بازیابی بافاصله ؛ مرور ذهنی بسط یافته
در بازیابی بافاصله که همچنین با نام مرور ذهنی بسط یافته شناخته میشود، بعد از ارائه مطالبی که باید به خاطر سپرده شود ،مثلاً یک عدد جدید آزمون فوری صورت میگیرد و سپس فاصله بازیابی بهتدریج افزایش مییابد؛ بنابراین اگر عدد 355294 ارائه شود، بیمار این عدد را بلافاصله تکرار میکند. افراد با فراخنای عددی طبیعی و اکثر افراد دچار آسیب حافظه ، بدون هیچ مشکلی میتوانند این کار را انجام دهند آزمونگر، سپس یک یا دو ثانیه صبر میکند و سپس دوباره عدد را از آزمودنی میپرسد. فاصله آزمون بسیار بهتدریج تا زمانی که عدد یاد گرفته شود، افزایش مییابد در موارد شکست، اطلاعات صحیح ارائه میشود و فاصله یادآوری کوتاه میشود و دوباره بهتدریج افزایش مییابد. نامهای جدید، آدرسهای کوتاه و دانش عمومی را میتوان از این طریق آموزش داد. یک راه دیگر استفاده از این فن، افزایش تعداد آیتمها بین هدف و زمان آزمون یا یادآوری است همچنین کمپ و فاس یک . یادگیری فاصله ثابت ؛ بهعنوان مثال، درخواست اطلاعات صحیح، هر دودقیقه بهجای فاصله بسط یافته را توضیح دادهاند که غالباً بیشتر از آن استفاده میشود. بیورک نشان داد که هر چه فاصله بین یادآوری اول و دوم، کمتر باشد شانس موفقیت در تلاش برای یادآوری سوم، بیشتر میشود.
بیورک بیان میکند که بازیابی بافاصله، یک روش شکلدهی است. شکلدهی، یک فن شناخته شده در روانشناسی رفتاری است که در آن یک تقریب تدریجی بهسوی هدف نهایی وجود دارد. اگرچه بازیابی بافاصله، شباهتهای زیادی به شکلدهی دارد ولی در این روش، دستیابی به هدف درازمدت یعنی یادآوری یک قطعه از اطلاعات از طریق افزایش فاصله یادآوری بهتدریج صورت میگیرد و این روش متفاوت از روش شکلدهی سنتی است که در برنامههای رفتاری استفاده میشود. تفاوت آنها در این است که در شکلدهی، رفتار واقعی انتخابی برای شکلدهی، نزدیک اما متفاوت از هدف نهایی است. برای مثال، کار ویلسون، از فن شکلدهی برای یک کودک دچار تأخیر رشد استفاده کرد این بچه با فنجان غذا میخورد اما با قاشق نمیخورد. شکل فنجان اصلی بهتدریج تغییر کرد و کوچکتر شد تا به یک قاشق تبدیل شد. این یک مثال کلاسیک از شکلدهی است. یادآوری یک نام جدید و یا شماره تلفن در طول زمان تغییر نمیکند آن فقط تقویت میشود تا احتمال یادزدودگی کمتر شود.
فردید ریکسون، هلند، بسون و موروو و تارکسترا و برجویس بیان کردهاند که بازیابی بافاصله اساساً یک روش یادگیری بدون خطا است اما اگرچه بازیابی بافاصله، احتمال خطا را محدود میکند، این روش به خودی خود، یک روش یادگیری بدون خطا نیست زیرا همیشه پس از یک فاصله، خطا میتواند صورت گیرد.هاچهالتر، آورمیر، گسپر، بک و هولاب ، دریافتند که یادگیری با روش بازیابی بافاصله، نسبت به یادگیری بعد از یک تأخیر یکنواخت حتی اگر خطاهای بیشتری تحت تأثیر بازیابی بافاصله صورت گیرد، برتری دارد. با این وجود، این دو روش، اغلب باهم ترکیب میشوند، ونهال و همکاران، بیان کردند که بازیابی بافاصله و یادگیری بدون خطا باید برای بهینهسازی اکتساب اطلاعات جدید، ترکیب شوند.
ویلسون، معتقد است که بازیابی بافاصله، مؤثر است زیرا این روش شکلی از تمرین توزیع شده است: تقسیم کردن کوششهای یادگیری در طول زمان بهجای انباشته کردن رویهم احتمال یادگیری را افزایش میدهد. تمرین فشرده، نسبت به تمرین توزیع شده، یک راهبرد یادگیری، کم اثر است . پدیدهای که از دهه 1930 بدلی و لانگمن و لورج، شناخته شده است. لورج به سه گروه از افراد سالم یک تکلیف ردیابی در آینه داد. یک گروه بیست کوشش متوالی داشت، یک گروه بیست کوشش آمیخته با استراحت بین هر آزمایش داشت و یک گروه بیست کوشش پخش شده در بیست روز داشت. گروهی که بین کوششها، بیشترین استراحت را داشت بهترین عملکرد را داشت و کسانی که هیچ استراحتی نداشتند، بدترین عملکرد را داشتند. بدلی و لانگمن می خواستند ببینند بهترین روش آموزش تایپ به کارکنان پست، چیست. همه شرکتکنندگان، دوازده ساعت آموزش داشتند. یک گروه، روزانه شش ساعت، به مدت دو روز، گروه دیگر، روزانه چهار ساعت، به مدت سه روز و گروه سوم، روزانه یک ساعت، به مدت دوازده روز. آخرین گروه، بیشتر آموختند و فراموشی کمتری داشتند.
لانداور و بیورک نشان دادند که یادگیری نام با تمرین بسط یافته , بازیابی بافاصله، سریعتر پیشرفت میکند و از آن زمان، این روش در توانبخشی حافظه، مورد استفاده قرار گرفته است. کمپ، بیرد و چری نیز نشان دادند که چگونه توانستند از بازیابی بافاصله، برای کاهش ناراحتی در یک زن که معتقد بود وسایلش دزدیده شده است، استفاده کنند فهرستی از چیزهای که ادعا میکرد مال او میباشند، تنظیم شد. این فهرست در کمد لباس او نگه داشته شد و از یک برنامه بازیابی بافاصله برای آموزش رفتن سراغ کمد لباس و بررسی آنچه اتفاق افتاده بود، استفاده شد. در ابتدا، او به سر کمد لباس برده شد و فهرست لباسها در فواصل زمانی بهتدریج رو به افزایش، به او نشان داده شد. اگر او میپرسید که وسایل من کجا هستند یا کی آنها را برداشته است، از او پرسیده میشد چطور باید آن را باید پیدا کنی و سپس برای دیدن فهرست به سمت کمد لباس برده میشد. پریشانی او کاهش یافت و در طی چند ماه در سطح پایینی، باقی ماند.
منبع
شریفی،علی اکبر(1394)، ساخت یک برنامه رایانهای توانبخشی شناختی و بررسی تأثیر آن بر بهبود عملکرد حافظه،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی تربیتی،دانشگاه پیام نور
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید