تعقل و تفکرانتقادی در منابع اسلامی

یکی از مواهب ارزشمندي که خالق هستی به انسان‌ها ارزانی داشته، قدرت تفکر است. تفکر فصل ممّیز انسان از حیوان‌های دیگر است و به او این امکان را می‌دهد که با استفاده از ابزارها و مقدمات لازم، به شناخت خود و واقعیت‌های هستی بپردازد، باورهای خود را رقم بزند، رفتارها و سلوک این جهانی خود را براساس آن سامان دهد و سیر تکاملی خود را بر آن بنیان نهد. بی‌گمان قرآن کریم که نسخه کامل و بی‌بدیل هدایت آدمیان به قله‌های کمال و سعادت است، نمی‌تواند از توجه جدی به این ویژگی مهم انسان غفلت کند. با بررسی آیات وحی، این حقیقت به دست می‌آید که قرآن، افزون بر آنکه مردم را به تفکر(عمیق و سنجشگرانه) فرامی‌خواند و اهمیت آن را در زندگی انسان متذکر می‌شود، مسیر، منابع، لغزشگاه‌ها و نتایج تفکر(نقادانه) صحیح را نیز به آنها معرفي مي‌كند. براین اساس، قرآن کریم یک نظام معین و منطقی را در باب تفکر ارايه مي‌دهد که هرکدام از اجزاي آن در جای خود قرار گرفته، از آغاز، انجام و سیر مشخصی تبعیت می‌کند.

اهمیت تفکر نقادانه در قرآن و روایات

حواس ظاهری ، قوه خیال ، وهم ،  تفکر و تعقل و تدبر ، قوایی هستند که خداوند در وجود انسان به امانت قرار داده تا با ستفاده از این قوا راه هدایت و کمال را بپیماید و در مقام نظر، به شناخت صحیح و در مقام فعل ، به عمل مبتنی بر آگاهی و منطبق با معیار صحیح نایل شود. این مبادی شناختی یا پدیده های درونی(انفسی) و بیرونی(آفاقی) جریان خلقت می باشد و یا رخداد های انسانی پدیدآمده، که نحوه مواجهه انسان با هردو پدیده در نحوه شکل گیری شاکله او اثر گذار است. برای این حرکت استعلایی، تکوین تفکر سنجشگرانه و نقادانه در مبادی شناختی و اعمال خارجی مبتنی بر نظام معیار الهی مورد تأکید آیات الهی و بیانات معصومین(علیهم السلام) است.

در قرآن کریم در سوره مبارکه عبس آیه می فرماید : فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسَانُ إِلَى طَعَامِهِ‌ . پس انسان باید به خوراکش با تأمل بنگرد.

در ذیل این آیه در روایتی از امام باقر(علیه السلام) به نقل از بحارالانوار جلد2 صفحه 96 در تفسیر طعامی که باید در آن دقت کرد ، آمده است: عِلمُهُ الذی مِمَن یأخُذُه (در دریافت علم ببیند آن را از چه کسی دریافت می کند).نظربه اهمیت علوم اکتسابی و مبادی آن روایت مذکور اهمیت سنجشگری در دریافت های شناختی را بیان می کند.در روایتی دیگر در کتاب المحاسن، ج‏1، ص: 229 از حضرت مسیح (علی نبینا و آله و علیه السلام) آمده است: خُذُوا الْحَقَّ مِنْ أَهْلِ الْبَاطِلِ وَ لَا تَأْخُذُوا الْبَاطِلَ مِنْ أَهْلِ الْحَقِّ كُونُوا نُقَّادَ الْكَلَامِ.حق را از اهل باطل بگیرید ولی باطل را از اهل حق نگیرید! نقد کننده سخن باشید!

تفکّر در لغت    

«تفکر» مصدر ثلاثی مزید از ماده «ف‌ک‌ر» است. راغب اصفهانی در بیان معنای فکر می‌گوید: فكر قوه‌ای است که علم را به سوی معلوم رهنمون می‌شود و تفکر، به حرکت درآوردن این قوه بر اساس نظر عقل است که فقط برای انسان، امکان‌پذیر است نه حیوان. تفکر فقط در چیزی به‌کار می‌رود که تصویر كردن آن در قلب، ممکن باشد؛ به همین خاطر روایت شده است كه: «تَفَکَّروا فی آلاءِ اللهِ وَ لا تَفَکَّروا فی اللهِ» زیرا خداوند از اینکه در قالب صورتی توصیف شود منزه است.در جمع‌بندی گفتار لغت‌شناسان درباره «تفکر» می‌توان گفت، تفکر تلاشي روشمند در به کار گرفتن قوه اندیشه در موضوع معینی به منظور نیل به شناختی از آن موضوع است که تصویرپردازي آن در ذهن، امکان‌پذیر باشد.

مفهوم تفکّر در قرآن

برای بررسی مفهوم تفکر باید همة واژه های مترادف و هم ارز این مفهوم را بررسی کنیم روش کار چنین است که ابتدا سياق همة آياتی که در آنها مشتقات ماده « ف ک ر » به کاررفته است، استخراج و سپس، از اين آيات مفهوم‌يابي شود. مفهوم کلي کلمات بسیاری در قرآن به مفهوم انديشيدن و فکر کردن مرتبط است که در این مبحث باید ارتباط آنها و حدود و ثغور هر یک را بررسی کرد. مثلًا در قرآن دو واژة « تدبر» و « تذکر» پا به پاي « تفکر» مطرح شده اند که نمي توان مفهوم تفکر را بدون توجه به معنای آن دو دریافت. ضمنا لازم است برای رسیدن به دیدگاهی جامع، رابطة تفکر را با مفاهيم هم ارز و متضادش بررسي نمود، همچنين زمينه ها، لوازم، عوامل تقويت و تضعيف، موانع و پيامدهاي تفکر را نیز مورد ارزیابی قرار داد.

در این بخش، طبق اصل« تعرف الأشياء بأضدادها » کلماتي را هم که به ظاهر با « تفکر» متضاد هستند، مد نظر قرار می دهیم. به اين منظور ریشه هایی را در قرآن پيدا می کنیم که مفهومي عکس مفهوم « تفکر» داشته باشند. در بين تفاسير، « الميزان» مفصل تر از همه به این بحث پرداخته که مجموع آنها را « مهدي حائري تهراني» در « تفکر در قرآن » آورده است. علامه طباطبایی(ره) در اين مباحث، از روش منطقي و فلسفي بهره می گیرد ؛ زیرا شیوة تفکر را همان روش منطقي مي داند.

با بررسی آیات نتیجه می گیریم که، مشتقات واژه فکر در هجده آیه از آیات قرآن به کار رفته است. همه موارد استعمال این واژه در قرآن، از ابواب ثلاثی مزید است که در یک مورد در قالب فعل ماضی باب تفعیل (فكّر) و در بقیه موارد، در قالب فعل مضارع از باب تفعُّل استعمال شده، که بیشترین کاربرد آن هم در صیغه جمع مذکر غایب آن (یتفکّرون) است. کاربرد مصدری این مادّه در آیات قرآن دیده نمی‌شود. به عبارت دیگر در قرآن کريم، به جز افعال « فکّر»، « يَتَفَکّرون »،« تَتَفَکّرون »، « يَتَفَکَّروا » و « تَتَفَکَّروا »، اشتقاق ديگري از ماده « ف ک ر» به چشم نمی خورد؛ يعني قرآن ماده « ف ک ر» را فقط در دو باب « تفعيل » و « تفعّل » آورده است

قرآن کريم افزون بر واژة « تفکر »  الفاظي مترادف آن به کار برده است. شايد فلسفة وجود کلمات مترادف آن باشد که برای هر معنا به اعتبار صفات گوناگونش، واژه هایي متفاوت وضع شده است. مثلًا خانه را به اعتبار محل نزول بودنش « منزل »، به جهت محل سکينه و آرامش بودنش « مسکن » و به خاطر محل بيتوته بودنش « بيت » می گویند.

برخي عقيده دارند که کلمات مترادف، زبان را از نظر واژگان غني ميکنند و اختلاف الفاظ وجود چند کلمه براي يک معنا و مفهوم واحد سبب ميشود که معاني، بهتر در قلوب جاي گيرند و مفاهيم، بهتر در اذهان رسوخ کنند. با رجوع به قرآن نتيجه می گیریم که ترادف در زبان عربي معنا و مفهومي ندارد، بلکه هر لفظ، مفهومی خاصي دارد که هیج لفظ ديگري نمیتواند جاي آن را بگيرد بنابراين بهتر است به جاي واژة ترادف از اصطلاح « حوزة معنايي » استفاده کنيم. به عبارت دیگر دستیابی به مفهوم تفکّر در قرآن بدون در نظر گرفتن عبارات همتراز و عبارات معارض آن میسّر نخواهد شد.

رابطه مفهوم قرآنی « تفکّر» با « تعقّل» و مراتب آنها

در لغت عرب « عقل » به معنای « بند » و « بازداری » است. « عَقَلَ لِسانَه » یعنی:  جلوی زبانش را گرفت. « مَعقَل » نیز به معنای دژ و بارویی است که شهر را از نفوذ دشمن باز می دارد. به همین سیاق معنای عقل در سایر مشتقات آن نیز ملحوظ است. متضاد کلمه عقل، در لغت عرب، « جهل » است و جهل در اصل به معنای « عمل ناسنجیده » یا « عمل بدون تأمل » است. در قرآن عقل ورزی مراتب مختلفی دارد. پایین ترین مرتبه تعقل در قرآن با عبارت « ظنّ » مترادف گشته است. در جایی که قرآن کریم کسانی که در شناخت های خود، به علم و یقین نرسیده اند را دعوت به گمان عاقلانه می کند، و در سوره مطففین آیه می فرماید:

أَلاَ يَظُنُّ أُولٰئِکَ أَنَّهُمْ مَبْعُوثُونَ‌.آیا آنها گمان نمی‌کنند که برانگیخته می‌شوند؟ اعتنا به این احتمال از نظر قرآن یک گمان عاقلانه به شمار رفته، چرا که می تواند به هدایت (ایمان به معاد) رهنمون کند. در مرتبه بالاتر قرآن از استماع و تفکر و تعقل و تذکّر در یک حوزه معنایی استفاده می کند که به نمونه هایی از آیات، اشاره می کنیم.

در سوره یونس، آیه می خوانیم: هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَکُمُ اللَّيْلَ لِتَسْکُنُوا فِيهِ وَ النَّهَارَ مُبْصِراً إِنَّ فِي ذٰلِکَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَسْمَعُونَ‌.او کسی است که شب را برای شما آفرید، تا در آن آرامش بیابید؛ و روز را روشنی بخش (تا به تلاش زندگی پردازید) در اینها نشانه‌هایی است برای کسانی که متعمّقانه گوش فرا می دارند!

در سوره نحل، می خوانیم: يُنْبِتُ لَکُمْ بِهِ الزَّرْعَ وَ الزَّيْتُونَ وَ النَّخِيلَ وَ الْأَعْنَابَ وَ مِنْ کُلِّ الثَّمَرَاتِ إِنَّ فِي ذٰلِکَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَتَفَکَّرُونَ‌.خداوند با آن (آب باران)، برای شما زراعت و زیتون و نخل و انگور، و از همه میوه‌ها می‌رویاند؛ مسلماً در این، نشانه روشنی برای اندیشمندان است.

وَ سَخَّرَ لَکُمُ اللَّيْلَ وَ النَّهَارَ وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومُ مُسَخَّرَاتٌ بِأَمْرِهِ إِنَّ فِي ذٰلِکَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ‌.او شب و روز و خورشید و ماه را مسخّر شما ساخت؛ و ستارگان نیز به فرمان او مسخّر شمایند؛ در این، نشانه‌هایی است (از عظمت خدا) برای گروهی که عقل خود را به کار می‌گیرند!

وَمَاذَرَأَ لَکُمْ فِي الْأَرْضِ مُخْتَلِفاً أَلْوَانُهُ إِنَّ فِي ذٰلِکَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَذَّکَّرُونَ‌.(علاوه بر این،) مخلوقاتی را که در زمین به رنگهای گوناگون آفریده نیز مسخّر (فرمان شما) ساخت؛ در این، نشانه روشنی است برای گروهی که متذکّر می‌شوند!

در هر چهار آیه فوق، به نشانه های آفاقی افعال الهی  اشاره کرده و بیان می دارد که این نشانه ها برای مستمعان، متفکران و عاقلان و متذکران، کاشف از قدرت خداوند است. در مفاهیم و مفادّ آیات فوق تفاوت معناداری مشاهده نمی شود. لیکن از توالی این آیات مستفاد می شود که این چهار وصف و عبارت حاکی از یک سیر معرفتی در حرکت عقلانی است. به عبارت دیگر استماع، تفکر، تعقل و تذکر که هر کدام از افعال قلب می باشند، در صورت سلامت قلب از حجاب ها، فردی را که به استماع (گوش فرا دادن متعمّقانه ) آیات الهی پرداخته و درآن ها به تفکر(جزءنگری) پرداخته، به تعقل(کل نگری) واداشته و به مقام تذکر (درک جریان ربوبیت حق تعالی در خلقت) که بالا ترین مرتبه می باشد، نایل می کند. از نمونه تقارن های کاربردی استفاده تفکر و تعقل در مواجهه با نشانه های  الهی را می توان در آیات دیگری نیز مشاهده نمود.

در روایتی از امام علی علیه السلام در ارتباط تفکر و تعقل، آمده است: العقول ائمۀالافکار، والافکارائمۀالقلوب، والقلوب ائمۀالحواس، والحواس ائمۀالاعضاء. «عقل ها پیشوایان افکار و افکار پیشوایان قلب ها و قلب ها پیشوایان حواس و حواس پیشوایان اعضاء می باشند.»

برگرفته از حدیث فوق در تأیید آیات مذکور، چنین برداشت می شود که تفکر مرتبه ای جزیی تر از تعقل در نظام ادراکی انسان دارد. به عبارت دیگر تفکر ادراک جزئیات و تعقل ادراک کلیات بر مبنای قواعد پیشین است.

سیر تفکر انتقادی در تربیت اسلامی

همانطور که اشاره شد، حواس ظاهری ، قوه خیال ، وهم ،  تفکر و تعقل و تدبر ، قوایی هستند که خداوند در وجود انسان به امانت قرار داده تا با استفاده از این قوا راه هدایت و کمال را بپیماید و در مقام نظر، به شناخت صحیح و در مقام فعل ، به عمل مبتنی بر آگاهی و منطبق با معیار صحیح نایل شود. این مبادی شناختی یا پدیده های درونی(انفسی) و بیرونی(آفاقی) جریان خلقت می باشد و یا رخداد های انسانی پدیدآمده، که نحوه مواجهه انسان با هردو پدیده در نحوه شکل گیری شاکله او اثر گذار است. برای این حرکت استعلایی، تکوین تفکر سنجشگرانه و نقادانه در مبادی شناختی و اعمال خارجی مبتنی بر نظام معیار الهی، انسان را به درک نظام کلی صحیحی منتقل می سازد، که از این ادراک کلی و رهیافت منجر به آن به «تعقل انتقادی» تعبیر می کنیم؛ که در ذیل مراحل تعقل انتقادی در منابع اسلامی بررسی می شود.

-مراحل تفکر و تعقل انتقادی

مرحله اول : سمع و نظر نقادانه: در آیات قرآن در موارد بسیاری، برای رسیدن به درک ربط پدیده های پیرامونی با مبدأ خلقت، انسان را به شنیدن دقیق ( القاء سمع و استماع ) و نظرکردن عمیق در خلقت و رخدادهای انسانی دعوت می کند و این دو رویکرد را ابزار های مقدماتی شناخت و حصول علم و آگاهی معرفی کرده و در سوره مبارکه نحل می فرماید :وَ اللَّهُ أَخْرَجَکُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهَاتِکُمْ لاَ تَعْلَمُونَ شَيْئاً وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصَارَ وَ الْأَفْئِدَةَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ‌ .و خدا شما را از شکم مادرانتان بیرون آورد در حالی که چیزی نمی دانستید، و برای شما گوش و چشم و قلب قرار داد تا سپاس گزاری کنید.

در سوره اعراف با تقبیح عدم شنیدن عمیق در مواجه با حقایق می فرماید:وَ لَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِيراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَ يَفْقَهُونَ بِهَا وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لاَ يُبْصِرُونَ بِهَا وَ لَهُمْ آذَانٌ لاَ يَسْمَعُونَ بِهَا أُولئِکَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ‌ .و مسلماً بسیاری از جنّیان و آدمیان را برای دوزخ آفریده ایم [زیرا] آنان را دل هایی است که به وسیله آن [معارف الهی را] در نمی یابند، و چشمانی است که توسط آن [حقایق و نشانه های حق را] نمی بینند، و گوش هایی است که به وسیله آن [سخن خدا و پیامبران را] نمی شنوند، آنان مانند چهارپایانند بلکه گمراه ترند؛ اینانند که بی خبر و غافل [ازمعارف و آیات خدای] اند.

استماع عمیق و نظاره نقادانه  در پدیده های طبیعی

در سوره مبارکه أعراف‏ آمده است :أَوَلَمْ يَنْظُرُوا فِي مَلَکُوتِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ مَا خَلَقَ اللَّهُ مِنْ شَيْ‌ءٍ وَ أَنْ عَسَى أَنْ يَکُونَ قَدِ اقْتَرَبَ أَجَلُهُمْ فَبِأَيِّ حَدِيثٍ بَعْدَهُ يُؤْمِنُونَ‌ .آیا در [فرمانروایی و] مالکیّت [و ربوبیّت] بر آسمان ها و زمین و هر چیزی که خدا آفریده و اینکه شاید پایان عمرشان نزدیک شده باشد با تأمل ننگریسته اند؟ [و اگر به قرآن می ید، این کتاب هدایتگر ایمان نیاورند] پس بعد ازآن به کدام سخن ایمان می آورند؟!

و در سوره مبارکه ق می فرماید:أفَلَمْ يَنْظُرُوا إِلَى السَّمَاءِ فَوْقَهُمْ کَيْفَ بَنَيْنَاهَا وَ زَيَّنَّاهَا وَ مَا لَهَا مِنْ فُرُوجٍ‌ .آیا با تأمل به آسمان بالای سرشان ننگریستند که چگونه آن را بنا کرده و بیاراستیم و آن را هیچ شکاف [و ناموزونی] نیست؟

و در سوره مبارکه غاشیه آمده است: أَ فَلاَ يَنْظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ کَيْفَ خُلِقَتْ‌ .آیا با تأمل به شتر نمی نگرند که چگونه آفریده شده؟

در سوره یونس، می خوانیم: هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَکُمُ اللَّيْلَ لِتَسْکُنُوا فِيهِ وَ النَّهَارَ مُبْصِراً إِنَّ فِي ذلِکَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَسْمَعُونَ‌.او کسی است که شب را برای شما آفرید، تا در آن آرامش بیابید؛ و روز را روشنی بخش (تا به تلاش زندگی پردازید) در اینها نشانه‌هایی است برای کسانی که متعمّقانه گوش فرا می دارند!

برگرفته از آیات فوق چنین برداشت می شود که قرآن کریم با تأکید بر استماع و نظر متعمقانه و نقادانه سعی در تصحیح مواجهه انسان با رخداد های طبیعی دارد.

استماع و نگاه نقادانه در رخدادهای انسانی

در آیات دیگر قرآن در موارد بسیاری، برای رسیدن به درک کلی و نظام جامع فکری، انسان را به نظرکردن عمیق در رخدادهای انسانی دعوت می کند.

قرآن کریم در سوره مبارکه روم آیه می فرماید: أَوَ لَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا کَيْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ کَانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَ أَثَارُوا الْأَرْضَ وَ عَمَرُوهَا أَکْثَرَ مِمَّا عَمَرُوهَا وَ جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا کَانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَ لکِنْ کَانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ‌ . آیا [به غفلت نانی می خورند و بی خبر به سر می برند و] در زمین گردش نکرده اند تا با تأمل بنگرند سرانجام کسانی که پیش از اینان بودند چگونه بود؟ آنان قوی تر و نیرومندتر از اینان بودند، و زمین را [برای هدف های گوناگون] زیر و رو کردند و آن را بیش از آنچه اینان آبادش کردند، آباد نمودند، و پیامبرانشان دلایل روشن برای آنان آوردند [ولی به سبب تکذیب پیامبرانشان هلاک شدند]؛ پس خدا بر آن نبود که به آنان ستم کند، ولی آنان بودند که به خودشان ستم می کردند.

در سوره ق با دعوت به گوش فرادادن عمیق و نقادانه به سرگذشت پیشینیان به « القاء سمع » تعبیر کرده ، می فرماید:وَ کَمْ أَهْلَکْنَا قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْنٍ هُمْ أَشَدُّ مِنْهُمْ بَطْشاً فَنَقَّبُوا فِي الْبِلاَدِ هَلْ مِنْ مَحِيصٍ‌ . إِنَّ فِي ذلِکَ لَذِکْرَى لِمَنْ کَانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَ هُوَ شَهِيدٌ .و چه بسیار اقوامی را که پیش از آنان هلاک کردیم که از آنان نیرومندتر بودند، و [با نیرویشان] به سرزمین ها رفتند [و آنها را فتح کردند] ، آیا توانستند [از عذاب و هلاکت] گریزگاهی بیابند؟

بی تردید در سرگذشت پیشینیان مایه پند و عبرتی است برای کسی که نیروی تعقّل دارد، یا با تأمل و دقت [به سرگذشت ها] گوش فرا می دهد در حالی که حاضر به شنیدن و فراگیری شنیده های خود باشد.

و در سوره سجده با تقبیح نشنیدن نقادانه و عمیق نسبت به رخدادهای انسانی در گذشته می فرماید :أَوَ لَمْ يَهْدِ لَهُمْ کَمْ أَهْلَکْنَا مِنْ قَبْلِهِمْ مِنَ الْقُرُونِ يَمْشُونَ فِي مَسَاکِنِهِمْ إِنَّ فِي ذلِکَ لَآيَاتٍ أَ فَلاَ يَسْمَعُونَ‌ .آیا مشرکان را [داستان] بسیاری از ملت هایی که ما پیش از آنان هلاک کردیم که [اینان] در مسکن هایشان قدم می زنند هدایت نکرد [و برای آنان روشن نساخت که سرانجام کفرپیشگان هلاکت است؟] همانا در این [سرگذشت ها] عبرت هاست، آیا نمی شنوند؟!

استماع و نظر نقادانه در مبادی شناختی انسان

به منظور دقت در مبادی شناختی انسان و اهمیت اثرگذاری آن در هویت انسانی ، در قرآن کریم در سوره مبارکه عبس آیه می فرماید :فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسَانُ إِلَى طَعَامِهِ‌ .پس انسان باید به خوراکش با تأمل بنگرد.در ذیل این آیه در روایتی از امام باقر(علیه السلام) به نقل از بحارالانوار جلد2 صفحه 96 در تفسیر طعامی که باید در آن دقت کرد ، آمده است: عِلمُهُ الذی مِمَن یأخُذُه (در دریافت علم ببیند آن را از چه کسی دریافت می کند)

نظربه اهمیت علوم اکتسابی و مبادی آن روایت مذکور اهمیت سنجشگری در دریافت های شناختی را بیان می کند.در روایتی دیگر در کتاب المحاسن، ج‏1، ص: 229 از حضرت مسیح (علی نبینا و آله و علیه السلام) آمده است: خُذُوا الْحَقَّ مِنْ أَهْلِ الْبَاطِلِ وَ لَا تَأْخُذُوا الْبَاطِلَ مِنْ أَهْلِ الْحَقِّ كُونُوا نُقَّادَ الْكَلَامِ.حق را از اهل باطل بگیرید ولی باطل را از اهل حق نگیرید! نقد کننده سخن باشید!

 آیات دیگر قرآن نیز با تاکید استماع انتقادی بر تصحیح مبادی شناختی به دقت در اتباع از منابع علمی و فکری دعوت می کند و به واجدین چنین قابلیتی بشارت داده و آنان را در زمره عباد الهی شمرده و در وصفشان در سوره مبارکه زمر میفرماید:فَبَشِّرْ عِبَادِ . الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبَابِ‌ .پس به بندگانم مژده ده.آنان که سخن را می شنوند و از بهترینش پیروی می کنند، اینانند کسانی که خدا هدایتشان کرده، و اینان همان خردمندانند.

در سوره مبارکه بقره ، آیه 170 در تقبیح تقلید جاهلانه از پیشینیان و عدم دقت در مبادی شناخت صحیح می فرماید:وَ إِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَيْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَ وَ لَوْ کَانَ آبَاؤُهُمْ لاَ يَعْقِلُونَ شَيْئاً وَ لاَ يَهْتَدُونَ‌ .و هنگامی که به آنان [که مشرک و کافرند] گویند: از آنچه خدا نازل کرده پیروی کنید، می گویند: نه، بلکه از آیینی که پدرانمان را بر آن یافتیم، پیروی می کنیم. آیا هر چند پدرانشان چیزی نمی فهمیدند و راه [حق را به سبب کوردلی] نمی یافتند [باز هم کورکورانه از آنان پیروی خواهند کرد؟!]

و همچنین در سوره مبارکه مائده آیه 104 می فرماید: وَ إِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا إِلَى مَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَ إِلَى الرَّسُولِ قَالُوا حَسْبُنَا مَا وَجَدْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَ وَ لَوْ کَانَ آبَاؤُهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ شَيْئاً وَ لاَ يَهْتَدُونَ‌. و هنگامی که به آنان گویند: به سوی آنچه خدا نازل کرده و به سوی پیامبر آیید، گویند: روش و آیینی که پدرانمان را بر آن یافته ایم، ما را بس است. آیا هر چند پدرانشان چیزی نمی دانستند و هدایت نیافته باشند [باز هم این تقلید جاهلانه و ناروا را بر خود می پسندند؟!]

مرحله دوم : ارزیابی مشاهدات و شنیده ها و شکل گیری علم و شناخت: استماع دقیق و مشاهده عمیق و انتقادی در صورت ارزیابی، به شناخت و علم منتهی شده و زمینه عمل مبتنی بر آگاهی را فراهم می آورد. قرآن کریم با تحسین این سیر، از اولواالالباب به عنوان واجدین این شناخت آگاهانه در سوره مبارکه زمر اینگونه توصیف می کند:

فَبَشِّرْ عِبَادِ. الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبَابِ‌ .پس به بندگانم مژده ده.آنان که سخن را می شنوند و از بهترینش پیروی می کنند، اینانند کسانی که خدا هدایتشان کرده، و اینان همان خردمندانند.

اشاره آیه به اتباع احسن ناظر بر ارزیابی پیشین مفاد استماع نقادانه است. به عبارت دیگر اولواالباب که بالاترین مرتبه را در توصیفات قرآنی دارند، ابتدا با نظر و سمع انتقادی به پدیده های پیرامونی و مبادی شناختی خود مواجه می شوند و سپس با ارزیابی دقیق یافته ها به شناخت احسن رسیده و آن را زمینه عمل احسن(که مراحل بعد تعقل انتقادی است) قرار می دهند. در سوره مبارکه ملک، عمل احسن به عنوان هدف خلقت انسان معرفی شده است:

الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَيَاةَ لِيَبْلُوَکُمْ أَيُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْغَفُورُ .آنکه مرگ و زندگی را آفرید تا شما را بیازماید که کدامتان به عمل احسن می پردازید، و او توانای شکست ناپذیر و بسیار آمرزنده است.

در جهت مقابل قرآن کریم عدم ارزیابی دقیق و کفایت ادله منطقی را مذموم شمرده و آن ار معارض با تفکر و تعقل نقادانه می داند. در سوره آل عمران اهل کتاب را که در یهودی و یا نصرانی بودن ابراهیم (ع) در نزاع بودند، خطاب قرار داده و به آنان در  ارزیابی کفایت ادله ادعایشان تذکر می دهد و عدم این تدقیق در استدلال را نتیجه عدم تعقل و اندیشه ورزی می داند:

يَا أَهْلَ الْکِتَابِ لِمَ تُحَاجُّونَ فِي إِبْرَاهِيمَ وَ مَا أُنْزِلَتِ التَّوْرَاةُ وَ الْإِنْجِيلُ إِلاَّ مِنْ بَعْدِهِ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ‌. ای اهل کتاب! چرا درباره ابراهیم، گفتگو و نزاع می‌کنید (و هر کدام، او را پیرو آیین خودتان معرفی می‌نمایید) ؟! در حالی که تورات و انجیل، بعد از او نازل شده است! آیا تعقّل نمی‌کنید؟!     قرآن کریم علم و شناخت آگاهانه ای که در پی تامل در مثال های ذکر شده حاصل می شود را زمینه تعقل انتقادی می داند. به عبارت دیگر بر این نکته تاکید می کند که تعقل صحیح و نقادانه بر زمینه علم صحیح شکل می گیرد. از منظر قرآن هرکس که از علم بیشتری برخوردار باشد، در مقام شناخت، امکان بیشتری برای تعقل خواهد داشت. به عبارت دیگر احاطه علمی و برخورداری از اطلاعات گسترده، این امکان را فراهم می آورد که زمینه بیشتری برای ترکیب و مقایسه در اختیار داشته و بنابراین، به شناخت عمیق تر یا بازشناسی دقیق تری دست یابد. در واقع، اطلاعات و آگاهی های گسترده مانع استنتاج های غیر منطقی خواهد شد. مثل های قرآنی برای تسهیل فرآیند تفکر و راه یافتن انسان به پیام رخدادها و پدیده ها مطرح شده تا زمینه شناخت صحیح را فراهم نماید. در این باره قرآن کریم در سوره عنکبوت  می فرماید:

وَ تِلْکَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ وَ مَا يَعْقِلُهَا إِلاَّ الْعَالِمُونَ‌ . و این مثل ها را برای مردم می زنیم، ولی جز اهل معرفت و دانش در آنها تعقّل نمی کنند.

آیه فوق بیان می دارد که از لوازم تعقل و شروط لازم آن، آگاهی گسترده بوده و تعقل جز بر بستر علم نمی روید.

مرحله سوم : عبرت و تذکر: عبرت در لغت به معنی عبور از ظاهر شیئ یا رخداد پیرامونی به علل و عوامل شکل گیری آن است. ذکر نیز یادآوری حقایق است که در پی نظر متعمقانه پیرامونی در مورد اشیاء یا رخدادها صورت می پذیرد. قرآن کریم درتکمیل سیر تفکر انتقادی انسان ، بعد از دعوت در نظرکردن عمیق در پدیده ها، بر تحصیل این دو مفهوم(عبرت و تذکر) در مشاهدات پیرامونی تاکید می کند.

عبرت و تذکر در مشاهده خلقت

قرآن کریم در سوره مبارکه نور می فرماید: يُقَلِّبُ اللَّهُ اللَّيْلَ وَ النَّهَارَ إِنَّ فِي ذلِکَ لَعِبْرَةً لِأُولِي الْأَبْصَارِ.خدا شب و روز را [دگرگون و] جابجا می کند؛ مسلماً در این دگرگونی و جابجایی عبرتی برای صاحبان بصیرت است. و در سوره مبارکه مؤمنون آیه می فرماید: وَ إِنَّ لَکُمْ فِي الْأَنْعَامِ لَعِبْرَةً نُسْقِيکُمْ مِمَّا فِي بُطُونِهَا وَ لَکُمْ فِيهَا مَنَافِعُ کَثِيرَةٌ وَ مِنْهَا تَأْکُلُونَ‌ .و به یقین برای شما در دام ها عبرتی است، از شیری که در شکم آنهاست به شما می نوشانیم، و در آنها برای شما سودهای فراوانی است، و از [گوشت] آنها [نیز] می خورید.

در سوره مبارکه زمر ، نظر متعمقانه در آیات الهی را زمینه تذکر و انتقال به مفهومی بالاتر و کشف حقیقتی ژرف تر بیان می کرده و می فرماید: أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَسَلَکَهُ يَنَابِيعَ فِي الْأَرْضِ ثُمَّ يُخْرِجُ بِهِ زَرْعاً مُخْتَلِفاً أَلْوَانُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرّاً ثُمَّ يَجْعَلُهُ حُطَاماً إِنَّ فِي ذلِکَ لَذِکْرَى لِأُولِي الْأَلْبَابِ .آیا ندانسته ای که خدا از آسمان آبی نازل کرد، پس آن را به صورت چشمه هایی در زمین درآورد، آن گاه به وسیله آن زراعتی را که رنگ هایش گوناگون است، بیرون می آورد، سپس [آن زراعت] خشک می شود، در نتیجه آن را به رنگ زرد بینی، پس آن را ریز ریز و در هم شکسته می کند؛ بی تردید در این [دگرگونی ها] برای خردمندانْ هشدار و عبرتی است.

عبرت در رخداد های انسانی و پدیده های اجتماعی

قرآن کریم با دعوت به عبرت گیری در حوادث صدر اسلام در سوره مبارکه آل عمران آیه می فرماید: قَدْکَانَ لَکُمْ آيَةٌ فِي فِئَتَيْنِ الْتَقَتَا فِئَةٌ تُقَاتِلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ أُخْرَى کَافِرَةٌ يَرَوْنَهُمْ مِثْلَيْهِمْ رَأْيَ الْعَيْنِ وَ اللَّهُ يُؤَيِّدُ بِنَصْرِهِ مَنْ يَشَاءُ إِنَّ فِي ذلِکَ لَعِبْرَةً لِأُولِي الْأَبْصَارِ .تحقیقاً برای شما در دو گروهی که [در جنگ بدر] با هم رو به رو شدند، نشانه ای [از قدرت خدا و حقّانیّت نبوّت پیامبر] بود، گروهی در راه خدا می جنگیدند، و گروه دیگر کافر بودند، که اهل ایمان را به چشم خویش دو برابر می دیدند [به همین خاطر شکست خوردند] و خدا هر که را بخواهد با یاری خود تأیید می کند؛ مسلماً در این [واقعیت] عبرتی برای دارندگان بصیرت است.

و در سوره مبارکه یوسف آیه در تأمل در احوالات اصحاب انبیاء گذشته و عبرت گیری از سرگذشت شان می فرماید:لَقَدْ کَانَ فِي قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِي الْأَلْبَابِ مَا کَانَ حَدِيثاً يُفْتَرَى وَ لکِنْ تَصْدِيقَ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَ تَفْصِيلَ کُلِّ شَيْ‌ءٍ وَ هُدًى وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ‌. به راستی در سرگذشت آنان عبرتی برای خردمندان است. [قرآن] سخنی نیست که به دروغ بافته شده باشد، بلکه تصدیق کننده کتاب های آسمانی پیش از خود است و بیان گر هر چیز است و برای مردمی که ایمان دارند، سراسر هدایت و رحمت است.

و در سوره مبارکه نازعات پس از بیان ادعای ربوبیت فرعون و عاقبت او عبرت گیری از این موضوع را متوقف بر وجود خشیت الهی در قلب دانسته و می فرماید: إِنَّ فِي ذلِکَ لَعِبْرَةً لِمَنْ يَخْشَى‌ .بی تردید در این سرگذشت برای کسی که [از عذاب خدا] بترسد عبرتی است.

مرحله چهارم : برداشت آیه گونه از حقایق عالم: در صورت تصحیح مبادی شناخت و طی کردن اصولی مراحل تفکر انتقادی مورد نظر قرآن، رویکرد آیه محور در مواجهه متقکر نقاد با محیط پیرامون در وجودش شکل می گیرد و این هدف واسطی محقق می شود و زمینه ادراک نشانه های علم و قدرت و اراده الهی در خلقت و رخدادهای اجتماعی فراهم می آید. قرآن کریم این نوع نگاه در مواجهه با پدیده ها و رخدادهای انسانی و اجتماعی را  در آیات زیادی مطرح می نماید.

نگاه آیه محور در مشاهده خلقت

در سوره یونس، می خوانیم: هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَکُمُ اللَّيْلَ لِتَسْکُنُوا فِيهِ وَ النَّهَارَ مُبْصِراً إِنَّ فِي ذٰلِکَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَسْمَعُونَ. او کسی است که شب را برای شما آفرید، تا در آن آرامش بیابید؛ و روز را روشنی بخش (تا به تلاش زندگی پردازید) در اینها نشانه‌هایی است برای کسانی که متعمّقانه گوش فرا می دارند!

در سوره نحل، می خوانیم: يُنْبِتُ لَکُمْ بِهِ الزَّرْعَ وَ الزَّيْتُونَ وَ النَّخِيلَ وَ الْأَعْنَابَ وَ مِنْ کُلِّ الثَّمَرَاتِ إِنَّ فِي ذٰلِکَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَتَفَکَّرُونَ‌ .خداوند با آن (آب باران)، برای شما زراعت و زیتون و نخل و انگور، و از همه میوه‌ها می‌رویاند؛ مسلماً در این، نشانه روشنی برای اندیشمندان است.

وَ سَخَّرَ لَکُمُ اللَّيْلَ وَ النَّهَارَ وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومُ مُسَخَّرَاتٌ بِأَمْرِهِ إِنَّ فِي ذٰلِکَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ.او شب و روز و خورشید و ماه را مسخّر شما ساخت؛ و ستارگان نیز به فرمان او مسخّر شمایند؛ در این، نشانه‌هایی است (از عظمت خدا) برای گروهی که عقل خود را به کار می‌گیرند!

وَمَاذَرَأَ لَکُمْ فِي الْأَرْضِ مُخْتَلِفاً أَلْوَانُهُ إِنَّ فِي ذٰلِکَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَذَّکَّرُونَ.(علاوه بر این،) مخلوقاتی را که در زمین به رنگهای گوناگون آفریده نیز مسخّر (فرمان شما) ساخت؛ در این، نشانه روشنی است برای گروهی که متذکّر می‌شوند!

نگاه آیه محور در رخداد های انسانی و پدیده های اجتماعی

در آیاتی عذاب ناشی از تکذیب مکذبان و ظلمی که در عدم پذیرش طریق انبیاء بر خود و جامعه روا داشتند را نمونه ای از آیات الهی برشمرده و در سوره مبارکه شعراء می فرماید: فَکَذَّبُوهُ فَأَهْلَکْنَاهُمْ إِنَّ فِي ذلِکَ لَآيَةً وَ مَا کَانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ‌ . پس او را تکذیب کردند، و در نتیجه هلاکشان کردیم. بی تردید در این سرگذشت عبرتی بزرگ وجود دارد و [قوم هود] بیشترشان مؤمن نبودند.

در سوره مبارکه نمل در همین باره می فرماید: فَتِلْکَ بُيُوتُهُمْ خَاوِيَةً بِمَا ظَلَمُوا إِنَّ فِي ذلِکَ لَآيَةً لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ‌ .این خانه های آنان است که به سبب ستمشان [از سکنه] خالی مانده. بی تردید در این سرگذشت برای گروهی که معرفت و شناخت دارند، عبرتی بزرگ وجود دارد.

در سوره مبارکه روم با اشاره به وجود نشانه های الهی در پدیده انسانی ازدواج که برای متقکران قابل فهم می باشد، می فرماید:وَ مِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجاً لِتَسْکُنُوا إِلَيْهَا وَ جَعَلَ بَيْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ فِي ذلِکَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَکَّرُونَ‌.و از نشانه های [قدرت و ربوبیت] او این است که برای شما از جنس خودتان همسرانی آفرید تا در کنارشان آرامش یابید و در میان شما دوستی و مهربانی قرار داد؛ یقیناً در این [کار شگفت انگیز] نشانه هایی است برای مردمی که می اندیشند.

در آیات فوق، به نشانه های آفاقی افعال الهی اشاره کرده و بیان می دارد که این نشانه ها برای مستمعان، متفکران و عاقلان و متذکران، کاشف از قدرت خداوند است. در مفاهیم و مفادّ آیات فوق تفاوت معناداری مشاهده نمی شود. لیکن از توالی این آیات مستفاد می شود که این چهار وصف و عبارت حاکی از یک سیر معرفتی در حرکت عقلانی است. به عبارت دیگر استماع، تفکر، تعقل و تذکر که هر کدام از افعال قلب می باشند ، در صورت سلامت قلب از حجاب ها، فردی را که به استماع (گوش فرا دادن متعمّقانه ) آیات الهی پرداخته و درآن ها به تفکر(جزءنگری) پرداخته، به تعقل(کل نگری) واداشته و به مقام تذکر (درک جریان ربوبیت حق تعالی در خلقت) که بالا ترین مرتبه می باشد، نایل می کند. از نمونه تقارن های کاربردی استفاده تفکر و تعقل در مواجهه با نشانه های  الهی را می توان در آیات دیگری نیز مشاهده نمود.

مرحله پنجم : تعقل انتقادی : شکل گیری نظام معیار توحیدی ( حق ) در شناخت(باورها) وعمل(بایدها و نبایدها):   قرآن کریم هدف غایی و نهایی سیر تفکر و تعقل نقادانه را رسیدن به یقین و آشکار شدن و ظهور حق و حقیقت در مقام نظر و عمل می داند و زمینه بروز این هدف را در مواجهه آیه گونه با حقایق انفسی (درون انسان) و آفاقی (بیرون انسان) بر می شمرد. قرآن کریم در باره ظهور حقیقت در مقام شناخت  می فرماید:

سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَ فِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَ لَمْ يَکْفِ بِرَبِّکَ أَنَّهُ عَلَى کُلِّ شَيْ‌ءٍ شَهِيدٌ .به زودی نشانه های خود را در کرانه ها و اطراف جهان و در نفوس خودشان به آنان نشان خواهیم داد تا برای آنان روشن شود که بی تردید او حق است. آیا کافی نیست که پروردگارت [با ظاهر کردن حقایق و دلایل] بر همه چیز گواه است [که تنها او آفریننده و بی نیاز است و غیر او مخلوق و از هر جهت نیازمند به اوست.]

سرآمدان سیر تفکر و تعقل نقادانه در قرآن کریم به وصف اولواالالباب ، توصیف شده اند. به فرموده قرآن  ایشان هم در مقام شناخت به حقیقت دست یافته و در مقام عمل نیز ، حقیقت در اعمالشان ظهور یافته و تحت ربوبیت الهی قرار گرفته اند.

ایشان همان کسانی هستند که به استشهاد سوره آل عمران، با طهارت قلب، به مرتبه دوام ذکر حق نایل گشته (یذکرون الله) و صفت تفکر در آیات الهی وصف دائمی حالشان شده است(یتفکرون فی خلق السموات و الارض). در پی این سیر معرفتی ایشان عالم را منحصر در محسوسات، ندیده و یک مالک مدبّری را وجدان نموده اند که ربوبیت حکیمانه اش در تمام ارکان خلقت نظام احسن ، ساری و جاری است.

إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلاَفِ اللَّيْلِ وَ النَّهَارِ لَآيَاتٍ لِأُولِي الْأَلْبَابِ‌ . الَّذِينَ يَذْکُرُونَ اللَّهَ قِيَاماً وَ قُعُوداً وَ عَلَى جُنُوبِهِمْ وَ يَتَفَکَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هذَا بَاطِلاً سُبْحَانَکَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ.مسلماً در آفرینش آسمانها و زمین، و آمد و رفت شب و روز، نشانه‌های (روشنی) برای خردمندان است.همانان كه خدا را [ در همه احوال ] ايستاده و نشسته، و به پهلو آرميده ياد مى‏كنند، و در آفرينش آسمانها و زمين مى‏انديشند [ كه: ] پروردگارا، اينهارا بيهوده نيافريده‏اى ; منزهى تو ! پس ما را از عذابِ آتش دوزخ در امان بدار.

در آیات فوق به زیبایی، ارتباط حوزه معنایی تذکّر و تفکّر و آثار آنها بریکدیگر بیان شده است. به عبارت دیگر یاد خدا در همه احوال، طهارت باطنی را موجب می گردد که حالت تفکر صحیح را در وجود انسان پایه ریزی می کند. توجه به آیات فوق این معنا را متبادر می سازد که تفکر حقیقی علاوه براینکه فرآیند مدار است (يَتَفَکَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ)، محصول آن نیز دارای بار ارزشی است، به طوری که نتیجه مسیر تفکّر آفاقی صحیح، درک ربوبیت هدفمند الهی است ( رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هٰذَا بَاطِلاً ). یک متفکر الهی در اثر تفکر نقّادانه و موشکافانه صحیح خود،  آثار موجود در زمین و آسمان ها را، طبیعتی رها شده و محکوم به قوانین درون سیستمی نمی پندارد بلکه آنرا خلقتی الهی می داند که در هر لحظه به فیض ربوبی در حدوث وبقاء خود، نیازمند است. این نگرش و رویکرد، بر ارتقاء معرفت توحیدی متفکّر اثر گذاشته و او را وادار به تسبیح ربّ خود می کند (سُبْحَانَکَ) و در برابر عظمت خالق چنان به کرنش وا می دارد، که از او، ایمنی از دخول در آتش را طلب می نماید (فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ).

درسوره ص در وصف این بلند مرتبه گان می خوانیم:کِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْکَ مُبَارَکٌ لِيَدَّبَّرُوا آيَاتِهِ وَ لِيَتَذَکَّرَ أُولُوا الْأَلْبَابِ‌.این کتابی است پربرکت که بر تو نازل کرده‌ایم تا در آیات آن تدبّر کنند و خردمندان متذکّر شوند !

در این آیه، تدبّر و تذکرّ در یک حوزه معنایی قرار گرفته و به تعبیری تدبرّ (اندیشیدن در ماوراء حقایق ظاهر) مقدمه تذکّر قرار گرفته که البته، از منظر قرآن، تنها اولواالألباب واجد این ویژگی به طور کامل می باشند همان کسانی که در آیات پیشین سوره آل عمران وصف شان آمد. از جامع نگریستن آیات فوق (در سوره آل عمران و ص) این توالی معنا دار ظهور میابد که تدبر و تذکر و تفکر دارای اشتراک در حوزه معنایی بوده و به نوعی تدبر در آیات مقدمه تذکر و تذکر مقدمه تفکر در مفهوم خلقت ارضی و سمائی می گردد که این سیر معرفتی در اولوالالباب ظهوری جامع دارد.

در سوره زمر وصفی دیگر از این سرآمدان سیر تفکّر بیان می شود: وَ الَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوهَا وَ أَنَابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرَى فَبَشِّرْ عِبَادِ . الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبَابِ‌ . و کسانی که از عبادت طاغوت پرهیز کردند و به سوی خداوند بازگشتند، بشارت از آن آنهاست؛ پس بندگان مرا بشارت ده! همان کسانی که سخنان را می‌شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می‌کنند؛ آنان کسانی هستند که خدا هدایتشان کرده، و آنها خردمندانند.

اجتناب از عبادت غیر حق (طاغوت)، إنابه به سوی حق تعالی ایشان را در سلک عبادالله (بالاترین وصف عبودی) درآورده، مورد هدایت شان قرار داده و لایق بشارت الهی نموده است. به فرموده قرآن ایشان اهل استماع (گوش کردن متعمقانه، دقیق و نقادانه) گفتارهای پیرامونی بوده و پس از ارزشیابی آن اقوال، از بهترین شان تبعیت می کنند.

  در سوره رعد سیر عملی این خردمندان و متفکران بیان گردیده است: أَفَمَنْ يَعْلَمُ أَنَّمَا أُنْزِلَ إِلَيْکَ مِنْ رَبِّکَ الْحَقُّ کَمَنْ هُوَ أَعْمَى إِنَّمَا يَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبَابِ‌ . الَّذِينَ يُوفُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ لاَ يَنْقُضُونَ الْمِيثَاقَ‌ . وَ الَّذِينَ يَصِلُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَ يَخَافُونَ سُوءَ الْحِسَابِ‌ . وَ الَّذِينَ صَبَرُوا ابْتِغَاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ وَ أَقَامُوا الصَّلاَةَ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرّاً وَ عَلاَنِيَةً وَ يَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ أُولئِکَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ .آیا کسی که می داند آنچه از سوی پروردگارت بر تو نازل شده حق است، مانند کسی است که [از نظر باطن] نابیناست؟! فقط خردمندان [بینادل] متذکّرِ [حق] می شوند.همان کسانی که به عهد خدا [که همانا قرآن است] وفا می کنند و پیمان را نمی شکنند. و برای به دست آوردن خشنودی پروردگارشان [در برابر گناهان و انجام وظایف و حوادث] شکیبایی ورزیدند، و نماز را بر پا داشتند، و بخشی از آنچه را روزی آنان کردیم در نهان و آشکار انفاق نمودند، و همواره با نیکیِ [عبادت] زشتی و پلیدی [گناه] را دفع می کنند [و با خوبی های خود نسبت به مردم، بدی های آنان را نسبت به خود برطرف می نمایند]، اینانند که فرجام نیک آن سرای، ویژه آنان است.

توصیفات بالا بیان می دارد که اولواالالباب در پی سیر معرفتی صحیح خود به یک سیره عملی مورد رضایت حق تعالی دست یافته اند و تلازم اندیشه عمیق برخاسته از قلب سلیم با عمل منطبق بر وحی همراه شده است. به درستی که سیره علمی و عملی اولواالألباب الگوی ناب رویکرد تفکر و تعقل نقادانه مبتنی بر آموزه های تربیتی اسلام است.

موانع تفکر و تعقل انتقادی در تربیت اسلامی

در این بخش از بحث به تنها مورد استعمال ریشه « ف ک ر » در معنای منفی اشاره می نماییم. در سوره مدّثر  ریشه « ف ک ر » در باب تفعیل به کار رفته است و معنایی منفی و غیر ارزشی به خود گرفته است. در آیه سوره مدّثر آمده است: إِنَّهُ فَکَّرَ وَ قَدَّرَ . فَقُتِلَ کَيْفَ قَدَّرَ . ثُمَّ قُتِلَ کَيْفَ قَدَّرَ . ثُمَّ عَبَسَ وَ بَسَرَ . ثُمَّ أَدْبَرَ وَ اسْتَکْبَرَ . فَقَالَ إِنْ هذَا إِلاَّ سِحْرٌ يُؤْثَرُ . إِنْ هذَا إِلاَّ قَوْلُ الْبَشَرِ .او [برای باطل کردن دعوت قرآن] اندیشید و [آن را] سنجید. پس مرگ بر او باد، چگونه سنجید؟ باز هم مرگ بر او باد، چگونه سنجید؟آن گاه نظر کرد، سپس چهره درهم کشید و قیافه نفرت آمیز به خود گرفت، آن گاه [از قرآن] روی گردانید و تکبّر ورزید؛ پس گفت: این قرآن جز جادویی که از جادوگران پیشین حکایت شده چیزی نیست، این جز سخن بشر نمی باشد.

آیات فوق در وصف « ولید بن مغیره » نازل شده است و او را اهل « تفکیر » نامیده است. مطابق این معنا، اهل تفکیر فکر مي کنند، استنتاج و حسابگري دارند، ولي براي رسيدن به هدفي شيطاني و در واقع بد فکر مي کنند. در قرآن کريم، «تفکر»؛ يعني خوب فکر کردن و « تفکير »؛ يعني بد فکر کردن. پس وليد، فکر ميکند، اما در جهت باطل. اگر او براي رسيدن به امری صالح فکر مي کرد، فکرش مذموم نبود و خداوند اينطور از آن تعبير نميکرد.

خداوند، اين مورد فکر کردن را -که با ساير « تفکر » هاي قرآن متفاوت است- با سیاقی متفاوت مي آورد. آنچه مشخص مي کند تفکر مي کنيم يا تفکير، شرایط قلبي ماست، قلب بيمار نمي تواند، تفکر کند، بلکه حالت کار و فعاليت فکري انسان « تفکير » مي شود. در سورة مدثر علت هايي که باعث ميشود وليد بن مغيره درست فکر نکند، چنين بيان مي شود:

عناد با خداوند:  إِنَّهُ کَانَ لِآيَاتِنَا عَنِيداً.زیرا او همواره به آیات ما دشمنی می ورزد

دنیا گرایی و زیاده خواهی: ثُمَّ يَطْمَعُ أَنْ أَزِيدَ.باز هم طمع دارد که بیفزایم.

ادبار از حق و تکبّر: ثُمَّ أَدْبَرَ وَ اسْتَکْبَرَ.آن گاه [از قرآن] روی گردانید و تکبّر ورزید

اينها همه از نتايج قلب بيمار است که به تفکیر منجر میشود.مکر، کيد، تکذيب،، شرک، عناد، اعراض، نفاق، خدعه و مفاهيمي از این قبیل، باانديشيدن، حساب کردن و فکر عميق و دقيق همراه است و در واقع شخص مُفکِر، قرآن کريم را که نور و هدايت و رهنمای بهشت است کنار می گذارد، آن را « اساطیر الاولین » و همانند کلام بشر می پندارد و از این منبع هدایت و نور بهره نمی گیرد و حال او از متفکري که لحظه به لحظه از قرآن و آيات خلقت بهره مي برد و به منبع لایزال الهي متصل می شود، بسیار فاصله دارد. به عبارت دیگر، کشش های نفسانی و امراض قلبی می تواند، توازن قوه تعقل را برهم زده و تفکر و تعقل را هم در حیطه نظر و اندیشه و عم در حیطه عمل و کردار به خطا و اشتباه بیاندازد. همانطورکه حب و بغض، می تواند چنان چشم عقل را کور کند که اندیشه حق را ناصواب و فکر باطل را صحیح و متین بپندارد، در عرصه عمل نیز، تن دادن به هوس ها و تبعیت از هواهای نفسانی، کار عقل و قوه سنجشگرانه انسان را به جایی می رساند که اعمال ناصواب خود را نیک می انگارد:

أَفَمَنْ زُيِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَناً فَإِنَّ اللَّهَ يُضِلُّ مَنْ يَشَاءُ.پس آیا کسی که کردار زشتش برای او زینت داده شده و [به این سبب] آن را خوب دیده [مانند کسی است که در پرتو ایمان، خوبو بد را تشخیص داده است؟] همانا خدا هر که را بخواهد [به کیفر تکبّرش در برابر حق] گمراه می کند.

از این رو بخشی از روش های تربیت عقلانی در اسلام، اختصاص به مهار طغیان های نفسانی یافته و تطهیر باطن از آفات را، شرطی لازم برای عقل ورزی و تفکر صحیح انگاشته است. در این باره امام علی (ع) می فرماید: مَن لَم یُهَذِّب نَفسَه لَم ینتَفِع بِالعَقل: هرکس نفسش را از آفات پاک نگردانیده باشد، تعقلش ( در راه هدایت ) به کارش نخواهد آمد.

به عبارت دیگر چون قوه عاقله همواره با گزینش و طرد همراه است، در صورت احاطه امیال نفسانی، اعتبار سنجش های عقلانی از مسیر حق منحرف خواهد شد. امام علی (ع) در نهج البلاغه می فرمایند: کَم مِن عَقلٍ أسیرٍ عِندَ هَوی أمیرٍ: چه بسیار عقولی که اسیر هواهای نفسانی اند. در روایتی است که در آن از امام صادق(ع) معنای عقل پرسیده شد. امام(ع) فرمود: «ما عُبد به الرحمن و اکتُسِب به الجنان ». سپس سؤال کننده، پرسید: « فالذی کان فی معاویة؟ » امام(ع) پاسخ دادند: « تلک النکرا؛ تلک الشیطنة؛ و هی شبیهة بالعقل و لیست بالعقل ».

از دیگر لغزش گاه های تعقل، جدا نکردن اندیشه ها از اندیشمندان آن است. در صورت رفع این لغزش انسان به موجب علاقه و دلبستگی، اندیشه ناصوابی را قبول نمی کند و به موجب کینه و نفرت، اندیشه حقی را طرد نمی نماید، چرا امام علی (ع) می فرمایند: اُنظُر إلی ماقال و لا تَنظُر إلی مَن قال.در سایه پرهیز از لغزشگاه های تفکر و به کار گیری قواعد صحیح آن که ذکر آن گذشت، مقصود اصلی تعقل و تفکر سنجشگرانه که همان تدبیر امور این جهانی بر پایه دستورات وحیانی و نگاه آیت مدار به خلقت است، حاصل خواهد شد.

منبع

مدرسی، سعید(1393)، تبیین وتحلیل رویکردتفکر انتقادی درعرصه تعلیم وتربیت، پایان‌نامه کارشناسی ارشد،علوم تربیتی فلسفه‌ي تعلیم و تربیت اسلامی، دانشگاه آزاد اسلامی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0