اهمیت و ضرورت دوره ی ابتدایی بر پیشرفت تحصیلی

یکی از مهمترین و اساسی ترین دورۀ تحصیلی در تمام نظامهای آموزش و پرورش جهان دورۀ ابتدایی است، و در همه ی نظام های آموزشی قوانین این است که ، هر کودکی که به طور تمام وقت در دبستان تحت تعلیم قرار گیرد. زیرا شکل گیری شخصیت و رشته همه جانبه فرد در این دوره، بیشتر انجام می گیرد و دوره ابتدایی  تداوم بخش تکوین شناختی ، زیستی و اجتماعی کودک که در خانواده پی ریزی شده است و همچنین دوره ای است که در آن فرصت و موفقیت مناسبی برای تحصیل، تربیت و شیوه ی ارتباط درست با دیگران براي كودك فراهم می گردد و استعداد هاي هر كودك به تدريج شكوفا شود. همچنین در این دوره بر اثر رشد در چنین محیط تربیتی، فکر کودک با درک مفاهیم  اساسي نظير مفهوم زمان، مكان و علت … كه معلومات محسوس را متحد مي سازند سازمان مي يابد، در دبستان در بين گروه همسالان خود، رشد استقلال شخصي و سازگاري اجتماعي او امكان پذيرمي گردد. در اين دوره كودكان طرز معاشرت با ديگران ، ايجاد رفاقت ، انتخاب دوست ، نحوه ارتباط با ديگران و  رشد شخصيت اجتماعي را پشت سر مي گذارد، يك معلم و مربي خوب در دبستان مي تواند در رشد صحيح عادت فوق به دانش آموزان كمك كند.

سال هايي را كه كودك در دبستان مشغول به تحصيل است، يكي از مهم ترين و پر خاطره ترين دوران تحصيلي او به حساب مي آيد و در اين دوره چنانچه امكانات درست و محيط سالم فراهم شود، زمينه لازم براي شكوفايي و رشد استعداد هاي او فراهم مي شود وبه ابزار لازم اوليه براي زندگي و سازگاري اجتماعي مجهز خواهد گشت.در تبيين اهميت آموزشي كودكان لازم التعليم، اشاره به اصول كلي سياست دولت براي توسعه فرهنگي كشور ضروري است و تا بيسوادي از جامعه ريشه كن شود. در اين راستا دولت تلاش مي نمايد كودكاني  كه به سن دبستان مي رسند بلافاصله وارد مدرسه شوند.

ويژگي­ هاي­ دانش ­آموزان­­ دوره­ ابتدايي(از شش تا­يازده­ سالگي)

دوره ابتدايي درمراحل رشد كودكان دوره حساسي است كه به قول روان شناسي رشد اصطلاحاً كودكي دوم ناميده مي شود كه داراي ويژگيهاي شناختي، جسماني و عاطفي منحصر به فرد مي باشد . دوره كودكي دوم از شش سالگي شروع ميشود و ابتدا وانتهاي اين دوره با تحولات و شرايط جديدي همراه است كه تا اندازه زيادي بر شخصيت كودك و سازگاري هاي اجتماعي اواثر مي گذارد. درواقع شخصيت كودك سازمان يافته تر و پيچيده تر مي شود.

ابتداي اين دوره با ورود به مدرسه همراه است و اين تغييراساسي در زندگي ؛ورود به مدرسه  اكثر كودكان را دچار نوعي عدم تعادل مي كند و سازگاري آنها را با نياز ها و انتظارات جديد، با دشواري همراه ساخته وآنها را از لحاظ عاطفي با آشفتگي روبرو مي كند. كودكان در انتهاي اين دوره به تدريج با تغييرات جسماني، عاطفي، رواني و اخلاقي روبرو مي شوند. در پايان دوره ابتدايي نيز كودكان با تغييرات زياد ديگري همراه مي شوند كه اصطلاحاً به اين تغييرات بلوغ گفته مي شود با اين توصيف در دوره ابتدايي كودكان با رشد سريع همراهند كه بستر ساز دوره بعدي يعني بلوغ است. در ذيل به مهمترين و ويژگي هاي رشد دوره ابتدايي ازنظررشد جسمي، شناختي و عاطفي اشاره مي گردد:

ويژگي هاي جسمي:

در اين دوره از نظر رشد جسمي ، آرام و نسبتا يكنواخت است . اين آرامش و يكنواختي تا زماني كه تغييرات بلوغ شروع مي شود ، يعني تقريبا دو سال قبل از آنكه كودك به بلوغ جنسي برسد ادامه دارد. اما در اين زمان رشد جسماني به طور متنابهي سرعت پيدا مي كند. مهمترين تغييرات جسماني در دوره كودكي دوم و قبل از آنكه سرعت رشد ناگهاني دوره بلوغ شروع مي شود خصوصیات کودکان در این دوره به شرح زير است:

  • هماهنگي چشم و دست كامل مي شود. يعني دركودكان تمركز چشم روي اشياي كوچك مشكل است. پس نمي توان ازآنان انتظار داشت كه به خوبي بنويسند وياكارهاي ظريف انجام  دهندكه دراين دوره به تدريج اين هماهنگي درفرد ايجاد مي شود و اين هماهنگي لازمه فعاليتهاي آموزشي و يادگيري است.
  • يادگيري مهارت هاي حركتي، دقيق تر، سريع تر و پيچيده تر مي شود.
  • سرعت رشد دختران در اين دوره از پسران بيشتر مي شود و در پايان اين دوره علائم بلوغ در دختران به تدريج ظاهر مي گردد.
  • كودكان در اين دوره فوق العاده فعال و داراي جنب و جوش هستند، و از فعاليت كردن لذت مي برند پس بايستي به آنها فرصت فعاليت داد و نبايد اين نكته را فراموش كرد كه كودكان معمولابي احتياط هستند و شديدا به مراقبت نياز دارند.

ويژگي هاي شناختي:

كودك در اين دوره مرحله شناختي جديدي مي شود كه پياژه نام آن را دوره عمليات عيني يا منطق عملياتي گذاشته است. از ديدگاه پياژه ، اين مرحله شناختي هم در ابتد و هم در انتها با نوعي بحران شناختي و عقلي روبروست، اين بحران در سنين هفت تا هشت سالگي توأم با خواهش خود مركزگرايي، اولين پيدايش تمايل به تحقيق يا توجيه منطقي و همچنين گرايش به سوي تكلم اجتماعي است كه در سنين  يازده سالگي تا دوازده سالگي هنگامي كه تفكر صوري براي اولين بار نضج مي گيرد كودك را با نوعي بحران شناختي روبرو مي سازد.

به اعتقاد پياژه كودكان در اين دوره از نظر احساسات و عواطف بيشتر به بزرگسالان شباهت دارند، ولي در تفكراتشان با آنها خيلي متفاوت هستند. به عبارت ديگر كودكان در اين دوره از نظر شناختي براي بزرگسالان ناشناخته اند. بسياري از روابطي كه در نزد بزرگسالان كاملا آشكار و واضح به نظر مي رسد، ممكن است در نزد كودكان در اين دوره آشكار و واضح نباشد. مهمترين ويژگي شناختي كودكان در اين دوره عبارت است از: – مفهوم نگهداري ذهني

  • طبقه بندي
  • مرتب كردن
  • مفهوم زمان و مكان .
  • به يادگيري علاقه زياد دارد و به مرحله تفكر محسوس مي رسد.
  • به حرف زدن علاقه وافر دارد و داراي حافظه نيرومندي است.
  • كنجكاوي وي جهت دار و هدفدار مي شود.
  • مهارت هاي جسماني لازم براي بازي هاي معمولي را فرا مي گيرد.
  • يادگيري مهارت هاي اصلي خواندن ، نوشتن ، حساب كردن و استدلال كردن است.
  • قواعد را درك مي كند و رعايت قاعده را لازم مي داند و بزرگسالاني را كه در نظر او ارزشمند هستند الگو قرار مي دهد.

ويژگي هاي عاطفي:

كودك در هر دوره رشد ويژگي معيني از لحاظ عاطفي پيدا مي كند كه او را با دوره هاي قبل يا بعد متفاوت مي سازد. از تفاوتهاي مهم اين دوره با دوره ي اول كودكي اين است كه كودك ياد مي گيرد چگونه واكنش هاي عاطفي و هيجاني خود را كنترل كند. كودكان در اين دوره بزودي در مي يابند كه ابراز واكنش هاي عاطفي مانند ترس حسادتهاي بچه گانه آنها را نزد گروه همسالان به عنوان يك كودك ضعيف و كوچك نشان مي دهد و از نظر آنها، اين گونه واكنش ها قابل قبول و پسنديده نيست، بنابراين سعي بسيار مي كنند كه به تدريج اين قبيل واكنش هاي عاطفي كودكانه را كنترل كنندو از نظر ديگران ؛ خصوصا گروه همسالان  مخفي سازند. البته اين كودكان در محيط خانه نياز كمتري به كنترل عاطفي و هيجانات خود دارند، در حالي كه در محيط بيرون از خانه اين كنترل بيشتر مي شود. به طور كلي بيشتر واكنش هاي عاطفي در اين دوره، از واكنش هاي عاطفي خوشآيند مطلوب است، خنده كودكان در اين دوره بيشتر مي شود، كودكان در اين دوره مرتب در حال جنب و جوش و تكان خوردن هستند و انواع واكنش هاي عاطفي كودك در اين دوره، خشم، ترس، حسادت، كنجكاوي، لذت، غم و محبت و خوشي به عصره ظهور مي رسد.

  • به رفاقت با كودكان ديگر وهمسالان علاقه مند بوده و دوست دارند در كنار دوستان خود باشند و باهم بازي نمايند. كودكان در بازي هاي دسته جمعي بيشتر لذت مي برند .
  • كم كم آرامش وثبات عاطفي پيدا مي كند.
  • نيل به استقلال شخصي پيدا مي كند كودكان تا قبل از دوره بزرگسالي به ويژه به مادران خود متكي هستند. كودكان بيشتر تمايل دارند دركناركودكان هم سن سال خود باشند و از نفوذ بزرگان آزاد شوند .
  • قدرت درك مشكلات پيرامون خود را پيدا مي كند.
  • يادگيري رفتار با همسالان و اغلب كودكان دوست دارند كه با هم سن سالان خود باشند در اين صورت است كه از رفتار همديگر تقليد مي كنند.
  • قدرت تشخيص ميان خوب و بد در او ظاهر مي شود.
  • كودكان تمايل دارند احساسات و عواطف خود را آزادانه بيان كنند. ظهور و بروز خشم ناگهاني در اين دوره بطور فراوان ديده مي شود. بهتر است به آنها فرصت داده شود تا عواطف خود را به طور آزاد بيان نمايند تا خود آگاهي پيدا كنند. با توجه به ویژگی هاي كودكان در دوره دبستان تعليم مفاهيم اساسي، تربيت اخلاقي، اجتماعي و جسماني او ضرورت دارد.

ویژگی های معلم در دورۀ ابتدایی:

معلم مهم ترين عامل ايجاد كننده شرايط مطلوب يادگيري و ياددهي است كه بعد از شاگردان دومين عنصر مهم نظام آموزشي به شمار مي آيد. معلم است كه شرايط لازم يادگيري را بين شاگردان و محتواي درسي بوجود مي آورد اين زماني ميسر خواهد بود كه معلم علاوه بر علاقه به تدريس، توانايي ايجاد علاقه در دانش آموزان را داشته باشد. معلمان دوره ابتدايي تلاش نمايند تا فضاي كلاس با نشاط فضايي سرشار از شادي و شور و شوق يادگيري را در شاگردان ايجاد نمايد.اين نشاط چه درظاهر معلم و چه در رفتار بايد نمود داشته باشد. معلم باید به تکنولوژی آموزشی آشنا باشد و به ضرورت و استفاده آن معتقد باشد و به آن عمل کند و بتواند فراگیران خود را علم جو و خلاق بپروراند.

يكي از ويژگي هاي ديگر معلم بايستي نياز هاي شاگردان دوره ابتدايي را بشناسد و نسبت به نياز هاي آنان اطلاعات داشته باشد، تقليد از معلم يكي از روش هاي معمول در يادگيري شاگردان دوره ابتدايي مي باشد، معلم مي تواند به عنوان الگويي براي شاگردان به حساب آيد. شاگردان هر نوع رفتار هاي مثبت و منفي را از معلمان خود خواهند آموخت و اگر شخصيت معلم داراي صفات انساني از قبيل صداقت، امانتداري، محبت، دوستي، اخلاص و همكاري و تعهد باشد؛ طبيعتاً تقليد چنين ويژگي هايي سلامت رواني شاگردان را تضمين مي كند. ولي اگر شخصيت معلم دچار اختلال و نابساماني ها باشد و فاقد صفات انساني باشد واضح است كه شاگردان دوره ابتدايي از او تقليد خواهند كرد. و چنان روشي با اهداف آموزش و پرورش منافات دارد.

معلم می بایست ضمن آراستگی به صفات نکو همچون وقار و متانت، عقل و خرد و دیانت و اخلاق پسندیده، با کودکان با مهربانی و لطافت برخورد کرده و با آنها ابراز همدردی نماید، همچنین می بایست از قدرت بیان خوب برخوردار بوده و آنچه را که بیان می کند در رفتار و کردارش نیز نمایان سازد. وظیفه معلم صرفاً آموزش مهارت های تحصیلی نیست بلکه هدف در واقع تقویت عزت نفس در کودکان و رشد فردی ایشان است. معلم باید دارای فضایل اخلاقی باشد تا بتواند ارزشهای درست را به کودکان بیاموزد. ویژگی دیگر معلم اينست كه آنچه به شاگردان خود آموزش می دهد باید در عمل خود به آن پایبند باشد. زیرا تاثیر اعمال و کردار بیشتر از گفتار است و عدالت را در بین دانش آموزان رعایت نماید. و توانايي برقراري ارتباط صحيح و محبت آميز با دانش آموزان و خانواده آنان و همكاران آموزشي را داشته باشند. ويژگي هاي ديگر معلم دوره ابتدايي بايستي به روشهاي صحيح آموزش خواندن، نوشتن و حساب كردن واقف باشد و همچنين از چگونگي رشد عاطفي و رواني كودكان اين سنين آگاه بوده و بداند كه كودكان در چه سني كدام مطالب درسي را با چه روشي بهتر ياد مي گيرند .

ويژگي هاي شخصي معلم  :

برخورداري از سلامت جسمي و رواني: كسي كه عهده دار شغل مشكل و طاقت فرساي معلمي مي شود بايد از نظر جسماني سالم و قوي و از نظر رواني و عاطفي متعادل باشد. در غير اين صورت ممكن است با كوچكترين خطاي شاگردان معلم عصباني شده و از شيوه عدل و انصاف عدول كند. سوابق نشان داده معلماني كه  افسرده، مأيوس، ستيزه جو، تند خو هستند نمي تواند نشاط و امنيت خاطر و ثبات را در كلاس درس و محيط آموزشي ايجاد نمايد. معلماني كه ازنظر بينيايي و شنوايي سالم و ازصداي طبيعي برخوردارند؛ در تاثیرگذاری بر دانش آموزان موفقتر می باشند. ويژگي هاي ديگر معلم اين است با ظاهري آراسته وارد كلاس شود و شايستگي معلم بايد در تمام مظاهر وجودش پديدار باشد يعني سيمای ظاهري و طرز سخن گفتن و گفتارش نمايانگر اهليت او باشد، خوش صحبت و داراي بيان فصيح باشد و تناسب بدني و پاكي ظاهري بر عملكرد معلم و رابطه مستقيم او با شاگردان اثر مي گذارد.

پايبندي به ارزشها و اصول انساني و اجتماعي : يكي از هدف هاي مهم نظام آموزش و پرورش اين است كه ارزش هاي معنوي، اخلاقي و اجتماعي جامعه را به كودكان و نسل آينده انتقال دهد. براي رسيدن به اين هدف به اعتقاد و ايمان معلم به اين ارزش ها بستگي دارد. و انتظار جامعه از معلم اين است كه به صفات عالي انساني مانند راستگويي، وظيفه شناسي، پاكدامني، تقوا، شجاعت و عدالت آراسته گردد.

برخورداري از استعداد ها و قواي ذهني نسبتاَ خوب: كار معلمي ايجاب مي كند كه معلمان حافظه قوي داشته باشد تا بتواند معرفت دانش بشري را كه در واقع ابزار اصلي و اساسي كار وي است، كسب كند، در جريانات امور مربوط به كلاس و اسامي شاگردان و رفتار آنان را خاطر بسپارد. بنابراين حافظه بزرگترين سرمايۀ معلم و مهمترين استعدادي است كه معلم را در تدريس خوب و كسب دانش ياري مي كند. و معلم علاوه بر داشتن حافظه خوب، بايد از هوش نسبتاً خوبي نيز برخوردار باشد تا بتواند شاگرداني را كه داراي افكار، عواطف و احساسات متفاوتي هستند در تجزيه و تحليل مسائل و مشكلات بيشتر ياري كنند.

ويژگي هاي حرفه اي و فني معلم :

معلومات عمومي: منظور از معلومات عمومي معلم، داشتن اطلاعات اجمالي در بارۀ علوم طبيعي، اجتماعي، سياسي، اقتصادي، ادب و هنر و فرهنگ موروثي و غيره است. داشتن اطلاعات عمومي براي معلم از اين لحاظ اهميت دارد كه او رهبري نسل جوان و آشنا كردن آنان را به مقتضيات زمان و از اينكه حركت تكاملي انسان دايماً در معرض تغيير و تحول است. لذا براي معلم ضروري است در تدريس نوآوري داشته باشد و مطابق مقتضيات و نياز عصر زمان حركت كند. معلماني كه از اطلاعات عمومي زياد بهره مند هستند از اعتماد به نفس بالايي برخوردارند و مي توانند به راحتي به سوالات شاگردان پاسخ دهند.

معلومات تخصصي: منظور از معلومات تخصصي معلم اين است  معلمي كه در رشته اي كه تدريس مي كند مانند علوم، رياضي، روانشناسي، جامعه شناسي، روش هاي آموزشي، اصول يادگيري، ارزش يابي، طرح درس و نحوه ي استفاده از وسايل كمك آموزشي و امكانات و تجهيزاتي آزمايشگاهي كه در محيط كار دارد اطلاعاتي نسبتاَ جامع و كافي داشته باشد و به اصطلاح به مواد و مطالب درسي مسلط باشد. تا بتواند وظيفه ي خطير خود را در عصر كنوني به نحو شايسته انجام دهد. بنابراين داشتن معلومات لازم و كافي راجع به مباحث و مطالبي كه تدريس مي كند، موجب مي شود اعتماد و اطمينان شاگردان را نسبت به خود براي هميشه جلب حفظ نمايد. ماهيت تخصصي معلم در عصر حاضر ايجاب مي كند كه او علاوه بر فنون و تكنيك هاي معلمي بايستي با يافته هاي جديد رشته ي تحصيلي آگاهي داشته باشد و متناسب با پيشرفت زمان معلومات خود را توسعه دهد.

مهارت در برقراري روابط و مناسبات شخصي :

روابط و مناسبات شخصي ميان معلم و دانش آموز: مناسبات سالم بين معلم و شاگرد زماني شروع به جوانه زدن مي كند كه معلم احساس كند كه واقعا كودكان را دوست مي دارد. لازمه اش اين است كه معلم توجه خود را به صفات خوب و برجسته دانش آموزان متمركز كند و از نقاط ضعف و صفات منفي آنان چشم پوشي نمايد  و اگر مواردي رفتار ناصواب از كودكان سر مي زند، معلم آگاه به جاي سرزنش با آنان ارتباط دوستي برقرار نمايد. روابط معلم و شاگرد اگر مستحكم باشد در اين صورت احترام متقابل خواهد بود و موجب تقويت اعتماد به نفس در شاگردان مي شود. برقراري ارتباط ميان معلم و شاگرد ضمن آنكه دامنه توجه شاگردان را وسيع تر مي كند، تمركز ذهني آنان را قوي تر نموده و از حواس پرتي ها مي كاهد و فرايند يادگيري و ياد دهي را آسانتر مي سازد. و زمينه رشد شخصيت شاگردان را هموار و ارتباط مداوم بصري معلم با شاگردان، احساس تكريم و خود ارزشمندي را غني تر و مصونيت عاطفي را افزايش مي دهد. اگر معلم معتقد باشد كه آدمي به هنگام ولادت نه به خير آراسته و نه به شر آلوده است، و حتي بالاتر از آن معتقد به نيكي و فطرت انساني باشد در آن صورت است كه سؤظن و بدبيني به حسن نيت و تحكم و تسلط به محبت و احترام متقابل مبدل مي شود. در اين صورت معلم به جاي شاگردان فكر نمي كند و عقيده خود را به آنان تحميل نمي كند.اگر ميان معلم و شاگرد گفت و شنود سالم برقرار شود اينجاست كه امر تعليم و تربيت عميق تر ميشود .

روابط مناسب شخصي ميان معلم و همكاران و اولياي دانش آموزان: معلم بايد داراي ميل همكاري توأم با عواطف و احساسات عالي و فكري روشن باشد.

كسي كه چنين صفاتي را دارا باشد با خلق خدا با صفا و محبت و يكرنگي رفتار مي كند. معلم خوب كسي است كه رفتاراش با همكاران بر اساس همكاري به معني كامل كلمه و صداقت، درستكاري و صفا و صميمت خواهد بود. در غم و شادي همديگر شركت نمايند و به كمك هاي مادي و معنوي به همكاران خود مضايقه نمي كند. همچنانكه با شاگردان دوست، يكرنگ و مهربان است و با همكاران و اولياي دانش آموزان نيز همينطور باشد معلم خوب در جلسات شوراهاي مدرسه براي تبادل نظر مسئله اي كه مربوط به مدرسه است با همكاران تشكيل مي شود و با كمال ميل و صفا و صميميت حاضر شود. معلمان بايستي با والدين شاگردان ارتباط برقرار نمايند. زيرا پدران و مادران به سهم خود در حل مشكلات مربوط به آموزش و پرورش كودكان يار و ياور خوبي براي معلمان  هستندهمكاري و همفكري آنان با معلم سبب مي شود كه آموزش و پرورش كودكان در خانه و مدرسه هماهنگ شده و همديگر را تقويت مي نمايد. ارتباط معلم با اوليا موجب مي شود از وضعيت تحصيلي شاگردان و نحوۀ ارزش يابي و نقاط قوت و ضعف شاگردان بررسي و تقويت شود.

منبع

اعتمادی،نادر(1391)، رابطه  بین ویژگی های شخصیتی معلمان  (درون گرایی و برون گرایی )، پایان نامه کارشناسی ارشد ،علوم تربیتی،دانشگاه آزاداسلامی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0