به عنوان والدین نمونه شناخته می شوند. کودکان آنها دارای استقلال بوده و رفتار اجتماعی مناسبی دارند. محبت و گرمی توام با آزادی موجب می شود به علت داشتن فضای مناسب برای برون ریزی هیجانی و عدم وجود پاسخهای نامناسب از سوی والدین، حالت های پرخاشگری در کودکان چنین خانواده هایی دیده نشود.
- والدین با محبت و محدود کننده
گاهی محبت والدین محدودیت هایی را به دنبال دارد. این والدین فرصت کسب تجربه و یادگیری را از کودکان سلب می کنند. آنها با محبت افراطی، آزادی لازم را از کودکان خود سلب می کنند.
- والدین متخاصم و محدود کننده
رفتارهای خصومت آمیز این نوع والدین که بیشتر بر اصل تنبیه استوار است به همراه سخت گیری و محدودیت شدیدی که نسبت به فرزندانشان اعمال می کنند، موجب ایجاد احساس خصومت شدید در فرزندان آنها می شود. از سویی عدم اجازه به کودک در ظاهر ساختن این احساس موجب عصبانیت در کودک می شود.
- والدین متخاصم و آزادگذارنده
تفاوت این کودکان با گروه قبلی در این است که همراه شدن عامل خصومت با عامل آزادی موجب ایجاد رفتارهای پرخاشگرانه به شدیدترین حالت در این کودکان می گردد. نتایج برخی مطالعات نشان داده است که والدین کودکان بزهکار این الگو را از خود نشان می دهند.
الگوی زیگلمن:
زیگلمن، روشهای ارتباطی والدین و فرزندان را به چهار قسمت کلی تقسیم کرده است:
- والدین مقتدر
- والدین مستبد
- والدین سهل گیر
- والدین مسامحه گر یا بی اعتنا
که در زیر ویژگی های هر یک از آنها را مورد بحث قرار می دهیم.
والدین مقتدر : والدین مقتدر انعطاف پذیر و مطالبه کننده هستند. آنها بر روی فرزندانشان کنترل اعمال می کنند اما در عین حال پذیرنده و پاسخ دهنده نیز هستند. به طور پیوسته آن قوانین را اجرا می کنند. آنها همچنین دلیل و منطق این قوانین و محدودیت ها را توضیح می دهند. نسبت به نیازها و دیدگاه های کودکانشان پذیرنده هستند و مواقعی که آنها در حال توصیه به فرزندان هستند احترام فرزندانشان را نیز رعایت می کنند.
مقررات واضحی برای رفتارهای کودکان وضع می کنند. قاطع هستند ولی سخت گیر و تحمیل کننده نیستند. روش های انضباطی شان حمایتی است تا این که تنبیهی باشد. آنها می خواهند کودکان شان ابراز وجود کنند، این کودکان از لحاظ اجتماعی مسئولیت پذیر و خودنظم ده و اهل مشارکت می باشند. والدینی که از سبک اقتدار منطقی استفاده می کنند به فرزندان خود می آموزند که درگیری و اختلاف نظر با در نظر گرفتن نقطه نظر فرد دیگر و در چارچوب گفتگو، به طور موثر حل خواهد شد. آنها متناسب با سن فرزندانشان به آنها مسئولیت می دهند و برای رسیدن فرزندان به حداکثر سطح رشدی لازم برای دستیابی به یک فردیت مطمئن و مستقل، ساختار لازم را فراهم می آورند.
والدین مستبد: این والدین قوانین را به طور انعطاف ناپذیری تحمیل می کنند. از نظر تربیتی خشن و تنبیه گرند. با رفتار بد مقابله می کنند و کودک بدرفتار را تنبیه می کنند. ابراز محبت و صمیمیت آنها نسبت به کودکان در سطح پایین است. آنها امیال کودکان را در نظرنمی گیرند و عقایدشان را جویا نمی شوند. کودکان دارای چنین والدین ثبات روحی و فکری ندارند و خویشتن را بدبخت می پندارند. آنها زود ناراحت می شوند و در برابر فشارهای روانی آسیب پذیرند. والدین مستبد از نظر درخواست کنندگی و دستوردادن در سطح بالایی هستند اما پاسخ دهنده نیستند. آنها قدرت مدار و واضع قانون هستند و انتظار دارند دستوراتشان بدون توضیح دادن اطاعت شود. همچنین آنها محیط های ساختار یافته با قواعد واضح فراهم نمی کنند .
والدین سهل گیر : این والدین نسبت به آموزش رفتارهای اجتماعی سهل انگار هستند. نظم و ترتیب و قانون کلی در این نوع خانواده حاکم است و پایبندی اعضا به قوانین و آداب و رسوم اجتماعی بسیار کم است. هر کس هر کاری که بخواهد می تواند انجام دهد. فرزندان در چنین خانواده هایی دارای استقلال فکری وعملی اند و به سبب هرج ومرج،نوعی تزلزل روحی دراینگونه خانوادهها به چشم می خورد.
این تزلزل باعث بی بند و باری کودکان شده و سبب می شود آنان نسبت به زندگی احساس مسئولیت نکنند. همچنین از ویژگی های فرزندان رشدیافته در چنین خانواده هایی می توان گفت آنها در مقابل بزگسالان مقاوم و لجوج هستند. آنها دارای اتکای به نفس پایینی هستند، زود خشمگین و زود خوشحال می شوند، تکانشی و پرخاشگراند و در مقابله با فشارهای روانی دچار مشکل می شوند.
والدین مسامحه گر یا بی اعتنا ؛ بی کفایت یا طرد کننده: والدینی که کنترل پایین و پذیرش پایین را ترکیب می کنند، نسبتا در پرورش کودکانشان غیرمداخله گر هستند. به نظر می رسد آنها از فرزندانشان مواظبت نمی کنند و ممکن است آنها را طرد کنند. به عبارت دیگر آنها به گونه ای غرق در مشکلات خود شده اند که نمی توانند نیروی کافی برای برقراری و اجرای قوانین اجتماعی انجام دهند .
والدین بی توجه ،هم کم توقع و هم طردکننده هستند. فرزندان آنها یعنی کودکانی که محبت یا پذیرش ناچیزی از جانب والدین خود تجربه کرده اند و همزمان انضباط کم یا نظارت ناهماهنگ والدین در مورد آنها اعمال شده است، در سال های بعدی مشکلات سازگاری نشان می دهند; به ویژه زمانی که تنبیه بدنی روی آنها اعمال شده باشد. وقتی کودکان تنبیه بدنی تجربه می کنند، می آموزند که استفاده از خشونت روش مناسبی برای حل درگیری و اختلافات است. در نتیجه تمایل پیدا می کنند از چنین روشی برای حل درگیری و اختلافات استفاده کنند. از همین رو کودکانی که تنبیه جدی شده اند در خطر ابتلا به مشکلات رفتاری قرار دارند و به آزار و اذیت دیگران می پردازند .
با اندکی تامل متوجه می شویم دیدگاه زیگلمن با دیدگاه شیفر، تفاوت چندانی ندارد و تفاوت بیشتر در الفاظ است. در واقع باید گفت دیدگاه ارائه شده از سوی شیفر علیرغم گذشت سالیان زیاد همچنان ثابت باقی مانده است، زیرا والدین مقتدر زیگلمن، همان والدین گرم و کنترل کننده شیفر، والدین مستبد زیگلمن همان والدین سرد و کنترل کننده شیفر، والدین سهل گیر زیگلمن همان والدین گرم و آزاد گذارنده شیفر و والدین مسامحه گر زیگلمن همان خانواده سرد و آزاد گذارنده شیفر می باشد.درپژوهشی توسط لطف آبادی،درمورد چگونگی فرزندپروری درایران صورت گرفته،تقسیم بندی نسبتاجدیدی ازسبک های فرزندپروری که با ویژگی های ملی ایران همخوانی بیشتری داردبه عمل آمده است.دراین مطالعات که به عنوان وضعیت ونگرش ومسائل نوجوانان سراسر ایران روی یک نمونه بسیار وسیع 75هزارنفری صورت گرفته ،موضعات مختلفی را شامل میشود،پنج نوع خانواده بشرح زیرازیکدیگرتفکیک شده اند:
- خانواده بی تفاوت ،
- خانواده مستبد،
- خانواده آشفته،
- خانواده منسجم وصمیمی ،
- خانواده پاسخگو.
فرزندان آنها برحسب آن که متعلق به کدام دسته ازاین خانواده هاباشند،نگرش ویژه ای نسبت به والدین خودابرازداشته اند:
خانواده های منسجم وصمیمی: وجود ارتباط نزدیک بین اعضا،فراهم آوردن محیط گرم وصمیمی درخانه ،وجود انتظار از یکدیگراز نظردریافت صمیمیت ومحبت ورفتارهای موردقبول،وجوداعتماد بین اعضای خانواده ها وحل مشکلات خانواده هاازطریق گفتگوهای آرام وصمیمانه.
خانواده پاسخ گو: وجودقدرت وابهت احترام برانگیزه درپدرومادربه کارهای فرزندان وشرکت دادن فرزندان درتصمیم گیری ها و واگذاری فرصت های تصمیم گیری شخصی به فرزندان،ودرک وضعیت فرزندان وپاسخ گویی به نیازهای آنان .
خانواده بی تفاوت: بی توجهی اعضاءخانواده به یکدیگر وحمایت نکردن ازفرزندان،عملکردداخواه هریک از اعضای خانواده،رها شدگی هریک ازاعضای خانواده به حال خود،عدم دخالت پدر و مادر در کارها و رفتارفرزندانشان،فقدان انتظارازفرزند،علاقه اندک پدرومادربه مسائل زندگی فرزندان ودل مشغولی هریک از اعضای خانواده به مسائل خود.
خانواده مستبد: زورگیری بزرگترها از کوچیکترها درخانواده،انتقال محبت اندک وفشارفراوان به فرزندان انتظاربیش از حدازفرزندان،تعین مقررات دشواربرای فرزندان بدون توجه به نیازهای آنان،انتظاراطاعت بی چون وچرا از فرزندان،محدود کردن آزادی های طبیعی فرزندان وفقدان اجازه بده-بستان وگفتگوی متقابل بین والدین با فرزندانشان و
خانواده آشفته: ناآرامی درفضای خانواده بین پدر ومادر،وجود اختلاف ودرگیری بین والدین و فرزندان، وجودتنبیه بدنی وکتک کاری درخانواده،وجودتنبیه کلامی واهانت به فرزندان درخانواده وفقدان احترام وروابط دوستانه درخانواده.
منبع
مریدی،رضا(1393)، شیوههای فرزند پروریس و نگرش مذهبی با تابآوری دانش آموزان، پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی عمومی،دانشگاه آزاداسلامی هرمزگان
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید