تئوری های مرتبط با نیاز

تئوری ­های مرتبط با نیاز

تئوري سلسله مراتب نيازهای مازلو :

رفتار افراد در لحظات خاص معمولاً توسط شديدترين نياز معين مي‌گردد. بنابراين داشتن شناختي دربارة نيازهايي كه معمولاً براي افراد، مهم­ترين محسوب مي‌گردد براي مديران حائز اهميت بسيار است. چهارچوب قابل توجهي كه به شرح نيازهاي معين كمك مي‌كند توسط ابراهام مزلو (1934)، ارائه شده است.

نیازهای فیزیولوژیکی:  نیازهای بدنی یا فیزیولوژیکی عواملی مانند غذا، آب، مسکن، خواب، هوا، اکسیژن و انواع ویتامین­ها و موارد مورد نیاز بدن را تشکیل می­دهند.

نیازهای ایمنی: نیازهای ایمنی یا امنیتی پس از نیازهای فیزیولوژیکی در ایجاد انگیزه تحصیلی دارای اهمیت هستند و به مواردی مانند امنیت بدنی، جانی، مالی، تحصیلی، شغلی، عاطفی، آزادی، و بیان نظر و اندیشه طلاق می­شود.

نیازهای عشق و وابستگی: دلایل و شواهد کافی ثابت می­ کنند که محرومیت کودک از عشق و محبت صدمۀ شدیدی به رشد شخصیت و رشد اجتماعی او وارد می­ سازد.

4-نیازهای عزت نفس: انسان هنگامی به مفهوم عزت نفس پی می­برد که بداند برای گروه خود عضو ارزشمندی به شمار می­آید. در واقع، عقدۀ حقارت یکی از شدیدترین مسایل شخصیتی است.

5- نیازهای شناختی: چون انسان موجودی جست­جوگر است، برای ارضای این نیاز به کسب معلومات و دانش از کتاب­ها، کتابخانه­ ها، افراد، دانشگاه ­ها و انجمن­ های علمی و ادبی می ­پردازد یا خود به تجربه­ های مختلف دست می­زند تا نیازهای شناختی خود را رفع کند. دانش پژوهی نه تنها با اندوختن انواع اطلاعات و مهارت­ها با روش منطقی، بلکه با راستی و درستی، رفتار و کردار نیک ملازمه دارد.

6- نیازهای زیبایی: وقتی نیازهای کمبود و شناختی ارضا شوند، نیازهای زیبایی از مهم‌ترین عوامل این رده به شمار می­آیند. در واقع، جمال پرستی و ادراک زیبایی از ویژگی­های افراد با ذوق و سلیقه است که با نظم و ترتیب، تقارن و توازن، هماهنگی و شیوایی، تناسب و حُسن انتخاب رنگ­ ها ارتباط دارد. زیبایی هم دارای جنبۀ بیرونی و هم درونی است که در گفتار و کردار افراد متجلی می­شود.

5- نیاز به خودشکوفایی: به اعتقاد مزلو، اگر همۀ نیازهای ردۀ پایین فرد ارضا شوند، اما او نتواند کار شایستۀ خود را انجام دهد، وی هنوز دستخوش نارضایتی و بی ­قراری است. برای مثال، کسی که به نواختن پیانو علاقه دارد، به هرکاری که اشتغال داشته باشد، زمانی احساس خوشی و لذت می­کند که بتواند پیانو بزند. مزلو این نیاز را خودشکوفایی می­نامد. در واقع، خودشکوفایی گرایش به خودسازی یا خودکامروایی است، یعنی فرد گرایش دارد خود به توانمندی­ هایش فعلیت و تحقق بخشد.

نیازهای انسان از دیدگاه ویکتور فرانکل

فرانکل (1973) ضمن ناکافی دانستن نظریه انگیزش مزلو، انتقاداتی نیز به آن دارد، از جمله اینکه در نظریه مزلو تفاوت بین هدف و وسیله روشن نیست و چه بسا خلط بین این دو، نظریه را از مسیر اصلی خود خارج می­کند. در این نظریه، صرف تمیز بین نیازهای عالی و دانی کافی نیست، بلکه پاسخ به این مسئله مهم است که: نیازها آیا وسیله­اند یا هدف؟ برای مثال، در نیاز انسان به غذا، مطمئناً غذا شرط لازم زندگی است، اما شرط کافی برای فراهم آوردن معنای زندگی (هدف زندگی) نیست.

1- نیاز به تنش (پویایی اندیشه): تنش لازمه زندگی است. آن‌چه انسان بدان نیاز دارد تعادل و رهایی از تنش به هر قیمتی نیست. آن‌چه او لازم دارد چیزی است که آن را «پویایی اندیشه» نامیده اند.

2- نیاز به معنا: هر انسانی در طول زندگی خود بارها از خود این سؤال ها را می­پرسد: من چه کسی هستم؟ به چه دلیل اینجا هستم؟ چرا به وجود آمده­ام؟ در زندگی چه هدفی را باید پیگیری کنم؟ چه چیزی به زندگی من ارزش و معنا می­دهد؟ و … تلاش برای یافتن پاسخ این سؤال تلاشی است در جهت ارضا نیاز به معنا و هر انسانی ناگزیر از پاسخگفتاری به این قبیل دغدغه­های وجودی است.

3-  نیاز به تعالی خویشتن: فرانکل، گوهر هستی انسان را در « از خود برگذشتن» می­داند. و انسان را به همین دلیل، موجودی از خود «فرا رونده» معرفی می­کند. آن‌چه من آن را تعالی وجود خویشتن نامیده­ام، به معنای این حقیقت اساسی است که انسان بودن به معنای وابستگی به شخصی یا چیزی دیگر سوای خود است. حال چه این وابستگی، تحقق بخشیدن به یک معنا باشد یا رویارویی با دیگر انسان­ها، و اگر این تعالی خویشتن تحقق نیابد، گوهر وجود سقوط می­کند و از بین می­رود.

4- نیاز به ابدیت و جاودانگی: یکی از موضوعاتی که فلاسفه وجودی به آن پرداخته­اند، مسئله اضطراب، ترس و دلهره است که انسان همواره با آن روبه رو می­شود. کی­یرکگارد فیلسوف مذهبی و وجودنگر، خاستگاه اصلی اضطراب را، میل درونی او به خلود و جاودانگی به رغم محدود بودن فاصله تولد تا مرگ می­بیند.

5-  نیاز به دین: فرانکل بر « معناجویی» به عنوان اصلی­ترین انگیزش انسان تأکید کرده و دین را نیز در امتدادِ همین پدیده انسانی معنا می­کند. «دین، یعنی جست و جوی انسان برای یافتن معنای غایی در زندگی».

6- نیاز به گروه دوستی عاطفی: نیاز انسان به جامعه در راستای نیازی اساسی­تر، یعنی معناجویی و تحقق خویشتن قابل فهم است. او همواره متوجه شخص یا چیز دیگری غیر از خود است. لازمه این ویژگی فرا رفتن از خود، پیوستن به جامعه است. او می­تواند در ارتباط با شخص یا اشخاصی غیر از خود، معنایی بسیار عمیق برای زندگی خود بیابد و ویژگی مسئولیت­پذیری خود را غنا بخشد، ضمن اینکه در این ارتباط هرگز از تفرد و آزادی انسانی خود چشم نپوشیده و به اسارت قید و بندهای ناشی از اجتماع در نمی­آید. او با یافتن معنای ویژه زندگی خود در اجتماع ارزشمند شده و همین ارزشمندی ویژه، او را در جامعه یگانه و ممتاز می­سازد.

تئوري نيازهای مك­كللند

ديويد مك‌كللند (1997) و برخي ديگر نظرية سه نياز را عرضه كرده­اند كه بر وجود سه انگيزه يا نياز مطرح عمده در شرايط كاري تأكيد مي‌كند: الف: نياز به كسب موفقيت : انگيزة ممتاز بودن، به نتيجه رسيدن با رعايت بخشي از استانداردها، تلاش براي موفقيت. ب: نياز به كسب قدرت: نياز به وادار كردن ديگران به انجام رفتاري كه اگر وادار نشوند آن را انجام نمي‌دهند. ج: نياز به ايجاد دوستي، تمايل به داشتن ارتباط دوستانه و نزديك با ديگران.

 نظریه انگیزه پیشرفت

بنا به تعریف رابینز (1993) انگیزه پیشرفت عبارت است از سائقی برای پیشی­گرفتن بر دیگران، دستیابی به پیشرفت با توجه به ملاک­های مشخص و تلاش برای کسب موفقیت. به عقیده کانفر (1990) انگیزه پیشرفت یک متغیر شخصیتی است که برای توصیف تفاوت های فردی در موقعیت­های کاری زیادی نظیر مدرسه، ورزش ودنیای کار مورد استفاده قرار گرفته است. فلد- رولاند و گلدو روبل (1980) از مطالعات خود چنين نتيجه­گيري نمودندكه انگيزه‌ي پيشرفت ممكن است بردو نوع باشد:

1- دروني يا خود مختار:كه در آن فرد براي ارضاي تمايلات دروني و با استفاده از معيارهاي دروني خود و بدون اينكه فكر كند كه ديگران در مورداوچگونه فكرمي­كنند راجع به عملكردخود مي­انديشدوعملكردخود رابا عملكردهاي قبلي­اش مقايسه‌ مي­كند. اين انگيزه دراوايل زندگي رشد مي­كند.

2- بيروني ا اجتماعي:در آن افراد براي اينكه تعيين نمايند كه كارشان چگونه است عملكرد خود را با ديگران مقايسه مي­نمايد. اين انگيزه غالباً تحت تأثير مقايسه­هاي اجتماعي رشد مي­كند و هدفش جلب توجه و تأييد ديگران است و غالباً از حدود سال دوم مدرسه رواج مي­يابد.

نظریه اتکینسون درباره انگیزه پیشرفت

اتكينسون (1957) تلاش كرد تا تعيين كنندگان رفتار را بشناسد و بين مؤلفه ­ها ارتباط رياضي برقرار كند. وجه تمايز اتكينسون از ديگر صاحب‌نظران پژوهش­هاي انگيزش اين است كه وي بر تفاوت­هاي ميان فردي بسيار تاكيد مي­كند ولي با اين وجود نظريه­ي وي با نظريه­هاي هال و لوين كه رفتار تابعي از حالت موجود ارگانيزم (كشاننده،تنش )، ويژگي هدف يا موضوع عشق (ارزش مشوق، جاذبه هدف) و عاملي كه بيانگر تجربه و يادگاري است(عادت،فاصله روان­شناختي)در نظر مي­گيرند، شباهت بسيار دارد اتكنسيون نيز عواملي مشابه فردي، متغيرهاي محيطي و تجربي را تعيين كنندگان رفتار مي­داند . به نظر اتكينسون رفتار به سوي پيشرفت ناشي از تعارض است كه بين گرايش نزديكي و دوري به وجود مي‌آيدبه عبارت ديگر انگيزه­ي پيشرفت نتيجه تعارض هيجاني اميد به موفقيت و ترس از شكست تلقي‌ مي‌گردد.گرايش اميد به موفقيت در نتيجه سه عامل: انگيزه­ ي موفقيت، احتمال فاعلي فرد كه در زمينه انجام تكليف موفق مي­شود و ارزش تشويقي موفقيت پديد مي­آيد كه اين مؤلفه­ ها به صورت مضربي بايكديگر رابطه دارند.

ارزش تشويقي موفقيت × احتمال موفقيت ×انگيزه موفقيت= گرايش اميد به موفقيت

رفتارمؤثرمنفي نيز از تجربيات ناموفق قبلي و تجربه شرمساري گذشته ناشي مي­شود. بنابراين موقعيت­هاي مربوط به فعاليت مي­توانند اميد به موفقيت يا ترس از شكست را در فرد ايجادكند. همانندگرايش اميد به موفقيت، گرايش اجتناب از شكست نيز ناشي از ارتباط مضربي‌ انگيزه‌ي اجتناب از شكست، احتمال‌شكست و ارزش‌تحريكي(تشويقي)شكست است.

ارزش تحريكي شكست× احتمال شكست× انگيزه اجتناب از شكست=گرايش اجتناب از شكست

نظریه خود تعیین­ گری

در پیشینه نظری روان­شناسی و علوم تربیتی نظریه­ های متعددی در خصوص انگیزش ارائه شده است.

اسپالدینگ (2010) در کتاب انگیزش در کلاس درس در یک جمع­ بندی این نظریه ­ها را در دو دسته نظریه­ های ادراک شایستگی و ادراک کنترل قرار داده است. از نظریه ­های ادراک شایستگی می­توان به نظریه انتظار معلم، نظریه شناختی – اجتماعی، نظریه اسناد، نظریه معطوف به خود و معطوف به تکلیف و نظریه یادگیری خود نظم ­دهی اشاره کرد. هم‌چنین اسپالدینگ نظریه ­های ادراک کنترل، نظریه یادیگیری اجتماعی، نظریه خود تعیین­ گری و نظریه کنترل اولیه و کنترل ثانویه را نام برده است. با توجه به اینکه یکی از معدود نظریه­ های انگیزش در طول نزدیک به 40 سال اخیر بر نقش انتخاب و خودمختاری در رفتار انسان تأکید کرده، نظریه خود تعیین­ گری دسی و ریان (2000) است. در نظریه خود تعیین­گری با توجه به عوامل قابل درکی که یک فرد را به انجام دادن عملی وا می­ دارد، چندین نوع مجزای انگیزشی مشخص می­شود که هرکدام از آن­ها دارای پیامدهای مشخصی برای یادگیری، عملکرد و تجربه ­های فردی هستند. برطبق نظریه خودتعیین­ گری افراد می­توانند در برابر یک فعالیت از نظر درونی یا بیرونی انگیخته شوند یا اینکه اصلا انگیزشی برای آن نداشته باشند.

الف: انگیزه درونی: این نوع از انگیزه نشان دهنده موقعیت­ هایی است که در آن­ها افراد از متنی که فعالیتی را انجام می­ دهند از آن لذت می ­برند، چیزهای جدید یاد می­گیرند و قابلیت­ های خود را رشد می­ دهند. هنگامی که فرد از نظر درونی انگیخته می­ شود، یک عمل را به خاطر خود آن انجام می­ دهد. با وجود این، متأسفانه انگیزش درونی شکننده است و به آسانی هنگامی که شرایط اجتماعی – موقعیتی از آن حمایت نمی­ کنند، در هم شکسته می ­شود.

ب: انگیزش بیرونی: این انگیزه موقعیت­هایی را توصیف می­کند که در آن­ها افراد فعالیتی را به عنوان وسیله ­ای برای رسیدن به پیامدهای دلخواه ویژه­ای انجام می ­دهند. این پیامدها می­توانند متنوع باشند که نشان دهنده ماهیت چند بعدی انگیزش بیرونی است. دسی و رایان(1985، 1991) معتقدند که چهار نوع انگیزش شامل: نظم­ دهی بیرونی، نظم­ دهی درون­ افکنی شده، نظم ­دهی تشخیص داده شده و نظم ­دهی هماهنگ شده وجود دارد.

الف: نظم­ دهی بیرونی:این نوع انگیزه که به طور معمول انگیزش بیرونی خوانده می­ شود، به موقعیت ­هایی اشاره دارد که افراد رفتارهای خاصی را یا به دلیل دریافت پاداش یا بدین دلیل که احساس می ­کنند برای انجام دادن آن تحت فشار هستند، انجام می ­دهند.

ب: نظم­ دهی درون­ فکنی شده:در این نوع انگیزش یک فعالیت بیشتر درونی می­شود، امّا هنوز آن عمل از روی انتخاب انجام نمی­گیرد. احساس رایج این است که لازم است ]در مقایسه با انگیزه بیرونی که شخص باید کاری را انجام دهد[ فعالیتی برای پرهیز از احساس گناه و اضطراب یا خشنود کردن افراد مهم انجام شود.

ج: نظم ­دهی تشخیص داده شده: نوع سوم انگیزش بیرونی؛ یعنی نظم ­دهی تشخیص داده شده به موقعیت‌هایی اشاره دارد که در آن­ها رفتار از روی اختیار صورت می­ گیرد (من می­خواهم آن را انجام دهم). بر خلاف دو نوع انگیزش اول، انگیزش تشخیص داده شده نشان دهنده رفتارهایی است که خود – خواسته و درونی شده هستند حتی اگر آن رفتار همیشه جالب نباشد.

د: انگیزش هماهنگ شده: این نوع از انگیزش به فعالیت­هایی مربوط می­شود که از روی اختیار و انتخاب انجام می­شوند؛ هر چند در این خصوص، علاقه به خود فعّالیت محدود نمی ­شود، چرا که تصمیم برای انجام دادن یک عمل به عنوان بخشی از یک تلاش گسترده برای هماهنگ کردن بخش­های مختلف خود نگریسته می‌شود.

ذ: بی­انگیزگی:دسی و رایان (1991) هم‌چنین، اظهار می­کنند که ممکن است افراد در برابر یک فعالیت بی­انگیزه باشند. بی­انگیزگی به نبود نسبی انگیزه بیرونی و درونی اشاره دارد. این مورد در شرایطی به چشم می­خورد که افراد برای یک فعّالیت ارزشی قایل نیستند یا اینکه باور دارند  نمی ­توانند به یک نتیجه مطلوب برسند.

اصطلاح « خود» در نظریه­ی « خود تعیین­ گری» برای رفتار و پیشرفتی در نظر گرفته شده است که از درون فرد سرچشمه می­ گیرد. به عنوان مثال انگیزه­ ی درونی به طور خود به خودی رفتارهای مهمی را که زمینه­ ساز رشد فرد هستند راه ­اندازی می­کند، رفتارهایی مثل جستجو کردن چالش­ها، دنبال کردن علائق و تمرین کردن مهارت. مطابق با این نظریه، سه نیاز روان­شناختی اساسی وجود دارد: خودمختاری، شایستگی و ارتباط. این نظریه فرض می­کند که نیازها برای شایستگی، ارتباط و خودمختاری زیربنای رفتارهای انسان هستند. آن­ها فطری و برای رشد و بهزیستی روان­شناختی ضروری هستند. فرض دیگر این است که در هر حیطه ­ای از زندگی انسان، فرصت­ ها برای تجربه خودمختاری، شایستگی و ارتباط در ارتقای رضایت از زندگی و بهزیستی ضروری است. طبق نظریه « نیازهای اساسی روان­شناختی» که به عنوان خرده نظریه­ای در نظریه خود تعیینی مطر ح شده است، این سه نیاز جهانی بوده و در تمامی فرهنگ­ها و اعصار وجود دارند و در واقع این سه نیاز به مانند خوراک روان­شناختی و درونی برای رشد و یکپارچگی و بهزیستی روانی لازم و ضروری­اند.

ب: نیاز به عنوان یک خواست یا ترجیح: در این دیدگاه ، نظرات و عقاید افراد و گروه­ها مطمح نظر است.

ج:  نیاز به عنوان یک عیب یا نقصان: در این برداشت، نیاز به عنوان یک نقصان و عیب یا نوعی کمبود محسوب می­شود. در این دیدگاه، عدم وجود نوعی توانایی، مهارت یا نگرش که منجر به ضرر یا خسران در عملکرد فردی یا سازمانی گردد، نشانگر وجود «نیاز» است.

د: برداشت ترکیبی: در رویکرد ترکیبی، آن‌چه که بین وضع موجود و وضع مطلوب قرار دارد و آن‌چه که ترجیحات، علایق و انتظارات افراد را شکل می­دهد و سرانجام آن‌چه که بر عملکردهای مطلوب اثر منفی دارد، همگی نشانگر نیاز هستند.

منبع

عباسیان، جعفر(1395)، تاثیرترکیب  خود گفتاری( آموزشی وانگیزشی) وخود مختاری بر یادگیری مهارت پرتاب دارت، پایان نامه کارشناسی ارشد رفتار حرکتی، دانشگاه تهران.

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0