ديدگاههاي نظري عوامل مؤثر بر تعهد سازماني
براي سنجش عوامل مؤثر بر تعهد سازماني از نظریات جامعه شناسی متفاوت استفاده شده است.بنابر قضاياي موفقيت و ارزش جورج هومنز تعهد سازماني تابعي از پاداش كار و ارزش كار است يعني اگر يك فرد سطح تعهد بالايي داشته باشد اما در قبال آن پاداش مورد انتظارش را دريافت نكند احتمال باقي ماندن در تعهد پيشين او كاهش مي يابد.تجانس بين پاداشهاي كار ؛ پاداشهاي سازماني و اجتماعي و ارزشهاي كار منجر به تعهد سازماني بيشتر مي گردد . طبق نظريه برابري آدامز وقتي كاركنان حس كنند كه به آنان به طريقي ناعادلانه و غير منصفانه رفتار مي شود به فعاليتهايي مي پردازند كه هدف آن اصلاح احساسات مربوط به رفتار عادلانه است لذا اگر پاداشهاي ارایه شده از سوي سازمان از ديد كاركنان عادلانه باشد خشنودي بالاتر پديد مي آيد زيرا كاركنان احساس مي كنند كه متناسب با كار و كوشش خود پاداش گرفته اند .
لذا ميزان خشنودي فرد بر تعهد بيشتر و يا كمتر وي اثر مي گذارد كه آن نيز بر كوشش و كاركرد او تاثير گذار است.بنابر تئوري وروم نيز سه عامل ارزش پاداشها ، ارتباط پاداشها با عملكرد مورد نياز و تلاش موردنياز براي عملكرد بر رفتار تاثير گذارند. در نتيجه انگيزش به مقدار زيادي از اداراكات افراد از نتايج رفتار تاثير مي پذيرد و اين خود مي تواند بر رفتار آينده فرد از جمله تعهد او نيز تاثير گذار باشد. براساس نظريه مارشال با گسترش و افزايش مشاركت سازماني در سطوح و ابعاد چهارگانه سازمان احساس تعلق و وفاق سازماني فزوني مي گيرد و تعهد سازماني را تقويت مي كند به علاوه مشاركت سازماني باعث افزايش كرامت فرد مي شود كه اين امر مي تواند بر تعهد سازماني افراد تاثير داشته باشد .كالينز معتقد است در صورتيكه وفاق اجتماعي تضعيف شود به همان ميزان نيز جايگاه ، ميزان و نوع حق مبهم و نامشخص باقي مي ماند و به تبع آن نقشهاي اجتماعي نيز به اصطلاح تيره مي گردند.
به عبارت ديگر، انتظارات و تعهدات براي كنشگران در بستر روابط اجتماعي تار و نا معين مي شوند وباعث ابهام نقش درفرد مي شود كه اين ابهام نقش به نوبه خود كاهش تعهدات كاركنان را به دنبال دارد. در مدل نظري مودي و همكارانش در دهه 1982 نيز چهاردسته از پيش شرط هاي تعهد سازماني بيان شده كه بيانگر عوامل موثري است كه موجب تعهد سازماني مي شود، نظير ويژگيهاي شخصيتي : سن، جنس، تحصيل ، سابقه خدمت ، ويژگي هاي شغلي؛ ابهام نقش و فشار شغلي : بعضی از نقش ها پیچیده تر از بعضی دیگرند . بعضی از اعضای گروه فقط یک نقش دارند و بعضی ، نقش های متعدد.کسانی که نقش های پیچیده را بازی می کنند معمولاً پایگاه بالاتری دارند .اما همین نقش های پیچیده می توانند فشار روانی زیادی بر فرد مورد نظر وارد آورند خصوصاً وقتی رفتارهایی که در آن نقش باید انجام بدهند به خوبی مشخص نباشند یا با هم تعارض داشته باشند . فشارهای ناشی از ابهام نقش و تعارض نقش برتعهد سازماني فرد و گروه مؤثراست .
براساس مطالعات مودی و همکارانش وضعیت نقش یکی از مقدمات ایجاد تعهد میباشد، تحقیقات مایتو وزاجاک نیز این مسئله را تأ یید ميکند. یکی از مفروضات مودی این است که وضعیت نقش ناشی از ادراک حاصل از محیط کاری و ويژگي هاي سازماني ؛ حيطه نظارت و كنترل است. مونچ عقيده دارد كه با افزايش ارتباط اعضاي گروه با ساير افراد و گروهها ، حجم تعهدات اعضا افزايش يافته و بدين ترتيب تعهدات اعضا دچار تورم شده و با افزايش تورم تعهدات اعضا به افراد گروههاي ديگر پايين مي آيد و تعهد به گروه خودي افزايش مي يابد.شافر نيز معتقد است ميزان تعهد فرد با ميزان ارضاء نيازمنديهاي وي مرتبط است بنابراين شغلي كه مي تواند نيازمنديهاي فرد را برآورده سازد مورد رضايت او خواهد بود . هرسازماني بر اساس ظرفيت روحي و فكري كاركنان و شناخت استعدادهاي وي باعث ايجاد علاقه به كار براساس طبيعت آن ، احساس مسئوليت و تعهدي كه در جريان كار سازمان مورد نظر است مي شود.
اصل ترتيب و نظم دادن اشياء وانسانها در سازمان از ديدگاه فايول بسيار مهم است.يكي از اصولي كه در سازمان از اهميت خاصي برخوردار است اصل ثبات وپايداري شغلي در سازمان است . فايول اعتقاد دارد كه براي مديريت بهتر در سازمان بهتر است از افراد باتجربه و داراي تخصص وكارآمد استفاده شود . براي اينكه بتوان ادامه كار كاركنان با تجربه را در سازمان تثبيت كرد بايد طوري آنان را مديريت كردكه سازمان را رها نكنند .مسلماً توجه به مسائل رفاهي و انگيزشي و فراهم كردن امكانات رشدكاركنان و غيره از جمله موارد مهمي است كه سبب تعهد كاركنان به سازمان مي شود واگر ازاين روشها پرهيز شودكاركنان تعهدي به مديريت وسازمان نخواهند داشت و بسيار سريع آن را ترك مي كنند .
طی سالهای اخیر مطالعات زیادی در مورد تعهد سازمانی صورت گرفته که در هر یک از این مطالعات تعهد سازمانی یا به عنوان متغیر مستقل و یا بعنوان متغیر وابسته مد نظر قرار گرفته شده است. یک بازنگری ادبیات موضوع که توسط ریچرز ؛ صورت گرفت نشان داد که یازده مطالعه تعهد را به عنوان یک متغیر مستقل و بیش از بیست مطالعه آن را به عنوان یک متغیر وابسته در نظر گرفته است.
با مروری که برادبیات موضوع تا سال 98 توسط محقق انجام گرفته، نشان دهنده توجه بیشتر به مقولة تعهد سازمانی به ویژه از دیدگاه دوم آن یعنی وابسته میباشد. لذا در این راستا، مطالعاتی که در آن تعهد سازمانی به عنوان یک متغیر وابسته مدنظر قرار گرفته و عوامل مؤثر بر آن مورد بررسی واقع شده در پی میآید. بنابراین در اینجا به سیری از ادبیات موضوع پیرامون عوامل مؤثر بر تعهد سازمانی و ابعاد سه گانه آن اشاره میشود. بررسی تبعات و نتایج تعهد سازماین و ارتباط آنها با مقولة تعهد همچون ترک خدمت، غیبت، جابجایی و عملکرد کارکنان مجال دیگری میطلبد که البته در قلمرو این رساله نمیگنجد. اکنون توجه خواننده را به بررسی ادبیات موضوع عوامل مؤثر بر تعهد سازمانی در شکل ابعاد عاطفی، مستمر و هنجاری تعهد یا رعایت سیر تاریخی آن، جلب مینماید.
- تعهد عاطفی
از میان سه بخش تعهد عاطفی، مستمر و هنجاری، تعهد عاطفی بیشتر مورد بررسی واقع شده است. در یک تجزیه و تحلیل جامع، مشخص شده که از میان 40 پژوهش در زمینه تعهد سازمانی 24 مورد آن به بررسی تعهدعاطفی پرداخته است. استیرز، پرترومودی ؛ برخی از عوامل مؤثر برافزایش تعهد سازمانی را به صورت ذیل مطرح،کردهاند:
عوامل شخصی: اصلیترین عامل شخصی، میزان تعلق و پیوستگی بالقوهآی است که کارمند در اولین روزکاری خود، به سازمان میآورد. افرادی که در اولین روزکاریشان خود را خیلی متعهد به سازمان نشان میدهند احتمالاً با سازمان باقی خواهند ماند. افرادی که در آغاز ورود به سازمان خیلی متعهد باشند، احتمالاً مسؤولیتهای اضافی را خواهند پذیرفت و عضویت خویش را با سازمان ادامه خواهند دادد. این فرایند تعهد اولیه ممکنست به شکل یک سیکل خود تقویت کننده درآید، یعنی اگر افراد در بدو ورود به سازمان تلاش و کوشش وافر مبذول دارند، ممکنست آنها تلاش بیشتر را بر مبنای تعهد بیشتر خود به سازمان توجیه نمایند.
عوامل سازمانی: عوامل سازمانی چون حیطه شغل، بازخورد، استقلال و خودمختاری در کار، چالش شغلی و اهمیت شغلی، درگیری و مشارکت رفتاری را افزایش میدهد. توانایی مشارکت در تصمیمگیری مربوط به شغل بر سطح تعهد مؤثر میباشد. سازگاری بین اهداف گروه کاری و اهداف سازمانی، تعهد نسبت به این اهداف را افزایش میدهد. ویژگیهای سازماین چون، توجه به منافع بهتر کارکنان و مالکیت کارکنان، بطور مثبت باعث افزایش تعهد سازمانی میشود.
عوامل برون سازمانی: عامل برون سازمانی مهمی که باعث افزایش تعهد میشود، قابلیت توانایی دستیابی به جایگزینهای شغلی بعد از انتخاب شغل فعلی فرد میباشد. تحقیقی در یک سازمان نشان داد که افرادی که شغلی با حقوق بالاتر پیدا نکردهاند ، یعنی توجیه خارجی ضعیف از انتخاب خود، بطور قابل ملاحظهای سطح بالاتری از تعهد سازمانی را نسبت به زمانیکه مشاغل جایگزین برای آنها در دسترس بوده، از خود نشان دادند. افرادی که شغلی با بالاترین حقوق دریافت کرده بودند ؛ توجیه خارجی کامل از انتخاب خود چه در زمانی که شغل جایگزین برای آنها در دسترس بوده و چه زمانی که شغل جایگزین در دسترس نبوده، سطح تعهد یکسانی را از خود نشان دادند. بنابراین به نظر میرسد بالاترین سطح تعهد اولیه در میان افرادی وجود دارد که:
- توجیه خارجی و ضعیفی برای اولین انتخاب آنها وجود دارد .
- انتخاب اولیه را قطعی و غیرقابل تغییر میبینند یعنی فرصتی برای تغییر تصمیم اولیه خود ندارند.
پیش شرطهای تعهد سازمانی ؛ تعهد عاطفی را در چهار گروه بصورت زیر دستهبندی میکنند:
ویژگیهای شخصی
پژوهشهای متعددی، تأثیر ویژگیهای شخصی مختلفی را برتعهد سازمانی بررسی کردهآند. ویژگیهای شخصی بررسی شده شامل سن، جنسیت، سابقه خدمت، سطح آموزش، نژاد و عوامل شخصی دیگر میباشد. به طور کلی مشخص شده است که سن و سابقه خدمت با تعهد رابطه مستقیم دارند.
مارچ و سایمون ؛ در حمایت از ارتباط این متغیرها، خاطرنشان کردند که وقتی سن و سابقه خدمت در سازمانی افزایش مییابد فرصتهای شغلی جایگزین برای فرد محود میشود. این کاهش آزادی فرد ممکن است محبوبیت کارفرمای ؛ سازمان فعلی را افزایش دهد. در مقایسه با سن و سابقه خدمت، سطوح آموزش اغلب مشخص شده که با تعهد ارتباطی معکوس دارد. مطرح میشود که این ارتباط معکوس ممکنست ناشی از این باشد که سازمان قادر نیست انتظارات افراد با سطوح تحصیلات عالی را برآورده سازد. علاوه براین افراد با سطوح تحصیلات بالا ممکنست بیشتر به حرفة خود متعهد باشند تا به سازمان.
در پژوهش دیگری مشخص شده که جنسیت با تعهد مرتبط میباشد. در مطالعاتی که توسط انجیل و پری ؛ و نیز تحقیقات دیگر صورت گرفت مشخص شد که زنان متعهدتر از مردان هستند. گروسکی در مورد این ارتباط استدلال میکند که به طور کلی زنان برای کسب موقعیتها در سازمان باید موانع زیادی را پشت سربگذارند، به همین خاطر عضویت در سازمان برای آنها مهمتر میباشد.در نهایت یکسری از مطالعات تمایلات شخصی را به عنوان عوامل مرتبط با تعهد بررسی کردهاند. یافتههای علمی نشان میدهد که تعهد با انگیزة موفقیت خواهی، احساس شایستگی و سایر انگیزههای سطوح بالاتر مرتبط میباشد. میتوان اشاره نمود که تعهد به سازمان میتواند تا حدی تقویت شود که کارکنان احساس کنند، سازمان به عنوان منبعی برای ارضای نیازهای آنها میباشد.
ویژگیهای مبتنی بر نقش : دومین گروه از عوامل مؤثر بر تعهد سازمانی که در ادبیات موضوع مشخص شده، نقش کارکنان و ویژگیهای شغلی آنها میباشد. سه جنبه ازنقش شغلی که تأثیر بالقوهای بر تعهد کارکنان به سازمان میگذارند، عبارتند ازک حیطه شغلی با چالش شغل، تضاد در نقش و ابهام نقش.تحقیقات زیادی ارتباط بین حیطه شغلی و تعهد را بررسی کردهاند. فرضیه اصلی در اینجا اینست که شغل تقویت شده ؛ غنی شده چالش شغلی را افزایش میدهد و در نتیجه تعهد را افزایش میدهد. علاوه بر این مطالعات متعددی ارتباط تضاد نقش و ابهام نقش را بررسی کرده و مطرح میکند که تعهد با تضاد نقش و ابهام نقش ارتباطی معکوس دارد.
ویژگیهای ساختاری : اولین مطالعه در این زمینه توسط استیرز و همکاران ؛ صورت گرفته که چهار متغییر ساختاری ذیل در این مطالعه مورد بررسی قرار گرفتهاند: اندازه سازمان، حیطه نظارت، تمرکز و پیوستگی شغلی. در این پژوهش ارتباط معنیداری بین هر یک از این متغیرها و تعهد یافت نشد. به دنبال آن موریس و استیرز ؛ تأثیر متغیرهای ساختاری را نیز مورد بررسی قرار دادند. آنها متوجه شدند که اندازه سازمان و حیطه نظارت با تعهد سازمانی غیرمرتبط بودند ولی رسمیت و پیوستگی شغلی و تمرکز با تعهد ارتباط دارد. بدین معنا که کارکنانی که عدم تمرکز بیشتر، پیوستگی شغلی بیشتر و رسمیت بیشتر قوانین و مقررات و روشهای تدوین شده را تجربه کردهاند، نسبت به کسانی که این عوامل را در اندازه کمتری تجربه کردهاند، تعهد سازمانی بیشتری را احساس میکنند. این یافتههای به استثنای متغیر تمرکز با نتایج استیرز و همکارانش؛ سازگار نبوده است. این دو مطالعه، جنبههای متفاوتی از ساختار را به عنوان عوامل مرتبط با تعهد مورد بررسی قرار دادند. استیرز و روهودز ؛ در مطالعه تأثیر مالکیت کارکنان بر تعهد به این نتیجه رسیدند که وقتی کارکنان در مالکیت سازمان سهیم باشند، تعهد سازمانی بیشتری دارند تا زمانی که تنها به عنوان یک کارمند سازمان باشند. این پژوهش همچنین نشان داد که مشارکت در تصمیمگیری ؛ یک جنبه مربوط به تمرکز با تعهد سازمانی ارتباط دارد.
تجربیات کاری : چهارمین دسته از پیش شرطهای عمده تعهد سازمانی تجربیات کاری میباشد که در طی زندگی شغلی فرد رخ میدهند. تجربیات کاری به عنوان یک نیروی عمده در فرایند اجتماعی شدن یا اثرپذیری کارکنان محسوب شده و همین نیز به نوبة خود عامل عمدهای است که بر میزان وابستگی عاطفی کارکنان به سازمان تأثیر میگذارد.
متغیرهای تجربه کاری که با تعهد سازمانی ارتباط دارند، در سه مطالعه با وابستگی سازمانی به طور قابل ملاحظهایی مرتبط بوده است. علاوه بر این بوکانان؛ به این نتیجه رسید که احساس اهمیت شخصی برای سازمان با تعهد سازمانی ارتباط دارد. بدین معنا، وقتی کارکنان احساس میکنند که مورد نیاز سازمان بوده و یا برای مأموریت و هدف سازمان اهمیت دارند، تعهد سازمانی آنها افزایش مییابد. دیگر عامل مهم مربوط به تجربیات کاری، احساس کارکنان در مورد نگرشهای مثبت همکاران نسبت به سازمان میباشد. بدین معنا که نگرشهای مثبت همکاران بر تعهد فرد مؤثر میباشد. در ادامه تنها دو مطالعه ارتباط بین تعهد و سبک رهبری را مشخص کرده است. در هر دو مطالعه، مشخص شده که تعهد یا وظیفهگرایی رهبر ارتباط دارد و در مطالعه دوم، روشن شد که تعهد با ملاحظات انسانی رهبر نیز ارتباط دارد.
مطالعه بارن و همکاران
در پژوهش دیگری بارن و گرینبرگ ؛ عوامل مؤثر بر تعهد سازمانی کارکنان را چنین تبیین میکنند:
تعهد تحت تأثیر جنبههای مختلف شغل قرار میگیرد: مشاغلی که میزان مسئولیت و اختیار واگذار شده در آن زیاد، تکرار پذیری آن کم و جذابیت آن زیاد میباشد،متصدی آن سطح بالایی از تعهد را از خود نشان میدهد. از طرف دیگر فرصتهای کم برای ارتقاء، تنشهای زیاد در شغل و ابهام زیادی در نقش باعث شکلگیری سطح پایینی از تعهد سازمانی میشود.
تعهد سازمانی تحت تأثیر وجود فرصتهای شغلی جایگزین قرار میگیرد: شانس بیشتر برای یافتن شغل دیگر، و مطلوبیت بیشتر چنین جایگزینهایی، باعث میشود که فرد تعهد کمتری نسبت به سازمان خود داشته باشد.
تعهد سازمانی تحت تأثیر ویژگیهای فردی قرار میگیرد: کارکنان مسنتر و یا با سابقه کاری بیشتر و ارشدتر و آنهایی که به کار خود علاقمند هستند، سطح بالاتری از تعهد را نشان میدهند. در گذشته، اغلب اظهار میشد که زنان در مقایسه با مردان، تعهد کمتری نسبت به سازمان خود دارند. یافتههای اخیر نشان میدهد که چنین اختلافاتی در تعهد سازمانی وجود ندارد بلکه دو گروه تعهد یکسانی را از خود نشان دادهاند.
مطالعات ماتیو
در پژوهشی که توسط ماتیو در سال 1991 صورت گرفت، پیش شرطهای تعهد سازمانی و رضایت شغلی به چهار دسته به شرح ذیل تقسیم گردیدهاند .
- ویژگیهای شغلی
- وضعیت نقش : شامل مواردی همچون ابهام نقش، تضاد نقش و حجم کاری نقش فرد میباشد.
- متغیرهای فردی : شامل دو متغییر انگیزة موفقیت و موقعیت کارآزمودگی میباشد.
- تأثیرات جمع : شامل دو متغییر استاندارد عملکرد و انسجام میباشد.
مطالعه کوهن
بیشتر پژوهشهایی که در زمینة تعهد سازمانی و پیش شرطهای آن صورت گرفته، به روابط خطی ساده بین تعهد سازمانی و پیش شرطهای آن پرداختهاند. تحقیقات اندکی، به نقش متغیرهای میانجی و تعدیل کنندة ارتباط بین تعهد و پیش شرطهای آن توجه کردهاند.
منبع
خورشیدی ماسوله؛ غلامرضا(1393)، پذیرش تغییرات سازمانی در کارمندان شرکت، پایان نامه کارشناسی ارشد،مدیریت بازرگانی،دانشگاه آزاد اسلامی
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید