تعریف و تشریح تسهيم دانش

تسهيم دانش عبارت است از فرهنگ تعاملات دانش محور كه شامل تبادل دانش ضمني وصريح، تجارب و مهارت هاي كاركنان بين واحدهاي سازماني يا در كل سازمان مي شود. تاكنون مطالعه هاي بسياري براي شناسايي روابط موجود بين عوامل توانمندساز و شاخص هاي تسهيم دانش و ارتباط ميان آن ها در سازمان هاي مبتني بر تيم و پروژه انجام شده اند.

اگر دانش شخصي سازي شده و به اشتراك گذارده نشود، كاركنان سازمان به صورت جداگانه در فرآيند يادگيري وارد شده و تمايلي به تسهيم دانش خود با ديگر اعضاي پروژه نخواهند د اشت. در واقع ، تسهيم دانش مي تواند به صورت همزمان بر توانمندي هاي فردي و شايستگي هاي سازماني اثر گـذارده و به تقويـت تـوانمنـدي سـرمايـه هـاي فكـري سازمان در حوزه سرمايه هاي انساني و سازماني منجر شود.

همچنين بر طبق آنچه كه گروهي از دانشمندان بيان كرد ه اند ، مديريت مؤثر دانش به كاركناني نياز دارد كه تسهيم دانش را از طريق فناور ي هاي اطلاعات و ارتباطات انجام دهند؛ زيرا اين فنـاوري ها مي تواننـد مجاري ارتباطي اكتساب ، شناسايي، استقرار و تسهيم دانش در سازما نهاي پروژه اي را مهيا سازند.

در مقابل سازمان هاي وظيفه اي كه كاركنان تفكيك شده به طور عمده اهداف مستقل دارند، سازمان هاي پروژه اي قرار دارند كه در آن ها، همه ي منابع براي رسيدن به اهداف خاص با چيدمان منظم و مشخصي در قالب پروژه ها به خدمت گرفته مي شوند تا به خروجي هاي تعيين شده از سوي مديريت دست يابند. اين هدف والا كه در سازمان هاي دولتي همان ارايه محصولات و خدمات مطلوب به شهروندان و اداره بهينه كشور است، از اهميت بسياري برخوردار بوده و هدف آن كسب سود نيست، بلكه فرجام اصلي دستيابي به جامعه اي مرفه، آگاه و پيشرو است.

چنين هدف والايي، نيازمند بهينه سازي فرآيندهاي كسب و كار و بهبود به اشترا ك گذاري دانش در سازمان هاي دولتي است كه در اين ميان، فعاليت هاي دولتي مبتني بر پروژه از اهميت ويژه اي  برخوردار هستند. در واقع به دليل برخورداري دولت از بخشي از درآمد عمومي مردم تحت عنوان ماليات، كاركرد بهينه دولت در راستاي دستيابي به اهداف تعيين شده از اهميتي دوچندان برخوردار است و عدم اكتساب دانش به روز و تسهيم آن ميان افراد، تيم ها و سازما ن هاي دولتي، به دوباره كاري هاي مكرر، اتلاف منابع و كاهش سرعت رشد كشور منجر مي شود كه تبعات آن همه ي اقشار جامعه را متأثر خواهد نمود. مديران پروژه در سازمان هاي دولتي اختيارات قابل توجهي دارند و منابع داخلي و خارجي متنابهي ر ا در اختيار دارند كه كنترل و مديريت پروژ ه هاي دولتي را از اهم وظايف اين مديران مي سازد .در طول پروژه كاركنان بسياري در اختيار مديران پروژه قرار دارند كه هر يك دانش خاص و وظايف معيني دارند.

مديريت دانش، راهبردها و فرآيندهايي هستند كه قادرند توليد و جريان دانش را به منظور ايجاد و برآورده ساختن انتظارات سازمان، مشتريان و كاربران در كل سازمان به وجود آورند. مديريت دانش، فرايند گسترده اي است كه امر شناسايي، سازماندهي، انتقال و استفاده صحيح از اطلاعات و تجربيات داخلي سازمان را مورد توجه قرار مي دهد. تعریف جامع و قابل قبول تری از مدیریت دانش توسط مرکز کیفیت و بهره وری آمریکا ارائه شده است که عبارت است از:مدیریت دانش،کسب دانش درست،برای افراد مناسب،در زمان صحیح و مکان مناسب است،به گونه ای که آنان بتوانند برای دستیابی به اهداف سازمان،بهترین استفاده را از دانش ببرند. مدیریت دانش یک مدل کسب و کار نظام یافته داخلی است که به تازگی در حیطه علوم و سازمانها پدیدار شده و یک طیف وسیع علمی را با تمام منظرهای آن مورد رسیدگی قرار می دهد . این طیف وسیع می تواند ، تولید دانش ، تدوین قوانین علمی و مشارکت علمی را شامل شده و نهایتاً به ارتقاء فراگیری و نوآوری منجر شود .

مدیریت دانش ناظر بر کیفیت و چگونگی به کارگیری اطلاعات توسط افراد برای حل مسائل ، منابع اطلاعاتی مناسب برای تبدیل به دانش و چگونگی ذخیره دانش برای استفاده توسط کاربران خاص می باشد . سازمانهای امروزی در حال تلاش برای یافتن روش هائی هستند که به آنها در تحصیل ، سازماندهی ، انتقال و به کارگیری موثر دانش در کل سازمان کمک کند .

تعاریف زیادی از مدیریت دانش ارائه شده است از جمله :

  • مدیریت دانش استفاده خلاق و موثر و کارآمد از کلیه دانش ها و اطلاعات در دسترس سازمان به نفع مشتری و در نتیجه به سود خود سازمان.
  • مالهوترا در تعریف مدیریت دانش بیان می کند :”مدیریت دانش ، فرایندی است که بواسطه آن سازمانها در زمینه یادگیری (درونی کردن دانش ) کد گذاری دانش (بیرونی کردن دانش )، و توزیع و انتقال دانش ، مهارتهایی را کسب می کند .
  • تعریف اسوان از مدیریت دانش یکی از بهترین تعاریف قلمداد می شود ، چرا که این تعریف اهداف را تشریح و مدیریت دانش را در جایگاه سازمانی مناسب قرار می دهد :”مدیریت دانش هر گونه فرایند یا عمل تولید ، کسب ، تسخیر ، ترویج و جامعه پذیری و کاربرد آن است “.

 مدیریت دانش  به فرایند شناسایی،انتخاب، سازماندهی ، تلخیص و دسته بندی اطلاعات ضروری برای کسب و کار شرکت اشاره دارد ، به گونه ای که عملکرد کارکنان و مزیت رقابتی شرکت را بهبود ببخشد امروزه دانش مهم ترين دارايي سازمان ها محسوب مي شود، لذا مديريت دانش به منزله چالش كشف دانايي هاي فردي و تبديل آن به يك موضوع اطلاعاتي به نحوي كه بتوان آن را در پايگاه هاي اطلاعاتي ذخيره كرد، با ديگران مبادله نمود و در فرايند كارهاي روزمره به كار گرفت.

داده  حقایق دانسته شده ای است که به صورت آشکار، از جهان خارج استخراج شده است. اطلاعات  زمانی به وجود می آید که این داده ها را بتوانیم در قالب یک مساله خاص (اقتصادی) مورد استفاده قرار گیرد. زمانی اطلاعات به دانش تبدیل می شود که از آن برای رسیدن به بازده بیشتر، ارزش افزوده یا خلق ارزش استفاده شود . یک دسته بندی جامع و کاربردی از دانش عبارتست از:

دانش عمومی و علمی : این دانش عبارت است از دانش عمومی و رسمی که در کتابهای درسی و مرجع و پایگاه های داده عمومی وجود دارد.

 دانش تخصصی : یعنی دانش تخصصی در یک رشته خاص صنعتی که در بین متخصصین آن صنعت رواج دارد.

 دانش سازمانی : دانشی است که فقط در یک سازمان خاص وجود دارد و با تار و پود آن سازمان عجین شده است.

دو نـوع دانش وجود دارد: دانش صریح و دانش ضمنی.    دانش صریح دانشی است تعریف شده و با ساختار که بطور مدون در آمده است . این دانش رسمی و سیستماتیک است و به راحتی در مشخصات تولیـد ، فرمول های علمی یـا برنامـه های کامپیوتـری مشاهده می شوند. بنابراین می توان این دانش را به راحتی منتقل کرد و به مشارکت گذاشت.  بر خلاف آن دانش ضمنی به طور نا آگاهانه ادراک و بکار برده می شودبیان آن مشکل است و مستقیماً ازراه تجربه وعمل حاصل می شود. دانش ضمنی کاملاً شخصی است ، فرموله کردن آن مشکل است ، انتقال یا مشارکت آن به دیگران دشوار می باشد .بنا براین مدیریت دانش اساساً در خصوص دست یافتن به دانش ضمنی می باشد تا اینکه از انبوهی از دانش تجمعی سازمان بهره بگیرد.

در اين دسته بندي ، سطح دانش آشكار ، بستگي به درجه كدگذاري و نگه د اري اطلاعات مورد نياز يك فرد و سطح دانش ضمني نيز به سطح تقسيم دانش از طريق نحوه روابط ميان افراد بستگي دارد. روشهاي به كارگيري مديريت دانش در سازمان را به چهار دسته : ديناميك، انسان محور، سيستم محور و منفعل تقسيم كرده اند.

روش منفعل: سازمان هايي كه از اين روش استفاده مي كنند . تمايل كمي به مديريت دانش دارند و به صورت روشي سيستماتيك اداره نمي شوند . در اين سازمانها ، تعريف مناسبي از دانش وجود ندارد، از اين رو، اثر بخشي در سازمان هاي فوق در طول مدت زمان كاهش مي يابد .

روش سيستم محور : سازمان هايي كه از روش نامبرده استفاده مي كنند، تاكيد بيشتري بر كدگذاري و استفاده از دانش آشكاردارند. به اين ترتيب ، تاثيرپذيري خود را از طريق فناوري اطلاعات افزايش و در مقابل ، پيجيدگي هاي دسترسي به اطلاعات و استفاده از آن را كاهش مي دهند.  بنابراين، در اين روش ، هزينه اندك تبادل اطلاعات و جواب سريع تر به مشتري امكانپذيرتر است و معمولا دانش آشكار بهتر تقسيم مي شود. و نيز مي توان از استفاده دوباره اطلاعات كدگذاري شده، به سطح مناسب تري از دانش دست يافت . همچنين برنامه هاي آموزشي استاندارد و گروهي اين روش ، توانايي هاي سازمان ها را بالا برده ، نياز به داشتن اطلاعات گسترده را در ميان اعضاي يك سازمان كاهش مي دهد.

روش انسان محور: تاكيد بر روش انسان محور، بر پايه تقسيم دانش هاي ضمني است . در اين روش، اطلاعات از راه شبكه هاي فردي غيررسمي توزيع مي شود و افراد مي توانند ، روشهاي مناسبتري را شناسايي كنند، چرا كه روش مزبور در ارتباط ميان اعضاي يك سازمان بسيار باارزش است.

روش پويا: سازمان هايي كه از روش ديناميك استفاده مي كنند، از هر دو نوع دانش ضمني و آشكار ، بهره مي گيرند و آنها را به بهترين نحو، مورد توجه و استفاده قرار مي دهند.

سازمان هاي كه روشهاي نامبرده را به كار برده اند ، نشان مي دهد كه روش ديناميك، نسبت به ديگر روش ها، كارآمدي بيشتري دارد، زيرا به هر دو نوع از دانش ضمني و آشكارتوجه دارد .با توجه به نكات بالا و از نگاهي ديگر، مي توان چنين نتيجه گرفت كه روش هاي مطرح در مديريت دانش، شامل سه گروه زير است:

  • روش هاي مبتني بر رمزگذاري : استفاده دوباره از دانش ها، تبادل مستندات دانش بر پايه تكنولوژي و تمركز بر فناوري اطلاعات و ارتباطات .
  • روش هاي مبتني بر مبناي فر د : بر پايه كار فردي – تبادل دانش بين فردي تمركز بر مديريت منابع انساني
  • روش هاي مبتني بر اجتماعي نمودن : بر پايه سازمان ، تبادل و توليد دانش از طريق ارتباطات ، سازماندهي دوباره تمركز بر ساختار .
  • همچنين مي توان چنين جمع بندي كرد كه در اصل ، بايد هر سه روش در كنار يكديگر به كار گرفته شوند، تا اثر بخشي بهتري به دست آيد ، چرا كه تاكنون بسياري از سازمان هايي كه فقط يكي از اين روشـها را با توجـه به تعريف و برداشتشان از مديريت دانش و فرهنگ سازماني خود محور قرار داده اند، نتوانسته اند به خوبي مديريت دانش را در سازمانشان به كا ر گيرند . اما برعكس سازمان هايي كه تركيبـي از اين سه روش را به كار گرفتـه اند ، مديريت دانش موفقي را در سازمان خود تجربه كرده اند.

مدیریت دانش یکی از مهمترین عوامل موفقیت شرکت ها در شرایط رقابتی و عصر اطلاعات است. اهمیـت این موضـوع به حـدی است که امـروزه شمـاری از سـازمانها دانش خود را اندازه گیری می کنندو به منزله سرمایه فکری سازمان و نیز شاخصی برای درجه بندی شرکت ها در گزارش های خود منعکس می کنند.

کوهن و لونیتال این مفهوم را متناسب با سطح سازمانی تعریف کرده و مورد استفاده قرار دادند. آنان تاکید کردند که سازمان برای کسب موقعیت برتر در فضای رقابتی نیازمند محصولات با کیفیت بالاتر، اثربخشی بیشتر و همچنین نوآوری و پاسخگویی سریعتر به مشتریان است.

خارج از مرزهای سازمان مقادیر مناسبی از دانش وجود دارد که سازمانها با بهره گیری از آنها می توانند قابلیتهای رقابتی خود را توسعه داده و یا قابلیتهای جدیدی را خلق نمایند. نظریه ها، ابزارها و روشهای جدیدی که در محیط خارج از سازمان مانند دانشگاهها، شرکتهای مشاوره ای، رقبا، سایر صنایع، مشتریان و عرضه کننده گان از جمله این منابع به شمار می روند.

منبع

رجا، مصطفی(1393)، رابطه سرمایه اجتماعی با تسهیم دانش، پایان نامه کارشناسی ارشد، مدیریت بازرگانی، دنشگااه آزاد اسلامی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0