ترسیم ساختار و نقشه علم

“اسمال” و “گارفیلد” اظهار می­دارند که شاید ” برادفورد”  از اولین کسانی باشد که به طور غیر مستقیم به ترسیم ساختار علم اشاره کرده است. ضمن اینکه نظر “پرایس” را در این باره که می­توان ساختار علم را ترسیم کرد؛ تایید می­کنند.  همچنین گارفیلد به عنوان يكي از پيشگامان حوزه­ي علم­سنجي، بعد از مشاهده­ي اولين برون دادهاي مكشوف از نمايه استنادي علوم به اين نتيجه رسيد كه اگر متون علمي را آينه­اي از فعاليت­هاي علمي بدانيم، يك نمایه­ي استنادي جامع و چند رشته­اي نيز مي­تواند ديدي سودمند در خصوص اين فعاليت­ها ارائه كند. اسمال نيز درباره ي نگرش خود به پايگاه وب آف ساينس مي­­نويسد: به زعم من پايگاه داده­اي مانند وب آو ساينس بیش از آن چيزي است كه جامعه شناس از طريق آن جامعه را مي­بيند. اين پايگاه، سيستم اجتماعي پيچيده­اي است كه مي توان با استفاده از آن دريافت كه اطلاعات چه نقشي در اكتشاف و خلاقيت دارد، چرا و كي يك دانشمند ارتباط برقرار می­کند و چگونه حوزه­هاي علمي رشد كرده و توسعه می­یابند.به عقیده نوروزی چاکلی مطالعات مربوط به ساختار متون علمی موجب پدید آمدن حوزه­های ترسیم نقشه شده است، چراکه با تحولات گسترده­تری که در نرم­افزارها به وجود آمد، امکانات بیشتری برای انجام مطالعات ساختار متون علمی فراهم شد؛ در بسیاری از این گونه مطالعات سعی شد ساختار متون علمی، مجله­های علمی، دانشمندان و بسیاری دیگر از مقوله­های تولید علم ترسیم و نقشه­هایی جامع در این خصوص عرضه شوند. از سوی دیگر برای اتخاذ تصمیمات بهتر ، جامع­تر و کارآمدتر در خصوص سیاستگذاری­های علمی تنها شناسایی ساختار رشته­ای و روابط موضوعی نمی­تواند سودمند باشد بلکه باید در کنار آن به ساختار فکری، ساختار اجتماعی و ساختار شناختی رشته­ها، حوزه­های علمی و تخصص­ها پی برد و از این طریق روابط موجود بین نقش آفرینان علمی را از ابعاد مختلف مورد بررسی و تحلیل قرار داد. همچنین از این طریق است که می­توان ساختار علم را در جهان علمی امروز که روز به روز بر پیچیدگی­های فکری ، شناختی و اجتماعی آن افزوده می­شود شناسایی کرد .نوروزی چاکلی  ترسیم ساختار شبکه­های همکاری­های علمی و تألیف مشترک را بخشی دیگر از مطالعاتی که می­داند که روی همکاری­های علمی تمرکز دارند؛ با توجه به این مورد بایستی توجه داشت که ساختار شبکه­های استنادی که ترسیم آن در کتاب­سنجی و علم­سنجی از سابقه­ی دیرینه­ای بهره­مند است با ساختار شبکه­های همکاری علمی تفاوت دارد؛ چرا که گره­های شبکه­های استنادی از مقاله ­ها تشکیل شده است نه از نویسندگان؛ همچنین پیوند میان آنها استنادهاست نه تألیف مشترک. در واقع تفاوت این شبکه­ها به تفاوت ماهیتی عمل استناد و همکاری­های علمی باز می­گردد.

تعریف و تبیین جایگاه نقشه علم : در تصویرسازی علمی، مرزهای مشترک حوزه­های خاص علمی و ارتباطات این مرزها باعث می­شود که کاربران بتوانند بر مبنای یک الگوی تصویری نوشته­ ها و ادبیات تحقیق علمی را مورد کاوش قرار دهند. هدف از تصویری­سازی حوزه ­های مختلف علوم، مشخص کردن مرزهای ارتباطات مختلف علمی به عنوان بازتابی از نوشته­ها و متون و تلاش­های علمی، و مسیرهای استنادی توسط مطالب منتشر شده توسط دانشمندان است نقشه­های علمی می­تواند به عنوان رویکردی برای مشخص کردن وضع موجود رشته علمی خاصی و مطالعات تطبیقی صورت گیرد. نقشه علمی عبارت است از تجزیه و تحلیل انتشارات یک حوزه علمی از زوایای متفاوت و ترسیم یک نگرش کلی از آن حوزه؛ بر پایه این نقشه و ترسیم سیر تغییر و تحولات ، حوزه ­هایی که بیشترین و کمترین نزدیکی را دارند از هم متمایز می­شوند و بدین ترتیب، هر کاربر، افزون بر ویژگی­ها و ارتباط بین زیر رده­های هر حوزه از علم می تواند تأثیرگذارترین افراد و مؤسسات تحقیقاتی را نیز در آن حوزه­ی خاص مشخص نماید . نقشه علمی بازنمون دو بعدی یا سه بعدی حوزه خاصی از علم است. بخشهای مختلف نقشه­های علمی را سرفصل­ها و موضوع­های آن حوزه از علم تشکیل می­دهند. در این نقشه­ها بخشهای مختلف با همدیگر در ارتباط هستند به گونه­ای که موضوع­های مختلف یک علم که به صورت مفهومی با یکدیگر ارتباط بیشتری دارند در نقشه نزدیکتر بهم هستند و موضوع­هایی که ارتباط کمتری دارند در نقشه از یکدیگر فاصله بیشتری دارند. به عبارت دیگر، نقشه علمی نوعی بازنمون دو بعدی از دسته بندی یا خوشه بندی نوشته های علمی است. مویا معتقد است که ترسیم اطلاعات در قالب نقشه­ های علمی یک نوع تفسیر است، به طوری که داده­ها و پدیده­های پیچیده واقعی به پیامهای قابل درک تبدیل می­شوند و این ترسیم باعث می­شود که پدیده­ها پیکره­ی نامرئی ساختار دانش برای ما قابل درک شود .نویز در تعریف نقشه های علمی اعتقاد دارد که نقشه کتابسنجی (علمی) ، نمایی است از حوزه­های علمی که با تجزیه و تحلیل کمی اطلاعات کتابشناختی تهیه می­شود. عناصر تشکیل دهنده نقشه­های علمی، حوزه­ های پژوهشی هستند؛ حوزه­هایی که دارای ارتباط مفهومی قوی­تری هستند در کنار همدیگر و حوزه­هایی که ارتباط ضعیفتری دارند در فاصله دورتری قرار می­گیرند. این نقشه­ها در جامعه کاربرد فراوان دارند. در جای دیگری نویز بیان می­کند که نقشه کتابشناختی بازنمون منحصر بفرد از یک رشته پژوهشی بدون چیدمان قبلی است . به زعم ریپ  نقشه علم را می­توان «مصورسازی ریخت شناسی روابط میان عناصر یا جنبه ­های علم» تعریف کرد. هدف نگاشت علمی نمایش جنبه­ های ساختاری و دینامیکی پژوهش علمی است. نقشه علم تعداد زیر حوزه­های هر زمینه علمی و میزان دانش موجود در هر زمینه و نیز ارتباط و تعامل زیر حوزه­های مختلف با همدیگر را نشان می­دهد .علاوه بر آن در رویکرد علم­سنجی تجزیه و تحلیل نقشه دانش یک حوزه، علاوه بر تکنیک­های ترسیم اطلاعات می­تواند شامل موضوع­های گوناگون مثل تجزیه و تحلیل شبکه، زبان­شناسی، استخراج مفاهیم و موضوعات، تحلیل استنادی و شاخص­های علم و فناوری آن حوزه باشد .در نهایت می­توان گفت که با کمک فنون مختلف کتابسنجی و علم سنجی، انتشارات یک حوزه از علم از زوایای متفاوت و با هدف کشف روابط پنهانی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته و سپس برای درک بهتر، نتایج حاصله از تجزیه و تحلیل به صورت چندبعدی در قالب نقشه­ های علمی ترسیم می­شوند.

شیفرین و بورنر برخی از مهم ترین کاربردهای نقشه ­های علم را برای نفع برندگان از علم و فناوری را در موارد زیر خلاصه کردند :

  • فراهم کردن اطلاعات لازم برای انجام پژوهش؛
  • نمایش نتایج پژوهش و چگونگی تاثیر پذیری و تاثیرگذاری آنها بر سایر حوزه­های علمی
  • فراهم کردن امکان درک و پیگیری بهتر سیر تحولهای جاری علم و فناوری، از قبیل رشد و ظهور حوزه های جدید
  • برجسته سازی نقش عوامل اقتصادی در تولید و اشاعه علم
  • شناسایی شبکه های علمی و اجتماعی و ترسیم نقشه روابط میان آنها
  • شناسایی تاثیر سرمایه گذاری بر پژوهش های حوزه­های مورد نظر، نظیر پژوهش­های کاربردی و راهبردی و مقایسه آنها با سایر حوزه های علوم.
  • این ­­نقشه­ها در صدد پاسخگویی به سوالات زیر می­باشند:
  • ساختار طبیعی واحدهای تشکیل دهنده علوم چگونه است؟
  • این واحدهای طبیعی چگونه به هم مرتبط می­شوند؟
  • چه نیروهایی ساختار واحدهای تشکیل دهنده علم و ارتباط بین آنها را تعیین می­کنند؟
  • ساختارهای علمی چگونه در طول زمان در مقیاس خرد و کلان تغییر می­کنند؟

در نقشه­ های علم حوزه­ های موضوعی که با هم ارتباط بیشتری دارند در فاصله نزدیکتر و حوزه­هایی که ارتباط کمتری دارند در فاصله بیشتر نمایش داده می­شوند. نقشه ­ها به روشهای مختلف در سطوح مختلف، در حوزه های زمانی و مکانی مختلف و بر اساس مستندات مختلف ترسیم می­شوند.

تاریخچه­ فعالیت­های ترسیم نقشه علم

به عقیده ثلوال ، اگرچه در سالهای اولی ه­ای که ایده کتاب­سنجی رابطه­­ای مطرح شد، به دلیل نبود امکانات و نرم افزارهای لازم، به ویژه در حوزه­ی مصورسازی علم، رشد روشهای تحلیل رابطه­ای کندتر صورت می­گرفت ولی باید توجه کرد که  حتی در همان سال­های اولیه نیز موسسه اطلاعات علمی، تلاشهایی را در زمینه مصورسازی علم صورت داده بود؛ در چنان شرایطی، تحلیل­های رابطه­ای اولیه با ترسیم ساده­ی ساختار علم، تصویرهایی جالب را در این خصوص ارائه می­کرد؛ از جمله­ ی این تصویرهای اولیه می­توان به نمودارهای شبکه­ای جریان استنادها به مجموعه­ای از مقاله­ های هسته اشاره کرد که در نوع خود جالب توجه محسوب می­شود.از بعد تاریخی، باید آن دسته از مطالعات علم­ سنجی را که به بررسی ساختار متون علمی می­پرداخت، سر منشا اصلی ظهور حوزه­ی مصورسازی حوزه­های دانش به شمار آورد ؛  در این میان پل اتله اولین مطالعات را در این باره شروع کرد. پل اتله در سال 1895 متوجه شد که رده­بندی دهدهی دیویی می­تواند به عنوان یک نقشه علمی از حوزه­ های گوناگون علم باشد. بدین جهت اتله، مطالعات خود را به روی رده بندی دهدهی دیویی، برای تبدیل به رده بندی ده­دهی جهانی آغاز کرد. در سال 1918 اتله اظهار داشت که رده بندی ده­دهی جهانی می­تواند به عنوان یک نقشه کلی از حوزه­های مختلف علوم به حساب آید . جان برنال، یکی اولین نقشه­ های علم جهان را ترسیم کرد. اسمال و گارفیلد اظهار می­دارند که شاید برادفورد یکی از اولین کسانی باشد که به طورغیر مستقیم به ترسیم ساختار علم اشاره کرده است .دویله در سال 1961 با تأکید بر نقش رایانه­ها در ترسیم نقشه­های علم، چگونگی ساخت و ترسیم این نوع نقشه­ ها را برای ایجاد تصویر بزرگی از حوزه­های جامع علمی پیشنهاد داد .در سال 1963، گارفیلد روش ترسیم نقشه ­های علم را بر اساس تحلیل استنادی تشریح کرد. بررسي سير تاريخي اين تحول نشان گر آن است كه به تدريج با ترسيم نقشه­ هاي علوم توسط پيشگاماني چون گارفيلد و پرايس، بر مباني نظري اين حوزه ي پژوهشي نوظهور نيز افزوده شده است.  مثلاً گارفيلد و اسمال  بعد از گسترش اطلس علوم در مؤسسه­ي اطلاعات علمي آمريكا، نقش ساختارهاي استنادي را در شناسايي جبه­ هاي در حال تغيير علم تشريح كردند. سپس گارفيلد با اظهار علاقه به اين حوزه­ها، مصورسازي را به عنوان حوزه­اي علمي معرفي كرد كه مي­توان از آن به عنوان ابزاري كارآمد در تحليل حوزه­اي بالاخص در حوزه هاي علمي چندرشته­اي و  با رشد سريع استفاده كرد .اما امروزه مطالعات مربوط به به مصورسزی حوزه­های دانش از پیشرفت­هایی چشمگیر بهره­مند شده­اند؛ چرا که با ظهور نرم­افزارهای قدرتمندی مانند سایتسپیس، اینفو ویز سایبر اینفراستراکچر ، بی­بِکسل و… کار مصور سازی برای متخصصین رشته سهل شده است که نتایج بسیار جالبی نیز در پی دارد .

انواع نقشه ­های علم : نوروزی چاکلی (1390) نقشه­های علم را به 4 دسته تقسیم می­کند:

نقشه­ های درختی یا خوشه­ای : نقشه­های درختی که در بسیاری از متون از آنها به نام نقشه­های خوشه­ای نیز یاد می­شود، از پر کاربرد­ترین نقشه­های علم محسوب می­شوند؛ در واقع بسیاری از نقشه­هایی که به منظور نشان دادن برجسته­ترین و پراستنادترین پژوهشگران، مقاله­ها، کتابها، مجله­ها، جدیدترین مقاله­ها، تأثیر گذارترین حوزه­های موضوعی، همکاران پژوهشی و مانند آنها ترسیم می­شوند جزء نقشه­های ساختار درختی یا خوشه­ای به شمار می­روند. استفاده از نقشه­های درختی و خوشه­بندی در مصورسازی خوشه­های نویسندگان در حوزه­های علمی بسیار رایج است. با وجود اینکه هدف اصلی از ترسیم این نوع نقشه­ها، معرفی جبهه­های پژوهشی هر حوزه به لحاظ موضوعی نیست، در واقع این نوع نقشه­ها در شناسایی پژوهشگران حاضر در عرصه­های پژوهشی مختلف و به ویژه در معرفی سر شاخه­ها و تأثیر گذارترین آنها کاربردهایی فراوان دارد.

نقشه­ های همبستگی علمی : علاوه بر نقشه­های درختی و خوشه­ای، باید به نقشه­هایی دیگر اشاره کرد که همبستگی میان بروندادهای پژوهشی، مانند مقاله­ها و بودجه­های پژوهشی را به نمایش می­گذارند؛ این نوع نقشه­ها امکان تحلیل بهتر این همبستگی را فراهم می­سازند و به منظور ارزیابی مؤثرتر پژوهش استفاده می­شوند . این نوع نقشه­ها برای تحلیل شبکه­های همکاری علمی بسیار کاربرد دارند. به طور معمول در هر یک از نقشه­های همبستگی که به تحلیل و مصورسازی همکاری­ها می­پردازد، مقوله­های مورد نظر از رویکردها و ابعادی گوناگون مورد توجه قرار می­گیرند؛ برای نمونه، در برخی از این نقشه­ها، بر نمایش روابط هم­نویسندگی تأکید می­شود؛ اما در بعضی دیگر از نقشه­ها، به هم­آیندی هم وقوعی،  هم­واژگانی، همبستگی میان حوزه­های موضوعی یا مواردی دیگر از این قبیل توجه می­شود.

نقشه­ های تشبیه جغرافیایی : برخی از روش­های مصورسازی مورد استفاده در ترسیم نقشه­های علم، از همان اصول رایج در نقشه نگاری و تشبیه­های جغرافیایی استفاده می­کنند. برای ارائه نمونه­ای از این دست نقشه­ها می­توان به کارهای آلن مک ایکرن ، مارک گهگن و ویلیام پایک اشاره کرد. آنها برای اینکه تک­تک پژوهشگران را قادر سازند تا از مصورسازی در مقام ابزاری برای توصیف فرایندهای تولید دانش استفاده کنند و پیوندهای میان گروه­های مختلف همکاران را به نمایش در­آورند، فنون رایج در مصورسازی جغرافیایی را با مفاهیم طراحی نقشه­های علم و به شبیه سازی آنهادر محیط نقشه­های جغرافیایی پرداختند.

نقشه­ های شبکه­ای : نقشه­های شبکه­ای نوعی دیگر از نقشه­های علم هستند که امکان نمایش روابط پیچیده­ی میان عوامل تولید را برای متخصصان علم­سنجی فراهم می­سازند. از آنجایی که میان بسیاری از عوامل دخیل در تولید علم، از جمله نویسندگان، مجله­ها، سازمان­ها، کشورها و موضوعها روابط عمیق و مستحکمی برقرار است، کشف این روابط در علم­سنجی از اهمیت خاصی برخوردار است . از این رو برای ایجاد امکان درک بهتر این روابط از نقشه­های شبکه­ای استفاده می­شود. در نقشه­های شبکه­ای، روابط پیچیده­تر به آسانی قابل درک است . در این نقشه­های علم، از گراف ها برای نمایش اطلاعات شبکه­ی مورد نظر استفاده می­شود. در این نوع نقشه­ها هر گرهی با رنگ و اندازه مشخص، مفهومی مشخص دارد.

فرایند ترسیم نقشه­ های علم

بورنر و چن و فرایند ترسیم نقشه های علم را در 6 مرحله وصف می­کنند :

  • استخراج داده
  • تعریف واحدهای تحلیل
  • انتخاب شاخص
  • محاسبه شباهت­های بین واحد­ها
  • اولویت بندی
  • استفاده از نتیجه برای تحلیل و تفسیسر داده­ها.

متخصصان علم­سنجی بر این باورند که ترسیم ساختار علم ، از طریق گروه­بندی خوشه­ای میسر است و می­توان از طریق ساختار علم، روابط داخلی بین قسمت­های مختلف علم را به روشنی نشان داد. از طریق مطالعات علم­سنجی افزون بر مطالعه تاریخ علم، می­توان نقشه موضوعی علوم را نیز ترسیم کرد و مؤثرترین دانشمندان، مجلات، و مقالات را شناسایی و نقش آنها را در توسعه علوم تبیین کرد . فرایند معمول در تحلیل نگاشت علمی شامل گام­های مختلف است که از دیدگاه کوبو و همکارانعبارتند از: 1)بازیابی داده، 2) پیش­پردازش، 3) استخراج داده، 4) نرمال­سازی، 5) نگاشت، 6) تحلیل،  7) مصورسازی. 8) نتیجه گیری.

منابع کتابشناختی مختلفی برای مثال مانند آی اس آی (پایگاه علوم) یا اسکوپوس وجود دارد که از آنها می­توان داده­ها را بازیابی نمود. علاوه بر این، تحلیل نگاشت علمی می­تواند با استفاده از داده­های تجاری و پروانه ثبت اختراع انجام شود. مرحله پیش پردازش از مهم­ترین گام­هاست. مرغوبیت نتایج به کیفیت داده بستگی دارد. چندین روش ، به عنوان مثال، تشخیش عناصر تکراری و کلمات غلط می­تواند در این مرحله به کار گرفته شود. داده بازیابی شده از منابع داده به صورت معمول دارای خطا است، برای مثال املای اشتباه در نام نویسنده، در عنوان مجله، یا در فهرست منابع. برخی اوقات، اطلاعات اضافی باید به داده­ی اصلی اضافه شود، برای مثال اگر آدرس نویسنده کامل نباشد یا اشتباه باشد. به همین دلیل نگاشت علمی نمی­تواند به صورت مستقیم با داده­های بازیابی شده از منابع کتابشناختی انجام شود، به این معنی که مرحله­ی پیش پردازش بر داده­های بازیابی شده ضروری است. در حقیقت مرحله­ی پیش پردازش یکی از مهمترین مراحل برای ایجاد کیفیت واحدهای تحلیلی (به صورت عمده نویسندگان و کلمات) و در نتیجه به دست آوردن نتایج بهتر در تحلیل نگاشت علمی است. فرایندهای پیش پردازش مختلفی را می­توان برای آماده سازی داده به اجرا در آورد تا عملکرد خوبی در تحلیل نگاشت علمی بدست آورد: مشخص کردن اقلام تکراری و املای غلط. برخی اوقات، اقلامی در داده­ها وجوددارد که شی یا مفهوم یکسانی را ارائه می­کنند اما با املای متفاوت، برای مثال نام نویسنده می­تواند به صورت­های مختلف نوشته شود ولی هر کدام نویسنده یکسانی را نشان می­دهد. در مواردی دیگر، مفهوم مشابهی را بیان می­کند. با تشخیص موارد تکراری و املای غلط این نقصان­ها برطرف می­شود.فرایند برش زمانی برای بخش­بندی داده­ها در دوره­های زمانی مختلف، یا برش زمانی برای تحلیل تکامل حوزه­­ی پژوهشی تحت بررسی مفید است. تقلیل داده با هدف انتخاب مهمترین داده­ها. به صورت طبیعی دارای مقدار زیادی داده هستیم. با چنین داده­های کمی، رسیدن به نتایج خوب و روشن در تحلیل نگاشت علمی می­تواند دشوار باشد. به همین دلیل معمول است با استفاده از بخشی از داده­ها تحلیل صورت گیرد. به عنوان مثال این بخش می­تواند، بیشترین مقالات ارجاع داده شده، پرتولیدترین نویسندگان و مجلاتی با بهترین عملکرد باشد.

روش­های مختلفی برای استخراج شبکه­ها با استفاده از واحدهای گزینشی تحلیل (نویسندگان، مدارک، مجلات و اصطلاحات) ایجاد شده است. تحلیل همایندی کلمات از مهمترین کلمات یا کلمات کلیدی مدارک برای مطالعه ساختار مفهومی حوزه تحقیقاتی استفاده می­کند. هم تألیفی مؤلفان و وابستگی سازمانی آنان را برای مطالعه ساختار اجتماعی و شبکه­های همکاری آنها تحلیل می­کند. در پایان منابع استناد شده به تحلیل پایگاه  معرفتی آن حوزه پژوهشی یا مدارکی که مراجع یکسانی را مورد استناد قرار داد­ه­اند، تحلیل می­کند. پیش پردازش شبکه­ها برای انتخاب مهمترین گره­های شبکه­ی روابط میان واحدهای تحلیلی بر طبق ارزیابی­های مختلف حذف گره­­های ایزوله شده، حذف پیوندهای کمتر مهم بین گره­ها و غیره می­تواند مورد استفاده قرار گیرد.روش­های تحلیل در نگاشت علمی این امکان را می­دهد تا دانش مفیدی از داده استخراج نماییم. تحلیل شبکه این امکان را می­دهد تا تحلیل آماری بر روی نقشه­های تولید شده انجام داده و مقیاس­های کل شبکه یا مقیاس­های رابطه یا هم­پوشانی خوشه­های مختلف را نشان دهیم. به علاوه، فنون مصورسازی برای نمایش نقشه علم و تحلیل­های مختلف مورد استفاده قرار می­گیرند. معمول­ترین واحدهای تحلیل در نگاشت علمی مجلات، مدارک، منابع استناد شده، نویسندگان (وابستگی سازمانی نویسندگان نیز می­تواند مورد استفاده قرار گیرد)، و اصطلاحات و کلمات توصیفی هستند. کلمات می توانند از عنوان، چکیده، متن مدرک، یا ترکیبی از اینها انتخاب شوند. به علاوه می­توانیم کلمات کلیدی اصلی از مدارک (کلمات کلیدی نویسنده) یا اصطلاحات نمایه­ای فراهم شده از منابع کتابشناختی را انتخاب نماییم. چندین رابطه می­توان میان واحدهای تحلیل ایجاد نمود. معمولاً، واحدهای تحلیل به عنوان داده­های هم­رخدادی از طریق فرایند نگاشت علمی مورد استفاده قرار می­گیرند، به این معنی که، تشابه میان واحدهای تحلیل معمولاً تعداد دفعاتی که دو واحد با یکدیگر در مدارک ظاهر می­شوند مورد ارزیابی قرار می­گیرند. به علاوه، پیوند مستقیم برای بدست آوردن روابط میان واحدها نیز می­تواند مورد استفاده قرار گیرد. روابط میان واحدها می­تواند به صورت گراف یا شبکه نمایش داده شود، که در آن واحدها به صورت گره و روابط در میان آنها پیوند بین دو گره را نمایش می­دهد و با استفاده از روابط میان واحدهای تحلیل شبکه کتابسنجی مختلفی می­توان ساخت. جنب ه­های مختلفی از رشته­ی علمی می­تواند بسته به واحد تحلیل مورد تحلیل قرار گیرد، برای مثال با استفاده از نویسندگان (تحلیل هم نویسندگی یا هم تألیفی)، ساختار اجتماعی رشته­ی علمی می­تواند مورد تحلیل قرار گیرد. همچنین با استفاده از وابستگی سازمانی نویسندگان، موسسه همکار، دانشگاه همکار، یا کشور همکار، بعد بین المللی رشته­ی تحقیقی مورد مطالعه قرار می­گیرد.

منبع

سکوتی بخشایش ، اکرم (1392) ، نقشه علم دانشگاه تبریز با بررسی تولیدات علمی ،پایان نامه کارشناسی ارشد ، علم اطلاعات و دانش‌شناسی ، دانشگاه شاهد.

از فروشگاه بوبوک دیدن فرمایید

 

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0