تجارب فراشناختي
تجربيات فراشناختي شامل ارزيابي در مورد معني رويدادهاي خاص ذهني براي مثال : افکار احساسات فراشناختي و قضاوت در مورد وضعيت شناخت مي باشد. ارزيابيها و قضاوتهاي فراشناختي را مي توان به عنوان تفسيرها و برچسب زني آگاهانه در مورد تجربيات شناختي تعريف کرد. آنها تظاهرات جاري و فعلي در مورد استفاده از دانش فراشناختي براي ارزيابي شناخت مي باشند. تجربيات فراشناختي را مي توان از چند طريق به اختلال هيجاني مربوط ساخت. اولاً انواع اختلالات با ارزيابيها و قضاوتهاي منفي فراشناختي مرتبط هستند. نيلسون، کروگنسکي و تست دو نوع اطلاعات را شناسايي مي کنند که اساس و زمينه اي براي قضاوتهاي فراشناختي فراهم مي کنند: احساسات يا برداشتهاي لحظه اي و توجيهات عام يا ضمني که پايدار هستند.
شوراز و کلر،بيان مي کنند که مردم احساسات را به عنوان اطلاعاتي براي ارزيابيها و قضاوتها استفاده مي کنند. ولز و متيوز،اين مفهوم را استفاده کردند که احساس در اختلال روانشناختي، اطلاعات فراشناختي را فراهم مي کنند. بويژه در يک سطح تلويحي، هيجان ممکن است در انتخاب برنامه ها براي پردازش سو گيري ايجاد کند. بطور واضح تر، بيماران دچار اختلالات هيجاني تمايل به استفاده از اطلاعات مبني بر احساس به عنوان راهنمايي براي ارزيابي تهديد و تنظيم اجراي راهبردهاي کنار آمدن دارند.
راهبردهاي کنترل فراشناختي
راهبردهاي کنترلي فراشناختي پاسخهايي هستند که افراد در کنترل فعاليتهاي سيستم شناختي خود انجام مي دهند. اين راهبردها ممکن است راهبردهاي تفکر را تشديد يا سرکوب کنند و ممکن است به سمت افزايش فرايندهاي بازبيني جهت دهند. راهبردهاي کنترلي اغلب شامل تلاشهايي براي کنترل جريان هشياري مي باشند. در اختلالات اضطرابي، جايي که رويدادهاي ذهني اغلب به عنوان نشانه شکست ذهني تعبير مي شود براي مثال : اختلال حواس، اضطراب منتشر، افراد ممکن است جهت سرکوبي افکار ويژه يا تلاش براي فکر کردن به شيوه هاي خاصي که از فاجعه جلوگيري مي کنند، تلاش نمايند. براي مثال يک بيماري که مبتلا به افکار وسواسي است با تصاوير مزاحم شيطاني آزرده مي شود. باورهاي فراشناختي او طوري است که باور مي کند اين تصاوير خطرناک هستند و مي توانند به فراخواني مصيبت و فاجعه منجر شوند.
به منظور مراقبت از خود و خانواده خود به هنگام دعا خواندن سخت تلاش مي کنند تا ذهن خود را کنترل کنند. در اينجا نمونه اي از يک راهبرد خاص کنار آمدن فرايند کنترل شناختي و بازبيني شديد را داريم. هرگونه نقص در اين راهبرد با احساس اجبار براي برگشتن به آغاز دعاهاي خود و تکرار آن فرايند تا زماني که آنها کاملاً بي عيب و نقص باشد، مرتبط است. اين راهبرد مي تواند تهديد را برطرف کند و اضطراب را کاهش دهد، بويژه زماني که هدف شخصي برآورده شود. اما تقاضاهاي اين راهبرد و ماهيت هدف طوري است که دستيابي به آنها بدون تلاشهاي مکرر و ادامه دار مشکل است. ولز و ميتوز،اختلال هيجاني را به يک راهبرد کنترل کننده تهديد مربوط ساختند که بوسيله دقت پايدار به منابع دروني و بيروني تهديد مشخص مي شود. با توجه به راهبردهايي که هدف آنها اصلاح پردازش در اختلال هيجاني است، افراد انواع راهبردهايي را در دست دارند که براي کنترل افکار ناخواسته يا پريشان کننده قابل استفاده است.
هيجان، بازبيني و کنترل فراشناختي
هيجانات بيانگر داده هاي دروني هستند که بر انگيزشها و رفتار تأثير مي گذارند. در واقع هيجان ممکن است بدوي تر از شناخت باشد و داده هاي تجربي اشاره مي کنند که هيجان بوسيله ساختارهاي زير قشري مغز کنترل مي شود. شواهد حاکي است که هيجانات مي توانند بر انواع فرايندهاي شناختي تأثير بگذارند که شامل سوگيري توجه، سوگيري حافظه، قضاوتها و تصميم گيريها مي باشند.
چندين رويکرد نظري بر اثرات هيجان روي شناخت و پردازش اطلاعات تأکيد دارند. يک تصور عمومي اين است که هيجان با عملکرد منقطع مرتبط است. سيمون، استدلال مي کند که انطباق مستلزم بازبيني براي محرکهاي مهم و جايگزيني فعلي با اهداف جديد بعد از ممانعت مي باشد. در اينجا هيجان به عنوان بخشي از فرايند ممانعت توليد مي شود. با يک شيوه مشابه، اوتلي و جانسون ـ لايد، بيان مي کنند که هيجانات بوسيله تغييرات در موفقيت يا شکست ادراک شده در مورد عمل برنامه ريزي شده، توليد مي شوند. پس از اينکه هيجانات توليد شدند آنها به عنوان يک شيوه ابتدايي اما سريع، براي منحرف کردن برنامه فعلي که قرار است به اجرا در آيد، عمل مي کنند. براي مثال اضطراب بوسيله تهديد به هدف خود، نگهداري حفظ و توليد مي شود و برنامه هايي را به فعاليت در مي آورد که با توجه هشيار به محيط و يا فرار مرتبط است.
ساير رويکرد ها در مورد هيجان احتمالي بر چنين پاسخهايي تأکيد کرده اند. در مدل شبکه باوئر،هيجانات بوسيله گره ها يا واحدهاي معقول نمايان مي شوند. گره هاي هيجاني ممکن است يا بوسيله درون دادهاي خارجي يا از طريق فعال سازي گره هاي شبکه که با هيجان مرتبط است به فعاليت در آيند، نظير گره هايي که حافظه يک رويداد ناخوشايند را بيان مي کند. پس از اينکه اين گره هاي هيجاني به فعاليت در آمدند آنها بر مسير پردازش آتي اين گره ها از طريق گسترش اين فعاليت تأثير مي گذارند. تأثير کلي اين است که حالات هيجاني پردازشي را آماده مي کند که با هيجان همخواني داشته باشد. اثرات خلق بر شناخت نظير ياد آوري وابسته به خلق بوسيله مدل شبکه توجيه شده اند. زماني که ياد آوري در همان حالت هيجاني صورت مي گيرد، گره هيجاني، مطالب يادآوري شده را به طور نسبي فعال يا آماده مي کند و بدين ترتيب باعث مي شود که آن مطلب بيشتر يا کمتر قابل دسترسي باشد.
اخيراً باوئر،بيان کرده است که هيجانات نه تنها مفاهيم مجزاي معني دار، بلکه اعمال مبتني بر قوانيني را به فعاليت در مي آورند که در موقعيتهاي مشابه قبلي مفيد واقع شده اند. ويليامز و همکاران، بين سوگيريهاي شناختي مرتبط با اضطراب و افسردگي صفت ـ حالت را متمايز کرده اند و محل آنها را در مراحل مختلف پردازش در يک مدل دقت و حافظه تعيين نموده اند. در اينجا اثرات قبل از دقت مطرح مي شود و اضطراب صفت ميزان تحليلي را که به محرک نسبت داده مي شود، افزايش مي دهد. در حالي که اضطراب صفت و اضطراب باليني تخصيص امکانات بعدي را تحت تأثير قرار مي دهد. افسردگي، پردازش را فقط بعد از شناسايي محرک ، زماني که محرک مورد توجه قرار گرفته اند به طور مفصل پردازش شده، تحت تأثير قرار مي دهد. افسردگي حالت ارزيابيهاي منفي محرکات را تحت تأثير قرار مي دهد، در حاليکه افسردگي صفت يا باليني تفصيل مطالب منفي را تسهيل مي کند. يک ويژگي اين رويکردهاي نظري اين مفهوم است که هيجانها مي توانند بر کارکرد کنترلي و بازبيني فراشناختي تأثير بگذارند.
منبع
افتخاری،فرزانه(1392)، اثر درمان فراشناختي در افزايش عزت نفس و کاهش پرخاشگري نوجوانان بزه کار،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی بالینی،دانشگاه آزاداسلامی
از فروشکاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید