خودشناسی انسجامی
از دیدگاه شناختی کلیستروم خود را بهعنوان بازنمایی ذهنی خویش یا به بیانی دیگر بیانگر شناخت ما نسبت به خود است و از نگاهی دیگر خود را میتوان بهعنوان تمامیت وجودی و گونهای سازمانیابی وسیع، شامل تمام فعالیتهای روانی در قالب واحدی یکپارچه، در نظر گرفت. خودشناسی، یعنی آگاهی نسبت به حالات ظاهری و روانی و توان احساس تمایز، تداوم وپیوستگی ونسبت دادن آنها نسبت به خویشتن هست . درباره خود نظرات زيادي وجود دارد كه ميتوان کلیت آن را بهعنوان روانشناسي خود قلمداد نمود. قربانی وهمکاران خودشناسی را نوعی فرآیند روانشناختی پویا، سازشیافته وانسجام بخش میدانند که ماهیتی زمانی دارد. درپژوهشهای اولیه این سازه به دو وجه تجربهای وتاملی تقسیم میشد. خودشناسی تجربهای، پردازش پذیرنده اطلاعات مرتبط باخود است که برحسب تغییرات لحظهبهلحظه وپویای آن درزمان حال صورت میپذیرد. خودشناسی تجربهای دروندادی بلافصل ازتجارب فردی فراهم میآورد که برای مقابله با چالشها ودستیابی به اهداف پیشروی، الزامی است وهمچنین ازصورخودکار وبیاختیار پاسخدهی جلوگیری میکند. ازسویی دیگر، خودشناسی تاملی عبارت است از پردازش شناختی اطلاعات مربوط به خود که مرتبط با گذشته است. درخودشناسی تاملی، فرد ازطریق کنشهای شناختی عالی وپیچیدهتر به تحلیل تجارب فردی می پردازد و از این رهگذر به طرحهای ذهنی پیچیدهتری دست مییابد که سازشیافتگی او را تسهیل میکنند.خودشناسی تجربه ای و تاملی با گستره وسیعی از متغیرها به گونه ای مشابه همبسته میباشند. در مواجهه با شرایط دشوار و چالش برانگیز که نیازمند توجه دقیق به خود، در زمان حال است، خودشناسی تجربه ای غلبه دارد. در این گونه وضعیت ها متکی شدن به خودشناسی تاملی میتواند موجب پاسخ دهی عادت گونه که ارتباط اندکی را با واقعیات دارد موجب شود، برعکس، خودشناسی تجربه ای بدون بهره گیری از خودشناسی تاملی به ناکامی در بهره گیری از بینش ها و تجارب گذشته در جهت تحلیل و شناخت شرایط کنونی خواهد انجامید. بدین سبب این دو نوع خودشناسی، ارتباط تنگاتنگ دارند و در هم تنیده هستند. مشاهدات قربانی و واتسون تمایل این دو وجه خودشناسی را در یک انسجام نشان میدهد. خودشناسی تجربهای و تاملی بایکدیگر ارتباط تنگاتنگی دارند ومجموعا سازهای یکپارچه، واحد ومنسجم راتشکیل میدهند و با گستره وسیعی ازمتغیرها به گونهای مشابه همبستهاند. این سازه رامیتوان “خودشناسی انسجامی” قلمداد نمود که ناظر به کوششی سازمانیافته برای فهم تجارب خود درخلالزمان ودرجهت دستیابی به فهم بهتری ازخویشتن هست. مطالعات درزمینهی خودشناسی نشان دادهاند که خودشناسی بالا، هوش هیجانی بالاتر، نیاز به شناخت، اسناد درونی کنترل، خودشکوفایی، ارزشهای فردگرایانه و ارزشهای جمعگرایانه را پیشبینی میکند، همچنین با خودشیفتگی نیز ارتباطی منفی دارد. خودشناسی با سالمترین اشکال دینداری در آمریکا و با تفکر سازنده مدیران ایرانی با هوش هیجانی مدیران ایرانی همبستگی مثبت داشته و در ارضا سه نیاز بنیادین روانشناختی نقش .با سوءمصرف مواد و اختلالات شخصیت ارتباطی منفی داشته و سازگاری روانشناختی حرمتخود بالاتر، اتخاذ نظرگاه بالاتر و آشفتگی همدلانه پایینتر را نیز پیشبینی میکند. پژوهشهای صورت گرفته درزمینهی خودشناسی انسجامی (تأملی و تجربی) نشان دادهاند که این خودآگاهی تأثیر سودمندی بر عملکرد برتر آموزشگاهی ، تعهدات دینی مسلمانان ، علاقه به فلسفه در میان معلمان و دانشآموزان دبیرستان و نتايج مثبت بهدستآمده توسط هیئت رئیسه در سازمانهای تجاری میگذارد.
منبع
جلیلی راد ، سید احمد (1393 ) ، بررسی رابطه بین ارضا نیازهای بنیادین روان شناختی و خود شناسی انسجامی با رضایت زناشویی در فرهنگسان سبزوار ،پایان نامه کارشناسی ارشد مشاوره ، دانشگاه آزاد اسلامی قوچان
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید