بهزیستی اجتماعی
انسان عصر ما انسان مضطرب نامیده شده و پیوسته دست به گریبان با پدیدههایی مثل تردید، ناكامی، اضطراب، تشویش، ترس، انزوا و ناسازگاری است. با توجه به حذف مرزها و گسترش روابط انسانی در محیطهای مختلف، همانطور كه فرصتهای خوبی در برابر انسان برای پیشرفت قرار گرفته است، همانقدر نیز انسان با آسیبهای گوناگونی روبهروست كه سرمایه اجتماعی یك جامعه را میتواند با خطر روبهرو سازد. انسان به عنوان مهمترین عنصر سرمایه اجتماعی وقتی در معرض آسیب قرار میگیرد، روند توسعه در آن جامعه با مخاطراتی روبهرو خواهد شد، بنابراین تبیین انحرافات اجتماعی، با هدف كنترل و ایجاد نظم اجتماعی در مسیر توسعه ضروری به نظر میرسد.
انسان عصر ما انسان مضطرب نامیده شده و پیوسته دست به گریبان با پدیدههایی مثل تردید، ناكامی، اضطراب، تشویش، ترس، انزوا و ناسازگاری است. از اینرو تطابق با سازگاری اجتماعی از مهمترین اصول و محورها در بررسی و تحلیل رفتار اجتماعی انسان است. در فرایند تطابق انسان به عنوان عامل موضوع با توجه به قواعد، اصول یا هنجارهای اجتماعی، جریان همانند شدن با دیگران را طی مینماید. هنجارها در ابعاد مختلف زمان و مكان، تفاوتی چشمگیر دارند اما در مواردی نیز غیر قابل اختلاف میباشند و الگوهای اصلی آنها محتویات فرهنگ جامعه را به مفهوم اعم تشكیل میدهند.
رفتار اجتماعی، در اغلب موقعیتها، به طور قابل ملاحظهای دارای نظم و قابل پیشبینی است. با این وجود تصویر فوق هنوز كامل نیست، فقط كافی است نگاهی به اطراف خویش بیندازیم تا ببینیم كه هنجارهای اجتماعی غالباً به همان اندازه كه پیروی میشود، نقض نیز میشود. بنابراین تصویر تكمیلی با تمام سیر تدریجی خویش، تركیبی از همنوایی با هنجار و انحراف از آن میباشد كه با طرح مقوله انحراف به شناخت بیشتر از آن میپردازیم .
انحراف چیست؟
این مفهوم شامل هر گونه رفتاری میشود كه با هنجارهای اجتماعی، همنوایی، همصدایی و همسانی ندارد. انحراف، عبارت است از رفتاری كه هنجارهای اجتماعی مهمی را نقض كرده و در نتیجه از نظر تعداد زیادی از مردم قابل نكوهش است. ذهن پرسشگر هر انسان حساس به این پرسش هدایت میشود كه: اصولاً چرا انحراف بروز میكند، چرا از الگوهای معین پیروی میكند و چرا بعضی اعمال، انحرافی نامیده میشود. اگرچه یان رابرتسون، در كتاب خود به نام ؛درآمدی بر جامعه، انحراف را نتیجه چهار اصل اساسی ،فشارهای اجتماع، ارتباط متقابل مردم با مردم، نارسایی اجتماعی و برچسب میداند اما این تمام داستان نیست و یقیناً موضوعات بسیار زیادی در پهنه انحرافات اجتماعی دخیل و سهیم هستند.در حقیقت پرداختن به بخشهای تاریك یك جامعه و كالبد شكافی لایههای آسیب دیده بدنه اجتماع، گاه به تحلیل وضعیت و موقعیت عضو آسیب دیده منجر میشود و گاه، ما را به سوی شناخت بستر و زمینههای جامعهشناختی آن مقوله میكشاند. در این بررسی با دو نوع نگرش روبهرو خواهیم شد:
- لزوم بررسی آسیب
- تكدر خاطر از نتیجه بررسی كه این دو رویكرد ما را به مثبت اندیشی در حالت اول و بروز آثار تخریبی در ذهن در حالت دوم رهنمون میكند. در این بررسیها طبقهبندی جرم و میزان تخریب ؛عمق تخریب، گستره تخریب و دوام تخریب ضروری به نظر میرسد.
انحرافات اجتماعی فرایندی است پیچیده كه از مسئله، آسیب و بحران آغاز میشود و تا فاجعه مسیری تدریجی و رو به فرسایش را طی مینماید.انسان اجتماعی در شرایطی میتواند به ایفای نقش خویش بپردازد كه نظمی در تعامل خود با دیگران شاهد باشد. تحقق نظم در تبعیت همگانی از هنجارهای اجتماعی میسر میشود. اگر نقض هنجارها گسترده رخ دهد. انحراف اجتماعی پدیدار میشود كه بایستی درمهار وكاستن ازگسترش دامنه آن اقدامات جدی صورت پذیرد.بنابر نگرش اسلام انسان با قبول تكالیف دینی و اجتماعی و پذیرش محدودیتهایی، در واقع خود را از انواع قیود رها میسازد و انتظام اجتماعی را به صورت ریشهای محقق میكند، انحرافات اجتماعی در چنین نگرشی، علاوه بر به كارگیری شیوههای مرسوم كنترلی، با عطف توجه به نظارت الهی، مهار شدنیتر از هر شیوهای به نظر میآید.
به دیگر سخن بررسی و تحلیل انحرافات اجتماعی در بستر توسعه اخلاقی انسان نیازمند یگانگی اجتماعی به عنوان پیش نیاز بقای جامعه میباشد وتا زمانیكه جامعه از این وضعیت برخوردار است، میتواند به بقای خود ادامه دهد، بنابراین هر جامعهای میكوشد كه همواره اعضای خود را با موازین مقبول اجتماعی و انسانی خود كه هنجارهای اجتماعی خوانده میشود، همراه سازد و در همین راستا با بهرهگیری و بهرهوری از اهرمها و مكانیسمهایی، نظم اجتماعی را ایجاد و بر عمل افراد جامعه، طبق قوانین اجتماعی نظارت كند. اگرچه حفظ این نظم، راهكارهای عملی در قالب چارچوبهای علمی را نیاز دارد اما برخورد صحیح و به دور از هر گونه برداشتهای غیر علمی نیز از شروط نظارت بر این نظم میباشد.
برای رسیدن به رهیافت روشنتری از نحوه و چگونگی برخورد با انحرافات اجتماعی، پردازش اصول و مبانی توسعه با رویكرد توسعه انسانی همراه با زمینههای اخلاقی، بر گشایش هرچه بیشتر مسئله میافزاید، چرا كه توسعه، در بعد فردی یعنی شكوفایی و بارور شدن استعدادهای خدادادی انسان كه این معنا در مفهوم كمال در فرهنگ اسلامی ایرانی مستتر است. این همان توجه به اصل آغاز نگرشهای فردی مثبت در جهت حذف انحرافات شخصیتی و اجتماعی است. از چنین منظری توسعه در بعد اجتماعی یعنی تحقق ظرفیتهای تولیدی جامعه و بهرهگیری هرچه بیشتر و بهتر از منابع و امكانات و سازماندهی كار و تولید درجهت افزایش ثروت و رفاه، امنیت و آزادی، كمال و سعادت و خوشبختی عموم افراد جامعه در روابط و مناسباتی عادلانه، انسانی و كارآمد، كه محصول نهایی آن ؛ تولید سرمایه اجتماعی برای حركت به سوی جامعهای توسعه یافته است.
توسعه باید جامع، یكپارچه و چند بعدی باشد به طوری كه در بعد فرهنگی حقیقت، در بعد سیاسی آزادی، در بعد اقتصادی عدالت، و در بعد اجتماعی وحدت و یكپارچگی محورهای اصلی توسعه را تشكیل دهند.دستیابی به جامعه سالم، بهزیستی انسانی و شهر عاری از انحرافات اجتماعی از مسیر توسعه اخلاق انسانی و تولید سرمایه اجتماعی میگذرد.
نظریه:
کییز ،سلامت اجتماعی را ارزیابی و شناخت فرد از چگونگی عملکردش در اجتماع و کیفیت روابطش با افراد دیگر، نزدیکان و گروههای اجتماعی که وی به عنوان عضوی از آنهاست، تعریف می کند. وی بر این اساس مدل پنج عاملی، خویش را مطرح می کند که در آن پنج عامل انسجام، پذیرش، شکوفایی، مشارکت و انطباق اجتماعی شاخص های سلامت را تشکیل می دهند. کییز ،بعد سلامت روانی و اجتماعی را نشانه کارکرد مثبت می خواند و می گوید اگر فرد شرایط دو بعد سلامت احساسی: احساس خوب و رضایت از زندگی و بعد کارکرد مثبت را داشته باشد، از سلامت روانی برخوردار است. وی این وضعیت را بالندگی می نامد. افراد بالنده احساس خوبی به زندگی دارند و در رابطه با دیگران و در جامعه، فعال و سازندهاند. کییز نبود سلامت روانی را پژمردگی می خواند. افراد پژمرده، احساس خوبی به زندگی ندارند و کارکرد روانی و اجتماعی شان مشکل دارد.
این افراد دچار یاس و نومیدی بوده و زندگی خود را پوچ و خالی می بینند. این وضعیت با افسردگی تفاوت دارد. کییز در یک تحلیل عامل گسترده نشان داد که بهداشت روانی دارای ابعاد هیجانی، روانی و اجتماعی است و با توجه به مفهوم پردازیهای نظری از سلامت اجتماعی یک مدل پنج بعدی قابل سنجش ارائه داد. طبق این ابعاد فرد سالم از نظر اجتماعی زمانی عملکرد خوبی دارد که اجتماعی را بصورت یک مجموعه معنادار، قابل فهم و دارای بالقوه هایی برای رشد و شکوفایی بداند. احساس کند که متعلق به گروههای اجتماعی متعلق به خود است و خود را در اجتماع و پیشرفت ان شریک بداند. محتوای مقیاس سلامت اجتماعی وی طیف مثبتی از ارزیابی فرد از تجاربش در جامعه است. این مقیاس جدید با مقیاسهای سلامت اجتماعی در سطح بین فردی:مثل پرخاشگری و سطح اجتماعی: مثل فقر و جایگاه اجتماعی تفاوت دارد. طبق نظر کییز، حلقه مفقوده در تاریخچه مطالعات مربوط به سلامت پاسخ دادن به این سئوال است:
آیا ممکن است کیفیت زندگی و عملکرد شخصی افراد را بدون توجه به معیار اجتماعی ارزیابی کرد؟به نظر کییز، مطالعه مربوط به سلامت با استفاده از مدلهای زیستی بیشتر بر وجه خصوصی از سلامت تاکید دارند، ولی افراد در درون ساختارهای اجتماعی و ارتباطات قرار دارند وکیفیت زندگی و عملکرد خوب در زندگی بیش از سلامت روانی است و تکالیف و چالشهای اجتماعی نیز تعیین کننده هستند.
کییز ، سلامت اجتماعی را در ۱۹۹۸ با ارائه مقیاسی به صورت جامع تر و با شمول ابعاد اجتماعی و محیطی زندگی فرد مفهوم سازی نمود. کییز در آن مقیاس و تحقیقاتی که پس از آن صورت داد، فرض را بر این می گذارد که افراد کیفیت زندگی و عملکرد شخصی شان را با معیارهای اجتماعی شان ارزشیابی نمایند به این ترتیب سلامت اجتماعی دربرگیرنده اجزاء و مؤلفه هایی است که روی هم رفته روشن می سازد که آیا فرد از کیفیت زندگی مناسبی برخوردار هست یا خیر؟ و به چه میزانی؟
منبع
آزاد،زهرا(1394)، آموزش مهارتهای زندگی بر سرسختی روانشناختی و بهزیستی اجتماعی در خانمهای خانه دار و شاغل،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی بالینی،دانشگاه آزاداسلامی
از فروشکاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید