تئوری هدف گذاری انگیزش
يكي ديگر از تئوريهاي انگيزش كه در برخي از كتابها (از جمله كتاب لاتهم، كريتنر و كينيكي، كتاب فخيمي، كتاب شرمرهورن و همكاران، و كتاب افجه) مستقیماً بدان اشاره شده، تئوري هدفگذاري است كه توسط ادوين لاك از دانشگاه هاروارد در سال 1968 پيشنهاد شد. لاك با الهام گیری از راهنمایان رساله دکتری خود (ریان و اسمیت) معتقد است نیات انسانها نقش بسيار زيادي در شكل دادن به نحوة رفتار آنان دارد. در این راستا، وی می گوید که به جای نیازها، باید اهداف را مسبب انگیزش دانست. او همانند لاولر و پورتر رضایتمندی را ماحصل و برگرفته از عملکرد می داند؛ گرچه او، رابطه عملکرد و رضایتمندی را نتیجه رفتار معطوف به هدف و کسب ارزش (به شکل دستیابی به هدف) تبیین می کند. البته، پروین می گوید فرد، به صورت آزادانه، رفتارهای خود را تا اندازه ای معطوف به هدف می نماید که ظرفیت شناختی او اجازه دهد.
هدفگذاري روشي است كه از طريق آن، كاركنان سعي در برآورده ساختن اهداف معيني دارند و فرايندي است كه به افزايش كارايي و بهرهوري از طريق تعيين نتايج مطلوب كار كه عوامل سازماني بايد در آن راستا فعاليت نمايند، توجه دارد. در واقع، اهداف همان نتايج آتي سازمان هستند كه افراد، تيمها و واحدهاي سازماني جهت به دست آوردن آنها تلاش ميكنند.
در برداشتی دیگر، هدفگذاري به فرايند تعيين، مذاكره و تدوين هدفهايي گفته ميشود كه پرسنل مسووليت انجام آنها را برعهده دارند. زماني كه سازمان براي انجام دادن اهداف خاصي تلاش ميكند، افراد نيز جهت اين امر برانگيخته شده و كوشش و تلاش خود را در جهت حصول اهداف قرار ميدهند.عليرغم تحقيقات صورت گرفته و كاربرد فراواني كه فرايند هدفگذاري دارد باعث شگفتي است اگر بدانيد نظريههاي مرتبط با آن بسيار اندك هستند. مدل آموزندهاي از اين فرايند توسط لاك و همكارانش ارائه شده است كه هدفگذاري را شامل چهار مكانيسم انگيزشي زير ميدانند:
- اهداف، توجه و تمركز فردي را هدايت ميكنند.
- اهداف باعث تنظيم تلاش فردي ميشوند.
- اهداف باعث افزايش پشتكار ميشوند.
- اهداف سبب ايجاد استراتژيها و برنامههاي فعاليتي ميشوند.
اين مكانيسمها در چندين كشور اثرات مثبتي را داشتهاند و پنج بينش زير در اختيار مديران پيرامون هدفگذاري صورت گرفته است :
- اهداف دشوار سطح عملكرد بالاتري را در پي خواهد داشت.
- اهداف دشوار براي كارهاي ساده در مقايسه با كارها و وظائف پيچيده، سطح عملكرد بالاتري را به ارمغان ميآورند.
- بازخورد سبب افزايش تأثير اهداف ويژه و دشوار ميشود.
- اهداف مشاركتي، اهداف اختصاصي و اهداف خودتنظيمي داراي اثرات برابر هستند.
- تعهّد نسبت به هدف و پاداشهاي نقدي بر نتايج هدفگذاري تأثير ميگذارد.
هنگام اجراي فرايند هدفگذاري بايد سه مرحله زير را دنبال كرد. باید توجه داشت که وجود نقايص بنيادين در يك مرحله را نميتوان در دو مرحله ديگر جبران نمود:
مرحله اول- تعيين هدف: براي تعيين هدف بايد مباحثي چون مشاركت كاركنان، الگوبرداري و نوع اهداف را مطمح نظر قرار داد. همچنين، اهداف بايد SMART باشند يعني معين و خاص، قابل سنجش، دست يافتني، نتيجه محور، و در محدوده زماني مشخص.
مرحله دوم- ارتقاي تعهّد نسبت به هدف: در اينجا بايد به مسائلي چون حضور در جلسات تعيين هدف، آموزش، تأمين منابع و غيره توجه داشت تا سطح تعهّد و انگيزش افراد نسبت به تحقّق اهداف ارتقاء يابد.
مرحله سوم- حمايت و ارائه بازخورد: در اينجا بايد كاركنان و مديران را از نتايج عملكردشان آگاه ساخته و آنها را نسبت به اصلاح برخي اقدامات و يا تداوم برخي اقدامات ترغيب و تشویق كرد.
با آنكه مطالعات بيشماري، بر اثرات مثبت تئوري هدفگذاري صحّه گذاشتهاند امّا هنوز برخي سؤالات بيپاسخ در رابطه با اين رويكرد وجود دارد. براي مثال چه ميزان دخالت كاركنان در تعيين هدفهاي سازمان ما را از تحقق اين هدفها مطمئن ميسازد؟ ميزان محرك لازم بعد از تعيين هدفها براي ايجاد انگيزه در كاركنان جهت تحقق هدفها چه اندازه بايد باشد؟ مواردي نظير تفاوتهاي فردي، شخصيت، تحصيلات، آموزشهاي قبلي و سوابق خدمتي از جمله عواملي است كه بر فرضيات و اعتبار تعيين هدف از طريق مدل لاك اثر دارند. به هر حال اين مدل همانند ساير مدلها با محدوديتهايي مواجه است. برخي از مشاغل قابل تطبيق با مدل تعيين هدف نيستند (مثل خط مونتاژ). به علاوه با توجه به فضاي باز محيطي كه هر روز براي فعاليت و رضايت سازمانها باز ميشود هدفها دائماً در حال تغيير خواهند بود و اين خود به تنهايي براي اينكه فرد نتواند به طور مشخّص و دقيق خود را همراستا با هدفهاي سازمان پيش ببرد، كافي نيست.
منبع
دارچینی، ملیحه(1394)، عوامل انگیزشی تاثیرگذار بر بازاریابان عمر وسرمایه گذاری، پایان نامه کارشناسی ارشد، مدیریت اجرایی، دانشگاه پیام نــــور
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید