بهزیستی روانشناختی
اولین متغیر مطرح در پژوهش حاضر بهزیستی روانشناختی میباشد. در سالهاي اخير، گروهي از پژوهشگران حوزه سلامت رواني ملهم از روان شناسي مثبت نگر، رويكرد نظري و پژوهشي متفاوتي براي تبيين و مطالعه اين مفهوم برگزيدهاند. آنان سلامت رواني را معادل كاركرد مثبت روانشناختي، تلقي و آن را در قالب اصطلاح بهزيستي روانشناختي مفهوم سازي كردهاند. اين گروه نداشتن بيماري را براي احساس سلامت كافي نميدانند، بلكه معتقدند كه داشتن احساس رضايت از زندگي، پيشرفت بسنده، تعامل كارآمد و مؤثر با جهان، انرژي و خلق مثبت پيوند و رابطه مطلوب با جمع و اجتماع و پيشرفت مثبت، از مشخصههاي فرد سالم است.
سلامت رواني يكي از مباحث مهمي است كه در رشد و بالندگي خانواده و جامعه مؤثر ميباشد. سازمان بهداشت جهاني ، سلامت رواني را به عنوان حالتي از بهزيستي كه درآن فرد توانمندي خود را شناخته از آنها به نحو مؤثر و مولد استفاده كرده و براي اجتماع خويش مفيد است تعريف ميكند. به طور كلي بهداشت رواني ايجاد سلامت روان به وسيله پيشگيري از ابتلا به بيماريهاي رواني، كنترل عوامل موثر بروز آن، تشخيص زودرس، پيشگيري از عوامل ناشي از برگشت بيماريهاي رواني و ايجاد محيط سالم در برقراري روابط صحيح انساني است .امروزه دیدگاه جدیدی در علوم وابسته به سلامت بطور اعم و در روانشناسی به طور اخص در حال شکل گیری و گسترش است. در این دیدگاه و رویکرد علمی تمرکز بر روی سلامتی و بهزیستی از جبنه مثبت و نیز توضیح و تبیین ماهیت روانشناختی بهزیستی است .
بهزیستی روانشناختی مستلزم درک چالشهای وجودی زندگی است. رویکرد بهزیستی روانشناختی رشد و تحول مشاهده شده در برابر چالشهای وجودی زندگی را بررسی میکند و به شدت بر توسعه انسانی تأکید دارد به عنوان مثال دنبال نمودن اهداف معنادار، تحول و پیشرفت به عنوان یک فرد و برقراری روابط کیفی با دیگران. جمع گستردهای از ادبیات تحقیقی در دهه 1950 و 1960 میلادی به تجزیه و تحلیل چالشهای و مشکلات اساسی زندگی پرداخته است .تأمین بهداشت همه افراد جامعه از مهمترین مسایل اساسی هر کشور است، این امر در سه جنبه جسمانی، روانی و اجتماعی مورد ملاحظه قرار میگیرد، در صورتی که بعد روانی بهداشت به اندازه کافی مورد توجه قرار نگیرد، فراوانی مشکلات روانی و رفتاری رو به فزونی خواهد گذاشت تا حدی که عوارض ناشی از بیتوجهی به آن در ابعاد فردی و اجتماعی، خانوادگی و انسانی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی اثرات سوء و غیر قابل جبران را در پی خواهد گذاشت .
تقریباً 60 سال قبل سازمان بهداشت جهانی سلامت را به عنوان حالتی از بهزیستی کامل جسمی، ذهنی و اجتماعی و نه صرفاً بیمار نبودن تعریف کرد .یک دهه بعد جاهودا، از بیمار روانی نبودن به عنوان معیار سلامت روانی انتقاد کرد و به جای ان معیارهای چندگانه را برای تعیین سلامت روانی ارائه کرد. متأسفانه تا مدتها پیشرفت قابل ملاحظهای در کاربرد این دیدگاهها در قلمروهای علمی و عملی مشاهده نشد. در دنیای غرب هنوز هم شاخصهای وضعیت سلامت متمرکز بر بیماری و مفاهیم منفی است و مفاهیم اساسی همه گیرشناسی ؛ اپیدمولوژی با میزان مرگ ومیر سروکار دارد، نه میزان عملکرد مثبت افراد .
سلامت یک مفهوم چندبعدی است که علاوه بر بیمار و ناتوان نبودن، احساس شادکامی و بهزیستی را نیز در بر میگیرد .اغلب روانپزشکان،روان شناسان و محققان بهداشت روانی جنبه های مثبت سلامت را نادیده میگیرند .نظریه پردازان گسترهی زندگی نظیر اریکسون و نوگارتن، التزامهای دورههای مختلف سنی و راههایی را که فرد به طور موفقیت آمیزی میتواند بر آنها غلبه کند را تبیین کردهاند. روانشناسان علاقمند به رشد و پیشرفت کامل انسان سازههایی از قبیل خودشکوفایی ، کمال رشد و تفرد، را پیشنهاد و ارائه کردهاند.
احساس بهزیستی هم دارای مؤلفههای عاطفی و هم مؤلفههای شناختی است. افراد با احساس بهزیستی بالا به طور عمدهای هیجانات مثبت را تجربه میکنند و از حوادث و وقایع پیرامون خود ارزیابی مثبتی دارند، در حالی که افراد با احساس بهزیستی پایین حوادث و موقعیت زندگیشان را نامطلوب ارزیابی میکنند و بیشتر هیجانات منفی نظیر اضطراب، افسردگی و خشم را تجربه میکنند .برخی از محققان، بهزیستی روان شناختی را از نظر مؤلفهها یا فرآیندهای ویژه نظیر فرایندهای عاطفی مفهوم سازی میکنند. و برخی دیگر بر فرایندهای جسمانی تأکید کرده اند و خاطر نشان میسازند که بین سلامت جسمانی بالا و کیفیت بالای زندگی رابطه وجود دارد. برخی دیگر از محققان بهزیستی روانشناختی را بیشتر به صورت یک فرایند شناختی که رضایت از زندگی نشانگر اصلی آن است، توصیف میکنند. عدهای نیز در توصیف بهزیستی روان شناختی بر نقش فرایندهای معنوی نظیر هدفمندی در زندگی که منجر به عملکرد بهینه می گردد، تأکید میکنند. برخی نیز بر فرایندهای فردی و اجتماعی از قبیل برخورداری از توجه مثبت نسبت به خود و تسلط بر خود، پیوندهای معنی دار با دیگران اشاره میکنند. بنابراین به نظر میرسد بهزیستی روان شناختی میتواند با توجه به فرایندهای عاطفی، جسمانی، شناختی، معنوی، فردی و اجتماعی مفهوم سازی شود.
ریف ، بر پایه مرور دقیق ادبیات پژوهش و انسجام نظریههای رشدی، سلامت روانی، بالینی و طول عمر خاطر نشان ساخت که این دیدگاهها در بردارنده ملاکهای مشابه و مکمل سلامت روان شناختی مثبت هستند. دیدگاههای مزبور با تأکید بر رشد فردی دیدگاهی خوش بینانه اتخاذ کردهاند؛ این محقق همچنین اشاره کرد که چشم اندازهای قبلی با وجود مفهوم سازی کلیشان میتوانند به درون یک مجموعه مجهزتر انسجام داده شوند.
به عبارت دیگر، وقتی که فرد ویژگیهای بهزیستی توصیف شده در این صورت بندیهای متفاوت را مرور میکند، به طور آشکاری به نظر میرسد که نظریه پردازان مختلف درباره ویژگیهای مشابه کارکرد روان شناختی مثبت در انسان قلم فرسایی کردند. نقاط همگرا در نظریههای قبلی ابعاد اصلی صورت بندی دیدگاه جایگزین درباره بهزیستی روان شناختی را به وجود آورد. ابعاد نظری سلامت روان شناختی مثبت در دیدگاه اخیر شامل، استقلال، تسلط محیطی، رشد فردی، روابط مثبت با دیگران، هدف زندگی و پذیرش خود است. الگوی مزبور در سراسر جهان به طور گسترده و وسیعی مورد بررسی و مطالعه قرار گرفته است.
استقلال: تجربه استقلال از طریق تجربه خود تعیین کنندگی و خودکفایی، توانایی مقابله در برابر فشارهای اجتماعی و عمل بر اساس راهحلهای فردی و ارزیابی خود از طریق معیارهای شخصی به دست میآید.
تسلط محیطی: توانایی فرد در انتخاب یا ایجاد محیط هایی متناسب با شرایط روانی خود به عنوان یکی دیگر از ویژگی های سلامت روانی مورد توجه قرار میگیرد. تسلط محیطی از طریق احساس تسلط و کفایت در مدیریت محیط اطراف خود، کنترل بر مجموعه پیچیدهای از فعالیتهای بیرونی و استفاده مؤثر و کارآمد از فرصتهای به وجود آمده مشخص میشود. با توجه به آن چه گفته شد، مشارکت فعال افراد در تسلط بر محیط، یک عنصر مهم و با اهمیت انعکاس کنش روان شناختی مثبت فرد تلقی میگردد. رشد فردی: غالب تبیین های نظری ارائه شده از صورت بندی های به عمل آمده از بهزیستی نظیر دیدگاههای رشدی، سلامت روانی، بالینی و طول عمر، به طور مؤکد خاطر نشان میسازند که تجربه رشد مداوم فردی، یک محور اصلی در تعریف سلامت روانی قلمداد میگردد. این مقیاس نیز از طریق ویژگیهای نظیر احساس رشد مداوم، پذیرش تجارب جدید، تجربه تحول در خود، تأکید بر تغییر مبتنی بر تجربه، تعمق درباره خود و اثربخشی، مشخص می گردد.
روابط مثبت با دیگران: در غالب صورت بندیهای به عمل آمده از بهزیستی بر اهمیت روابط بین فردی گرم و قابل اعتماد تأکید قابل ملاحظهای شده است. توانایی عشق ورزیدن به عنوان یک مؤلفه اصلی سلامت روانی تلقی شده است. افراد خودشکوفا به عنوان افرادی که احساسات مبتنی بر همدلی و عاطفه نسبت به دیگران از خود نشان میدهند و همچنین قادر به برقراری روابط عمیقتر با دیگران هستند، توصیف شدهاند. روابط مثبت با دیگران به کمک ویژگیهایی از قبیل برقراری روابط گرم، رضایت بخش و قابل اعتماد با دیگران، حساسیت نسبت به رفاه دیگران، قابلیت همدلی بالا و صمیمیت بین فردی مشخص میگردد.
هدف در زندگی: سلامت روانی مستلزم برخورداری از ایدههایی است که نشان دهنده هدفمندی در زندگی است. بدون شک، تعریف بالیدگی بر درک روشنی از هدف زندگی، احساس جهتیابی و هدفمندی مبتنی است. زندگی برای افراد هدفمند معنیدار است. این مقیاس نیز به کمک ویژگیهایی نظیر احساس هدفمندی و جهتیابی در زندگی و تجربه احساس معنا و مفهوم در زندگی گذشته و حال مشخص می شود.
پذیرش خود: از طریق ویژگیهایی نظیر نگرش مثبت نسبت به خود، شناخت و پذیرش ابعاد چندگانه وجود خود و همچنین نگرش مثبت به گذشته خود مشخص میگردد. ادبیات پژوهش نشان میدهد که پذیرش خود یکی از مهمترین ملاکهای بهزیستی در چشم اندازهای نظری مختلف است. پذیرش خود به عنوان یک ویژگی اصلی سلامت روانی و همچنین ویژگی خودشکوفایی، کارکرد بهینه و بالیدگی تعریف میشود. بر این اساس، نگرش مثبت فردی نسبت به خود یک ویژگی اصلی کارکرد روان شناختی او محسوب میشود .
منبع
اکرمی،نجمه(1394)، بهزیستی روانشناختی و نگرانی تصویر بدنی قبل و بعد از جراحی پلاستیک،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی بالینی،دانشگاه آزاداسلامی
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید