تعریف هوش

مفهوم هوش تاریخی طولانی دارد شاید به اندازه خود انسان قدمت داشته باشد حتی قدیمیترین داستانها در تاریخ بشری مثل حماسه گیلگامیش بعضی قهرمان داستان را عاقل وبعضی دیگر را برای اینکه مودب باشیم کمتر توصیف کرده اند .داستانهای انجیل از باهوش نمونه های واضحی ارائه می دهند مثل حضرت سلیمان  نمونه های حماقت را هم آورده اند مثل حماقت حماسه نوح .به نظر می رسد که ما انسانها مدتهاست این عقیده را پذیرفته ایم که بعضی مردم در تصمیم گیری بهتر از بقیه هستند این افراد احتمالا همان اطلاعات را در اختیار دارند که دیگران دارند اما وقتی به ارزیابی و پردازش اطلاعات می پردازند به نتایجی می رسند که بهتر از نتایج دیگران است با اینکه در کل پذیرفته شده که هوش به عنوان یک ویژگی فردی وجود دارد تنها از اواخر قرن نوزدهم بود که برای اندازه گیری رسمی آن تلاشهای جدی شروع شد.

 اولین کسی که در این مورد اقدام کرد گالتون بود اما آلفرد بینه بود که درسال 1905نمونه اولیه آزمون هوش واقعی را تهیه کرد آزمون بینه برای این ساخته شد تا آموزش وپرورش فرانسه بتواند کودکانی را با تواناییهای زیر حد معمول شناسایی کند وبه آنها تعلیمات ویژه ارائه دهد بااین حال با گذشت زمان و بویژه هنگامی که همین آزمون انگلیسی ترجمه شد ودر ایالات متحده آمریکا بکارگرفته شدروی این موضوع تغییر جهت دادکه هوش همه کودکان اندازه گیری شود تهیه وسیله برای اندازه گیری هوش پرطرفدارومحبوب شد وچنین آزمونی گسترش یافت بویژه در ایالات متحده آمریکا از انجا که نمره هوش در روش بینه از تقسیم سن عقلی بر سن تقویمی بدست می آید نمره بدست آمده به ضریب هوش یا معروف شد.در نتیجه هوش به معنای توان بیولوژیکی برای تحلیل نوع خاصی از اطلاعات به روشی معین است .

طبق اظهار مایر  هوش به توانایی استدلال انتزاعی و محاسبات ذهنی گفته می‌شود که طبق قواعد خاصی انجام می‌گیرد. استرنبرگ  با در نظر گرفتن دیدگاهی متفاوت، بر جنبه‌های بیولوژیکی و تکاملی تاکید می‌کند و اظهار می‌دارد که هوش به معنای توانایی‌های ذهنی لازم برای تطابق، گزینش و شکل‌دهی در هر زمینه محیطی است و موجب انعطاف‌پذیری در موقعیت‌های چالشی می‌شود. تعریف نهایی هوش که در این نوشتار مدنظر می‌باشد عبارت است از قابلیت تفکر، برنامه‌ریزی، خلق، تطبیق، حل‌مسأله، عکس‌العمل، تصمیم‌گیری، و یادگیری . هوش معنوی نیز از این ویژگی‌ها برخوردار است؛ و نقش هماهنگ‌کننده آن در تحلیل اطلاعات و حل مسأله امروزه بسیار مورد توجه قرار گرفته است.

از آن زمان تاکنون استفاده از آزمون هوش گاهی بحث برانگیز بوده است بااین حال یکی از فرضیه های اساسی روش هوش بهره  هرگز بطور واقعی زیر سوال نرفته است .اینکه هوش به ما اجازه میدهد تا بدانیم مردم چگونه اطلاعات انتزاعی راپردازش می کنند.یعنی هوش همیشه بصورت چیزی تلقی میشود که مردم از طریق آن افکار وعقاید را بررسی می کنند از منطق استفاده می کنند وشناختی وعقلی قرار دارند وهنگامی که آزمونها مردم رادراین نوع مهارتها ارزیابی می کنند نمره ای ارائه می دهند که براساس تواناییهای شناختی است در اکثر مواقع این آزمونها قسمت بزرگی از تجربه انسان را که احساسات تمایلات و انگیزه های اورانشان می دهند کاملا نادیده می گیرند.بنابراین مقیاس هوش همواره روی جنبه معینی از تجربه انسان متمرکز کرده انداین جنبه هوش مطمئنا جنبه مهمی است اما تنها جنبه مهم نیست ومشکلی وجود دارد که همه چیز را خراب می کند .به رغم محبوبیت فراگیری آزمونهای هوش ورشدتصاعدی  جنبش ازمون سازی معلوم شده است که در بعضی وضعیتها هوش آن طور که ما فکر میکنیم تعیین کننده قدرتمندی برای نحوه رفتار نیست.

منبع

 خالقی، فاطمه (1394)، رابطه هوش معنوی و بهزیستی معنوی  با کیفیت زندگی ، پایان نامه کارشناسی ارشد، مدیریت آموزشی، دانشگاه آزاد اسلامی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0