جذب شدن
منظور از جذب شدن، عطف توجه و درگير شدن عميق با موضوع توأم با نفوذناپذيري در مقابل رويدادهايي است كه معمولاً توجه فرد را به خود جلب ميكنند. در اين حال اطلاعات به گونهاي غير معمول و منحصر به فرد ارزيابي ميشوند. به هنگام جذب، رويدادهاي زمينهاي و مزاحم اطراف ناديده گرفته ميشوند. در اين حالت فرد در مقابل عوامل مزاحم نفوذناپذيراست. البته به نظر روچ و مك كانكي، ممكن است فردي كه جذب چيزي شده است رويداداهاي اطراف خود را ناديده بگيرد اما در عين حال نسبت به آنها آگاه باشد و اضافه ميكنند كه ميتوان جذب را بعنوان زمينه (صفت) و يا تجربه (حالت) در نظر گرفت. گر چه جنبه صفت جذب شدن بخوبي بررسي شده است، جذب به عنوان يك حالت بخوبي مورد بررسي قرار نگرفته است. كسي كه در اين رگه و صفت بالاست ممكن است مدتها مسحور غروب خورشيد و مدتها به لكهاي خيره شود. در اين حالت فرد مجذوب جنبهاي معمولاً نامتعارف و ذهني از چيزي ميشود كه به آن توجه ميكند. اين موضوع ادراكي يا تصوري، توجه فرد را در اختيار ميگيرد و حاضر و واقعي تلقي ميشود.
تلگن ، در تبیین مفهوم جذب به نظر مزلو ،و مفهوم مسحور شدن و جذب كه ويژگي تجربيات اوج است اشاره ميكند. منظور از اين گونه تجربيات، لحظاتي است كه بخودي خود ارزشمند است. جذب حاصل توجه همه جانبه است، يعني درگير شدن كامل منابع ادراكي، حركتي، تصوري و شناختي به نمود يگانهاي از چيزي كه به آن توجه ميشود . بنظر ساس ،وقتي كسي جذب چيزي مي شود:احساسی متفاوت از واقعيت به طور كلي و از خود به طور خاص دارد. روي برخي جنبههاي واقعيت بيشتر متمركزومتوجه ميشود،سايرجنبههاي آن واقعيت ناديده گرفته مي شود.
رويدادهايي كه در حال عادي موجب حواس پرتي ميشوند و مانع توجه و تمركز است، در حال جذب نادیده گرفته میشوند. از آنجا كه يك موضوع محور توجه قرار ميگيرد و منابع توجه را كاملاً به سوي خود جلب ميكند، فرد كمتر تحت تاثير رويدادهاي بيروني همزمان با آن قرار ميگيرد. مولفه انگيزشي– عاطفي جذب موجب تسهیل تمايل و آمادگي برای درگير شدن عميق با موضوع مورد توجه می شود.
جذب با لذت از موسيقي ، ذوق هنري و درگير شدن با مطالعه رابطه دارد. جذب يك ويژگي و رگه پايدار شخصيتي است و بين دو جنس تفاوتي در اين رگه مشاهده نشده است . كساني كه صفت جذب شدن بالايي دارند منابع توجهي خود را با اشتياق درگير ميكنند و با همه حواس خود به همه جنبههاي يك تجربه توجه ميكنند، اينگونه تجربيات فقط انگيزههاي دروني آنها را ارضا ميكند و سود بيروني ندارد.
غرق شدن
در فرهنگ آكسفورد غرق شدن به اين معاني آمده است: فرو رفتن در آب، ساير مايعات يا چيزهاي ديگر و جذب شدن در برخي شرايط، اعمال، علاقه ها و از اين قبيل. غرق شدن، احساس عميقا درگير شدن و چيزي را واقعي باور كردن است .
تجربه حضور يا احساس آنجا بودن در محيطي غير از محيط فيزيكي معمول، تجربهاي ذهني است كه در بسياري از سيستمهاي رسانهاي تعاملي و غير تعاملي مورد استفاده قرار گرفته است. از جمله محيطهاي مجازي، تله رباتيك، سينما، ويدئو كنفرانس و تلويزيون. گرچه محيطهاي رسانهاي جاري بندرت فرد را كاملاً از واقعيت فيزيكي اطراف خود جدا ميكنند، كاربران غالبا گزارش ميكنند كه چنان غرق در اين گونه محيطهاي واسطهاي شدهاند كه گويي واقعا آنجا بودهاند، بويژه در محيطها و رسانههاي غرق كننده و تعاملي، كاربران به گونهاي پاسخ ميدهند كه شبيه پاسخهاي آنها در محيط واقعي است .
غرق شدن در محيط مجازي، يك حالت روان شناختي است كه در آن فرد خود را محصور، احاطه شده و در حال تعامل ؛ واقعي يا خيالي با يك محيط مجازي احساس ميكند. اين تعريف غرق شدگي نبايد با تعريفي كه غالباً از غرق شدگي كه بعنوان يك شاخص عيني تلقي شده است اشتباه شود . ارمي و مايرا، جذب شدن و غرق شدن را يكديگر متمايز كرده اند. منظور از جذب شدن، جهت گيري توجه به سوي تجربه است، وقتي كسي در تجربه اي جذب مي شود در واقع با آن درگير شده است؛ در حالي كه در غرق شدن فرد جزيي از ماجرا و تجربه واقعي يا مجازي مي شود.
عوامل موثربرغرق شدن
بررسي شرايط و عوامل غرق شدن، به فراهم كردن سيستمهاي واقعيت مجازي كمك ميكند. واقعيت عيني، واقعيت مجازي و خواب ديدن حاصل تحريكهاي حسي بيروني و نمودهاي ادراكي دروني آنها در تعامل با شناختهاي پيشين فرد است.
پسوتكا ، به دو دسته از عواملي كه در تعيين غرق شدگي نقش دارند اشاره كرده است: حساسيت به غرق شدن و كيفيت غرق شدن. منظور از حساسيت نسبت به غرق شدن،عوامل انساني مبتني بر شناخت هستندمانند؛ خيالپردازي، وضوح در تصوير سازي، تمركز، توجه و خود مهار؛ در حالي كه منظور از كيفيت غرق شدن اساساً عوامل مرتبط با فناوري هستند، مانند امكانات فناوري براي ايحاد محيط مجازي و عوامل حواس پرت كننده در محيط واقعي. بنابراين، غرق شدن در محيط مجازي حاصل عوامل دروني ؛ويژگيهاي شخصيتي كاربر؛ و عوامل بيروني ؛ ويژگيهاي مرتبط با فناوري است و عبارتند از :ميزان غناي حسي محيط مجازي ؛ تنوع در تحريك هر يك از حواس و استفاده از حواس مختلف .
محتواي احساسي و عاطفي محيط مجازي آگاهي فرد از واسطه هايي كه محيط مجازي را بوجود آورده اند،مانند نمايشگرياويدئوپروژكتور.با افزايش اين آگاهي، توجه فرد از محيط مجازي به محيط واقعي معطوف مي شود.
توانايي فرد براي كشف و جستجوي فعال در محيط مجازي و پيش بيني پذيري آنچه كه در محيط مجازي اتفاق مي افتد.
شناخت حاصل تعامل بين تحريكهاي حسي بيروني و الگوها و انتظارات دروني است. اطلاعات حاصل از حواس جسمي كه از محيط واقعي نشأت گرفتهاند، از صافي فرايندهاي دروني فرد ميگذرند و محيط ذهني شكل مي گيرد. شرايط بيروني و دروني موجب مي شوند فرد در موقعيتي غرق شود و حضور شكل گيرد. در اين ميان حواس نقش مهمي دارند و مبناي مفهوم غرق شدن هستند، مثلاً كيفيت بهتر تصويري مثلاً صفحه بزرگترو كيفيت بهتر صدا موجب افزايش غرق شدگي ميشود. در برخي محيطهاي مجازي، تصاوير، صداها و ساير تحريكهاي حسي چنان اثري بر ادراك فرد ميگذارد كه گويي همه حواس درگير شدهاند و خط بين دنياي واقعي و تصوري ناپيداست. وقتي جلو بازيكني در يك محيط مجازي صفحه بزرگي قرار دارد و صداي واضحي به گوش مي رسد، اين صحنه و صداها بر اطلاعات پيراموني ديگر چيره مي شوند و بازيكن در دنيايي كه بازي ايجاد مي كند غرق مي شود البته گاهي نيز كوچك يا بزرگ بودن صفحه نمايش تاثيري روي احساس حضور نداشته است .
حس بينايي معمولاً محرك اصلي در بسياري از كاربردهاي محيطهاي مجازي است، اما براي بوجود آوردن غرق شدگي لازم، كافي نيست. افزودن ساير حواس، مانند شنوايي و لامسه، شدت غرق شدن را افزايش مي دهد. براي بررسي تأثير هر يك از اين حواس بر غرق شدن، ميتوان افراد سالم را با افرادي كه به دليل ناتوانيها يا محدوديتهاي حسي، از برخي محركهاي واقعي و مجازي محروم هستند مقايسه كرد. محيطهاي مجازياي كه از تركيب تحريكات بينايي و شنوايي استفاده ميكنند متداولترين نوع محيطهاي مجازي هستند. با احاطه فرد در ميان اين تحريكها، غرق شدن و در نتيحه احساس حضور در محيط شكل ميگيرد.
بنظر ويتمر و سينگر، براي اين كه فرد در محيط مجازي غرق شود بايد از محيط فيزيكي پيرامون خود جدا شود و احساس كند كه تحريكهاي حسي محيط مجازي او را احاطه و در بر گرفتهاند و اگر محيط مجازي از نوع تعاملي باشد، تعامل با مهار محيط آنگونه كه در محيط واقعي انجام ميشود امكان پذير باشد. يك محيط مجازي غرق كننده، به گونهاي موثر كاربر را از محيط فيزيكي خود جدا ميكند و او را از محركهاي حسي كه در آن محيط وجود دارد محروم ميكند و احساس غرق شدن در محيط مجازي را در كاربر افزايش مي دهد. اگر كاربر احساس كند در خارج از محيط شبيه سازي شده قرار دارد و از بيرون به آن مي نگرد، مثلا وقتي كاربر احساس كند اين محيط را صرفا در يك نمايشگر روميزي مي بيند، احساس غرق شدن كاهش مي يابد، حتي اگر با محركهاي ارائه شده در آن محيط بخوبي درگير شده باشد. بنابراين، جدا شدن از محيط فيزيكي اطراف، خود را به محيط مجازي سپردن، تعامل و مهار طبيعي، از جمله عوامل موثر بر غرق شدن در يك محيط مجازي است. هرچه انسداد ادراكي دنياي واقعي بيشتر باشد درگير شدن با محيط مجازي بيشتر مي شود .
تمايل به غرق شدن در رسانههاي مختلف متفاوت است و به گونهاي پيچيده با ويژگيهاي رسانه تعامل دارد. در رسانههايي كه كمتر غرق كننده هستند، احساس حضور بيشتر بستگي به تعليق فعال ناباوري دارد و بنابراين نقش تمايل به غرق شدن (عوامل دروني) بيشتر از وقتي است كه از رسانههاي پيچيدهتر و غرق كنندهتر استفاده ميشود. تأثير نوع رسانه بر غرق شدن يا احساس حضور، به نوع تكليف و روش آزمايشي هم بستگي دارد؛ مثلا سهم ويژگيهاي مرتبط با كاربر وقتي بيشتر است كه ارزيابي ذهني از احساس حضور صورت مي گيرد .
محيطهاي رسانهاي پيچيده در حال گسترش هستند و مهم است بدانيم اين سيستمها با چه نوع كاربراني بهتر عمل ميكنند. از نظر اقتصادي نيز منطقي است بررسي شود چه كساني از درمان در محيطهاي مجازي بيشتر بهرهمند ميشوند. در آن دسته از محيطهاي رسانهاي كه به اندازه كافي غرق كنندهاند، نقش عوامل مرتبط با كاربر بر احساس حضور كاهش مييابد رسانهها و محيطهاي كمتر غرق كننده بيشتر به منظور آموزش و محيطهاي بيشتر غرق كننده بيشتر بمنظور مهارت آموزي بكار مي آيند .
منبع
رضوی،سیدابولفضل(1391)، ارتباط وابستگی به اینترنت با گرایش به غرق وجذب شدن در محیط مجازی در کاربران اینترنتی ،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی بالینی،دانشگاه آزاداسلامی بیرجند
ازفروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید