تعریف ومفهوم شرم
شرم ايدة فوق العاده کهني است. ارجاعات به نقش شرم در شکل دهي رفتار –پاسخ عاطفي دروني به کنشها، ايدهها، واژهها يا افکار خجالت آور که هرگاه فاش شود، شخص را با کاستن از ارزش و مقام او در خانواده و اجتماع تهديد ميکند – در همة سنتهاي مذهبي و فرهنگي کم وبيش يافت ميشود. فرهنگهاي آفريقايي و آسيايي از شرم مستمراً به عنوان وسيلهاي براي حفظ و نگهداشت کنترل اجتماعي بر طيف گستردهاي از رفتارها استفاده ميکنند. مطالعة علمي شرم طي 25 سال گذشته، رشد قابل ملاحظهاي داشته است. در نتيجه، چهارچوبهاي نظري متعددي در تصريح نقش شرم و احساسات مرتبط در تعين انگارههاي فردي و رفتار مطرح گشتهاند. پارهاي از اين چهارچوبها شرم را به سان احساس خودآگاهانهاي مفهومسازي کردهاند که از احساسات غليظ بيارزشي يا ناتواني و کاستي ترکيب شده و از ارزيابيهاي عام خودانگاره با توجه به فاصله بين درک از خويشتن و تصور ايدهآل از خود سرچشمه ميگيرد. محققان خاطر نشان ساختهاند که شرم به خاطر تصورات شخص از بايستههاي کموکيف نگاه ديگران به وي، معمولاً به از دست رفتن عزت نفس و ميل قوي به مخفيشدن منجر ميشود. بسياري از شواهد و قراين کمي و کيفي نيز از اين ابعاد شرم حمايت کردهاند.
در سالهاي اخير توجهي روزافزون به شأن احساس و عاطفه و بخصوص شرم در حيات اجتماعي در تقابل با تمرکز معرفتي غالب در علوم انساني، مبذول شده است. براي نمونه، کريب و وولگراستدلال کردهاند که بيناذهنيت اصلي نه شناختي که عاطفي است. چنين علاقهاي، با وجود تجديد حيات، جديد نيست و به انحاي مختلف در آثار برخي جامعهشناسان از جمله زيمل، گافمن و الياس مشهود بوده است. داروين نيز به اين موضوع پرداخته است. داروين نخست به توصيف ريشههاي بيولوژيک و اجتماعي شرم ميپردازد. داروين در واقع، تلقي از ارزيابيهاي منفي از خويشتن را- همراه با سرخ شدن به عنوان يک علامت بيروني- به عنوان علت شرم ميداند. داروين بر اين باور است که شرم عاطفهاي اجتماعي است که هنگام ديدباني کنش شخصي خود با نگاه به خويشتن از منظر ديگران بروز ميکند. الياس بدين موضوع پرداخته است که چگونه رشد روزافزون تعامل مضبوط اجتماعي، از حدود قرن هفده و هجده، با افزايش آستانة شرم و خجلت پيرامون تن و بدن همراه و همگام بوده است . در قرون وسطي غيرعادي نبود که زنان و مرداني، که شايد آشنايي چنداني نداشتند، شب را در يک اتاق واحد بگذرانند و لخت بخوابند. در شب عروسي يک زوج در قرون وسطي دستهاي از افراد عروس و داماد را تا تختخوابشان همراهي ميکردند. ساقدوشها لباس عروس را درميآوردند. براي آنکه ازدواج قانوني محسوب شود، همخوابگي زوج بايد در حضور ديگران نمايش داده ميشد. عروس و داماد بايد با هم ميخوابيدند. البته امروزه تمام اينها در پشت مرز شرمساري رفته است و عروس و داماد شب عروسيشان را فقط در حضور هم ميگذارنند . رفتارها با يک بار اجرا شدن در ملأ عام، نظير رفع حاجت يا اختلاط و همخوابگي، به امري به شدت محرمانه و مستور تبديل ميشود. شرم در اينجا، جزئي از «چسب» اجتماعي است که روابط يکپارچهاي را وصل ميکند، به گونهاي که اکثريت کنشهاي آدمي متضمن انتظار شرم بالقوه ميشود.
بي ترديد احساسات و عواطف نقش بسزايي در حيات روزانه ايفا مينمايند. به گفتة جان الستر، «ما انتخابگر احساسات نيستيم؛ بلکه در قفس احساسات اسيريم». منظور الستر اين است که «احساسات مهمترين عامل پيوند دهنده يا چسبندهاي است که آدميان را به همديگر متصل ميسازد». برخي احساسات به سبب نقض اصول و قواعد اخلاقي رفتار بروز ميکند. اين نوع احساسات را، احساسات اخلاقي مينامند. احساسات اخلاقينقش شاياني در هدايت و راهنمايي انتخاب احساسات رفتاري و اخلاقي مرتبط با رفتارهاي اخلاقي ايفا مي نمايد. شرم و گناه به عنوان دو مورد از مهمترين احساسات اخلاقي عنوان شده است. احساسات اخلاقي مانند خجلت، شرم، غرورو گناه به عنوان «فشارسنج اخلاقي عاطفي» عمل ميکنند و بازخورد پذيرش عاطفي و اخلاقي را به ما منتقل مينمايند. به اين طريق، احساسات اخلاقي متضمن «حمله» به خودانگارة شخص بوده و نقطة شروع تنظيم يا تعديل عاطفي و رفتاري واپسين است. احساسات اخلاقي- يا «خودآگاه»- بالذات اجتماعياند و ريشه در روابط اجتماعي دارند که در چارچوب آن نه تنها افراد تعامل ميکنند، بلکه خويشتن و يکديگر را ارزيابي و داوري ميکنند.تعريف شرم و همچنين نتايج و لوازم آن در علوم اجتماعي، محل نزاع و مناقشه است. اينکه آيا شرم عاطفهاي است مثبت يا منفي؟. شرم عاطفهاي است که هرگاه به گونهاي رفتار شود که از حيث اخلاقي ناپسند بنمايد، بروز ميکند. شرم نقش مهمي را همنوايي يا عدم همنوايي شخص با هنجارهاي گروه ايفا ميکند. شرم آنگاه بروزميکند که دريابيم هويت اخلاقي ما، نقض شده يا توسط رفتارها و کنشهاي ما معرض تهديد و تخريب قرار گرفته است .در مجموع شرم احساسي کاملاً منفي و بحراني است که با تنزل و رسوايي و خفت و خواري ارتباطي وثيق و تنگاتنگ دارد .شرم به عنوان يکي از مهمترين، تلخترين و غليظترين احساسات تعريف شده است. شرم موقعي بروز ميکند که فرد فعلي را که ناقض هنجارهاي درونيشده است، انجام دهد و احساس کند در تطابق با هنجارهاي گروه شکست خورده است. عمل به خودي خود اهميتي ندارد، بلکه در واقع فرد به عنوان شخصِ فاعلِ رفتار حائز اهميت است. فرد در حضور ديگران احساس شرم مي کند. معروف است که «ما اغلب به انجام رفتاري مبادرت ميورزيم که بتوانيم از احساس شرم جلوگيري کنيم … انتظار شرم در مقام يک ناظم و پاسبان مقتدر رفتار عمل ميکند».
لوئيس اجمالاً به چهار خصلت پديدارشناختي شرم اشاره داشته است. ميل به مخفي شدن يا پنهان شدن يکي از ويژگيهاي اساسي پديدارشناختي شرم است؛ يعني، اين تمايل جزء نيرومندي از آن تجربه است. دومين ويژگي شرم، درد، نارضايتي و خشم تند و شديد است. در حقيقت، همين شرم را از خجلت و کمرويي تميز ميدهد. خصيصة سوم، احساس ناخشنودي، بيکفايتي و بيارزشي است. شرم حالت کلي توسط خود در رابطه با خود است. و ويژگي چهارم آميختگي سوژه و ابژه است. در شرم، ما هم به ابژه و هم به سوژه شرم تبديل ميشويم. نظامِ خود در فضايي احاطه ميشود که به موجب آن توان عمل يا تداوم کنش فوقالعاده سخت و دشوار ميگردد. شرم فعاليت پيوسته و بيوقفه را از هم ميگسلد، طوري که خود کاملاً بر خويشتن متمرکز شده و نتيجه مبهم و مغشوش ميشود: ناتواني در تفکر و انديشه روشن و صريح و ناتواني در سخن گفتن و عمل کردن.
اين چهار ويژگي پديدارشناختي ما را قادر مي سازد تا شرم را از گناه تمايز ببخشيم. شرم بستة کاملي از چرخة خود-ابژه است. در گناه، گرچه خود سوبژه است، اما ابژه نسبت به خود بيروني است. تمرکز خود بر رفتاري است که موجب وقفه و گسست ميشود، عدم کفايت در تطابق با معيارهاي خاص و ابژهاي که از آن شکست و قصور رنج ميبرد.
منبع
حسنی ،محمد رضا (1394) ،شرمساری بازپذیر کننده و بزهکاری ،تحلیل جامعه شناختی نظریه ی شرمساری بازپذیر کننده (بریث ویت) در بستر خانواده،پایان نامه دکتری تخصصی بررسی مسائل اجتماعی ایران ،دانشکده علوم انسانی و اجتماعی
دیدگاهی بنویسید