تعريف فرزند سالاري
فرزند سالاري يعني وضعيتي که در آن فرزندان، مستقيم يا غيرمستقيم محور و اساس تصميمگيريها، فعاليتها و مجموعه امور مختلف خانواده قرار ميگيرند و همهي مسايل خانواده، به طور کلي بر اساس نيازها، خواستهها و اهداف آنان استوار ميشود.با اينکه فرزندان خانوادهي فرزند سالار در ايران از استقلال فکري، امکانات و مزاياي خانواده برخوردارند، فاقد توان تصممگيري و استقلال رفتاري هستند و از حيث اقتصادي هم کاملاً به درآمد خانواده وابستهاند.
مفهوم فرزند سالاري از منظر روانشناسي
در شيوه فرزند سالاري ويژگيهاي زير مشاهده مي شود:
- والدين سعي ميکنند به تمام خواستهها و اهداف فرزند خويش بدون چون و چرا جامه عمل بپوشانند.
- فرزند براي به اجرا درآوردن آرزوها از آزادي عمل کافي برخوردار است.
- والدين در امر تربيت فرزند يا دچار ضعف شناخت هستند و يا در به کارگيري راهکارهاي عملي لازم در اين زمينه از تدبير و قدرت کافي برخوردار نيستند.
- فرزند با استفاده از اهرمهاي شناختي، عاطفي و رفتاري توانسته بر تسلط رواني خويش بر والدين بيافزايد و نقطه نظراتش را بر آنها تحميل کند.
- در اداره منزل و تصميمگيريها، بيش از حدي که شايسته است به نظرات فرزند توجه مي شود.
- هنگام تعارض بين نظرات افراد خانواده، نظرات فرزند چه حق و چه باطل، مقدم است و به اجرا گذاشته ميشود.
از منظر دين
آموزههاي اسلامي و متون ديني، ما را به رعايت حد ميانه و آزادي مشروط در روابط بين اعضاي خانواده و از جمله رابطه والدين و فرزند توصيه ميکند. چرا که در فرهنگ اسلام هر چه که در اختيار انسان مي باشد، حتي فرزندان امانت الهياند و خانواده مسئول حفظ سلامت، رشد و سعادت آنها است. فرزندان در دست والدين امانت الهي هستند. پس پدران و مادران بايد در حفظ و نگهداري آنها کمال دقت را داشته باشند و در مراقبت و نظارت بر اعمالشان از هيچ کوشش و تلاشي دريغ نورزند و آنها را به نيکي دعوت کنند و مانع هر گونه لغزش و انحرافي از جانب آنها شوند و آنها را به حال خود رها نکنند.
از نظر دين دوران تربيت به سه دوره تقسيم شده است. امام در روايتي ميفرمايد: “الولد سيد سبع سنين و عبد سبع سنين و وزير سبع سنين.دوران هفت سال اول کودک، دوران سيادت و آقايي اوست، دوران هفت سال دوم، دوران اطاعت و هفت سال سوم، دوران وزارت است.دوران سيادت ، بدين معنا نيست که کودک بايد به طور مطلق آزاد باشد و هر کاري که خواست انجام دهد و هيچ محدوديتي نداشته باشد. بلکه به اين معنا مي باشد که در اين دوران، کودک تکليف و مسئوليت ندارد و اگر از او درخواست کرديد که کاري را انجام دهد، نبايد مورد مؤاخذه و سؤال قرار گيرد. به همين دليل اسلام آموزشهاي رسمي را در هفت سال دوم طرح کرده است.
و اگر دوران هفت سال دوم را دوران اطاعت؛ ناميده است، بدين معنا نيست که والدين مي توانند با ديکتاتوري مطلق همه چيز را بر او تحميل کنند. بلکه بايد با برهان با او سخن گفت. چرا که کودک در اين دوران وارد مرحله برهان پذيري ميشود و استدلالهاي منطقي والدين و مربيان خود را درک نموده و آزادي اعمال و رفتارش حد و مرز پيدا ميکند.کودکاني که در هفت سال دوم عمر خود، از آزاديهاي زياد و بي حساب برخوردار بوده اند، در آينده دچار تندروي و افراط کاريهاي زياد شدهاند و در درياي مفاسد و انحطاط اخلاقي سقوط کردهاند. به همين جهت است که اسلام اين مرحله را، دوران اطاعت فرزند نسبت به والدين، معرفي کرده است.
دوران هفت سال سوم که دوران وزارت ؛ ناميده شده است، بايد بر اساس تفاهم هر چه بيشتر بين والدين و فرزندان شکل گيرد و انس و صفا و خيرخواهي بر روابط بين آنها حکومت کند. زيرا شرايط اين دوره به گونهاي نيست که بتوان بر او سختگيري کرد و يا به گونهاي رفتار نمود که فرزند احساس محدوديت و استبداد و ديکتاتوري کند که در آن صورت به طغيان و ايستادگي در برابر والدين و يا فرار و گريز از خانواده منجر خواهد شد. پس بايد به طور معقول و صحيح صحيح او را کنترل کرده تا هم به غرور جواني او لطمه وارد نشود و هم کاملاً آزاد و رها نباشد.
منبع
بهمن پور،زینب(1389)، بررسی موردی عوامل اجتماعی، فرهنگی فرزندسالاری در جوانان، پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی عمومی،دانشگاه پیام نور نجف آباد
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید