اهمیت و ضرورت هوش هیجانی
هوش هیجانی یعنی توانایی هایی مانند این که فرد بتواند انگیزه خود را حفظ کند و در مقابل ناملایمات پایداری کند تکانشهای خود را کنترل کند و کامیابی را به تعویق اندازد. حالات روحی خود را تنظیم کند و نگذارد پریشانی خاطر، قدرت تفکر او را خدشه دار سازد. با دیگران همدلی کند وامیداور باشد.برخلاف هوشبهر عقلانی که سابقه حدود یکصد سال تحقیق بر صدها هزار نفر را به همراه دارد هوش هیجانی مفهوم جدیدی است که هنوز هیچکس نمی تواند دقیقاً بگوید که تفاوتهایی میان افراد در طول زندگی تا چه حد از هوش هیجانی ناشی می شود.
اما داده های موجود نشان می دهند که هو ش هیجانی می تواند به اندازه هوشبهر و گاهی اوقات بیشتر از آن قدرت داشته باشد.شواهد بسیاری نشان میدهد افرادی که مهارت هیجانی دارند- یعنی کسانی که احساسات خود را به خوبی می شناسند و هدایت می کنند و احساسات دیگران را نیز در ک و به طرز اثر بخشی با آن برخورد می کنند- در هر حیطه ای از زندگی ممتازند. ارسطو چنین مطرح می کند که لازمه مهارت هیجانی ما را هوش و عقلانیت بر عهده بگیرد.
احساسات ما زمانی که خود به کار گرفته شوند، با خرد و منطق همراهند و به تفکر ما، ارزشهای ما و بقای ما جهت می دهند. اما به آسانی می توانند به خطا بروند و در اکثر موارد نیز چنین می شود. از دیدگاه ارسطو، مشکل انسان در این نیست که از هیجان برخورداراست بلکه آنچه اهمیت دارد مناسب بودن هیجان و نحوه ابزار آن است.
دکتر داماسیو ، معتقد است که وجود احساسات نوعا ً برای اتخاذ تصمیمات عقلانی ضروری است. از آن رو که احساسات جهت صحیح را به ما نشان می دهند و پس از آن است که از منطق محض می توان به بهترین نحو استفاده کرد. این ترتیب دکتر داماسیو معتقد است که مغز هیجانی به همان اندازه مغز متفکر در استدلال کردن نقش دارد. به یک معنا می توان گفت که ما دو مغز، دو فکرو دو نوع هوش متفاوت داریم: هوش عقلانی و هوش هیجانی.
آنچه را در زندگی انجام می دهیم هر دوی آنها تعیین می کنند. فقط هوشبر (IQ) مهم نیست بلکه هوش هیجانی (EQ) نیز حائز اهمیت است. در واقع هوش عقلانی نمی تواند بدون هوش هیجانی به بهترین وضع کار کند، بدون در نظرگرفتن احساس، درک واقعیت بسیار دشوار است. تجربه های مستقل عقلی و استدلالی در حد خود مهم هستند اما اگر با احساس رابطه نداشته باشند، راه را برای کارهای غیر انسانی و نابود کننده هموار می کنند. هنگامی که ما با احساسات خود قطع رابطه می کنیم، بی گمان از انسانی ترین صفات خود نیز جدا شده ایم. با احساسات خود زندگی کردن، یعنی بیشترین ارتباط را بادیگران داشتن و از بشترین حس زندگی برخودار شدند.
منبع
قربانی،نرگس(1390)، رابطه هوش هیجانی با مقیاس ارزیابی انطباق پذیری و همبستگی خانواده، پایان نامه کارشناسی ارشد،راهنمایی ومشاوره،دانشگاه آزاداسلامی خمینی شهر
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید