خلاقیت چیست؟
خلاقیت واژهای عربی بوده و ریشۀ آن «خلق» به معنای آفریدن است، در فرهنگ و لغتنامههای فارسی به معنای بوجود آوردن و ایجاد کردن با عقاید و ایدههای نو و ارزشمند میباشد. خلاقیت دارای تعاریف مختلف و گوناگونی بوده و هر کس آن را با توجه به تخصص و ایدههای فردی خود به گونهای تعریف کرده است، در بسیاری از تعاریف نیز تنها یک یا چند عنصر و مؤلفههای آن اشاره شده و یافتن تعریفی جامع و مانع که در بردارنده همه ویژگیهای خلاقیت باشد، مشکل است.
تعاریف خلاقیت: تورنس در تعریف هنری خود از آفرینندگی، به این موارد اشاره کرده است:
- خلاقیت یعنی دیدن چیزی که وجود ندارد
- خلاقیت یعنی آواز خواندن بافتهای خویش
- خلاقیت یعنی شکستن درهای بایدها و نبایدها
- خلاقیت یعنی خارج شدن از پشت درهای بسته
- خلاقیت یعنی زنده کردن آنچه در رؤیای ماست
- خلاقیت یعنی توانایی صحبت کردن و گوش دادن به یک گربه
تورنس در تعریف از آفرینندگی قدرت کنار آمدن فرد با موقعیتهای دشوار را ذکر کرده است. به هنگام برخورد با موقعیتهای دشوار و خطرناک، وقتی که شخص هیچ راه حل از پیش آموخته و تمرین کردهای ندارد به درجۀ از آفرینندگی نیازمند است.
تونی پروکتور به نقل از ورتهایمر خلاقیت را چنین تعریف کرده است: توانایی نگاه جدید و متفاوت به یک موضوع و به عبارتی دیگر فرایند شکستن و دوباره ساختن دانش خود درباره یک موضوع و بدست آوردن بینش جدید نسبت به ماهیت آن. پروکتور همچنین به نقل از گیلیام بیان میدارد: خلاقیت عبارت از فرایند کشف آنچه تا به حال در نظر گرفته نشده و عمل ایجاد ارتباطات جدید. رنون معتقد است: خلاقیت توانایی شخص در ایجاد ایدهها، نظریهها، بینشها، اشیای جدید و بازسازی مجدد در علوم و سایر زمینههاست که از نظر محققان ابتکاری و از لحاظ علمی و زیباییشناسی و تکنولوژی و اجتماعی با ارزش محسوب میگردد.
خلاقیت بازی باتخیل و امکانات است که در حین تعامل با عقاید، افراد و محیط، منجر به ارتباطات و نتایج جدید و معنادار میشود. خلاقیت یک فعالیت پویاست که ضمیر خودآگاه و نیمه خودآگاه را در بر میگیرد، در واقع خلاقیت تمامی ذهن را در بر میگیرد. ندهرمان نویسندۀ کتاب ذهن خلاق در تعریف خلاقیت چنین مینویسد «به نظر من خلاقیت در معنای کامل خود هم تولید ایده را شامل میشود و هم نشان دادن آن را یعنی باعث رخ دادن چیزی شبیه یک نتیجه میگردد». به منظور تقویت توانایی خلاقیت میباید فکر یا ایده را به صورتی به کار گرفت که تجربه از یک سو و واکنش خود شخص و سایرین از سوی دیگر باعث تقویت عملکرد شوند. دانشمندان خلاقیت را با تعابیر متعددی بیان نمودهاند به طوری که هر تعریفی بیانگر یکی از ابعاد مهم فراگرد خلاقیت است. برخی از تعاریف خلاقیت ویژگیهای افراد خلاق را محور قرار داده اند.
به عنوان مثال گیلفورد خلاقیت را مجموعهای از تواناییها و خصیصههایی میداند که موجب تفکر خلاق میشود و گروهی دیگر بر اساس فرایند خلاق، خلاقیت را تبیین کردهاند. به عنوان مثال، تورنس خلاقیت را فرایند حس کردن مشکلات، مسائل، شکاف در اطلاعات عناصرگم شده، حدس زدنها و تدوین فرضیه درباره این نواقص و آزمون این حدسها و احتمالأ تجدید نظر آنها و سرانجام انتقال نتایج تعریف کرده است. برخی معتقدند که خلاقیت باید بر مبنای محصول خلاق (تازه) تعریف شود و برخی دیگر معتقدند که خلاقیت را باید بر اساس توانایی حل مسأله تعریف کرد. باتوجه به آنچه بیان شد تعدادی از تعاریف مختلف خلاقیت ارائه میگردد. خلاقیت، بازی با تخیل و امکانات است که در حین تعامل با عقاید، افراد محیط منجر به ارتباطات و نتایج جدید و معنادار می شود. خلاقیت یک فعالیت پویاست که ضمیر خود آگاه و نیمه خود آگاه را در بر میگیرد. در واقع خلاقیت تمامی ذهن را در بر میگیرد.
رنزولی) خلاقیت را اینگونه تعریف میکند: خلاقیت تولید ایده یا محصولی نو و مبتکرانه است که در هر برههای از زمان برای خالق یا برای شخص دیگری رضایتبخش باشد. حتی اگر این ایده یا محصول را قبلأ شخص دیگری کشف کرده باشد و یا آن را نو و مبتکرانه محسوب نکنند باز خلاقیت وجود دارد .خلاقیت یعنی تشخیص، روابط علت و معلولی بین پدیدهها و درک و عمل به آنهاست. تشخیص یعنی هنر درک یعنی علم و عمل به معنای اخلاق است. بدین ترتیب یک فرد خلاق دارای هنر، علم و اخلاق است.
تورنس خلاقیت را شکافتن بنبستها و دست دادن به افراد میداند.
تورنس خلاقیت را به طور خلاصه، مرکب از چهار عمل اصلی میداند.این عوامل عبارتند از:
- سیالی: یعنی استعداد تولید ایدههای فراوان
- ابتکار: استعداد تولید ایدههای بدیع،غیرعادی و تازه
- انعطاف پذیری: یعنی استعداد تولید ایدهها و یا روشهای بسیار گوناگون
- بسط: یعنی استعداد توجه به جزئیات
کمرون و نیکلاس خلاقیت را اینگونه تعریف میکنند: خلاقیت عبارتست از یک فرایند پیچیده بر اساس ارتباطی شرطی و در نتیجه خلاقیت میتواند موجب زایش عقاید گردد که این عقاید و نظرات میتواند ارزشمند و به صورت کاملأ ابتکاری در آن زمینه بخصوص تلقی گردد .مک کینون خلاقیت را روند حل مسئله به نحوی که ماهیتی بدیع و نو داشته باشد، میداند، همچنین تفکر خلاق و شکلی از تخیل کنترل شده است که منجر به نوعی ابداع و نوآوری میشود.در فرهنگ آکسفورد خلاقیت قدرت آفرینندگی تعریف شده است که منوط به هوش و توانایی تخیل است.
یکی از صاحبنظران تربیتی “فروبل” خلاقیت را یکی از مهمترین نیازهای انسان میداند و معتقد است آن، فرایندی است که از کودکی آغاز میشود و با مرگ خاتمه مییابد، خلاقیت مظهر کوشش است برای گذراندن زندگی از لحاظ کیفی، جدی شدن و آگاه گشتن خلاقیت با خود بینی آغاز میشود. ما فقط زندگی کردن را نمی خواهیم، بلکه می خواهیم در سطح بالا زندگی کنیم.بروباخر معتقد است غالبأ نمی توان خلاقیت را با یک رشته از مطالب و بررسیها در زمینههای موسیقی، ادبیات و هنرهای زیبا مرتبط دانست .سایر پژوهشها حاکی از آن است که خلاقیت نیاز به ساخت چیزهای ملموس است، حال اینکه تخیلی بودن، نشان دادن قوه ابتکار واصالت تفکر نیز از ویژگی های خلاقیت است.
فرایند خلاقیت
عده زیادی از دانشمندان مانند هیکس و فلدمن فرایند خلاقیت را مانند فرایند حل مسأله میدانند. در الگوی پیشنهاد شده آنها یافتن مسأله پیشبینی راه حلها و در نهایت حل مسأله از ارکان خلاقیت میباشند. در حقیقت، تفکر خلاق نیز در نهایت میخواهد مسائل زندگی را با بهترین و نوینترین شکلِ آن حل کند. والاس فرایند تفکر را به شرح زیر مرحله بندی میکند:
آمادگی: آمادگی به معنی تحرک و کوشش در جهت یافتن موضوعی برای خلاقیت می باشد. این مرحله از رشد خلاقیت شامل تمرکز بر روی مسئله، سازماندهی اطلاعات، تعریف مسئله و تولید ایدههای مربوط بوده و بخشی از مطالعه، یادگیری و تلاش برای بیان حقایق به طرز مختلف است.
نهفتگی: در مرحله دوم فرد تمام افکار و انرژی خود را بر مسئله متمرکز میسازد. نهفتگی هنگامی اتفاق میافتد که شخص ایدههای خود را سازمان داده، بازبینی نموده و در معرض آزمون قرار میدهد.
اشراق: اشراق حاصل آمادگی و نهفتگی است. این مرحله که با شناخت ناگهانی همراه است و آن هماهنگی است که شخص ناگهانی موضوعی را درک کرده و به اجزای مختلف مسئله ارتباط میدهد.
باز بینی: آخرین مرحله فرایند خلاقیت، تعیین صحت و سقم اشراق است، در این مرحله عکس العملها، ارزشیابیها و پیشنهادها به شکل منتقدانه مورد ارزیابی قرار میگیرد و ممکن است مطالعه نتایج تفکر تازه یا راه حل جدید او را وادار به تغییر یا تجدید نظر در آن بنماید.
موانع خلاقیت
الف)موانع ادراکی: ادراک آدمی تا حد زیاد تحت تاثیر آنچه ادراک کننده انتظار دیدن آن را دارد قرار میگیرد و این انتظارات ادراکی میتوانند به روشهای مختلفی با حل مسأله به شیوه خلاق تداخل داشته باشد این موانع عبارتند از:
1- تفکر قالبی 2- مشکل جداسازی مسئله 3- تمایل به محدود کردن حوزه مسأله 4- ناتوانی در بررسی مسئله از دیدگاههای مختلف 5- اشباع 6- شکست در استفاده از اطلاعات ورودی همه حواس.
ب)موانع هیجانی: در بیان ایده جدید به خصوص فرایندی که طی آن تلاش میشود دیگران را درباره با ارزش بودن یک ایده متقاعد کرد، فرد گاهی احساس میکند که احمق است، چون احتمالأ کارهایی انجام می دهد که عیوب و نقایص خود را نشان میدهد و برای اجتناب از این احساس دست از خطر کردن بر میدارد.
ج) موانع فرهنگی و محیطی: موانع فرهنگی از طریق دیکته کردن مجموعهای از الگوهای فرهنگی ایجاد میشود. آدامز معتقد است که تأکید فرهنگها بر منطق و استدلال، تفکر خلاق را که بیشتر به شهود وابسته است را سرکوب میکند. نگرشهای فرهنگی، سنتها، همه از موانع فرهنگی محسوب میشوند.
د)موانع فکری و تشریحی: این موانع هنگامی ایجاد میشود که فرد قادر نیست سودمندترین رویکرد را نسبت به حل مسئله داشته باشد. فرد ممکن است انعطافپذیری لازم را برای استفاده از راهبردهای حل مسئله نداشته باشد یا پیش از شروع به حل مسئله اطلاعات کافی را کسب نکرده باشد. موانع تشریحی به ناتوانی در انتقال و تبادل اندیشه در حین مسئله اشاره می کند.
مؤلفه های خلاقیت:
خلاقیت دارای سه مؤلفه می باشد:
- مؤلفه های شناختی که عبارتند از هوش، سیالی، انعطاف پذیری، ابتکار،بسط ، ترکیب و تحلیل
- مؤلفه های هیجانی شامل: انگیزه ها و عواطف
- مؤلفه های شخصی: شامل: اعتماد به نفس، ارادۀ مستقل، پذیرش خطر، تجربهپذیری و اثبات ابهام
شاید یکی از دلایلی که سبب گردید نظریهپردازان و محققان از خلاقیت دوری جویند به تعریف و توصیف آن مربوط میشود. زیرا خلاقیت از دیرباز مفهومی اغفال کننده و مبهم و حتی افسانهای داشته است.محققان و نظریهپردازان خلاقیت در مورد ماهیت خلاقیت به یک اجماع نظر نرسیدهاند. علیرغم اینکه واقعیت اشتراکاتی در همۀ تعاریف و تفاسیر از این متغیر با ارزش انسانی وجود دارد. به دلیل گستردگی تعابیر روانشناسان از خلاقیت نمیتوان به یک تعریف واحد بسنده کنیم، از این رو در اینجا به تعاریفی از روانشناسان مختلف اشاره کنیم. تورنس : فرایندی است شامل احساس شکافها یا عناصر پنهان، فرضیهها، مرتبط ساختن نتایج و احتمالاً تغییر و آزمون مجدد فرضیات. همچنین وی از سه دیدگاه سه تعریف برای خلاقیت ارائه داده است.
الف) تعریف پژوهشی: فرایند حس مشکلات و مسائل، شکاف در اطلاعات، عناصر گم شده و چیزهای ناجور و فرضیهسازی و ارزیابی حدسها، تجدیدنظر و انتقال نتایج
ب) تعریف هنری: دارای خصوصیاتی مانند خواستن و داشتن، رفتن به آبهای عمیق، خط زدن خطاها، خواندن به سبک خود، ساختن قصرهای شنا
ج) تعریف وابسته به بقاء: یعنی قدرت کنار آمدن فرد با موقعیتهای دشوار .
- پیاژه: اگر میخواهید خلاق باشید، کمی کودک بمانید قبل از اینکه جامعه شما را تغییر داده باشد.
- گیلفورد: همان تفکر واگرا یعنی توجه به حداکثر راه حل ممکن با سه جزء سیالی، انعطافپذیری و ابتکار
- استیلن : کاری نو و بدیع است که مورد قبول و پذیرش اجتماع قرار گیرد.
- استاین مطالعات انجام شده دربارۀ ویژگیهای افراد خلاق را مورد بررسی قرار داده و به این نتیجه رسیده است که افراد خلاق دارای ویژگیهای زیر هستند:
1-انگیزۀ پیشرفت در سطح بالا 2- کنجکاوی فراوان 3- علاقهمندی زیاد به تعلیم و تربیت در کارها 4- قدرت ابراز وجود و خودکفایی 5- شخصیت غیر متعارف و غیر رسمی 6- پشتکار و انضباط در کارها 7- استقلال 8- طرز فکر انتقادی قدرت تأثیرگذاری بر دیگران 9- زیباپسندی و علاقهمندی به آثار هنری10- تفکر شهودی .
عواملی که مانع خلاقیت میشوند :
1- عادات پیشین؛ یکی از دلایلی افول خلاقیت همراه با رشد انسان قربانی عادات شدن است برای تداوم خلاقیت باید خود را به نحوی از عادات رها کنیم. 2- دلسرد کردن 3- کمرویی 4- ترس و اضطراب 5- کار سخت و اجباری 6- مسئولیت اداری 7- رغبت شدید به کاری که به مسأله مورد بحث هیچ ارتباطی ندارد.8- تضادهایی که منشأ پیدایش مشکلات عاطفی شود.
به نظر بعضی از روانشناسان خلاقیت ترکیبی از قدرت ابتکار، انعطافپذیری و حساسیت در برابر نظریاتی است که یاد گیرنده را قادر میسازد خارج از نتایج تفکر نامعقول به نتایج متفاوت و مولد بیندیشد که حاصل آن رضایت شخصی و احتمالاً خشنودی دیگران خواهد بود .
عوامل مؤثر بر خلاقیت:
الف) اطلاعات و آگاهی: اطلاعات از عوامل اصلی خلاقیت و یا به عبارتی ماده خام آن است، بدون شک افراد خلاق بدون برخورداری از اطلاعات و آگاهیهای لازم قادر نخواهند بود نوآوریهای خود را عرضه نمایند. به همین دلیل باید زمینه کسب اطلاعات را برای افراد فراهم نمود تا آنان به دستیابی ماده اصلی خلاقیت قادر به نوآوری باشند.
ب) انگیزش: انگیزش نیروی محرک جریان خلاقیت در انسانها است. کنجکاوی یا عشق به دانستن و یا عشق به کسب اطلاعات جدید خمیرمایۀ رفتار مخترعان و مکتشفان میباشد. همین امر نشان میدهد که خلاقیت در نهاد همۀ انسانها میباشد.
ج) اعتماد به نفس و استقلال شخصیت: یکی از عوامل که امکان ابراز تفکرات نو و ابتکارات تازه را میسر میسازد. برخورداری از اعتماد به نفس و داشتن شخصیتی مستقل است. به همین دلیل تقویت اعتماد به نفس، احساس خود ارزشمندی و عزت نفس در کودکان و نوجوانان از ضروریترین امور محسوب میشود .
تواناییهای فرد خلّاق
خلاقیت را میتوان با اشاره به تعدادی توانایی ذهنی که منجر به تولید آثار خلاق میشود، توصیف کرد. مهمترین این ویژگیها تفکر واگرا است.گیلفورد در بیان نظریه ساخت ذهنی خود گفته است که ویژگی مهم تفکر آفریننده واگرایی آن میباشد او به طور کلی شیوۀ تفکر آدمیان را به دو دسته واگرا و همگرا تقسیم کرده است. در نظریۀ گیلفورد هم تفکر واگرا و هم تفکر همگرا در ساخت ذهنی نقش اساسی دارند. اما تفاوت آنها در این است که در تفکر همگرا نتیجه تفکر از قبل معلوم است، یعنی همیشه یک جواب درست یا غلط وجود دارد اما در تفکر واگرا جواب قطعی وجود ندارد و تعداد زیادی جواب موجود است که از نظر منطقی هر یک از آنها ممکن است درست باشد. گیلفورد نظریۀ خود را به سه ویژگی انعطافپذیری یا نرمش، اصالت و سیالی مشخص کرده است .
آزمونهای خلاقیت
الف) آزمون تورنس : آزمون تورنس بر پایۀ تئوری و تعریف او از خلاقیت ساخته شده است. او خلاقیت را به طور خلاصه مرکب از چهار عامل اصلی میداند. این عوامل عبارتند از : 1- سیالی 2- انعطافپذیری 3- ابتکار 4- بسط
این آزمون اساساً بر پایۀ یک بافت آموزشی و پرورشی که خود نتیجۀ سالها کار مداوم تورنس در پژوهش و آموزش خلاقیت است، میباشد. مجموعۀ آزمونهای تورنس شامل 12 آزمون است که بخشهای کلامی و تصویری و شنیداری طبقهبندی شده است. این آزمونها چهار نمره بدست میدهند که به ترتیب عبارتند از : سیالی، انعطافپذیری، ابتکار و بسط .
ب) آزمون گیلفورد:گیلفورد بر اساس تحقیقات خود با روش تحلیل عوامل خلاقیت توانست در مقولۀ اندیشۀ واگرا و اندیشه همگرا را از هم جدا کند. او این اندیشۀ واگرا را به سه ویژگی انعطافپذیری، اصالت و سیالی مشخص نموده و برای اندازهگیری آنها آزمونی ساخته است.در آزمون گیلفورد از افراد خواسته میشود و در مدت کوتاهی هر تعداد استفاده که به ذهنش میرسد دربارۀ یک شیئ بیان میکند. هرچه عنوانهای داده شده به وسیلۀ آزمون شونده تازه و بدیعتر باشد نمره بیشتری دریافت خواهد کرد.آزمون گیلفورد برای اندازهگیری اصالت، آزمون داستان نام دارد.
در این آزمون داستان کوتاهی به آزمودنی داده میشود و از او خواسته میشود تا تمام عنوانهایی را که برای داستان مناسب تشخیص داده میشود را تشخیص دهد. گیلفورد برای سنجش سیالی نیز سرعت و تعداد پاسخهای ارائه شده توسط فرد را در آزمونهای بالاتر بررسی نموده و بر این اساس نمره سیالی را محاسبه میکند.
ج) آزمون گتزلر وجکسون:
گتزلر و جکسون برای سنجش خلاقیت تعدادی آزمون ابداع نمودهاند. این آزمونها عبارتند از: آزمونهای تداعی کلامی، موارد استفاده تصاویر پنهان، طرح یک مسأله.
آزمون تداعی کلمات: در این آزمون یک کلمه به آزمودنی داده میشود و از او خواسته میشود هر تعداد که دربارۀ کلمه به ذهنش میرسد بیان کند.
آزمون موارد استفاده از تصاویر پنهان: در این آزمون به آزمودنی پنج شیء داده میشود و از او خواسته میشود هر تعداد کاربرد که دربارۀ آن به ذهنش میرسد بیان کند.
د) آزمون والاچ و کگان: این آزمون همانند آزمون تورنس به چند قسمت تقسیم میشود. قسمت کلامی و قسمت غیر کلامی که هرکدام از قسمتهای کلامی خود دارای خرده آزمون میباشد .
در گذشته عقیده بر این بود که خلاقیت یک موهبت الهی است و چیزی که بتوان آن راپرورش داد یا به دیگران منتقل کرد. این موهبت در اختیار افرادی خاص بوده و آنان در هر جایی که نیاز داشتند از آن بهره می برند اما در حال حاظر عقاید دانشمندان نسبت به خلاقیت و شرایط پرورش آن تغییر کرده است. دانشمندان عقیده دارند که خلاقیت خصیصه ای ست که در اختیار افراد محدود قرار گرفته باشد،بلکه همه انسان ها به نحوی از آن برخور دارند،البته امکان بروز آن در افراد با توجه به تفاوت های فردی متفاوت است.خلاقیت استعداد پر ارزشی است و افراد خلاق کسانی هستند که پیشرفت های عظیم علوم پزشکی،ادبیات و هنر و … مدیون کوشش های آنان است. خلاقیت معمولأ یک کشف ناگهانی و سریع است،باوجود این به زمینه و بستر اولیه نیاز دارد. خلاقیت فرایندی مداوم و مستمر است و نوعی حالت بی قراری تلقی می شود. بشر از طریق آن خود را به جنب و جوش می آورد و از خود به چیزهای تازه ای به ظهور می رساند.
نظریه های یادگیری وخلاقیت:
نظریه رفتار گرایی و خلاقیت: رفتار گرایان در تحلیل خلاقیت به نقش عوامل درونی بی توجه بوده و اعتقاد به تحلیل و مطالعه فرایند های بیرونی تفکر خلاق یعنی تولید یا محصول فکر دارنداسکینرو سایر رفتار گرایان از جمله وودمن رفتار خلاق را عبارت از رفتاری می دانند که از طریق تقویت های محیطی فرا گرفته شده است.نظریه شناخت گرایی و خلاقیت: شناخت گرایان بر استفاده از تجربیات قبلی در یادگیری تاکید بسیار دارند. این نظریه،یادگیرنده را در رابطه چگونگی کسب اطلاعات،تجزیه و تحلیل درونی و پردازش اطلاعات مورد ملاحظه قرار می دهد. وایزنبرگ ضمن رد نظریه بلوغ که خلاقیت را امری غیر معمول می داند،معتقد است که خلاقیت همان افکاری است که هر روزه از آن استفاده می کنیم.
نظریه ساخت گرایی و خلاقیت: از عناصر اصلی فلسفه آموزش و به کار گیری نظریه ساخت گرایی در آموزش که موجب ترغیب خلاقیت در کودکان می گردد رعایت این نکات است که یادگیری بسیار مهم و بسیار تفریحی است. کودکان در فرایند یادگیری باید یادگیرندگانی فعال باشند وکلاس درس برای آنان سر شار از آسایش باشد و دانش آموزان برای بحث در کلاس باید احساس آزادی کنند و یاد بگیرند که همکاری همیشه بر رقابت ارجحیت دارد. رعایت این نکات در کلاس باعث تنوع افکار در دانش آموزان خواهد شد. برای ایجاد شرایط رشد خلاقیت باید نگرش ها و ارزش های حاکم بر کلاس درس نیز حامی تفکر خلاق باشند. مهارت خلاقیت در محیطی که با ارزش های فکری زیر توأم است رشد خواهد کرد.
1-شکستن عادت ها 2-تأخیر در مورد ایده ها 3-توجه به مسائل پیچیده 4- متفاوت دیدن چیزها 5- بر قراری ارتباط میان ایده های متفاوت.
نظریههای علمی خلاقیت:
1- نظریات روانشناختی: درباره شرایط و چگونگی پیدایش فکر خلاق دو نظر کاملاً متضاد وجود دارد. نظر اول مبنی بر این است که فکر خلاق معلول فعالیتهایی است که فرد آگاهانه انجام میدهد. منظور این است که نویسنده، ریاضیدان و یک هنرمند وقتی میتواند در رشتۀ خود، فکر و اندیشۀ تازهای بوجود آورد که ذهن خود را به تلاش و کوشش وا دارد، آنچه را که دیگران در این رشته بیان نمودهاند مورد مطالعه قرار دهد، مسائل مختلف را از جهات گوناگون بررسی کند و در طرح مسائل جدید یا پیدا کردن راه حلهای تازه از روی قصد و اراده و با آگاهی کامل به تحقیق بپردازد. نظر دوم ضمن اینکه دارا بودن اطلاعات کافی در رشته معین را شرط لازم خلاقیت میداند، در عین حال منشأ آن را در قسمت نا آگاه ذهن فرد جستجو میکند. این دسته عقیده دارند که فعالیتهای قسمت ناآگاه ذهن فرد سبب پیدایش افکار و عقاید تازه میشود .
- نظریۀ انسانگرایی:
انسانگرایی از جمله مکاتبی است که به خلاقیت توجه خاصی نموده است. انسانگرایان خلاقیت را تنها به امور خارقالعاده نسبت نمیدهند. آنها معتقدند خلاقیت نه تنها دستاوردها، بلکه فعالیتها، فرایندها و نگرشها را در بر میگیرد. چنانکه راجرز در تعریف خلاقیت میگوید: «آفرینشگری عبارت است از تمایل به ابراز و فعال کردن تمامی استعدادهای موجود زنده، به حدی که چنین فعالیتی، موجود زنده و یا خود را تعالی بخشد». به اعتقاد راجرز، آفرینشگری نوعی خودشکوفایی است که انگیزه آن خود فرهیختگی است . انواع خلاقیت: خلاقیت رامی توان به حسب موضوع و نوع حوزه به شرح زیر دستهبندی کرد:
1- خلاقیت علمی 2- خلاقیت هنری 3- خلاقیت حرکتی 4- خلاقیت صنعتی 5- خلاقیت سازمانی 6- خلاقیت مکانیکی 7- خلاقیت تکنولوژی
1- خلاقیت علمی: خلاقیت در هر رشته علمی را میتوان خلاقیت علمی نامید. به عبارت دیگر هر نوع کشف و ابداع، نظریههای علمی و اختراع در هر کدام از رشتههایی چون فیزیک، شیمی، ریاضیات، اقتصاد، مدیریت و … را میتوان خلاقیت علمی محسوب کرد.
2- خلاقیت مکانیکی: این نوع خلاقیت در آفرینش و خلق اشیا، تغییر محیط و ابداع انواع وسایل و فناوریها متبلور میشود. اختراع، اتومبیل، کامپیوتر و … نمونههایی هستند که خلاقیت مکانیکی در آنها نقش اساسی دارد. این نوع خلاقیت محور ابتکار اشیاء و دنیای فیزیکی است.
3- خلاقیت تکنولوژیکی (فناورانه) : خلاقیت و نوآوری در جنبههای کاربردی و فنی علوم و یا به عبارتی خلاقیت و نوآوری در فناوری را میتوان خلاقیت و نوآوری تکنولوژیکی و یا خلاقیت و نوآوری مهندسی نامید .
فناوری (تکنولوژی) معمولاً تحت عنوان جنبههای کاربردی علوم تعریف میشود و میتواند در همه رشتههای علوم وجود داشته باشد. بنابراین فناوری و مهندسی هم شامل مفاهیم سخت افزاری و مفاهیم نرم افزاری میگردد و از این رو برای همۀ رشتههای علوم پایه و علوم انسانی جنبههای فناوری و مهندسی وجود دارد . خلاقیت صنعتی: منظور از خلاقیت صنعتی، خلاقیت در جنبههای فناوری سخت افزاری و نرم افزاری در یک سازمان صنعتی میباشد، در سازمانهای صنعتی، خلاقیت در فناوری سخت افزاری، نوآوری تکنولوژیک و خلاقیت در سیستم سازمانی و مدیریتی، خلاقیت سازمانی نامیده میشود. خلاقیت صنعتی شامل چهار دسته کلی میباشد:
الف) خلاقیت و نوآوری بنیادی ب) خلاقیت و نوآوری فرایندی ج) خلاقیت و نوآوری فرآوردهای د) خلاقیت و نوآوری در بازاریابی
خلاقیت سازمانی: عبارت است از فرایند تولید ایدههای نوین سازمانی و یافتن راههای جدید حل مسائل سازمان.
خلاقیت هنری: هنر نیز مانند علم و فناوری محصول خلاقیت انسان است. خلاقیت و نوآوری هنر نیز میتواند دو نوع کلمه خلاقیت و نوآوری اولیه یا بزرگ و خلاقیت و نوآوری ثانویه یا کوچک در نظر گرفته شود .
خلاقیت حرکتی: مفهوم اساسی این خلاقیت، تنوع و ابتکار در حرکات و نرمشها و فعالیتهای ورزشی فیزیکی میباشد. همانطور که زبان، اندیشه و قدرت تصور و تخیل خلاق میشوند، حرکات بدن نیز میتوانند نشانههایی دال بر خلاقیت را از خود نشان میدهند.
خلاقیت و مفهوم آن:
خلاقیت یا آفرینندگی مفهومی است که مورد توجه فراوان روانشناسان بخصوص روانشناسان کمال گرا قرار دارد و امروزه همه محققان در این نظر متفقاند که اساس قدرت انسان ناشی از قدرت خلاقیت اوست و اهمیت و نقش زیربنایی آن در کلیه مسائل زندگی بر همگان آشکار است.
سانتروک خلاقیت را به صورت توانایی اندیشیدن درباره امور به راههای تازه و غیرمعمول و رسیدن به راهحلهای منحصر به فرد برای مسائل تعریف کرده است. گاردنر نیز افراد خلاق را کسانی میداند که در حل مسائل چیرهدست هستند، تولید هنری دارند یا سؤالهای تازه مطرح میکنند و اندیشههای آنان در ابتدا تازه و غیرمعمول تلقی میشود، اما سرانجام در فرهنگهای خود پذیرفته میشوند. فیلسوفانی مانند افلاطون، تاگور، کالیداس خلاقیت را نوعی الهام خدایی میدانند. بر اساس نظر فروید خلاقیت فقط در تضادها و ناامیدیها بوجود میآید. چامبرز خلاقیت را به عنوان یک فعالیت چندبعدی تأثیر متقابل بین ارگانیسم و محیط تعریف کرده است که نتایجش به ظهور پدیدههای جدید و بینظیر میانجامد.
جایگاه خلاقیت در تعلیم و تربیت:
اهمیت پرورش دادن خلاقیت در سالهای آغازین پیامدهای مهمی را در بزرگسالی فرد دارد.پژوهشگرانی چون گاردنر پیشنهاد کردند که اگرچه به نظر میرسد که حد خلاقیت در سنین کودکی میانه چندان آشکار نباشد، اما افرادی که از خود ابتکارات و تواناییهای خلاق را در کودکی اولیه نشان دادهاند بعدها در زندگی بزرگسالی دوباره این خلاقیت را از خود بروز خواهند داد. برای اغلب کودکان ورود به محیط مدرسه برابر است با حرکت از یک سبک زندگی مستقل و خلاق به سوی یک محیط ساختمند و مشترک. مدارس ماهیتاً تشویق کننده همنوایی و همشکلی با استانداردها و انتظارات دیگران هستند. در سالهای اخیر تأکید فراوان بر تقاضاهای تحصیلی تعلیم و تربیت به عنوان شاخص موفقیت معرفی شده است . بایستی توجه کرد که هیچ تحقیقی برای اثبات اینکه برنامههای تحصیلی ساختمند در کودکی اولیه پیشرفت تحصیلی بلندمدت را ارتقاء میدهند و این برنامهها برتر از تجارب واگرا میباشند، وجود ندارد .
خلاقیت در آموزش و پرورش پیش دبستان:
هدف اصلی آموزش وپرورش پویا و خلاق، آفرینش است. آفرینش انسانهایی توانا در انجام دادن کارهای نو، انسانهایی که کاشف، نوآور و نوزا باشند. این مسأله به ویژه با توجه به شرایط موجود در هزارۀ سوم، بیشتر قابل تعمیم است؛ زیرا امروزه برای مقابله با مسائل فردی و اجتماعی پیچیده به پرورش افرادی نیاز است که با اتکا به نیروی اراده و تعقل خویش، منطقی و خلاق اندیشیده و به جای وابستگی ناسالم و استفاده صرف از دستاوردهای اقتصادی و فرهنگی دیگران، مولد دانش، فناوری، فرهنگ مناسب برای زندگی مستقل، فعال و خلاق در عصر دانایی باشند. در نظامهای کنونی آموزش و پرورش، تفکر همگرا محور و اساس کار است و تفکر واگرا نه تنها مورد عنایت نیست، بلکه اغلب تضعیف هم میشود؛ در نتیجه وقتی کودک به مرحله بزرگسالی میرسد، خلاقیتی را در خود احساس نمیکند .
تورنس بر حساسیت تخیل خلاق در خلال سالهای پیش دبستانی که نقطه اوج رشد است، تأکید میورزد، او پیشنهاد میکند که در سنین بین چهار تا چهار و نیم سالگی به نقطه اوج خلاقیت میرسند و به دنبال آن کاهش در خلاقیت فرد در حدود 5 سالگی رخ میدهد و این کاهش با زمانی که اغلب کودکان وارد مدرسه میشوند، همبستگی دارد. در آموزش وپرورش پیش دبستان بایستی هم فرصتهای اتفاقی و هم فرصتهای از پیش طراحی شده را برای کسب تجربیات در زمینه خلاقیت فراهم نمود. مباحثی چون حل مسئله، بررسی و تحقیق، اکتشاف، درک و فهم، یادگیری و اختراع را میتوان به عنوان امور مربوط به خلاقیت در نظر گرفت.
مراحل خلاقیت از نظر آمابیل: مراحل خلاقیت از نظر آمابیل فرایندی است که در این الگو خلاصه شده است و در سطوح بالا و یا خلاقیت به کار میرود.
این الگو مراحل خلاقیت را شامل: ارائه مسئله، آمادگی، ایجاد پاسخ و اثبات پاسخ میداند. در مرحله اول ارائه کار یا مسئله، انگیزش تأثیر مهمی دارد، زیرا برای شروع فرایند خلاق وجود انگیزه ضروری است.دومین مرحله، آمادگی برای پاسخ یا راهحل است که به منابع اطلاعاتی درباره کار مراجعه میشود.مرحله سوم ایجاد پاسخ یا تازگی محصول است. مهارتهای مربوط به خلاقیت منجر به ایجاد پاسخهای تازه و مناسب میشود.در مرحله چهارم تعیین میشود که آیا محصول پاسخ مناسب، درست و ارزشمند است یا نه؟ آیا کارهای تازهای تحقق یافته است یا نه؟
مرحله پنجم که بر مبنای مرحله چهارم محقق میگردد، چرخش فرایند با نتیجه کار ارتباط مستقیم دارد. اگر نتیجه موفقیتآمیز باشد فرد برای کار مشابه تقویت میشود. در صورت شکست اختمالا فعالیت متوقف میشود. اگر شخصی به طور کامل به هدف برسد کار پایان مییابد اما سبب افزایش انگیزه فعالیتهای مشابهی آغاز میگردد.ملاحظه میگردد که نقطه قوت این الگو روشن نمودن رابطه فرایند خلاقیت با اجزاء و عناصر آن است. بدین سبب میتوان از این الگو در زمینههای کاربردی، آموزش و برنامهریزی بهره گرفت.
عوامل فردی مطلوب در فرایند خلاقیت:
1- ویژگیهای شخصیتی متنوع 2- خود برانگیختگی3- تواناییهای شناختی خاص 4- ریسکپذیری 5-تخصص در رشته 6- تجارب متنوع
از مهم ترین عوامل فردی خلاقیت میتوان هوش، ویژگیهای شخصیتی و انگیزه درون را نام برد. با در نظر گرفتن عوامل خلاقیت، مشخص میگردد که هوش در ارتباط با مهارتهای مربوط به موضوع و ویژگیهای شخصیتی در ارتباط با مهارتهای خلاقیت است. انگیزه درونی به عنوان یک عامل فردی که جزء دیگر خلاقیت است مطرح میگردد.
ویژگیهای شخصیتی افراد خلاق:
مک کینون در مطالعهای به بررسی نگرش افراد خلاق به خود پرداخت و چنین نتیجه گرفت:
- افراد خلاق تصویر مثبتی از خویش دارند
- دارای قوۀ تخیل قوی هستند
- صفاتی که در وصف خود ابراز داشتند، به ترتیب عبارتند از: فعال، درستکار، آرمانگرا، مبتکر، هنرمند، متمدن، با وجدان، باهوش، منطقی، سازگار، مصمم، با انصاف، مستقل، انسانگرا، پیشرفتگرا، قدرشناس، توانا، دارای روح تعاون، دارای شوق، دارای رفتار دوستانه، سالم، پرکار، دارای علایق زیاد، جدی
افراد خلاق خود را مبتکر، مصمم، مستقل و پرکار معرفی میکنند. این خود اعتمادی افراد خلاق تا حدی ناشی از احساس تسلط بر وقایع است و همچنین اهمیت به کار خلاق میدهد.
- ویژگی بارز افراد خلاق جرأت فکری است که فرد تلاش می کند کاملاً خودش باشد و تلاش میکند با پرورش تواناییهایش، نقش خویش را به منتهای کمالی که برایش مقدور است برساند.
- به تأثیر رفتارش روی دیگران فکر نمیکند.
- چندان نگران نیست که دیگران دربارۀ او چه فکر میکنند و چه عقیدهای دارند. دلیل آن این است که او میخواهد خودش باشد.
نظریههای فلسفی خلاقیت در دوره باستان:
خلاقیت به عنوان الهام خدایی: یکی از قدیمیترین مفاهیم خلاقیت مبتنی بر این است که فرد خلاق از الهام خدایی برخوردار است. این مفهوم عموماً بوسیلۀ افلاطون عنوان شد که اعلام داشت: هنرمند در لحظه آفرینش به دلیل اینکه در کنترل خود نیست، به نیروی برتر مبدل میشود. از این دیدگاه خلاقیت به عنوان موهبت الهی ناشی میشود نه از تربیت.
خلاقیت به عنوان دیوانگی: این دیدگاه، خلاقیت را شکلی از دیوانگی تلقی میکند و به نوابغی اشاره میکند که عصبی یا دیوانه بودهاند و خلاقیت را شکلی از دیوانگی مطرح میکند و خودجوش و غیرعقلانی بودن خلاقیت را نتیجه چنین جنون میداند، در اندیشه غربی، این دیدگاه با افلاطون شروع شد که بین شوریدگی، خدادیداری و دیوانگی تفاوتی قائل نشد.
تأثیر دوره پیش از دبستان بر رشد خلاقیت:
همه کودکان استعداد خلاقیت را دارند، اگرچه ممکن است از نظر میزان دارا بودن قدرت خلاقه متفاوت باشند. خلاقیت با هوش مترادف نیست. یک فرد باهوش ممکن است فردی بسیار خلاق نباشد. خلاقیت در خلاء شکل نمیگیرد و هرچه دانش و تجربه کودکان بیشتر باشد، پایه و مبنای کوششهای خلاق آنها کیفیتر است. یک محیط بر انگیزاننده و ترغیب کننده میتواند در بهبود خلاقیت کودکان سهم مؤثری داشته باشد. فراهم کردن فرصتها و امکانات در بازیهای آزاده بویژه بازیهای نمایشی و ساختمانسازی (سازنده)، خلاقیت را در کودکان شکوفا میکنند. فضای مستبدانه و خشک در خانه یا مدرسه که باعث سختگیری و نظم افراطی میشود، رشد خلاقیت را در کودکان کاهش میدهد.
اهمیت خلاقیت و تخیل برای کودک:
وقتی که به هنگام سخن گفتن از تربیت فرزندان بر تشویق خلاقیت و تخیل آنان تأکید میکنیم، فقط به خاطر آینده جامعه نیست، بلکه وضعیت فعلی کودکان نیز مدنظر است. با تشویق خلاقیت و تخیل، کودکان بهتر میتوانند به روابط تازه و درک تازه از پدیدهها دست یابند. کودکان خردسال طبیعتاً در مورد افراد و جهان پیرامون خود کنجکاوند و میخواهند ارتباط خود را با آنها بدانند. کودکان به کمک تخیل میتوانند از زمان حال به گذشته و آینده و آنچه خواهد شد فراتر بروند. آنان از جهان حسی خود در لحظه رها میشوند. کودکان از طریق کوششهای خلاقه و پر تخیل خود افکار خود را بیان میکنند. برای مثال از طریق نقاشی و طراحی زیبایی و ارزش جاودانی را تجربه میکنند. دربارۀ مفاهیم تازه میاندیشند و آنها را میآفرینند. مشکلات را حل میکنند و در این کار مسلط میشوند. عزت نفس پیدا میکنند. مثلاً از طریق شناختن هویت خود آنان میتوانند تصور و دیدی از جهان داشته باشند که متعلق به خودشان است. ما میتوانیم با بررسی و کاوش در بیان خلاقانه و تخیلی کودکان بفهمیم درباره جهان خود چه میدانند، چه چیزی را مهم میدانند و چگونه آن را بیان میکنند.
متغیرهای کلیدی برای ترویج خلاقیت در زمینههای آموزشی شامل تأکید بر شناسایی مشکل، جمعآوری اطلاعات، سازمان دادن به اطلاعات و ترکیب مفهوم و ایده است و بر بهبود و پرورش خلاقیت تأثیر بسزایی دارد .
مفهوم خلاقیت:
خلاقیت از بنیادیترین ویژگیهای خاص انسان و مظهر خلیفۀ الهی بر روی کره زمین است، ادامه حیات انسان بدون خلاقیت و نوآوری ممکن نیست و حیات روانی انسان نیز وابسته و گره خورده با خلاقیت اوست، اگر رفتارها و پدیدهها از جهت فردی و اجتماعی برای او تکراری شوند، آرام آرام روحیه انسان خسته و مکدر شده، بیمیلی به زندگی را برای او به دنبال خواهد داشت، خلاقیت از جنبه عمومی و فردی حائز اهمیت است، از جنبه عمومی اصلیترین هدف تعلیم و تربیت سازنده مجموعه تمدن بشری است و از جنبه فردی عامل رشد و شکوفایی استعداد و عامل موفقیتهای فردی، شغلی و اجتماعی است. آزمایشهای علمی مربوط به استعدادهای فکری عمومیت نسبی قدرت خلاقیت را آشکار کرد و تجزیه و تحلیلی از تمام آزمایشهای اشاره دارد که استعداد خلاقیت را به طور عادی یا هنجار تقسیم شده و این به زبان ساده یعنی اینکه همه ما به درجات مختلف دارای این استعداد هستیم. آموزش رسمی معمول و سایر فعالیتهای مدرسه که در سطوح مختلف آموزش و پرورش دیده میشود، قابلیتهای خلاقیت کودکان را تحت قیود و محدودیتهای قوانین محیط آموزشی میگذارد، در حالی که گاهی بیرون ایستادن از الگوهای رسمی مدرسه اهمیت بسیاری در خلاقیت کودکان دارد.
عوامل مؤثر بر خلاقیت:
بدون تردید عوامل ارثی و امور طبیعی و فرهنگی همه در پیدایش استعداد و رشد خلاقیت تأثیر دارند تحقیقاتی که در مبحث وراثت انجام شده نشان میدهد که نویسندگان بزرگ، ریاضیدانهای معروف و مخترعین، اغلب در دوران کودکی آثار نبوغ و خلاقیت از خودشان نشان دادهاند، اثر وراثت در پیدایش نیروی ابتکار قابل انکار نیست، افراد بیشماری در محیطهای مساعد پرورش یافتهاند ولی همه آنها واجد فکر و اندیشۀ تازه نمیشوند. با اینکه عامل ارثی پیدایش استعداد خلاقیت را در افراد ممکن میسازد، معذالک بروز و رشد این استعداد تحت تأثیر عوامل محیطی قرار دارد. عوامل محیطی نه تنها سبب پرورش استعدادهای مختلف افراد میشود، بلکه موجباتی برای تحریک و تشویق افراد به خلق و اندیشهها و طرق تازه فراهم میسازد. در اجتماعاتی که رشد فردی و رفاه اجتماعی از طریق روش علمی در یک وضع رضایتآمیزی توافق و سازگاری پیدا کردهاند، معمولاً مجال پرورش افکار و خلق اندیشههای تازه بیشتر فراهم میشود.
روشهای آموزش و افزایش خلاقیت:
تعدادی روش وجود دارند که استفاده از آنها در پرورش استعدادهای خلاق کودکان و نوجوانان بسیار مؤثر است، معروفترین آنها روش بارش مغزی است. این روش بوسیلۀ الکس اسبورن ابداع شده است. در این روش به کودکان و نوجوانان یک مسئله داده میشود و از آنها خواسته میشود تا هرچه راه حل برای مسئله به ذهنشان میرسد بگویند. کودکان و نوجوانان برای ارائه راه حلها و اظهار نظرهای مختلف تقویت میشوند ولی پیش از ارائه تمامی راهحلها از سوی مخاطبین، دربارۀ آنها هیچگونه اظهار نظری نمیشود. به همین دلیل این شیوه را مبنی بر اصل تأخیر در ارزشیابی و قضاوت میدانند.
روش دیگری که کمی با روش بارش مغزی متفاوت است، روش گوردون است که فرایندی به نام خلاقیت عملیاتی را طراحی کرده است. تفاوت عمده میان روشهای اسبورن و گوردون آن است که در روش اسبورن مسئله کامل و مشروحی (اغلب پیش از جلسه) برای شرکت کنندگان مطرح میشود، حال آنکه در روش گوردون فقط یک انتزاع برای شرکت کنندگان مطرح میشود. یک برتری شیوۀ گوردون آن است که مطرح کردن یک مسئله بسیار انتزاعی و کلی ممکن است به نظریات بسیاری بیانجامد که معمولاً به منزلۀ راه حل مورد توجه قرار نمیگیرد.
روش آموزش دیگر که منجر به بالا بردن سطح فعالیتهای خلاق یادگیرندگان میشود، آموزش مهارتهای پژوهشی است. آموزش مهارتهای پژوهشی به طرح و آزمودن فرضیه از سوی یادگیرندگان کمک میکند. روشهای درست طرح فرضیه و آزمون فرضیه بوسیلۀ افراد به ایجاد طرز فکر خلاق منجر میشود.
منبع
فتحعلی پور، مهدی (1392)، تاثیر بازی های آموزشی بر خلاقیت کودکان،جهت کارشناسی ارشد، علوم تربیتی ،دانشکده علامه طباطبایی
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید