بررسی نظریه های نارضایتی از بدن
نظريهي مقايسهي اجتماعي
نظريهي مقايسهي اجتماعي بيان ميكند كه مشاهدهي الگوهاي زيبايي ارائه شده در رسانهها منجر به مقايسهاي ميشود كه اين مقايسه عامل ايجاد نارضايتي در افراد به ويژه زنان است. مطالعات انجام شده نشان ميدهد كه مقايسهي خود با دیگران، همسن و سالان و الگوهاي ارائه شده در رسانهها و محيط پيرامون فرد زمينه ساز نگراني و نارضايتي از وضعيت بدني است.
هم در نظريهي فرهنگي ـ اجتماعي و هم در نظريهي مقايسهي اجتماعي ارتباط تنگاتنگي بين ادراك و توجه به بدن و احساس نارضايتي از بدن وجود دارد. ادراك و توجه ميتوانند تجارب فرد از جهان را تغيير داده و نقش اساسي در ايجاد و تداوم افكار و رفتارهاي زيانكار از طریق تحريف واقعيت ايفا كنند. به اين ترتيب ادراك نادرست فرد از اندازه بدنش و يا توجه معطوف به خويشتن منفي همچنين، جانبداری توجه و توجه به نمونههاي اغراق آميز مطرح شده در رسانهها و مقايسه با آنها ميتواند ايجاد كننده نگراني و نارضايتي از بدن باشد.
باور به کنترل شخصی و نارضایتی از بدن
ادراک فرد از اینکه تحت کنترل خویشتن است (منبع کنترل درونی) یا نیروهایی خارج از خودش او را کنترل می کنند (منبع کنترل بیرونی) با تن انگاره رابطه دارد. پژوهش نشان داده است که افراد دارای منبع کنترل درونی، بازداری بیشتری بر رفتارهایشان دارد و به طور مثال اگر تصمیم به کاهش وزن بگیرد، خود را در این کار توانمندتر و موفق تر می بینند که به نوبه خود منجر به اعتماد به نفس بیشتر آنان می شود. در حالی که افراد دارای منبع کنترل بیرونی باور دارند که خودشان نمی توانند نقشی در فرایند دستیابی به تن انگاره ی آرمانی داشته باشند که به احساس بی ارزشی، درماندگی، نارضایتی از بدن و ضعف اعتماد به نفس آنان می انجامد.
نظریه ی ناهمخوانی خود
این نظریه ابتدا به منظور تبیین فرایندهای اجتماعی- شناختی ارائه شد که در دوران نوجوانی رخ می دهند و سبب تمایز بین خود آرمانی و خود واقعی می شوند. این نظریه بیان می کند که خود با تمایز بین خود واقعی، خود آرمانی و خودی که دیگران انتظار دارند، شکل می گیرد و خود آرمانی و خودی که دیگران انتظار دارند به عنوان هنجارهای ارزیابی خود یا چارچوبهای مرجع خود عمل می کنند. به این ترتیب، تفاوت بین این هنجارهای ارزیابی خود و خود واقعی سبب کاهش انگیزه، حالتهای هیجانی منفی و رفتارهایی همچون نارضایتی از بدن و آشفتگی خوردن می شود. گرچه” ناهمخوانی خود” فرایندی شناختی است، اما می تواند بوسیله عواملی محیطی هم متأثر شود. به طور مثال، در بررسی ها مشخص شده است که ” ناهمخوانی تن انگاره” تحت تأثیر مواجهه با تبلیغات مربوط به کلیشه های جنسی در رسانه ها قرار می گیرد.بر اساس این نظریه بدن آرمانی لاغراندام می تواند منجر به ناهمخوانی بین وضعیت موجود فرد به لحاظ بدنی و تن انگاره های آرمانی او شود، در حالی که تصاویر چاق می توانند تأثیری برعکس داشته باشند.
نظریه ی طرحواره ی خود
نظریه ی “طرحواره ی خود” به سازه های شخصی افراد از الگو و شکلی از بدنشان توجه دارد که هرفرد را از دیگری متمایز می کنند. الگوی شکل بدن از بازشناسی خود فرد از بدنش، از واکنشهای دیگران به بدنش و از تأثیرات اجتماع و رسانه ها ریشه می گیرد.میرز و بیوکا.(گزارش می کنند که تن انگاره ثبات ندارد و نسبت به برگه های اجتماعی حساس است. بر اساس تئوری طرحواره ی خود چهار نوع بدن را می توان از هم متمایز کرد:
- بدن آرمانی معرف جامعه (بدن آرمانی که فرهنگ تعریف می کند).
- بدن آرمانی درون فکنی شده (بدن آرمانی که هم بوسیله ی فرهنگ و هم خود فرد تعریف شده است).
- بدن واقعی (بدنی که فرد دارد).
- بدن ادراک شده(تصوری که فرد از بدنش دارد).
ناهمخوانی و عدم تجانس بین بدن عینی و بدن ادراک شده با بدن آرمانی درون فکنی شده، ممکن است منجر به انتقاد از خویشتن و کاهش عزت نفس شود. باور بر این است که رسانه های جمعی بدن آرمانی درون فکنی شده زنان را به سوی بدن آرمانی معرف جامعه سوق می دهند. به این معنا که تن انگاره ی آرمانی شخص، لاغر ولاغرتر می شود تا به حدی که با شکل بدن لاغر غیرواقع بینانه ای که در رسانه های جمعی ارایه می شود، برابری کند.در مردان این تاثیر به شکلی گرایشی غیر واقع بینانه به سمت بدنی ستبر و فوق العاده عضلانی است.اسناد کلیدی طرحواره ی خود ظاهر است. افرادی که توجه بیشتری به ظاهرشان دارند، احتمالاً به اطلاعات مربوط به ظاهر تمرکز بیشتری می کنند و از این اطلاعات به منظور داوری ظاهر شخصی شان به عنوان یک ملاک مرجع استفاده می کنند. مطالعه ای روی 168 دانشجوی مونث آمریکایی نشان داده است که بالا بودن توجه به ” طرحواره ی ظاهر خود”می تواند منجر به کاهش اعتماد به نفس، تن انگاره منفی و احساسات ناخوشایند شود.
نظریه ی شیی انگاری
نظریه ی شیی انگاری بیان می کند که اجتماع زنان را وادار می کند تا خود را به عنوان اشیایی بر اساس ظاهرشان بنگرند. هر چه که جوامع انسانی بر بدن آرمانی لاغراندام برای زنان ارزش بیشتری بگذارند، بیشترآن را عمومیت ببخشند و بیشترالقا کنند، بدن زنان نیز با نگاه شیی بیشتر مورد توجه قرار می گیرد و سبب افزایش بیشتری در نارضایتی زنان از بدنشان می شود. به علاوه تبلیغات موجود در جوامع یا تمرکز بر اجزای پیکر زنان سبب می شود که هم خود زنان و هم دیگران به آنان نگاه شیی داشته باشند.
نظریه فمنیستی (زن گرایی)
بر اساس این دیدگاه، زنان قربانیان جامعه ای هستند که در آن بر اهمیت لاغری و جذابیت تأکید می شود و در آن، زنان به عنوان افرادی دارای جایگاه پایین تر در نظر گرفته می شوند که زنانگی آنها با ضعف و کوچکی همراه است. نظریه ی شیی انگاری که از آن بحث شد به زعم بسیاری ریشه در رویکرد فمینیستی دارد.
مک کینلی نشان داده است که زنان با درون فکنی الگوها و ملاکهای فرهنگی در مورد الگوی آرمانی زیبایی تن و ناتوانی و شکست در دستیابی به این ملاکها دچار تجربه “شرم بدن” می شوند و نارضایتی از بدن را تجربه می کنند. نظریه پردازان فمیینیست با تکیه بر رویکرد “برساختگی اجتماعی”، چارچوبی با اهمیت برای فهم تجربه های بدنی زنانه در فرهنگ غرب واین که چگونه این تجارب منجر به نارضایتی از بدن می شوند، فراهم کرده اند. این نظریه پردازان بر این باور هستند که تجارب منفی با بدن و ظاهر جسمی در زنان بوسیله ی القای نقشهای جنسیتی وفشار رسانه های جمعی ایجاد می شود.
نظریه ی شناختی- رفتاری
نظریه ی شناختی-رفتاری به عنوان یک مدل توسط کش ارائه شد. بر اساس این مدل تجارب گذشته ی افراد همچون تجاربی که با والدین و یا همسن و سالانشان دارند، استادهای شخصی و عوامل فرهنگی می توانند نگرشها و طرحواره های مربوط به تن انگاره را که همان ارزیابی تن و سرمایه گذاری بر بدن است، تحت تأثیر قرار دهند.بعد از آنکه افراد از تجارب خود درون دادهایی را فراهم کردند، به ارزیابی ظاهر خودشان به گونه ای مثبت یا منفی می پردازند. بنا به این مدل، عوامل متعددی در آماده سازی و تداوم تجارب منجر به تن انگاره ی گذشته و شکل دادن به تن انگاره ی فعلی افراد نقش دارند. این عوامل عبارتند از:
-گفتگوهای درونی (افکار، تعبیر و تفسیرها و نتیجه گیریها)، ب- طرحواره ی ظاهر، پ- هیجانهای مرتبط با تن انگاره و ت- فرایندهای انطباقی و خودنظم بخشی. در اين مدل شناختي- رفتاري مربوط به رشد تن انگاره ، بر اهميت تجارب مربوط به اجتماعي شدن، فرهنگ پذيري، خصوصيات بين فردي، ویژگیهای شخصيتي و اسنادهای افراد تاكيد ميشود.اين مدل ارتباط متقابل بين حوادث محيطي، شناختي، عاطفي و فرآيندهاي جسمي را در رابطه با تن انگاره حائز اهميت ميداند و بيش از ساير نظريههاي مربوط به تن انگاره و نارضايتي از بدن، طي چند سال اخير بر روان شناسان علاقمند به پژوهش در اين حيطه اثر گذار بوده است. در پژوهش حاضر، تقريباً در چارچوب همين مدل نظري، مدل پیشنهادی گروه مشورتی دولت استرالیا در طرح راهبرد ملی تن انگاره و مدل پیشنهادی تیلور و همکارانش، مدلهایي احتمالي براي تن انگاره و نارضايتي از بدن در جمعيت ايراني ارائه شده و مورد ارزيابي قرار گرفته است.
منبع
نعمت اله زاده ماهانی ،کاظم (1393) ،بررسی تاثیر قد وزن شاخص توده ی بدنی طرحواره ی ظاهر خویتن پنداره و وارسی بدن برتن انگاره به منظور تدوین مدلی ساختاری درباره ی نارضایتی ازبدن جمعیت ایرانی ،پایان نامه دکتری روانشناسی ، دانشگاه علامه طباطبایی
ازفروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید