باورهای ارتباطی ناکارآمد

انسان درگیر ارتباط می­شود تا هویت پیدا کند، با دیگران پیوند برقرار می­کند و پیوندهای خود را عمیق­تر می­سازد. درضمن مشکلات خود را رفع و امکانات موجود را کشف می­کند.اساس زندگی و خوشبختی انسان را همین ارتباط­های میان­فردی تشکیل می­دهد. ارتباطات میان­فردی، خود حیات­بخش روابط هدفمند است .

یکی از قدیمی­ترین پیوندهای ارتباطی بشر، ازدواج است. ازدواج به معنی قانونمندسازی نوعی ارتباط بین دو انسان (زن و مرد) است. در واقع هدف اصلی ازدواج ارتباط است. بدون ارتباط ازدواج وجهه قانونی ندارد.

ارتباطات زناشویی می­تواند دست­مایه شادی و یا منبع بزرگ رنج و تألم باشد. عشق از امید شروع می­شود. امید به روزی که احساس فرد درک شود یا پذیرفته شود و ارتباط دلپذیری به وجود آید. ارتباط به زن و شوهر این امکان را می­دهد که با یکدیگر به بحث و تبادل نظر بپردازند، مشکلاتشان را حل کنند و از نیازهای هم آگاهی پیدا کنند. زوج­هایی که نتوانند با یکدیگر ارتباط برقرار کنند در یک وضعیت نامشخص قرار می­گیرند .

برای برخورداری از یک جامعه و افراد با سلامت روانی و روابط مطلوب با یکدیگر، باید بر روی سالم­سازی و بهبود روابط تلاش کرد. با تأکید بر ارتباط صحیح میان زن و شوهر و با اصلاح نتیجه­گیری آن­ها در قبال یکدیگر، با کاستن از شدت خصومت­ها می­توان روابط منطقی­تری میان خانواده­ها ایجاد کرد.تفکر در معنای وسیع خود مجموعه­ای از هیجان­ها، اندیشه­ها، رفتارها و احساس­هایی است که به طور وسیع باهم در تعامل هستند. تفکر غیرمنطقی تفکری است اغراق­آمیز، انعطاف­ناپذیر و مطلق­گرا. افکار غیرمنطقی با واقعیت همگونی ندارند و بر اساس ظن و گمان هستند. فرد واجد تفکر غیرمنطقی، حکم­های از پیش تعیین شده داشته و حالت­های آشفته از قبیل افسردگی، اضطراب و بی­تفاوتی دارد. فکر غیرمنطقی با واقعیت در ارتباط نیست، موجب تعارض شده و مانع برخورد موفقیت­آمیز فرد با حوادث و الزام­های زندگی می­شود .

با ارتباط درست می­توان پیوندهای بین­فردی را افزایش داد، امکان اتخاذ تصمیم درست تر را فراهم نمود، نگرش­ها و باورهای طرف مقابل را در جهت رسیدن به همدلی بیشتر هدایت کرد و تغییرات و دگرگونی­ها را توجیه نمود. عواملی وجود دارند که می­توانند اثربخشی یک ارتباط را تضعیف کرده و موجب عدم درک درست پیام فرستاده­شده یا به عبارتی رمزگشایی صحیح آن شوند که به عنوان نمونه می­توان به باورهای غلط، پیش­داوری­ها، و نگرش­های منفی اشاره نمود. همچنین هرچه حوزه­های شناختی دو عنصر ارتباط یعنی گیرنده و فرستنده، از یکدیگر دورتر باشد، اثربخشی ارتباط کمتر خواهد بود. اگرچه در توضیح و تبیین علل مشکلات ارتباطی دیدگاه­های متفاوتی ارائه شده است اما در این زمینه موضع رویکرد شناختی از جایگاه برجسته­ای برخوردار است. از این دیدگاه احساسات و رفتارهای آشفته صرفاً معلول رفتار غلط یکی از زوجین و یا حتی مشکلات و گرفتاری­های زندگی نیست، بلکه بخش عمده­ای از آن می­تواند به دلیل باورها و نگرش­هایی باشد که یک یا هر دوی آن­ها درمورد رفتارها و یا دشواری­های زندگی­ دارند.

باورهای ناکارآمد، علت اصلی بسیاری از اختلاف­های اجتماعی، به ویژه روابط است . منظور از چنین باورهایی، درواقع وجود افکار نادرست و نامنطبق با واقعیت درباره­ی خود و جهان است. به اعتقاد الیس ، هیچ رویدادی ذاتاً نمی­تواند در انسان ایجاد آشفتگی روانی کند؛ زیرا تمام محرک­ها و رویدادها در ذهن معنا و تفسیر می­شوند و بر این اساس، سازش­نایافتگی­ها و مشکلات هیجانی در واقع ناشی از نحوه­ی تعبیر، تفسیر و پردازش اطلاعات حاصل از محرک­ها و رویدادهایی هستند که افکار و باورهای ناکارآمد در زیربنای آن­ها قراردارند.

یکی از عمده­ترین عرصه­های بروز و نفوذ افکار غیرمنطقی و ناکارآمد، زندگی زناشویی است. با آنکه به اعتقاد بسیاری از صاحب­نظران ازدواج یکی از بنیادهای جهان­شمول به حساب می­آید و به گونه­ای تنگاتنگ زندگی افراد بشر را تحت تأثیر قرار می­دهد، اما از آسیب­های گوناگون در امان نیست. برای نمونه، نتایج مطالعات، نشان داده­اند که بسیاری از همسران در برقراری و حفظ روابط دوستانه و صمیمی با یکدیگر دچار مشکل­اند، چون انتظار دارند تا از ازدواج به گونه­ی کلی، و از همسران به گونه­ی اختصاصی، منافعی بدست آورند. به بیان دیگر، انتظارهای آنان از رابطه زناشویی بیشتر، گسترده­تر و در بسیاری از موارد، غیرمنطقی­تر شده­اند و حتی توانسته­اند زمینه­ی سرخوردگی از زندگی زناشویی را فراهم آورد.

در بسیاری از فرهنگ­ها به روابط زناشویی به منزله­ی منبع اولیه حمایت و عاطفه نگریسته می­شود  و از همسران انتظار می­رود تا یک رابطه انحصاری، صداقت، علاقه، عاطفه و نیز صمیمیت و حمایت از خود نشان دهند. تقریباً تمامی زوج­ها در ابتدای زندگی زناشویی سطح بالایی از رضایت را گزارش می­کنند. اما این رضایت در خلال زمان کاهش می­یابد. معتبرترین شاخص این عدم رضایت و آشفتگی نیز طلاق است . از سوی دیگر، بین 85 تا 91 درصد از افرادی که در آستانه طلاق قرار دارند، در ابتدای روابط زناشویی عقاید مثبت و پیش­بینی­های غیرواقع­بینانه و ناکارآمدی از رابطه زناشویی داشته­اند و بر این باورندکه احتمال طلاق برای آن­ها صفر است.

بی­تردید، رفتار در چهارچوب روابط به گونه­ای چشمگیر تحت تأثیر عوامل شناختی قرار دارد. زیرا افراد با مجموعه­ای از انتظارها و باورها درباره­ی هم به تدریج به جایی می­رسند که روابط رو به سردی، ناامیدی و بی­اعتمادی می­رود. ازین رو، شناسایی و اندازه­گیری این عقاید و باورها و تأمل درمورد آن­ها برای حل مشکلات عاطفی و رفتاری همسران بسیار سودمند خواهد بود.

باورهای غیرمنطقی در روابط زناشویی به گونه­های مختلف طبقه­بندی شده­اند. برای مثال، بر پایه طبقه­بندی بک، برخی از باورهای خاص و منحصر به فرد زوج­ها عبارتند از:

  • تجربه­های انتخابی ؛ توجه به بخش کوچکی از یک حادثه منفی
  • تعمیم مبالغه­آمیز؛ در نظر گرفتن هر حادثه منفی به عنوان شکستی تمام عیار
  • برچسب منفی زدن ؛ اصرار بر دلایل منفی و بدخواهانه در رفتار و گفتار همسر
  • شخصی­سازی ؛نسبت دادن تمام مشکلات به خود و ناتوانی­های خویش
  • نتیجه­گیری شتاب­زده ؛ بدون داشتن دلایل محکم قضاوت کردن، ذهن­خوانی و پیش­گویی افکار یکدیگر،
  • تفکر همه یا هیچ
  • بزرگ­نمایی ؛ با اهمیت جلوه دادن مسائل و مبالغه در شدت اشتباه­ها.

بعقیده­ ی برنز، نیز برخی از باورهای ناکارآمد همسران در روابط زناشویی عبارتند از محق بودن، سرزنش دیگری، قربانی دانستن خود، تحقیر، توقع و درماندگی.

منبع

شایی آرانی،سهیلا(1392)، سازگاری زناشویی توسط رضایت جنسی و باورهای ارتباطی ناکارآمد زوجین معتاد، پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی بالینی،دانشکده علوم تربیتی وروانشناسی شیراز

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0