اهميت ارزيابي پژوهشگران و مؤسسات پژوهشي

پيشرفت هر کشور در دنياي امروز، در گرو نظام پژوهشي آن است. براي تحقق نظام پژوهشي مطلوب، بودجه کافي، نيروي انساني پژوهشگر ورزيده، برنامه­ ريزي کلان، سازماندهي، مديريت و تشکيلات ضرورت دارد. گاهي اوقات کشورهايي که از نظر بودجه و نيروي انساني متخصص در سطح نسبتاً مطلوبي قرار دارند، تنها به سبب مشخص نکردن افق­هاي زماني و فقدان اهداف کلان، راهبرد سياست پژوهشي و نبود ساختار مناسب از نظر تشکيلات و مديريت در اين امر حياتي، ناتوان باقي مي­مانند. اهميت برنامه­ريزي کلان و اصولي در زمينه پژوهش در کشور حتي از امکانات و منابع طبيعي نيز بيشتر است.

مثلاً امروزه کشورهايي نظير ژاپن و کره که از امکانات طبيعي و ذخاير غني بي­بهره هستند، از نظر نظام پژوهشي در زمره پيشرفته­ترين کشورهاي جهان به شمار مي­آيند. از طرف ديگر، شايد بتوان کشورهايي چون ايران را به رغم برخورداري از امکانات طبيعي بسيار غني و نيروي انساني متخصص و مستعد، از نظر پژوهش در زمره کشورهاي محروم به شمار آورد. بي­ترديد تمام اين مشکلات از نبود يک برنامه­ريزي کلان و نظام مدون، پويا و پايدار در زمينه پژوهش ناشي شده است. بنابراين بخش عمده اعتبارات ناچيز اختصاص يافته نيز به هدر مي­رود و بازدهي شايان توجهي حاصل نمي­شود.

نيروي انساني متخصص، پيش­نياز اساسي توسعه همه جانبه جوامع به شمار مي­رود و در اين مجموعه مولدين علم و فناوري، يعني محققان و شاغلان تحقيقات سهمي مهم­تر دارند؛ لذا ارزيابي دقيق و جامع نيروي انساني شاغل در امر تحقيق کشور در نيل به توسعه همه جانبه و پايدار حائز اهميت فراوان است.علم­سنجي به دنبال سنجش بروندادهاي علمي سازمان­ها و افرادي است که در حوزه توليد علم فعاليت مي­کنند. علاوه بر آن، شناسايي عوامل تأثيرگذار بر توليد وانتشار علم نيز در حوزه مطالعات علم­سنجي قرار مي­­گيرد.

ارزيابي پژوهشي گروه­هاي علمي پژوهشگران اهداف متعددي دارد از جمله: تهيه اطلاعاتي براي بهبود عملکرد پژوهشي دانشمندان، تدارک ابزارهايي در فرايندهاي تصميم­سازي به منظور تخصيص اعتبارات پژوهشي و پرداختن به کيفيت پژوهش، به ويژه سيطره علمي و تجلي آن در دنياي بيروني، يعني در سطح پژوهشگران رشته­هاي ديگر و کاربران بالقوه بيروني و کل افراد جامعه که به کارگيرنده نتايج پژوهش هستند.

يکي از رايج­ترين موارد کاربرد علم­سنجي، ارزيابي فعاليت­هاي علمي پژوهشگران و مؤسسات پژوهشي است که حوزه اجرايي سياستگذاران علمي- پژوهشي در کشورهاي مختلف است. در کشور ما در زمنيه ارزيابي فعاليت­ها و بروندادهاي پژوهشي تا سال 1375، ملاک و معيار دقيقي وجود نداشت و پس از آن دانشگاه تهران با استفاده از نمايه­هاي استنادي تامسون رويترز اقدام به بررسي بروندادهاي پژوهشي استادان و پژوهشگران خود کرد. اين شاخص در کنار معيارهاي درگر مانند ثبت اختراعات، تأليف کتاب، جوايز بين­المللي و مانند آن به آيين نامه علمي استادان راه يافت و مورد توجه ساير دانشگاه­ها قرار گرفت و به معيار سنجش و ارتقاي استادان و محققان تبديل گرديد.

شاخص­هاي بهنجار شده موجود براي ارزيابي دانشمندان و مؤسسات پژوهشي

در علم­سنجي از شاخص­هاي کتاب­سنجي براي ارزيابي محققان استفاده مي­شود اما نکته­اي که قابل تأمل است اين است که ارزيابي محققان در مقياس وسيع مثلاً يک دانشگاه، منطقه يا کشور خيلي آسانتر از ارزيابي در سطح فردي است. شاخصهاي موجود براي ارزيابي پژوهشگران زياد است و بعد از اينکه در سال 2005 شاخص هرش معرفي شد، در طول سالها شاخص­هاي ديگري براي رفع نواقص آن ارائه شدند که شاخص  hnf، که نرمال شده شاخص هرش مي باشد در سال 2011 توسط ويرا و گومز معرفي شده است که به ارزيابي عملکرد علمي در سطح فردي  مي­پردازد.

شاخص اچ      

جي. اي. هرش در نوامبر 2005، طي مقاله­اي با عنوان “شاخصي در اندازه­گيري برون­داد پژوهشي يک محقق” به معرفي شاخص اچ پرداخت. اگر اچ مقاله از کل مقالات منتشر شده يک محقق، طي n سال کار علمي، هر کدام حداقل اچ بار استناد دريافت کرده باشند، آن محقق داراي شاخصي برابر با اچ است.مثال:اگر پژوهشگري 20 مقاله چاپ شده داشته باشد و اين مقاله­ها بر اساس تعداد استنادهاي دريافتي از بيشترين به کمترين مرتب شوند و ملاحظه شود که به 7 مقاله 7 بار يا بيشتر استناد شده و به ديگر مقالاتش حداکثر 7 بار استناد شده است، شاخص اچ اين پژوهشگر مساوي 7 خواهد بود.

هرش معتقد است که دو فردي را که شاخص اچ مشابه دارند، ولي تعداد مقالات و تعداد کل استنادها به مقالات آنان متفاوت است؛ و نيز دو فردي را که در عين دارا بودن مدت زمان فعاليت علمي مشابه، شاخص اچ متفاوت دارند، ولي تعداد مقالات و تعداد کل استنادها به مقالات آنان يکسان است، مي­توان باهم مقايسه کرد؛ که در مورد اخير، محققي با اچ بيشتر نسبت به آن ديگري، تأثير بيشتري بر رشته علمي خود دارد.  هرش در نهايت با ساز وکارهاي مختلف رياضي، يک فرمول خطي را براي بيان رابطه بين شاخص h و سالهاي فعاليت علمي محقق (n)، با شيب خطي با پارامتر m به­دست مي­آورد:  m.n≈ h

پارامتر m (نسبت h به n) معياري مناسب در مقايسه محققان با طول مدت متفاوت فعاليت علمي است. n را مي­توان فاصله­ي بين مدت زمان نشر اولين مقاله داراي استناد محقق تا حال حاضر و يا تا زمان مورد نظر ديگر (بر حسب سال) در نظر گرفت.

هرش با اساس قرار دادن m و با ارزيابي شاخص h محققان حوزه­ي فيزيک چنين برآورد مي­کند که اعضاي هيئت علمي دانشگاه­هاي تحقيقاتي معتبر در حوزه­ي فيزيک با 21≈h مستحق دريافت درجه دانشياري و اعضاي هيئت علمي با 18≈h مستحق دريافت درجه استادي هستند. وي نشان داد که متوسط شاخص اچ براي دريافت­کنندگان جايزه نوبل در حوزه­ي علم فيزيک طي 20 سال گذشته برابر با 35 بوده است. از آنجا که سرعت پيشرفت علم در حوزه­هاي مختلف علوم، و در نتيجه تعداد مقالات منتشر شده در آن حوزه­ها، که بر شاخص اچ تأثيرگذار است، يکسان نيست، شاخص اچ براي محققان حوزه­ي پزشکي و علوم زيستي 191 و در حوزه­ي فيزيک 135 است.

شاخص جي

لئو اگه در سال 2006 با بررسي نقاط قوت و ضعف شاخص اچ و به منظور اصلاح و بهبود بخشيدن آن، شاخص جي را پيشنهاد  کرد. اين شاخص با استفاده از مجذور تعداد مقاله­ها و مقايسة آن با مجموع استنادها در محاسبات، در واقع مقاله­هاي پراستناد يك پژوهشگر را برجسته­تر مي­كند.نحوة محاسبة اين شاخص بسيار شبيه به شاخص اچ است؛ با اين تفاوت كه با استفاده از ضرايب خود در تلاش است تا تأثير مقاله­هاي با تعداد بالا و حتي تعداد بسيار پايين استناد را بر نتيجه كاهش دهد، تا يکي از ايرادات و نواقص شاخص اچ را برطرف كند.

با رتبه­بندي يک مجموع از مقاله­هاي معين که به ترتيب نزولي تعداد استنادهاي دريافت شده براي هر مقاله، مرتب شده­اند؛ شاخص جي عبارت است از تعداد جي مقاله که مجموع استنادهاي آنها حداقل2g استناد را به خود اختصاص داده باشد. بنابراين، اگر شاخص جي دانشمندي برابر با 5 باشد به آن معني است که دست کم مجموع استنادهاي 5 مقاله وي 25 استناد بوده است. آشکار است که هميشه شاخص اچ کوچکتر و يا مساوي شاخص جي خواهد بود. از اين­رو، دانشمندي که تعداد زيادي مقاله نوشته است و مقاله­هاي او نيز تعداد استنادهاي خوبي را دريافت کرده باشند شاخص هرش بالايي را به دست مي­آورد. شاخص جي او نيز اندکي از شاخص هرش بالاتر خواهد شد. به سخني ديگر، نسبت ميان شاخص­هاي جي و هرش نزديک به يک خواهد بود؛ اما هرگز کمتر از يک نخواهد بود. در همين حال دانشمندي که تعداد اندکي مقاله دارد که اين تعداد کم مقاله، تعداد استنادهاي زيادي دريافت کرده باشد، شاخص هرش کوچک و شاخص جي بالا خواهد بود. اگر از هر دوي اين شاخص­ها باهم و به طور هم­زمان براي ارزيابي مقاله­هاي دانشمندان استفاده شود، تصوير جامع­تري از موفقيت­هاي دانشمندان بر پايه تعداد انتشارات و تعداد استنادات بدست خواهد آمد.

شاخص اچ جي

آلونسو و ديگران در سال 2010 شاخص اچ جي را براي برطرف کردن اشکالات دو شاخص جي و اچ معرفي کردند که بين اين دو شاخص نهفته است.

شاخص پي

پراثاپ در سال 2010 شاخص پي را معرفي کرد که يک تعادل خوبي بين کمّيت يعني تعداد انتشارات(P) و کيفيت يعني نسبت بين تعداد استنادات و انتشارات(CPP) ارائه کرده است .

منبع

طاهري، پروين (1392)، تحليل وضعيت بروندادهاي علمي در اولويت هاي منتخب علم و فناوري، پایان نامه کارشناسي ارشد، علم اطلاعات و دانش‌شناسي،دانشگاه شاهد

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0