دیدگاه آدلر در مورد شخصیت
آدلر ، در اوایل تمایل اصلی انسان را پرخاشگر می دانست و آن را از انگیزهی جنسی که فروید روی آن پافشاری می کرد مهم تر می دانست و در اواخر عمر بر اینکه نظریه خود را نظم و سازمان بدهد تمایل هسته ای را تلاش برای رسیدن به برتری و کمال معرفی کرد و هدفش رسیدن به مقام و موقعیت اجتماعی و قدرت نبوده بلکه هدف اصل از این تلاش رسیدن به یک زندگی ایده آل است و تناقض اصلی نظریه آدلر با سایر همکاران این است که آدلر تمایل برای رسیدن به کمال را فطری و ذاتی نمی داند. اما نظریه پردازاني مثل راجرز و مازلو آن را یک تمایل فطری می دانند و یا بین عقیده فروید و آدلر، نیز تفاوت زیادی وجود دارد. فروید تمایل اساسی را میل جنسی قلمداد می کرد اما آدلر به جای آن روی تلاش و برای رسیدن به کمال برتری تأکید می کند .
نظریهی آلفرد آدلر:
آدلر، در فوريه 1870 در شهر وين متولد شده و داراي مذهب يهودي بوده و از نظر درسي فرد موفقي نبوده و بخاطر ضعف درسي در كلاس احساس حقارت مي كرد اما بعدا در نتيجه تلاش و فعاليت بيشتر در سال 1895 درجه پزشكي خودرا از دانشگاه ونيا دريافت كرد آدلر از دوستان و همكاران صميمي فرويد بود که بعدها از او جدا شد و مکتب روانشناسی فردنگر را بنیاد نهاد . آدلر برخلاف فروید که به تأثیر و اهمیت نیروهای درونی در ساختار شخصیت تأکید داشت و همچنین برخلاف یونگ که مفاهیم کهن را رهبر رفتار می پنداشت و تأکید خود را بر اهمیت عوامل اجتماعی در شکل گیری شخصیت متمرکز کرد.
اصول عمده نظریه آدلر:
اصول عمدهی نظریهی آدلر اجمالاً بدین قرارند:
– آدمی موجودی است اجتماعی و مصلحت اجتماع را برتر از مصلحت شخصی قرار می دهد. فروید آدمی را موجودی جنسی می پنداشت، آدلر او را موجودی اجتماعی اعلام می دارد و مصلحت اجتماعی را انگیزهی رفتار او می داند نه مصلحت جنسی را. در شیوهی زندگی هر کس انگیزهی جنسی نقش کوچکی را ایفا می کند. طریقهی ارضای احتیاجات جنسی را شیوه زندگی مشخص می کند نه شیوه زندگی را احتیاجات جنسی. آدلر با این نظر خود جنسیت را از فراز تختی که فروید برایش ساخته بود به زیر کشید و کسانی را که از نظر مبالغه آمیز و یکنواخت فروید دربارهی جنسیت خسته شده بودند آرامش و راحتی بخشید.
- خودآگاهی مرکز شخصیت است؛ آدمی فردی است خودآگاه و همه اهمیت او به خودآگاهی اوست ؛ او از کمبودها و از نارسایی های خویشتن آگاهی دارد و از هدف هایی که دنبال می کند نیز مطلع است ؛ می داند چه می خواهد، می داند چه می کند و می داند به کجا می رود؛ برای کارهایی که خواهد کرد نقشه می کشد و طرح می ریزد و به عمل می پردازد. در این زمینه «احساس حقارت» و لزوم جبران آن و اصل «برتری جویی» انگیزه های رفتار او واقع می شوند.
- آدمی صاحب خود خلاق است. خودخلاق فعالیت های ارگانیسم را تعبیر و تفسیر می کند. به دنبال کارهای تازه و ابتکاری می رود و شیوه زندگی اختصاصی هر کس را معین می کند و این برخلاف من فروید است که اسیر و بنده و اجرا کننده هدف های غرائز فطری پنداشته شده است.
- هر فرد آدمی هیئتی است واحد، واحدی است کل، یا کثرتی است وحدت یافته، تشکیل شده از انگیزه ها و ویژگی های روانی و علاقمندی ها و ارزش ها و با این همه دارای یک روش یا شیوه خاص زندگی که سبب می شود او از افراد دیگر به کلی ممتاز باشد.
آدلر، دربارهی این یکتایی یا بی همتایی شخصیت تأکید فراوان دارد و روانشناسی از نظر آدلر در مورد شکل گیری شخصیت او به همین علت روانشناسی فردی نام گرفته است.
نظر آدلر در مورد شكل گيري شخصيت:
ترتیب تولد و نقش کودکان در شکل گیری شخصیت: آدلر اولین روانشناسی است که اهمیت تولد را بر روی شکل گیری شخصیت تأکید دارد. به اعتقاد وی کودکان اول با کودکان میانه و کودکان میانه با کودکان آخر تفاوت دارند او معتقد بود که کودکان اول توجه زیادی به والدین دارند و به نوعی وابسته هستند. وقتی کودک دوم متولد می شود کودکان اول احساس می کنند که فردی دیگر در کسب توجه والدین با آنان شریک شده است و در نتیجه کودکان اول احساس حقارت می کنند و کودکان میانه که نسبت به کودک اول وضعیت بهتری دارند و حتی به تلاش و رقابت می پردازند و احتمالا از استقلال زيادي برخوردارند و كودكان آخر نيز مانند كودكان اول به وابسته بودن گرايش بيشتري دارند زیرا از طرف همه اعضای خانواده مورد توجه قرار می گيرند و وابسته به بار مي آيند .
منبع
اعتمادی،نادر(1391)، رابطه بین ویژگی های شخصیتی معلمان (درون گرایی و برون گرایی )، پایان نامه کارشناسی ارشد ،علوم تربیتی،دانشگاه آزاداسلامی
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید