خصیصه گروهی وکیفیت
اين سئوال مهم است كه کیفیت زندگی ويژه فرد يا گروه است؟ به دليل الزام ناشي از كلمه کیفیت كه دلالت به وجه گروهي و فردي دارد ، نمي توانيم ميان يك از اين دو انتخاب كنيم . اما در مفهوم ارزش جامعه شناختي بايد وجه گروهي آن را مد نظر گرفت . کیفیت زندگی به معناي مجموعه رفتاري داراي سبك است كه اصلي محوري بر آن حاكم باشد و بتوان اين مجموعه را خصيصه گروه دانست.فقط ذكر اين توضيح لازم است كه اين گروه موجوديتي نيست كه اعضاي آن با تعامل دائم داشته باشند و بيشتر از آن منظر گروه است كه تعداد قابل توجهي از افراد را در بر ميگيرد . اين گروه ميتواند آماري تعريف شود و اگر کیفیت زندگی سبب شود كه افراد گروه به تعامل پايدار با يكديگر با هم بپردازد ، برخي از خصايص خرده فرهنگ در آن بروز خواهد كرد.
تنوع و کیفیت زندگی
آیالازم است كه سبكهاي زندگي در جامعه قابل تشخيص و متمايز كننده باشند ؟ بورديوسبكهاي زندگي طبقه متوسط را حائز چنين خصيصه اي ميدانست . تشخيص کیفیت زندگی در نظر مردم و محقق جداگانه تحليل ميشود .در کیفیت زندگی بايد به دنبال تنوع و دگرگوني بود و اگرچه کیفیت زندگی بر مبناي ذائقه ها و ارزشهاي شخصي شكل ميگيرد ، اما ميتوان انتظار داشت كه الگوهاي قابل تشخيصي داشته باشند كه با ويژگيهاي اجتماعي – فرهنگي همخواني باشند.اگر اين الگو ها با جنبههاي ديگري از زيست جهان افراد و گروهها سازگار باشند ميتوانند به درك اين زيست جهان ها كمك كننده و آن ها را به مفاهيم اجتماعي بدل ميكند.محققان ميتوانند برخي کیفیت زندگی را از بقيه متمايز ساخته و گروهي را چنين خصيصه اي دارند، شاخص سازند ولي اين بدان معنا نيست كه در سطح جامعه نيز گروهي كه چنين سبكي دارد تشخيص پذير و براي بقيه قابل شناسايي باشند . غالباً لازمه رسيدن به تشخيص آن است كه گروهي به معناي اعضايي كه اهداف مشترك و تعامل پايدار دارند ، شكل بگيرد.از آنجا كه شكل گيري چنين گروهي را پيش شرط تشكيل کیفیت زندگی نمي دانيم ، تشخيص را هم نمي توان ويژگي کیفیت زندگی دانست .
انسجام وکیفیت زندگی
از دشوارترين مباحث درباره کیفیت زندگی ، مباحثه بر سر انسجام آن است. ويل كه مفصل ترين بحث را در اين باره ارائه كرده ، معتقد است کیفیت زندگی به حول مجموعه اي منسجم اخلاقي يا زيبايي شناختي با مجموعه اي از نيروهاي ناشي از سن ، درآمد ، جنسيت يا حتي جغرافيا انسجام مييابند ، يا اساسا کیفیت زندگی ها نا منسجم هستند.لذا انسجام را جزئي از تعريف يا ويژگي کیفیت زندگی نمي داند . مجموعه رفتاري كه يك زندگي خوانده ميشود ، حول اصلي انسجام يافته است . يافتن اين محور انسجام به عهده محقق است و بخشي از قدرت تبييني اين مفهوم به يافتن چنين انسجامي بستگي دارد . بخشي از قدرت تبييني نظريه بورديو ناشي از آن است كه وي نشان داد . کیفیت زندگی گروهي از جامعه بر حول محور عمل طبقاتي مبتني بر منش منسجم شده است . در بررسي ارتباط ميان انواع کیفیت زندگی نيز عنصر تبيين كننده ، الزامات ناشي از اصل انسجام بخش طيف رفتاري هر عرصه است .
انتخاب کردن وکیفیت زندگی
بدون شك ميتوان گفت كه شرط تحقق کیفیت زندگی انتخاب است . از آنجا كه در دنياي امروز فرهنگ مصرف طيف وسيعي از انتخاب ها را در اختيار مصرف كنندگان قرار ميدهد و انتخاب نشانگر ارزش ها ، نگرش ها و ذائقههايي است كه مفهوم مصرف به هويت اجتماعي مربوط ميشود . ذوق و قريحه فرد و انتخابهاي ذوقي او جزو مسئوليتهاي اوست كه از رهگذر آن مورد قضاوت ديگران قرار ميگيرد . بنابراين ذوق و قريحه با حس هويت در هم ميآميزد.کیفیت زندگی شامل آن گونه رفتارهايي كه مردم حق انتخاب به دليلي براي آن ها ندارند ، نمي شود . بر همين دليل است كه هر قدر با دنياي توسعه يافته تري مواجه ميشويم اهميت کیفیت زندگی در جامعه افزايش مييابد.
منبع
عبدلی،فرانک(1393)،اثربخشی آموزش شادکامی به شیوه شناختی رفتاری فوردایس به میزان خوش بینی و کیفیت زندگی زنان مبتلا به سرطان،پایان نامه کارشناسی ارشد رشته روانشناسی،دانشگاه آزاد اسلامی کرمانشاه
ازفروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید