دلایل ابتلا به افسردگی و مولفه های شناختی
معمولا دلیل ابتلا به افسردگی، ترکیبی از عوامل ژنتیکی، جسمی، محیطی و روانی می باشد. بعضی از این عوامل شامل:
- انتقال دهنده های عصبی. این مواد شیمیایی طبیعی مغزی با حال و حوصله شما ارتباط مستقیم داشته و نقش کلیدی در افسردگی ایفا می کند.
- هورمون ها. افسردگی در افرادیکه در خانواده هاشان سابقه افسردگی دارند، شایع تر است.
- عادات ارثی. افسردگی در افرادیکه در خانواده شان سابقه افسردگی دارند، شایع تر است.
- حوادث زندگی. حوادثی خاص همچون مرگی یا از دست دادن کسانی که دوستشان دارید، مشکلات مالی و استرس شدید، می تواند باعث ابتلای شما به افسردگی شود.
- آسیب ها و مشکلات کودکی. آسیب های و حوادثی شامل، از دست دادن والدین، تجاوز جنسی و … می تواند تاثیرات دائمی بر مغز گذاشته و خطر ابتلای به افسردگی را افزایش دهد.
مولفه های شناختی
پردازش اطلاعات در مواجهه با تجارب هیجانی ناراحت کننده مختل می شود.در هنگام ناراحتی های روان شناختی، نحوه ی تفکر فرد انعطاف ناپذیر و تحریف شده تر می گردد. قضاوت تو بیش از حد تعمیم یافته و مطلق می گردد و باورهای پایه ای فرد در مورد خود و دنیا قطعی و تثبیت شده می شود. فرد در چارچوب یک ذهن آرام و منطقی، ارزیابی ها و برداشت خود از یک رویداد را بررسی می کند تا به اطلاعات صحیح و روشن برسد.وقتی که فرد از نظر هیجانی آشفته و ناراحت است، به دلیل سوگیری های منفی که به ذهن خود راه می دهد، معمولا اطلاعات ورودی را تحریف می کند و به همین دلیل انعطاف ناپذیر شده و دست به تعمیم بیش از حد می زند. افکار و باورهای ما هم قابل شناسایی و هم قابل دسترسی هستند.
بین یک محرک بیرونی مثلا مورد انتقاد قرار گرفتن و پاسخ هیجانی به آن مثلا عصبانی شدن، افکار فرد درباره ی آن رویداد قرار گرفته اند.فراخوانی این افکار به فرد کمک می کند تا بفهمد که چرا در مقابل آن رویداد این گونه عمل کرده است و نه به شکل دیگری. بک، این مسئله را به دام انداختن محاوره های درونی، می نامد و معتقد است که می توان به درمانجویان آموزش داد تا در موقعیت های مختلف به درون نگری های خود تمرکز کنند. در این صورت فرد متوجه می شود که یک فکر، محرک خارجی را به پاسخ هیجانی پیوند می دهد .اختلالات هیجانی را برحسب ارزیابی سطوح سه گانه تفکر بهتر می توان درک کرد.این سه سطح از تفکر عبارتند از: افکار خودآیند منفی، قواعد, پذیره های زیربنایی و باورها, طرحواره های اصلی.
افکار خودآیند منفی
این افکار وابسته به موقعیت های ناخواسته ای هستند که در شرایط تجربه ی پریشانی های هیجانی هم چون اضطراب و افسردگی به ذهن فرد وارد می شوند.این افکار برای فرد معقول بنظر می آیند و اغلب خارج از هشیاری فوری فرد قرار دارند.
پذیره های زیربنایی
قواعدی مثل من هیچ وقت نباید تقاضای دیگران را رد کنم یا اگر بتوانم بر دیگران تاثیر بگذارم، در زندگی ام پیشرفت می کنم .این ها رفتار را هدایت، استانداردها را تعیین و قواعدی را که باید از آنها تبعیت شود، مشخص می کنند.پذیره های زیربنایی معمولا با ساختار اگر-آن گاه مشخص می شوند، ولی قواعد در قالب عبارات ؛ باید و حتما بیان می شوند.پذیره ها و قواعد ابزارهایی هستند که فرد امیدوار است به وسیله ی آنها از رویارو شدن با باورهای اصلی منفی خویش مثل ؛ من نالایق هستم اجتناب کند.
باورهای اصلی ؛ طرح واره
این باورها که طرحواره هم نامیده می شوند، سومین سطح تفکر و عمیق ترین آنهاست . باورهای اصلی منفی، مطلق و بیش از حد تعمیم یافته هستند.آن ها معمولا از طریق تجربه های اولیه ی یادگیری شکل می گیرند و تا زمانی که توسط رویدادهای آشکار کننده ی زندگی فعال نشوند، نهفته باقی می مانند .
نا امیدی
امید پائین می تواند سطح افسردگی و ضعف های روانی-اجتماعی را پیش بینی کند. افسردگی با عدم تحقق اهدافی که برای فرد اهمیت زیادی دارند مرتبط است. بک در نظریه ی خود از نا امیدی به عنوان علامت اصلی افسردگی یاد می کند و یادآور می شود که نا امیدی هم فلج کننده ی اراده است و هم باعث تحمل ناپذیر شدن و میل به گریز از یک موقعیت می گردد.نگرش منفی افراد افسرده در مورد آینده ، نگرش درماندگی و نا امیدی است. زمانی که به او آینده فکر می کند، باور دارد وقایع منفی که اکنون برای او رخ می دهند به دلیل نقص شخصی او در آینده هم ادامه خواهند یافت.
در واقع درمان شناختی, رفتاری بر تمایل منفی در فرآیند اطلاعات که نتیجه ای از تخریب تفسیرها از خود ، محیط و آینده که با باورهای ناسازگارانه ای که به وسیله ی فرد برانگیخته می شود ارتباط دارد تاکید می کند . تکنیک های شناختی, رفتاری با به چالش کشیدن افکار منفی ، برنامه ریزی برا یرسیدن به اهداف را تقویت کرده ،موجب کاهش افسردگی و نا امیدی می شود .کاهش نا امیدی در افراد وابسته به مواد افیونی موجب می شود که فرد از تفکرات مثبت، عزت نفس و اعتماد نفس بیشتری برخوردار شود. در واقع افزایش امید موجب خود اتکایی، پرهیز طولانی مدت از مواد و کیفیت بالای زندگی در کسانی که مراحل درمان را پشت سرگذاشته است میشود. در واقع امیدواری ، به نوعی احساس امکان پذیر بودن یک رویداد یا رفتار مطلوب در آینده است .
منبع
رمضان زاده رستمی،عاطفه(1393)، گروه درمانی شناختی-رفتاری بر مولفه های شناختی در کاهش نا امیدی و افسردگی و وسوسه افراد وابسته به مواد افیونی،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی بالینی،دانشگاه آزاداسلامی
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید