تاثیرآموزش براعتمادبه نفس
مفاهيم اوليهاي كه در روان شناسي مورد بررسي قرار گرفته، غريزه جنسي، انگيزه جنسي، ميل جنسي و رفتار جنسي است كه توجه بسياراز روان شناسان را بخود جلب كرده است. مكتب تحليل رواني فرويد، از جمله مكاتب عمده و مهمي است كه به اين موضوع پرداخته و بسياراز مشكلات بشر را ناشي از عدم ارضاي ميل جنسي دانسته است. براساس نظريه فرويد،انگيزش جنسي يكي از نيازهاي مهم زندگي به شمار رفته و بخش عمدهاي از انرژي حيات را به خود اختصاص داده است.
دوستي،عشق ومحبت ازانگيزه زندگي نشأت ميگيردودرديدگاههاي مختلف روان شناسي تفاسير متفاوتي در مورد عشق و محبت، رفتار جنسي و چگونگي ارضاي آن مطرح شده است. نظامهاي متفاوت روانشناسي به تبع اصول و سازههاي بنيادي خود، ميل جنسي را به شيوههاي خاص خود و در بعضي موارد در تضاد با نظامهاي ديگر تبيين كردهاند. گرچه نخستين بررسيها در زمينه مسائل جنسي به سالها پيش از فرويد برميگردد، ولي اين حوزه با معرفي نظام روان تحليل گري توسط فرويد و تأكيد اين نظام بر جنسيت به عنوان يكي از پايههاي بنيادي شخصيت متحول شده است.
ديگر جنسيت نه به عنوان يك كشاننده يا سائق بلكه به عنوان يك دامنه يا گستره مورد نظر است كه تحقيقات دانشمندان زيادي را در رشتههاي گوناگون به سوي خود معطوف كرده است. امروزه به طور قطع ميتوان گفت كه ميل جنسي به وراي مرزهاي روانشناسي كشانده شده و به يك گفتمان تبديل شده است. كه لزوم بررسي همه جانبه آن اجتناب ناپذيراست.اکنون نظريههاي رفتاري جنسي و جنسيت از منظر دانشمندان پيشگام وبحث و بررسي پژوهشهاي انجام گرفته در حيطه دانش و نگرش و اعتماد به نفس جنسي پرداخته ميشود.
سير تحول علمي و تاريخچه نگرش نسبت به تمايلات و رفتارهاي جنسي انسان
در طول تاريخ، انسان، حداقل، به منظور بقاء نسل، ملزم و نيازمند به نزديكي و آميزش جنسي بوده است. در اعصار گذشته، بشر به جاي آن كه اطلاعات در مورد احساسات، تمايلات و رفتارهاي جنسي خود را از علم و دانش به دست آورد، تنها از تخيل، خرافه، ادبيات و نصايح مذهبي تحريف شده الهي وغير الهي بهره ميگرفت .درآن دوره بسياري از ارتباطات جنسي فاقد عشق، احترام، آرامش و امنيت بودند زيرا در واقع ازدواج، ارتباط واقعهاي غير رمانتيك بود كه با هدف مبادله اموال و سهيم شدن در املاك و زمين يكديگر و اتصال دو گروه يا قبيله صورت ميگرفت و جذابيت و ميل جنسي صرف به عنوان يك انگيزه براي ازدواج در بين مردم باستان از اهميت كمي برخوردار بود.
در قرن پانزدهم ميلادي، مسيحيان عقيده داشتند كه احتلام ؛انزال در خواب، خوابي شيطاني و ناشي از آميزش با ارواح است. نگرش يهوديان به رفتار و تمايلات جنسي انسان، از باب توليد مثل، بقاء نسل و تقسيم ارث بوده است. دين يهود، توصيه اكيد به ازدواج پسران در سن 13 تا 18 سالگي و دختران درسن 12 سالگي نموده است و براي زنان- خارج از شمول و محدوده ازدواج؛هيچ گونه دارائي و پشتوانه مالي قائل نگشته است و اصولاً اعمال جنسي زنان را گناه آلود و ناپاك معرفي كرده، در همان حال با ديدگاههاي متناقض و نگرشي متضاد، زنان را به سبب امكان پذير نمودن مشروع و پسنديده تمايلات جنسي، قابل لطف و ترحم فرض نموده است .
درآيين مسيحيت نيز نسبت به زن، نگرشي متناقض و ديدگاهي متعارض وجود دارد.در عين حال كه زنان را به رهبانيت و تارك دنيا گشتن، دعوت و تشويق نموده، آنها را دلفريب و جذاب دانسته كه با مردان، روابط جنسي ،نا مشروع پيدا ميكنند، در همان حال به مردان سفارش ميكنند كه شهوت جنسي خود را سركوب نمايند و به كليسا روي آورند. بديهي است، ترغيب به پرهيز و دوري از اين نياز فطري و غريزه عيني- حتي در چهارچوب امر مقدس و الهي چون ازدواج- خود، سبب پديد آمدن و تشديد تعارضات و عقدههاي روحي رواني شده، با بوجود آوردن اختلالات وانحرافات بسيارجنسي- رواني،انسان رااز ارتقاء به درجات بالاي سلامت رواني باز ميدارد.
با ظهور اسلام، ديدگاه مبتني بر وحي آسماني، نسبت به تمايلات جنسي انسان به طور كلي دگرگون شد. در نظام خانواده و چهارچوب ازدواج، ارضاء غريزه فطري و الهي جنسي، نه تنها مجاز، بلكه مستحب و گاه، واجب شمرده شده و به زن و مرد هر دو، اجازه و امكان تمتع و تفرح از اين غريزه فطري و الهي و ارضاء اين نياز عيني و واقعي- به دو شكل ازدواج دائم و موقت- داده شده است، كه به بهترين نحو، انسان را از تعارضات اساسي و عقدههاي پايدار زمينه ساز بيماريها و اختلالات رواني، ايمن و مصون نگاه داشته، سلامت فرد و جامعه را تضمين مينمايد.
بطور كلي رفتار جنسي از ديدگاه علوم مختلف نظير پزشكي، زيست شناسي، روان شناسي، مردم شناسي و جامعه شناسي مورد بررسي قرار گرفته است. روان شناسان و روان پزشكان فعاليت خود را در جهت مطالعه علمي مسائل جنسي از اواخر 1880 شروع كردند. در همان زمان مطالعه علمي رفتار جنسي نيز آغاز شد. اولين اثري كه در اين زمينه به چاپ رسيد، كتاب؛آسيبهاي رواني جنسي تأليف ريچادر فن كرافت- ابينگ ؛ بود. پس از او ميتوان به هاولاك اليس و زيگموند فرويد، اشاره كرد كه نتايج بررسيهاي خود را در مورد رفتار جنسي در اوايل سده بيستم منتشر كردند.
اليس،يك پزشك انگليسي، روان شناس و نويسنده بود كه نتايج بررسيهاي خود را در كتاب روان شناسي رفتار جنسي در 7 جلد ميان سالهاي 1897 و 1928 منتشر كرد. پس از او، فرويد در سال 1905 كتاب خود را تحت عنوان سه رساله درباره تمايل جنسي انتشار داد.اودراين كتاب به مطالعه رشد رواني- جنسي انسان از كودكي تا بلوغ پرداخت و همچنين انحرافها و اختلالهاي جنسي را مورد بررسي قرار داد. با رشد و پيشرفت علوم رفتاري، سرانجام اسكوفيلد،فهرست 33 تحقيق انجام شده رادرخلال پنجاه سال گذشته منتشر كرد.
كينزي،رفتاري جنسي را به عنوان رفتاري كه به اوج لذت جنسي منجر ميشود ميداند، ليكن چنين تعريفي نيز كامل و خالي از نقص نميباشد.هايد،دركتاب ادارك تمايلات جنسي بشررفتارجنسي راچنين تعريف مينمايد:رفتاري كه برانگيختگي جنسي ايجاد نموده،احتمال رسيدن به اوج لذت جنسي راافزايش ميدهد.
درعصرويكتورياي انگلستان،زني به نام موشر ، بررسي خود را درباره ميل جنسي زنان آغاز كرد.بعد از موشر، مگنوس هيرس فيلد،به مطالعه علمي رفتار جنسي بشر پرداخت. هيرس فيلد آلماني است كه نتايج بسياري از تحقيقات وي توسط نازيها از بين رفت.وي اولين موسسه بررسي رفتار جنسي را بنياد نهاد و آن را در سطح وسيعي گسترش داد.او همچنين اولين مجله بررسي رفتارهاي جنسي را منتشر نمود و در جهت مشاوره خانوادگي وراهنمايي درمشكلات جنسي،بياري بيماران پرداخت .
منبع
رحیمی،الهام(1388)،تأثير آموزش شناختي رفتاري بر دانش، نگرش و اعتماد به نفس ،پایان نامه کارشناسی ارشد،راهنمایی ومشاوره،دانشگاه آزاداسلامی
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید