تولیدات جهانی
از زمان شروع توليدات صنعتی در جوامع بشری، صنعتگران انقلاب های گوناگون در توليد خود را تجربه کرده اند. سير اين انقلاب ها به گونه ای بوده است که هنری فورد و پس از آن آلفرد اسلون اولين انقلاب توليدی را که توليد انبوه نام گرفت محقق کردند. در اين انقلاب بود که سيستم کند، حجيم و پرهزينه توليد دستی تبديل به يک سيستم با سرعت بيشتر، هزينه کمتر و راندمان بالاتر با نام توليد انبوه شد.
تقريباً پس از گذشت نيم قرن از اين انقلاب تائيچی اوهنو و تويودا برای نجات شرکت تويوتا و به تبع آن کشور ژاپن ، انقلاب ديگری را در عرصه توليد جهان بنيان نهادند. بعدها اين انقلاب توليد ناب نام گرفت که طی آن زوايد و اتلاف های توليد انبوه حذف شده و سير جديدی از سيستمهای توليدی مانند توليد به هنگام ، توليد کششی و … را برای جوامع صنعتی جهان به همراه آورد. اين تحولات توليدی همان گونه که انتظار می رفت با سرعت بيشتری تداوم يافت و پس از اين نيز تداوم خواهد يافت.
سال ها بعد و در دهه 80، دنيای غرب با رکود جديدی در صحنه اقتصاد خود مواجه شد. در اين زمان بود که بسياری از شرکتهای مشهور در سرتاسر دنيا شروع به بکارگيری برنامه هايی کردند که به وسيله آن ها بتوانند بهره وری و کيفيت خود را بهبود بخشند . ووماک و همکارانش ، از دانشگاه MIT با چاپ کتابی با عنوان« توليد ناب؛ ماشيني كه جهان را تغيير داد» توليد ناب را به عنوان تركيبي از مدل توليد سنتي فورد و مدل كنترل اجتماعي در محيط توليد ژاپني، به جامعه جهانی معرفی کردند .
همچنین، از اواخر دهه 1980 تا اواسط دهه 1990، در پي تحولات گسترده اقتصادي و سياسي در سرتاسر جهان، تلاش ها و اقدامات زيادي براي شناخت ريشهها و عوامل موثر بر نظامهاي جديد در کسب و کار جهاني به مرحله عمل در آمدهاند. ايالات متحده امريکا براي اولين بار، وقتي که رکود چشمگيري را در سهم کسب وکار جهاني خصوصاً در عرصه توليد که با رقابتهاي جديدي از سوي آسيا و اروپا مواجه شده بود به چشم دید، سکان رهبري اين نهضت را در دست گرفت. در سال 1991 گروهي از متخصصان صنعتي مشاهده كردند كه نرخ افزايش تغييرات در محيط تجاري از تواناييهاي سازمآنهاي توليدي سنتي در جهت تطبيق و سازگاری با ان، سريعتر و شتابانتر است. اين سازمآنها در استفاده از مزاياي فرصتهايي كه براي آنها ارائه ميشد ناتوان بودند و اين ناتواني در تطبيق با شرايط تغيير ممكن بود در بلندمدت باعث ورشكستگي و ناکامیشان شود . پارادايمي جديد براي اولين بار در گزارشي كه عنوانش ؛ استراتژي بنگاههاي توليدي در قرن بيست و يكم: ديدگاه متخصصان صنعتي بود بوسيله مؤسسه یاكوكا ، منتشر و به همگان معرفي شد .بلافاصله، عبارت توليد چابك به طور مشترك با انتشار اين گزارش مورد استفاده عموم قرار گرفت .
گسترش تجارت جهانی، تغییرات سریع در الگوهای مصرف و تقاضا، انقلاب در فناوری اطلاعات و همچنین افزایش در تعداد و کیفیت رقبای محلی و بینالمللی در دو دهه ی اخیر مفهوم رقابتپذیری از اهمیت ویژهای برخوردار گشته است. رقابتپذیری را قابلیتها و توانمندیهایی است که یک کسب و کار، صنعت، منطقه، کشور دارا هستند و میتوانند آنها را حفظ کنند تا در عرصه ی رقابت بینالمللی نرخ بازگشت بالایی را در فاکتورهای تولید ایجاد کرده و نیروی انسانی خود را در وضعیت نسبتاً بالایی قرار دهند. به عبارت دیگر، رقابتپذیری توانایی افزایش سهم بازار، سوددهی، رشد ارزش افزوده و ماندن در صحنه رقابت عادلانه و بین المللی برای یک دوره طولانی است. همچنین “رقابتپذيري درجهاي است كه بر اساس آن توانمندي يك كشور در توليد كالاها و خدمات در شرايط اقتصاد آزاد، سنجيده ميشود به گونهاي كه اين توليدات بتواند در بازارهاي بينالمللي حضور پيدا كنند و به صورت پيوسته به تثبيت و ارتقاي درآمد واقعي مردم آن كشور در درازمدت منجر گردد”.
در بحث رقابتپذيري رابطه بين ؛ محيط اقتصادي داخل يك كشور كه دولت در آن نقشي كليدي دارد و ؛ فرآيند خلق ثروت كه توسط بنگاهها و اشخاص صورت ميگيرد، اصليترين موضوعي است كه به آن پرداخته ميشود. چهار فاكتور رقابتپذيري ميباشد كه عموما ؛تعريفكننده فضاي حاكم بر اقتصاد داخلي يك كشور ميباشند، عبارتند از :
- عملكرد اقتصادي
- كارآيي دولت
- كارآيي كسب و كار
- زيرساختار
منبع
بیگی ده آبادی،منیره(1389)، ارتباط بين نابی، چابکی سازمانی و رقابت پذيری سازمانی،پایان نامه کارشناسی ارشد، مديريت صنعتی،موسسه آموزش عالی جهاد دانشگاهی
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید