تعاریف تعهد سازمانی
در مورد تعریف تعهد سازمانی و شاخص های آن توافق همگانی وجود ندارد. با توجه به همین تعاریف متعدد، درباره ی سنجش آن نیز توافق همگانی وجود ندارد. اکثر محققان، تعهد سازمانی را یک حالت روانشناختی دانستهاند که رابطه ی کارمند با سازمان را شرح می دهد .عدهای آن را تمایل کارکنان برای باقی ماندن در سازمان می دانند. تعاریف دیگر شامل دلبستگی به سازمان، هماهنگی اهداف شخصی و سازمان و بروز رفتارهایی برای پاداش های ارزشمند است.کاشمن، تعهد سازمانی را درجهای که یک شخص ارزش ها، اهداف، حس وفاداری و وظیفه شناسی به محل کار خود را درونی می کند، تعریف کرد و بیان کرد که به واسطهی تعهد، یک هدف یکسان قوی در بین کارکنان و گروه های کاری شکل میگیرد.
لوتانز، بک و تایلور معتقدند که تعهد سازمانی را میتوان در سه ویژگی خلاصه کرد:
- اعتقاد قوی فرد نسبت به سازمان و پذیرش اهداف آن
- تلاش فراوان و مشتاقانه در جهت دستیابی به اهداف سازمان
- تمایل کامل برای باقی ماندن در سازمان
بوت و همکاران، تعریف دیگری از تعهد سازمانی ارائه میدهند، بدین ترتیب که پیوند روانشناختی بین کارکنان و سازمان برقرار میگردد، به نحوی که این پیوند احتمال ترک داوطلبانه سازمان را توسط کارکن به حداقل برساند. در جدول نیز تعاریفی از تعهد سازمانی توسط میلیانگ و همکاران ارائه شده است.
سال | محقق | تعریف |
1960 | بکر | استمرار فعالیت افراد در یک سرمایه گذاری یا شرط بندی زمانی که در دنیای بیرونی نسبت به این سرمایهگذاری یا شرطبندی علاقه وجود داشته باشد. |
1968 | کانتر | تمایل افراد به اینکه انرژی و وفاداری خودشان را وقف سازمان کنند. |
1974 | پورتر و دیگران | میزانی که فرد هویت خودش را با یک سازمان خاص بشناسد و با آن سازمان دلبستگی برقرار کند. |
1982 | واینر | یک نیروی درونی است که افراد را به سمتی سوق میدهد تا در جهت اهداف و علایق سازمان رفتار کنند. |
1986 | گائو-لانگ هوانگ | میزانی که کارکن هویت خود را از طریق مشارکت در یک سازمان خاص بشناسد. |
1987 | بلو و بول | فرد هویت خود را از طریق سازمان بشناسد و نسبت به سازمان و اهدافش وفادار بماند. همچنین تعهدسازمانی به میزان تمایل افراد برای ماندن در سازمان و احساس مسئولیت در سازمان برمیگردد. |
2000 | بالی | میزانی که فرد خود را وقف سازمان و همچنین نگرشهایی که کیفیتهای اجتماعی را به بار میآورد. |
2003 | رابینز | میزانی که فرد هویت خود را از طریق سازمان و اهداف آن سازمان میشناسد و آرزوی باقیماندن و عضویت در آن سازمان. |
2005 | چائو-چیان یو | میزانی که فرد هویت خود را از طریق سازمان و اهداف آن سازمان میشناسد و آرزوی باقیماندن و عضویت در آن سازمان برای همیشه. |
2007 | مینگ-هویی جیان | میزانی که فرد هویت خود را از طریق سازمان میشناسد و حمایت روانشناختی که از رسالت سازمان میکند. |
علاوه بر تعاریف فوق، متخصصین تعهد سازمانی را شامل چند بعد دانسته اند و بر اساس آن الگوهای متفاوتی به وجود آوردهاند که در ادامه به آن اشاره خواهد شد.
دیدگاههای مربوط به ابعاد تعهد سازمانی
دیدگاه پورتر، کامپتون و اسمیت: پورتر، کامپتون و اسمیت تعهد، به این معناست که فرد تا چه حدی هویت خود را با یک سازمان مشخص میشناسد و به آن سازمان دلبستگی دارد که حداقل به وسیله سه عامل مشخص میشود:
- اعتقاد به اهداف سازمان و پذیرش آنها
- تمایل به تلاش بیشتر در راه تحقق اهداف سازمان
- تمایل شدید به باقیماندن و حفظ عضویت خویش در سازمان
دیدگاه اتزیونی: اتزیونی بر این نکته پافشاری داشت که قدرت و اختیار سازمانی که بر اعضا حاکم است، ریشه در ماهیت مشارکت یا تعهد کارکنان در سازمان دارد. به اعتقاد او تعهد سازمانی دارای ابعاد سه گانهی زیر است:
تعهد اخلاقی: تعهد اخلاقی یا وجدانی بیانگر نوعی گرایش شدید و مثبت به سازمان است که مبتنی بر درونی شدن اهداف، ارزش ها و هنجارها و مبتنی بر تعیین هویت یا سازمان میباشد. از این رو کارکنان به فعالیتهای سازمانی متعهد میشوند، زیرا احساس میکنند که سازمان اهداف اجتماعی مفیدی را دنبال میکند.
تعهد حسابگرانه: این بعد از تعهد سازمانی بیانگر احساس پیوستگی کارکنان با سازمان است و مبتنی بر رابطهای تبادلی است که بین اعضا و سازمان برقرار میگردد. براساس این تعریف از تعهد سازمانی، کارکنان به خاطر رابطه ی تبادلی سودمند میان نقشهایی که در سازمان ایفا میکنند و پاداشهایی که بابت آن دریافت میکنند، به سازمان متعهد میشوند.
تعهد به دیگری: اتزیونی این شکل از تعهد را نوعی گرایش یا نگرش منفی نسبت به سازمان معرفی میکند که در موقعیتهایی که رفتار فرد به شدت محدود شده است، نمود پیدا میکند. در واقع فرد در صورت فراهم شدن شرایط لازم، سازمان را ترک میکند.
دیدگاه آرجریس: تعهد سازمانی یک مفهوم در روابط انسانی به حساب میآید. به اعتقاد آرجریس بدون تعهد اجرای هر برنامه یا ایدهی جدید به سختی انجام میپذیرد. نیروی انسانی در سازمانها میتوانند دو نوع تعهد را داشتهباشند.
تعهد بیرونی: در واقع یک توافق قراردادی است که تمامی شرایط کار، اهداف و رفتارهای آن از سوی دیگران مشخص میشود و از کارکنان انتظار میرود که فعالیتهای سازمانی را به نحواحسن انجام دهند. درواقع بدین خاطر تعهد بیرونی گفته میشود که کارکنان اختیاری در تعیین تکلیف خود در سازمان ندارند و امورات سازمانی آنان از قبل تعیین شده است.
تعهد درونی: همانگونه که از عنوان آن برمیآید، تعهد از درون نشأت میگیرد. افراد بنا به انگیزههای درونی خودشان به سازمان متعهد میشوند و در تعیین فعالیتها و اهداف سازمانی خودشان نقش زیادی دارند. چون آنان شخصأ در تعیین فعالیتهای سازمان دخالت دارند از درون متعهد میشوند که فعالیتهای سازمان را به نحو مطلوب به انجام برسانند. جدول بعدی توصیف بهتری از این دیدگاه را نشان میدهد.
تعهد درونی | تعهد بیرونی |
کارکنان یا افراد وظایفشان را خود مشخص میکنند | وظایف کارکنان توسط دیگران تعریف و مشخص میشود |
کارکنان یا اعضای سازمان شخصأ رفتار مناسب برای انجام کارهایشان را تعیین میکنند. | رفتار مناسب برای انجام کار توسط دیگران تعیین میگردد. |
مدیریت و کارکنان به اتفاق هم اهداف چالشی عملکرد را برای کارکنان تعیین میکنند | اهداف عملکرد از سوی مدیریت تعیین میشود. |
اهمیت اهداف توسط خود کارکنان مشخص میشود. | دیگران اهمیت اهداف را برای کارکنان مشخص میکنند. |
دیدگاه استاو و سالانسیک
استاو و سالانسیک به بررسی تعهد در دو بعد نگرشی و رفتاری پرداختهاند:
تعهد نگرشی: آنان تعهد نگرشی را همان داشتن هویت سازمانی اعضا و مشارکت در سازمان تعریف کردهاند. از دیدگاه صاحبنظران رفتار سازمانی، تعهد نگرشی فرایندی است که از طریق آن کارکنان به سازمان ملحق میشوندتا با اهداف و ارزشهای سازمان معرفی شوند و مایل به حفظ عضویت در سازمان باشند.
تعهد رفتاری: این تعهد در چارچوب بررسیهای روانشناسان اجتماعی توسعه داده شده است و بر فرایندی متمرکز است که به واسطهی آن یک عضو سازمان، رفتاری را در پیش میگیرد که موردقبول سازمان است. در واقع رفتار قبلی خود را به کار نمیگیرد.
الگوی آنجل و پری
آنجل و پری دو عامل را برای تعهد سازمانی شناسایی کردهاند که شامل تعهد به ماندن در سازمان و تعهد ارزشی (حمایت از اهداف سازمانی) میباشد . تعهد ارزشی یک گرایش مثبت به سازمان از سوی کارکنان را نشان میدهد و اشاره به تعهد روانی و عاطفی دارد. تعهد به ماندن اشاره به اهمیت تعاملات بین فرد و سازمان در مبادلات اقتصادی دارد .
الگوی مایر و شورمن
به نظر مایر و شورمن تعهد سازمانی دو بعد دارد که شامل تعهد مستمر (میل به ماندن در سازمان) و تعهد ارزشی (تمایل به تلاش مضاعف) است. اگرچه شباهتهایی بین ابعاد تعهدسازمانی شناسایی شده توسط آنجل و پری، مایر و شورمن و مییر و آلن وجود دارد، اما یک تفاوت اساسی بین الگوهای آنها نیز وجود دارد. سه جزء تعهد آلن و مییر (عاطفی، مستمر و هنجاری) اصولأ بر اساس قالب ذهنی که یک فرد را به سازمان مرتبط میکند، متفاوت هستند. با این حال نتیجهی رفتاری هر سه جزء تعهد مشابه است و آن ادامهی کار در سازمان است. برعکس، در الگوی آنجل و پری و الگوی مایر و شورمن، فرض شده است که تعهد مستمر با تصمیم به ماندن یا ترک سازمان مرتبط است و تعهد ارزشی با تلاش مضاعف در جهت رسیدن به اهداف سازمانی ارتباط دارد .
دیدگاه هارتمن و بمیکز
هارتمن و بمیکز مولفههای تعهد سازمانی را این گونه تعریف کردهاند:
تعهد عاطفی: احساس وابستگی و متعلق بودن به سازمان است که ساختار سازمان، نوع تجارب کاری و ویژگیهای شخصی را در برمیگیرد و درواقع دلبستگی احساسی کارکنان و تعیین هویت (همانندسازی) آنان را با وابستگی به سازمان مرتبط میسازد.
تعهد مستمر: آگاهی از هزینههای ناشی از ترک سازمان و یا آگاهی از فرصتهای شغلی دیگر در بیرون سازمان میباشد. انتخاب کارکنان برای ماندن در سازمان بر اساس تعهد مستمر است، چون آنان نیاز دارند که بمانند. اگر مهارتها یا نظامها قابل تبدیل نباشند، منافع از دست رفته، دستمزدها، ترفیعات بر اساس سابقهی خدمت، افت ارزشها و فرصتهای آینده یا تلاشهای از دست رفته را در برمیگیرد.
تعهد هنجاری: احساس اجبار و الزام برای کارکنان برای ماندن در سازمان را میگویند که میتوان آن را با پرداخت مزایایی همچون افزایش دستمزد برای ادامهی تحصیلات و توجه به نیازها و آموزشهای خاص، افزایش داد.
دیدگاه بالفور و وکسلر: دیدگاه بالفور و دیگران یکی دیگر از دیدگاههای مطرح در مورد تعهد سازمانی است که این پژوهش بر اساس این دیدگاه صورت گرفته است. شروع ساخت و طراحی این مقیاس در سال 1990 شروع شد. در این سال بالفور و وکسلر به بررسی تعهد سازمانی در بخش دولتی پرداختند. پایهی کار آنها مفهوم اریلی و چاتمن از تعهد سازمانی است که تعهدسازمانی را به عنوان یک ساختار چند بعدی که دلبستگی روانی افراد به سازمان را بازتاب میدهد، تعریف کردهاند.
در تحقیق آنها نظریهی چند بعدی بودن تعهدسازمانی تقویت شد. همچنین بالفور و وکسلر در طی دههی 1980 مطالعات زیادی بر روی پرسشنامهی مودی، پورتر و استیرز که یکی از ابزار محبوب در آن زمان بود، انجام دادند و به بررسی این مقیاس پرداختند. آنها این پرسشنامه را نقد کرده و سه نکته را به عنوان نقاط ضعف بیان کردند: 1-این پرسشنامه به طبیعت سازمان و اثر آن بر روی کارکنان توجه نمیکند، 2-این پرسشنامه تعهد را فقط بر اساس نتایج آن از جمله میل به ماندن در سازمان و تلاش در جهت سازمان میسنجد و 3-تلاش مستقیم کارکنان را در نظر نمیگیرد. در نهایت بالفور و وکسلر بیان کردند که این پرسشنامه برای یک پدیدهی چند بعدی، بعدی را در نظر نگرفته و تعهد سازمانی بسیار پیچیدهتر از آن است که در این پرسشنامه محدود شود.
در ادامه احساس نیاز به وجود یک ابزار جدید برای سنجش تعهدسازمانی در این دو پژوهشگر به وجود آمده و آنها تحقیقات اولیه برای ایجاد یک ابزار جدید را آغاز کردند. دادههای اولیه آنها از طریق مصاحبهی فردی و تجارب قبلی کارکنان در سازمانهای دولتی جمعآوری شد. آنها به بررسی و تحلیل پاسخ کارکنان پرداخته تا روابط موجود بین کارکنان و سازمان را شناسایی کنند. نتایج آنها نشان داد که تعهد یک ساختار چندبعدی است و شامل سه بعد میباشد که آنها را تعهد همانندسازی، تعهد پیوستگی و تعهد مبادلهای نامیدند.
نکتهای که این پرسشنامه را از دیگر پرسشنامهها متمایز میکند این است که این پرسشنامه بر اساس پاسخهای کارکنان سازمانهای دولتی طراحی شده و بنابراین برای سنجش تعهد سازمانی در سازمانهای دولتی است.آنها در طی پژوهشی در سال 1996 علاوه بر معرفی و بررسی این پرسشنامه، الگویی ارائه دادند که در برگیرندهی سه دسته متغیر زیر است.
- پیشایندهای تعهدسازمانی
- سه بعد یا پایهی تعهد سازمانی (تعهد همانندسازی، تعهد پیوستگی و تعهد مبادلهای)
- پیامدهای تعهد سازمانی
تعهد همانندسازی به معنای دنبال کردن اهداف و مأموریتهای سازمان است و کارکنان از دنبال کردن این اهداف و رسالتهای سازمان که به سمت خدمت به مشتریان است احساس افتخار میکنند و تعهدی است که بر مبنای عضویت در سازمان که توسط عموم مورد احترام و ارزش بوده و در کارکنان سازمان احساس غرور را برمیانگیزد، بنابراین تعهد همانندسازی شامل احساس کارکنان در رابطه با اهداف، رسالتها و دستاوردهای سازمان است .این پژوهشگران بعد از تعریف این بعد از تعهد سازمانی متغیرهای زیر را به عنوان پیشایند تعهد همانندسازی در نظر گرفتند: مشارکت کارکنان در تصمیم گیری، خدمت به عموم، چشمانداز شغلی، نفوذسیاسی، کیفیت سرپرستی، سابقه و تحصیلات. در همین راستا باید افزود کارکنان در همهی سطوح سازمان تمایل دارند در تصمیمهای مربوط به کار و نقش آنها در سازمان مشارکت داده شوند .
هنگامی که مدیریت سازمان مشارکتی بوده و به سخنان کارکنان گوش فرا داده شود، کارکنان احساس میکنند که در تصمیمگیری های سازمان مشارکت دارند و بنابراین تعهد همانندسازی آنان افزایش مییابد.شغلهایی که چشم اندازهای وسیعی داشته باشند فرصتهای بیشتری برای افراد فراهم میآورند تا از طریق آن رابطهی معنیداری برای نیل به اهداف سازمان فراهم شود .
در عین حال، هنگامی که افراد تصور میکنند تصمیمهای مدیریتی با ملاحظات سیاسی انجام میشود، مثلأ مدیران برای نیل به اهداف سیاسی و یا جلب حمایتهای سیاسی تصمیمگیری میکنند و یا به دلیل حمایتهای سیاسی تبعیض روا میدارند در آن صورت تعهد سازمانی کمتری خواهند داشت. برای بیشتر کارکنان، سرپرستی نماد سازمان میباشد. سرپرستهایی که در آنها دیدگاههای اخلاقی و نگرش اعتماد به کارکنان و مراقبت آنها وجود داشته باشد احساس تعهد را افزایش میدهند .
همچنین بیشتر پژوهشگران دریافتند که رابطهی مثبتی بین طول دورهی خدمت و تعهد وجود دارد . با این حال نتایج پژوهشها در این زمینه تا حدی متناقض بودهاند. به همین دلیل یک الگوی چند بعدی برای گنجانیدن این نتایج پیشنهاد شده است. تصمیم به باقی ماندن در یک سازمان نشان دهندهی پذیرش اهداف سازمان میباشد و بنابراین افرادی که زمان بیشتری در یک سازمان باقی ماندهاند، اهداف و مأموریتهای سازمان را بیشتر قبول دارند .
تعهد پیوستگی یکی دیگر از ابعاد تعهد سازمانی است که مبتنی بر روابط اجتماعی در گروه کاری است و بر اساس ادراکی از دلواپسی و متعلق بودن به گروه و جامعهی خاصی تعریف میشود. تعهد پیوستگی به وسیلهی این اعتقاد که دیگر اعضاء سازمان دلواپس و نگران دیگر افراد و او هستند، ایجاد شده و در این نوع تعهد اعضای یک سازمان خود را مانند یک گروه پیوسته و مانند یک خانواده میدانند.بالفور و وکسلر نفوذ سیاسی، کیفیت سرپرستی، تحصیلات، سابقه و جایگاه و موقعیت را پیشایند تعهد پیوستگی فرض کردهاند.
نفوذ سیاسی و کیفیت سرپرستی عوامل اساسی در ایجاد این تعهد به شمار میآیند، زیرا بر جو سازمانی و روابط بین اعضای سازمان تأثیر میگذارند. نفوذ سیاسی نشاندهندهی نگرش غیرمنصفانهای است که بر پایهی آن افرادی که به گرایش سیاسی خاصی نزدیکتر باشند، بیشتر موردلطف قرار میگیرند. این ایده سبب عدم پدیدآیی یک گروه پیوسته میشود (عریضی و گل پرور، زیر چاپ)
کیفیت سرپرستی نیز نقش مهمی در ایجاد یک محیط اجتماعی مورداعتماد و حمایتی دارد . این امر در افزایش تعهد مبتنی بر پیوستگی نقش مهمی دارد. از طرف دیگر افراد با سطوح بالای تحصیلات، دارای پیوستگی کمتری به سازمان میباشند زیرا توجه آنها بیشتر معطوف به مقولات حرفهای و کمتر معطوف به روابط اجتماعی در محیط کار میباشد. برعکس طول دورهی خدمت ممکن است سبب افزایش احساس پیوستگی گردد. مودی و همکاران ، نشان دادهاند افرادی که در سمتهای بالا در سازمان قرار دارند بیشتر توجه خویش را معطوف به مقولههای سازمانی و پیامدهای مربوط به آن میسازند و توجه آنها به سازمان به عنوان منبعی برای رضایت اجتماعی جلب نمیشود بنابراین تعهد مبتنی بر پیوستگی در آنها کمتر است.
آخرین بعد تعهد سازمانی، تعهد مبادلهای است که تبادل یک عنصر مهم از آن است و از دلبستگی شکل گرفته به وسیلهی پاداشهای مالی، فراتر میرود. در واقع در تعهد مبادلهای فرد به محاسبهی منافع و عایداتی نظیر حقوق، مزایا و ترفیعات که در صورت ترک سازمان آن را از دست میدهد میپردازد . سازمان میتواند این نوع از دلبستگی را با مشارکتدادن کارکنان در تصمیمگیری، اظهار نگرانی در مورد آنها و تشویق کارکنان افزایش دهد. همچنین اگر کارکنان اینگونه ادراک کنند که مدیر از آنها سوء استفاده میکند و حتی اگر آنها شغل خود را به خوبی انجام دهند بازهم با آنها برخورد خوبی صورت نمیگیرد و براساس اشتباهاتشان ارزیابی میشوند، تعهد مبادلهای در آنها کاهش مییابد. بالفور و وکسلر رضایت از پرداخت، کیفیت سرپرستی، پیشرفت، یادگیری فردی، نفوذ سیاسی، سابقه و تحصیلات را پیشایند تعهد مبادلهای در نظر گرفتهاند.
پرداخت مولفهی مهمی از تعهد مبادلهای است، زیرا بر طبق آن سازمان متعهد میگردد که در مقابل تلاش کارکنان در جهت سازمان به آنها به طور منصفانهای پاداش دهد. اگر کارکنان از پرداخت رضایت داشته باشند، آنها بیشتر احتمال دارد که بر طبق اهداف سازمان عمل کنند و بنابراین احساس پیوستگی آنها به سازمان افزایش مییابد .
برای بسیاری از کارکنان روابط مبادلهای (بیش از پاداشهای مالی) انتظاری است که آنها از شغل خویش دارند. به این ترتیب سرپرستانی که حمایت مناسب و تسهیلات کاری کمتری برای کارکنان فراهم میآورند تعهد مبادلهای را افزایش میدهند. از طریق طراحی شغل سازمانها میتوانند فرصتی برای کارکنان خود فراهم آورند تا آنها به یادگیری و ارتقاء خوددر مقابل فرصتی که سازمان برای رشد کارکنان فراهم میکند میتواند تعهد مبادلهای را افزایش دهد.
باید توجه داشت که مطالب ذکرشده، فرضیات اولیهی بالفور و وکسلر بوده و الگوی حاصل از دادهها تفاوتهایی را با الگوی اولیه نشان داد که در نمونهی آنها که شامل کارکنان دولتی بود، خصوصیات جمعیتشناختی در میزان تعهد اثری نداشته بلکه این متغیرها بر نتایج تعهد سازمانی اثر مستقیم نشان دادند؛ بنابراین برای ایجاد تعهدسازمانی، باید تمرکز را بر روی ویژگیهای سازمان قرار داد. برحسب نتایج و الگوی نهایی آنها مشارکت در تصمیمگیری، نفوذ سیاسی، کیفیت سرپرستی، فرصت پیشرفت بر روی هر سه بعد تعهدسازمانی دارای اثر معنیداری است. آنها تأکید کردند که مشارکت در تصمیمگیری مربوط به فرصتهای پیشرفت در زمان حال است و فرصت پیشرفت به فرصتهای آینده اشاره دارد. این متغیرها با اثر بر ابعاد تعهدسازمانی، اثری غیرمستقیم بر میل به ماندن و ترک خدمت دارد. هنگامی که افراد فکرکنند که فرصت محدودی برای پیشرفت در سازمان وجود دارد، تنها راه ممکن برای تغییر زندگی کاری را در ترک سازمان جستجو کرده و قصد ترک خدمت در آنها افزایش مییابد. نفوذ سیاسی اثر قابلتوجهی را در کاهش هر سه بعد نشان داد. سیاستهای موجود در رویههای مدیریت و تصمیمگیریهای فردی باعث میشود کارکنان احساس کنند که عدالت در سازمان به درستی اجرا نمیشود و امکان خدمت به عموم و رسیدن به اهداف کاهش یافتهاست.
در مورد متغیر کیفیت سرپرستی باید بیان کرد که نقش سرپرست، ایچاد یک محیط حمایتی و بهره ور است. هنگامی که کارکنان اعتقاد دارند سرپرستشان نگران آنهاست و به آنها اعتماد دارد، به احتمال بیشتری به سازمان متعهد شده و در نتیجهی آن میل به ماندن در سازمان در آنها افزایش مییابد. همچنین یافتههای آنها نشان داد که رفتارهای فرانقشی تحت تأثیر انگیزش درونی، جایگاه و موقعیت کارکنان، خدمت مستقیم به عموم و تعهد همانندسازی قرار دارد. یادگیری و رضایت از پرداخت نیز به عنوان پیشایندهای تعهدمبادلهای معرفی شدهاند. در مورد میل به ماندن، نتایج نشان دارد که هر سه بعد تعهدسازمانی، تحصیلات و جایگزینهای شغلی پیشایند میل به ماندن است.
نکتهی قابل توجه در یافتهها این است که تعهد مبادلهای به عنوان یک بعد مهم از تعهد سازمانی معرفی شده است که این مسئله با نقش بعد تعهد فرمانبرداری در مقیاس اریلی و چاتمن مغایرت دارد، زیرا در مقیاس آنها تعهد فرمانبرداری، مفهومی منفی بوده و با دیگر متغیرها رابطه ی منفی نشان داده است و در نهایت باید بیان کرد که میل به ماندن و سابقهی خدمت به عنوان پیشایند قصد ترک خدمت گزارش شدهاند.
الگوی مودی و همکاران: مودی و همکاران به طور کلی با دو رویکرد به تعهدسازمانی موافقند:
الف-دیدگاه نگرشی: این دیدگاه، تعهد را به عنوان امری عاطفی یا نگرشی میداند و معتقد است که همسویی تداوم کار افراد با تحقق اهداف سازمان، بخاطر هویتیابی آنها از طریق سازمان است. این دیدگاه، نوعأ با مقیاس پورتر، عملیاتی و قابل محاسبه شدهاست. منظور از تعهد نگرشی، داشتن تعهد به ارزشها و اهداف سازمان و سازگاری با آنهاست.
ب-دیدگاه رفتاری: این دیدگاه، رویکرد کاملأ متفاوتی به تعهدسازمانی دارد و تعهد را بیشتر امری رفتاری در نظر میگیرد تا نگرشی. بر طبق این دیدگاه که ناشی از نظرات بکر است، افراد به خاطر جلب منافعی چون برخورداری از مزایا و ارتقای شغلی به سازمان دلبسته میشوند نه به علت داشتن احساسات و عواطف نسبت به آن.
تمایز بین دیدگاههای نگرشی و رفتاری، در تحقیقاتی که در این زمینه انجام گرفته است، به خوبی مشهود است در دیدگاه نگرشی، تحقیقات به طور عمده در جهت شناسایی عوامل ایجاد کنندهی تعهد و نیز پیامدها و نتایج حاصل از آن، انجام میشود، حال آنکه در دیدگاه رفتاری، پژوهشها ابتدا در جهت شناسایی شرایط ایجادکنندهی رفتار و تکرار آن و نیز شناخت اثرات آن رفتار بر تغییر نگرش افراد متمرکز است . همچنین مودی و همکاران تمایز این دو دیدگاه را این گونه بیان کردند که دیدگاه نگرشی بر فرایندهایی که افراد برای تفکر دربارهی رابطهشان با سازمان با خود میآورند، تمرکز دارد در حالی که تعهد رفتاری به فرایندهایی که افراد را در یک سازمان حفظ میکند و اینکه چگونه با این مسئله برخورد میکنند، تمرکز دارد.
الگوی سه جزئی آلن و مایر
آلن و مایر در مطالعات خود به این نتیجه رسیدند که تعهد به عنوان یک حالت روانشناختی دارای سه بعد است و در سال 1990 نظر خود را با طراحی مقیاس سه بعدی آزمون کردند. آنها بر دو بعد قبلی یعنی تعهد عاطفی و مستمر، بعد دیگری به نام تعهد هنجاری اضافه کردند. بعد هنجاری تعهد سازمانی بر پایه مطالعات واینر در سال 1982 بود که ادعا کرد یکی از دلایل تعهد افراد به سازمان وجود نوعی الزام در آنهاست. آنها این سه نوع تعهد را در چندکلمه خلاصه کردند: افراد به سازمان علاقمند و وابسته میشوند و در سازمان میمانند زیرا آنها میخواهند (تعهدعاطفی)، آنها الزام دارند (تعهد هنجاری) و آنها نیاز دارند (تعهدمستمر).
تعهد عاطفی: نوعی علاقه و وابستگی به سازمان و پذیرش اهداف و ارزشهای سازمان است. افراد دارای تعهد عاطفی تلاش بیشتری در جهت اهداف سازمان انجام میدهند.
تعهدمستمر: تعهد مستمر ناشی از ادراک هزینه و زیان ناشی از ترک سازمان است. افراد دارای این نوع تعهد به دو دلیل سازمان را ترک نمیکنند: اول، هرچه افراد مدت بیشتری در یک سازمان کارکنند احساس میکنند که سرمایهگذاری آنها در سازمان افزایش یافته و در صورت ترک سازمان این سرمایهگذاری و مزایای جانبی ناشی از کار در سازمان از بین خواهد رفت. دوم، تصور عدم امکان انجام کار دیگر یا پیداکردن کار دیگر خارج از سازمان است.
تعهد هنجاری: این بعد از تعهد در حقیقت اعتقاد به مسئولیت فرد در قبال سازمان است. افراد در سازمان میمانند زیرا آن را نوعی التزام میدانند.
آلن و مایر معتقدند که نقطه اشتراک ابعاد سهگانه تعهد سازمانی پیوند بین فرد و سازمان و در نتیجه کاهش ترک سازمان است.
براساس الگوی سه جزئی، تعهد یک کارکن فقط برحسب یکی از سه جزء مشخص نمیشود، بلکه این متغیر نگرشی، از هر سه جزء نتیجه میشود. علاوه براین، این الگو مطرح میکند که این اجزاء، اثرات کنش و واکنشی بر رفتار کارکن دارند. اگرچه انتظار میرود که تعهدسازمانی، بر طبق اصول عوامل شخصی و عوامل تجربهی کاری، رشد کند، اما عوامل تجربهی کاری نقش مهمتری را ایفا میکنند. برخی متغیرهای شخصی (مانند سن، جایگاه مهار)، با تعهد سازمانی رابطهی معناداری دارند، اما این همان چیزی است که افراد در کار تجربه میکنند و به نظر میرسد اثر بیشتری روی تعهدسازمانی داشته باشد .
بازنگریهای کمی یا فراتحلیلی، چند تجربهی کاری را که به نظر مهم تر میرسند بیان میکند. با توجه به این بازنگریها تعهد عاطفی میان کارکنانی که احساس می کنند توسط سازمانش حمایت شدهاند و کسانی که عدالت رویهای، توزیعی و تعاملی را در محیط کار تجربه کردهاند، قوی تر است. همچنین، تعهد عاطفی در میان کارکنانی که ابهام نقش و تعارض نقش در کار را کمتر تجربه میکنند و رهبرانی دارند که سبکهای رویهای رهبری تبدیلی را اتخاذ میکنند، قویتر است. الگوی سه جزئی تعهدسازمانی مطرح میکند که تعهدهنجاری، بر طبق اصولی هم از تجربهی فرهنگی و هم تجربهی سازمانی رشد میکند که تجاربی برجسته از اجبار متقابل بین کارکنان و سازمان هستند.
این عقاید و باورها، نسبتأ ارزیابیهای تجربی کمتری را دریافت کردهاند. نتایج فراتحلیل نشان میدهد که برخی متغیرها (مانند حمایت سازمانی، ابهام نقش و عدالت) که به نظر میرسد بر تعهد عاطفی اثر بگذارند، به تعهد هنجاری مرتبط میشوند، اما روابط خیلی ضعیفتر هستند. همچنین، برخی شواهد و مدارک وجود دارد که نشان میدهد اثر تجارب کاری بر تعهد هنجاری، بستگی به ارزشهای فرهنگی کارکنان، همچون فردگرایی در مقابل جمعگرایی، دارد . همساز با الگوی سه جزئی، تعهد مستمر نسبت به دو جزء دیگر با دو گروه از متغیرها رابطهی قوی دارد: آگاهی از وجود فرصتهای شغلی دیگر و سرمایهگذاری های صورت گرفته. به خصوص، تعهد مستمر در میان کارکنانی که معتقدند سرمایهگذاری بیشتری را برای رشد، مهارتهایشان و کسب تحصیلات و آموزشهایشان و کسب تحصیلات و آموزشهایی که به آسانی قابل کاربرد برای سازمانهای دیگر نیست، کردهاند، در مقایسه با کارکنانی که به آسانی مهارتهای قابل تبدیل و قابل کاربردی دارند نیز، قویتر است، چون اگر این کارکنان سازمان را ترک کنند، هزینههای بیشتری متحمل میشوند .
فرآیند ایجاد تعهد سازمانی:
اریلی و چاتمن: اریلی و چاتمن در مطالعات خود، سه مرحله برای ایجاد تعهدسازمانی بیان نمودهاند:
- پذیرش: شخص در این مرحله تأثیر یا نفوذ دیگران را میپذیرد؛ چراکه میخواهد در برابر این پذیرش، منافعی مانند دریافت بیشتر را به دست آورد.
- تعیین هویت: در این مرحله: شخص، تاثیر و نفوذ را برای رسیدن به یک رابطهی مناسب و رضایت بخش میپذیرد. تعهد، به معنای تداوم و تمایل به برقراری ارتباط با سازمان است؛ زیرا این ارتباط جذاب است.
- درونی شدن: مرحلهی سوم و پایانی، درونی شدن است؛ در این مرحله، شخص ارزشهای سازمانی را مشوق درونی و سازگار با ارزشهای خویش میداند؛ به عبارتی دیگر، در این مرحله ارزشهای سازمان و فرد سازگار هستند.
مارتین و نیکولز
مارتین و نیکولز سه رکن ایجاد تعهد را به شرح زیر بیان نمودهاند:
- وجود احساس و تعلق خاطر نسبت به سازمان. برای ایجاد چنین تعلقی بایستی وضعیتی را برای کارمندان به وجود آورد که با نام و یاد سازمان احساس هویت کنند، باور کنند که برای امری مقدس و با ارزش کار می کنند؛ در نتیجه از رسالت سازمان، ارزشهایش و هنجارهایش حمایت کنند.
- وجود احساس برانگیختگی ذاتی در شغل. این احساس به وسیله متمرکز شدن بر عوامل برانگیزاننده ذاتی کار و کاربرد این اصول و به هنگام طراحی شغل، ایجاد میشود. همچنین کیفیت رهبری و تمایل مدیران و سرپرستان به شناخت و تشخیص اینکه آنان اگر توجه مداومی را به شیوه تفویض اختیار و مسئولیت به کارمندانشان داشته باشند، انگیزش و تعهد در سازمان افزایش مییابد.
- وجود اعتماد در مدیریت. وقتی که سازمان موفق است و سعی دارد این موفقیت را حفظ کند، اطمینان در مدیریت بیشتر ایجاد میگردد. این مدیریت است که میداند سازمان به کدام سو میرود و به مقصد موردنظر چگونه میرسد. آگاه ساختن هر فرد ذیربط از موفقیتهای سازمان ضروری است و در لحظات سخت و بحرانی این مدیریت است که روشی برای فائق آمدن بر مشکلات تعیین مینماید.
نتایج و پیامدهای تعهد سازمانی:
بخشهای مختلف تعهدسازمانی میتواند نتایج مطلوب و نامطلوبی را برای فرد و سازمان درپی داشته باشد. تحقیقات زیادی درباره تأثیر تعهدسازمانی بر عملکردشغلی، رفتارهای مبتنی بر تابعیت سازمانی، ترک خدمت کارکنان، غیبت و تأخیر کارکنان انجام شده است که نتایج آنها بیشتر مستقیم و ارتباط تعهد سازمانی با ترک خدمت، غیبت و تأخیر کارکنان معکوس است. تحقیق در زمینه پیامدهای تعهدسازمانی نشان میدهد که تعهد عاطفی مستحکمترین رابطه را با سلامت کارکنان دارد و تعهدهنجاری هم عامل پیشبینیکنندهای به شمار میآید. از طرف دیگر تحقیقات آلن و مایر و همکاران نشان میدهد که تعهد مستمر رابطه معکوس با شاخصهای سلامت روانی مانند استرس دارد.
این امر مایر و همکاران را به سمت این فرض رهنمون کرد که تعهد عاطفی مزایای روانی برای کارکنان به همراه دارد درحالی که تعهدمستمر در این زمینه هزینههایی را بر دوش آنان میگذارد؛ به عبارت دیگر داشتن احساس گیرافتادن» در درون سازمان برای کارکنان، هم استرسزاست و هم منبعی است برای تعارض درون خانوادههای آنان. در یک مطالعه موری و پورتر، پیامدهای مطلوب و نامطلوب ناشی از وجود تعهد سازمانی را در سه سطح (فرد، گروه و سازمان) تحلیل و مطرح کردهاند که در جدول مشاهده میشوند .
سطح تحلیل | نتایج و پیامدهای مطلوب تعهدسازمانی | نتایج و پیامدهای نامطلوب تعهدسازمانی |
فرد | -احساس تعلق و وابستگی -امنیت -تصور مثبت از خود -جلب توجه کردن برای سازمانهای دیگر | -کاهش پویایی و پیشرفت در مسیر شغلی -کاهش رشد و پیشرفت فرد -فشارهای خانوادگی -استرس و فشارهای روحی |
گروه | -ثبات عضویت -اثربخشی گروه -تجانس و همبستگی | -عدم ثبات -کاهش خلاقیت و اثربخشی گروه -تضاد درون گروهی |
سازمان | افزایش اثربخشی به واسطه: -تلاش فردی -کاهش ترک خدمت -کاهش غیبت -کاهش تأخیر -جذابیت برای افراد خارج از سازمان | کاهش اثربخشی به واسطه: -عدم تلاش و فعالیت کافی -افزایش ترک خدمت -افزایش غیبت -کاهش نوآوری و انعطاف پذیری |
عوامل مؤثر بر تعهدسازمانی:
دیدگاه استرون: استرون عوامل مؤثر بر تعهدسازمانی را موارد زیر میداند:
- هرچه فرد در شغل محوله، دارای سطوح بالاتری از مسئولیت، استقلال بوده و شغل موردعلاقه و غیر تکراری باشد، تعهدسازمانی بیشتری را ابراز میکند. در مقابل، فرصتهای ارتقای شغلی کمتر، تنش و ابهامات مربوط به شغل بیشتر، تمایل به نشان دادن سطح پایینتر تعهد را به وجود میآورد.
- هرچه امکان یافتن شغل بهتری برای فرد وجود داشته باشد، مطلوبیت چنین جایگزینهایی سبب پیدایش تعهد فردی کمتری میگردد.
- کارکنان مسنتر و نیز آنان که دارای سابقهی کاری هستند و آنهایی که از سطح بازده کاری خویش راضیاند، به گزارش سطوح بالاتر تعهد سازمانی نسبت به دیگران گرایش دارند.
- افرادی که از سرپرستان خود و عدالت ارزشیابی و بازده کاری خویش رضایت دارند و احساس میکنند که سازمان در زمینه مسائل رفاهی به آنان بیشتر توجه دارد، سطح تعهد بالاتری دارند.
- هرچه مشارکت کارکنان در تصمیمگیریها زیادتر باشد، تعهد سازمانی بیشتر میشود.
دیدگاه استیرز، پورتر و مودی
استیرز، پورتر و مودی تعدادی از عوامل مؤثر بر افزایش تعهد سازمانی را به صورت مدل زیر مطرح کردهاند:
- عوامل شخصی: اصلیترین عامل شخصی مقدار تعلق و پیوستگی بالقوهای است که کارمند در اولین روز کاری خود به سازمان پیدا میآورد.
- عوامل سازمانی: عوامل سازمانی چون حیطه شغل، بازخورد، استقلال و خودمختاری در کار، چالش کاری و اهمیت شغل، درگیری و مشارکت رفتاری را افزایش میدهد.
- عوامل غیر سازمانی: عامل غیر سازمانی مهم که تعهد را افزایش میدهد، قابلیت دستیابی به جایگزینهای شغلی بعد از انتخاب شغلی فرد میباشد.
مودی و همکاران
مودی و همکاران پیش شرطهای تعهدسازمانی را در چهار گروه دستهبندی کردهاند. پیش شرطهای تعهد عاطفی عبارتند از:
- ویژگیهای شخصی: اهمیت ویژگیهای فردی از آنجا ناشی میشود که بسیاری از ویژگیها، فزآینده یا کاهنده در تعهد دارند. این ویژگیها شامل: سن، سابقه خدمت، سطح آموزش و تخصص، جنسیت، وضعیت تأهل و عوامل شخصی دیگر است. سن و سابقه خدمت با تعهد ارتباط مستقیمی دارد. سطح آموزش با تعهدسازمانی رابطه معکوس دارد.
- ویژگیهای مرتبط با نقش: تحقیقات نشان میدهد که شغل تقویت شده و غنی، چالش شغلی را افزایش داده و منجر به افزایش تعهد میشود. همچنین یافتهها نشان میدهد که تعهد با تضاد نقش و ابهام نقش ارتباط معکوس دارد.
- ویژگیهای ساختاری: مطالعات در مورد سازمان، حیطه نظارت، تمرکز و پیوستگی شغلی نشان میدهد که ارتباط معناداری بین هیچ یک از این متغیرها با تعهدسازمانی وجود ندارد. در مطالعهای دیگر که توسط استیرز و همکارانش انجام گرفت، نتیجهگیری شد که اندازه سازمان و حیطه نظارت با تعهد غیرمرتبط بودند ولی رسمیت و پیوستگی شغلی و تمرکز با تعهد مرتبط بودند.
- تجربیات کاری: تجربیات کاری در طی زندگی کاری فرد در سازمان رخ میدهد و به عنوان یکی از نیروهای عمده در فرآیند اجتماعی شدن یا اثرپذیری کارمندان محسوب شده و بر میزان وابستگی روانی کارمندان به سازمان تأثیر گذارند. احساس کارمندان در مورد نگرشهای مثبت همکاران بر تعهد فرد موثر میباشند.
همچنین پیش شرطهای تعهد مستمر شامل:
- حجم و اندازه سرمایه گذاری و نیروی صرف شده در سازمان
- فقدان فرصتهای شغلی خارج از سازمان است.
و پیش شرطهای تعهدهنجاری نیز شامل:
- اثرپذیری (اجتماعی شدن) خانوادگی، فرهنگی و سازمانی
- سرمایه گذاری سازمان
- جبران خدمات متقابل میباشد
جان سورد نشان داد که ادراکات اعضا هیئت علمی از کیفیت زندگی کاریشان تأثیر مستقیمی بر روحیه آنها دارد و تعهد اعضا را نسبت به سازمان افزایش داده و میزان ترک خدمت را کاهش میدهد.همچنین تورانلو و همکاران در پژوهشی مبنی بر بررسی رابطه بین کیفیت زندگی کاری و تعهدسازمانی در بین کارکنان آموزش و پرورش یزد بیان نمود که بین این دو مؤلفه رابطه معناداری وجود دارد. بر همین اساس میتوان گفت در صورتی که سازمانها بتوانند سطح کیفیت زندگی کاری کارکنان را افزایش دهند و شرایطی در محیط کار فراهم کنند تا آنان احساس عدالت، مساوات، رشد و ارتقای فرصت برای بروز قابلیتهای خود را داشته باشند، آنگاه میتوان شاهد افزایش تعهدسازمانی و به دنبال آن رشد و پویایی سازمان بود.
منبع
سرباز نجف آبادی، مرضیه(1393)، رابطه تعارض کار خانواده و کیفیت زندگی کاری با تعهد سازمانی، پایان نامه کارشناسی ارشد، مشاوره شغلی،دانشگاه محقق اردبیلی
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید