حمايت سازماني
كاركناني كه احساس ميكنند كه سازمان شان به آنها توجه و رغبت كاملي را نشان ميدهند كساني هستند كه سطوح بالايي از رضايت را از خود نشان ميدهند و آنها احتمالاً رفتار شهروندي را در سازمان ارتقاء و پرورش ميدهند،كاركنان هنگامي به طور واقعي در رفتار شهروندي سازماني درگير ميشوند كه سازمان به اهداف, ارزش, شأن و منزلت و اعتقادات آنها توجه بكنند. به نظر ميرسد ثبات وسازگاري بين مفاهيم مهيا كردن منافع حيات شغلي و انواع رفتارهايي كه كاركنان از خود بروز ميدهند از رفتار شهروندي اقتباس ميگردد. براي نمونه كاركناني كه تمايل و رغبت بيشتري براي بروز رفتارهاي فراتر از وظايف رسمي داشته باشند آنها بيشتر قادر به تعادل و ثبات بين مسئوليتهاي شغلي, خانوادگي ، شرايط و موقعيتهاي مختلفي كه تحت آن ميخواهند به ديگران كمك ارائه بدهند خواهند شد. مؤسسه SAS اغلب در بلند مدت به آنهايي كه تمايل و گرايش به بروز رفتارهاي فراتر از وظايف رسمي داشته باشند پرداخت مجدد ارايه خواهند كرد.
عدالت سازماني
عدالت سازماني ادراكي يك فرآيند ذهني تلقي ميگردد, قضاوت كلي از انصاف، حاصل تجربه عدالت مراودهاي، تجربه عدالت توزيعي و تجربه عدالت رويهاي است. عدالت رويه اي بيان ميدارد: هنگامي كه انسانها رويههاي جاري تصميم گيري در زمينه توزيع درآمدها را عادلانه بدانند انگيزه بيشتري براي عملكرد بهتر به دست ميآورند براي مثال اگر افراد انساني بدانند كه عملكردشان به دقت مورد ارزيابي قرار خواهد گرفت انگيزه بيشتري در آنان ايجاد خواهد شد و به عكس. عدالت مراودهاي يا همان اصل عدالت از اصول چهاردهگانه فايول بيان ميدارد. مبناي برخورد با ديگران و مورد توجه و تفقد قرار دادن آنان بايد رفتارشان باشد. اگر با كاركنان سازمان، منصفانه و عادلانه رفتار شود آنان با جديت در جهت كسب اهداف سازماني تلاش خواهند كرد و نسبت به سازمان وفادار خواهند ماند . عدالت توزيعي معادل اصل جبران خدمات كاركنان است كه بيان ميدارد: در ازاي كار انجام شده، بايد به هم كساني كه به طور موثر براي تحقق هدف كوشيدهاند، پاداش منصفانه پرداخت شود و مبلغ پرداختي بايد تاحد امكان از نظر كاركنان و كارفرمايان منصفانه تلقي شود .
عدالت سازماني در حقيقت تمايل و گرايش به مقايسه حالات و شرايط خود نسبت به شرايط ديگران تلقي ميگردد يعني تطبيق ميزان ورودي نسبت به ستاده ؛سن, تجربه, تحصيلات, دستمزد, شدت مجازات.
شهروندي احتمالاً زماني رخ خواهد داد كه كاركنان سطح راضي کننده اي از وجود عدالت در سازمان را درک نمايند. به عبارت ديگر کارکنان زماني نسبت به انجام رفتارهاي فرا وظيفه اي مبادرت ميورزند که احساسي مبني بر وجود اجحاف بر خود درسازمان ننمايند.
به اعتقاد ورتيز ، پيشينه تئوري عدالت سازماني به تئوري برابري آدامس بر ميگردد. تئوري برابري خاطر نشان ميسازد كه افراد ارزش هايشان را بر اساس ورودي نسبت به شغلشان و ستادههايي كه از شغل شان كسب ميكنند, تعيين ميكنند و اين ارزشها به منظورتعيين نسبت داده / ستاده به كار ميرود, سپس نسبت داده به پيامدهاي يك فرد كه مهارتها, پستهاي رسمي, حقوق, دستمزد و تجربههاي شبيه به هم دارند مقايسه ميگردد و اگر اين نسبتها برابر باشند هيچ گونه استدلال و بحثي براي شكايت و گلايهمندي باقي نميماند.
هنگامي كه ما به بي عدالتي به شكل دقيق بنگريم, حداقل بخشي از پيامدهاي آن عدم رعايت يا خدشهدار كردن اخلاق است . زماني كه به شكل منصفانه با ما برخورد ميكنند احتمالاً همكاري, حمايت و تصميمگيري در خصوص ارائه كمك و همياريهاي داوطلبانه مورد لزوم را بيشتر فراهم ميكنيم .هر چند وقتي كه ديگران به صورت غير منصفانه با ما برخورد ميكنند احتمالاً رفتارهاي انتقام جويانه را دنبال ميكنيم. در حقيقت عدالت سبب ميگردد كه روابط صميمانه و نزديكي بين افراد ايجاد گردد و افراد به سوي همديگر جذب شوند و به عكس بي عدالتي افراد را از همديگر طرد و منزوي ميكند.
گنزليس ، خاطر نشان ساخت كه ادراك افراد از عدالت براساس افعال و اعمال سازمان و سرپرستان استوار ميباشد و سطوح ادراك عدالت به واكنش كاركنان نسبت به سازمان نظير, تعهد ات سازماني, عدالت رويهاي و نيز عدالت تعاملي بستگي پيدا ميكند.
منبع
سعیدیان،حسن(1394)،عملکرد شغلی کارکنان براساس توانمندسازی،رفتارشهروندی،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی صنعتی وسازمانی،دانشگاه آزاداسلامی ارسنجان
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید