اهمال کاری بعنوان یک اختلال شخصیتی
در این دیدگاه ساخت شخصیتی معینی از اهمال کاری در موقعیتهای تحصیلی و موقعیتهای غیر تحصیلی وجود دارد که با وجدانگرایی پایین ؛با خصوصیاتی چون بی ارادگی، عدم استمرار، تنبلی، عدم توجه، ضعف، غفلت و لذت طلبی ارتباط نزدیکی دارد. مک کوئن، جانسون و شور، اظهار ميکنند که افراد اهمال کار احتمالا ویژگیهای افراد تکانشی را دارند. محققان براي سازماندهي تحقيقات گسترده و پراکنده در اين حيطه انجام، و آن را در درون مدل پنج عامل بزرگ شخصيت وتحت عنوان تفاوتهای فردی بررسي ميکنند. اين مدل 5 ويژگي عمده را در بر ميگیرد و شامل موارد زیر ميشود:
نوروتيک بودن (روان رنجوري): که دربرگيرنده خصوصياتی مثل عقايد غيرمنطقي، عزتنفس و خودکارآمدي پايين، خود ناتوان سازي و افسردگي است. نوروتيک بودن با اضطراب و عواطف منفي و استرس در ارتباط است. در نتيجه تکاليفي که آزارنده و استرسآور شناخته شوند براي افرادي که بيشتر مستعد و در معرض اضطراب هستند احتمال اهمال کاری و اجتناب بيشتري را در پي دارد .
عقايد غيرمنطقي: شناختها و افکاري هستند که جهانبيني اضطرابآور و ناقصي را در فرد گسترش ميدهند. عقايد غيرمنطقي را از دو جهت با اهمال کاری در ارتباط ميداند:
ـ عقايد فرد در مورد بيکفايتي و عدم توانايي و ناقص بودن خود
– عقايد غيرمنطقي مبني بر تقاضامندي زياد و مشکلات زیاد جهان پيرامونشان.
عقايد غيرمنطقي را در اهمال کاران مورد بررسي قرار دادند و چهارعقيده غيرمنطقي اصلي را در آنان به وفور مشاهده نمودند: ترس از شکست، کمالگرايي، خودآگاهي پائین و اضطراب ارزيابي که البته همه اين دلايل به نگراني فرد از ارزيابي نامناسب مربوط ميشود.
عقايد خودکارآمدي: ترس از شکست علاوه بر ارتباط آن با نورتيک بودن با خودکارآمدي و عزتنفس پائین مرتبط است.همانطور که قبلا بیان شد، افرادي که عقايد غيرمنطقي در مورد توانايي خود دارند و به توانايي خود شک دارند ، احساس خودکارآمدي پائين و بيکفايتي در رويارويي با استانداردهاي مطرح شده ميکنند و عدم تطبيق عملکردشان با استانداردها را مبني بر بيکفايتي خود ميدانند . لذا در مورد توانايي خود در آغاز يا تکميل تکاليف ترديد دارند که اين باعث افزايش اثرات منفي انگيزشي براي آغاز وتداوم انجام تکاليف ميشود و در نهايت منجر به افزايش رفتار اهمال کاری ميشود .
خودناتوانسازي: اهمال کاران ممکن است تصور کنند که اعمال آنها بر تغيير موقعیتشان تأثيري ندارد در نتيجه بر تنظيم و مديريت هيجاناتشان تمرکز ميکنند، يعني به جاي جهتگيري مقابلهاي تکليفمدار تمايل به کاربرد جهتگيري مقابلهاي هيجانمدار مييابند . يک شکل از اين مقابله هيجان مدار که نماينده نقص در عملکرد خودتنظيمي نيز ميباشد، خود ناتوان سازي است که عبارتست از قرار دادن مانع توسط خود فرد تا عملکرد مطلوب خودش را به تأخير بيندازد. محرک جهت خود ناتوان سازي حفظ عزت نفس فرد است. در این صورت فرد شکست درانجام عملکرد مطلوب را به عنوان يک عامل خارج از خود قرار ميدهد.
خود ناتوانسازي ميتواند به عنوان يک علت بالقوه و يا عامل منعکسکننده اهمال کاری محسوب شود . اين افراد در صورتي که در تکاليف موفق شوند احساس خودکارآمدي و غرور کمي ميکنند ولي اگر شکست بخورند احساس شرمندگي و حقارت بيشتري ميکنند. شايد دليل اينکه اهمال کاران به استراتژي خود ناتوان سازي رو ميآورند اين باشد که همواره فيدبکهاي منفي دريافت کردهاند و احتمال دريافت آن را در نتيجه شکست همواره قريبالوقوع ميدانند.
افسردگي: افسردگي که صورتي از نوروتيک بودن است با خصوصياتي هم چون کمبود انرژي، درماندگي آموخته شده، بدبين بودن، عقايد غيرمنطقي، خودکارآمدي و عزتنفس پائين و از خودبيزاري، احساس کاهش يافته، کنترل بر موقعيت مشخص ميشود همگي با هم ميتواند ارائه کننده علت اهمال کاری باشند چون همه اين عوامل انجام وظايف و تکاليف را مشکل ميسازد .
برونگرايي: که به عنوان دومين عامل شخصيت در طول سه عامل در نظر گرفته ميشود در برگیرنده خصوصیاتی مثل: عواطف مثبت، تکانشگر بودن و احساس طلب بودن ميباشد. افراد برونگرا اجتماعي ، خوش بين، برونريز، با انرژي، خود بيانگر، فعال و تکانشگر تعريف ميشوند.
بعضي از صورتهاي برونگرايي – مثل سطوح انرژي ـ که صورت متضاد آن در افسردگي ديده ميشود قبلا بحث شد. بعضي از عوامل برونگرايي با اين خصوصيات در تضاد هستند. رخوت و بيحالي که در تضاد با برونگرايي است اهمال کاری را پيشبيني ميکند. همچنين تکانشگري نيز هر چند پيشبيني کننده اهمال کاری است ولي وجه ای از برونگرايي است. در مورد برونگرایی نتايج معناداري به دست نيامده است .
تکانشگري: درحاليکه اضطراب به عنوان سيستم بازداري رفتار (BIS) در نظر گرفته ميشود تکانشگري به عنوان سيستم فعال رفتاري در نظر گرفته ميشود (BAS) که فرد را در جهت پيگيري تجارب پاداش دهنده تحريک ميکند و يک عامل شناختي مهم براي عملکرد سریع است. بنابراين فردي با سيستم BAS بيش از حد فعال داراي ويژگيهايي همچون سريعالعمل بودن در تصميمگيري، دامنه توجه کوتاه و محدود ميباشد. اين افراد به علت اينکه بيشتر احتمال دارد که با اميال آني مضطرب و تحريک شوند و توجهشان را بيشتر بر آن متمرکز کنند، در تصميمگيريها کمتر آيندهنگرند و دنبال خوشيهاي لحظهاي هستند. در نتيجه از مسؤوليتها و از پاداشهاي بزرگتر که در بلندمدت کسب ميشود چشمپوشي ميکنند و آنها را ناديده ميگيرند که اين عوامل احتمال اهمال کاری را افزايش ميدهد .
احساس طلب بودن : مشابه تکانشگري به عنوان نتيجهاي از فعاليت زياد سيستم((BAS تفسير ميشود. افرادي با اين ويژگي به سرعت و به خصوص در تکاليف آزارنده و يا ملالآور، خسته و دلزده ميشوند و به آساني برانگيخته ميشوند. علاوه بر اينکه اين عوامل در بروز اهمال کاری ميتواند مؤثر باشد به نظر ميرسد تأخير اين افراد در انجام وظايف يک تأخير برنامهريزي شده (يک تاکتيک) جهت افزايش دلپذيري و خوشايندي ناشي از تجربه برانگيختگي و تنش در زمان فرا رسيدن ضربالعجلها و آخرين لحظات فرا رسيدن مهلتها و به تبع آن افزايش عملکرد است. در صورتيکه اين شیوه عمل صورت اعتيادآور به خود بگيرد ميتواند اهمال کاری در همه امور را افزايش داده و لذت و خوشي را به بهاي کاهش کيفيت و کميت عملکرد و پشيماني در بلندمدت کسب کنند.
توافقپذيري: برطبق تجارب باليني بورکا و يان، تمرد، شک و دودلي ـ عدم سازشپذيري و توافق پذيري بيشترين محرکهاي اهمال کاری هستند. افرادي با اين ويژگيهاي شخصيتي بيشتر احتمال دارد که برنامههاي تحصيلي را به عنوان عامل خارجي آزارنده تجربه کنند و در نتيجه از آنان اجتناب و از انجام آنها تمرد کنند و روي برنامهها و امور شخصي خودشان کار کنند و بدين وسيله استقلال فردي خودشان را نشان دهند.
گشودگي نسبت به تجارب: که استیل، آن را دربرگيرنده تخيلات روشن و وسيع ـ احساسات هنري و عميق و انعطافپذيري رفتاري، هوش و نگرشهاي غيرمعمولي ميداند از بين 5 عامل بزرگ شخصيت ارتباطي قوي با هوش و استعداد تحصيلي نشان داده است. ولی ارتباطي مستقيم ميان هوش و استعداد تحصيلي و گشودگي نسبت به تجارب با اهمال کاری مشاهده نشده است .
لای ، خاطرنشان ميکند اهمال کاران بيشتر اطلاعات غيرعلمي و سمبوليک را جستجو ميکنند.ارتباطي مثبت ميان اهمال کاری وصورتهاي فانتزي و تخيلي از ويژگي گشودگي نسبت به تجارب بدست آورد.
وجدان گرایی: اين عامل در راستاي ساختارهاي مختلف مربوط به خودتنظيمي مورد بررسی قرارگرفته است و از آنجا که اهمال کاری به عنوان شکست در خودتنظيمي و کمبود وجدان گرايي ارائه و تعريف شده است در نتيجه اهمال کاری بايد با آنها ومولفههایشان همبستگي قوي داشته باشد. يعني بايد با حواسپرتي، ضعف سازمان دهي، انگيزه پيشرفت پائين و شکاف بين اراده ـ عمل در ارتباط باشد ،که هرکدام از اين ساختارها نماينده شکست در خودتنظيمي و سطوح پائين وجدانگرايي ميباشند.
سازماندهي: که يک عامل مهم خودتنظيمي است ميتواند اهمال کاری را از طريق هدف گزيني و درجهبندي اهداف کاهش دهد .
انگيزه پيشرفت: که عاملي از وجدانگرايي است از آن نظر ميتواند با اهمال کاری در ارتباط باشد که افرادي با انگيزه پيشرفت بالا اهداف سختي براي خودشان تعيين ميکنند و از درگيري و کار کردن بر روي آنها في نفسه لذت ميبرند.
شکاف ـ عمل ـ اراده: اشاره به درجه و ميزاني داردکه افراد از برنامه اصلي کارشان پيروي ميکنند. به عبارتی شکست در اجراي نيات جوهره اصلي شکست در خودتنظيمي است و بيشتر به عنوان خودکنترلي پائين تعريف ميشود . عده ای اهمال کاری را نه تنها به عنوان امري غيرمنطقي همچنين به صورتی غيرارادي ميداند این افراد عقيده دارند که اهمال کاران بصورت هدفمند از انجام کارهاي روزمرهشان طفره نميروند. در اين صورت ديگر نميتوان آن را اهمال کاری نامید. بنابراين اهمال کاری را ميتوان به عنوان ميانجي بين اراده- نيت- عمل در نظر گرفت.
منبع
خیامی آبیز،حمزه(1394)، اثربخشی آموزش خودکارآمدی بر اهمال کاری تحصیلی دانش آموزان متوسطه،پایان نامه کارشناسی ارشد،علوم تربیتی ومشاوره مدرسه،دانشکده روانشناسی وعلوم تربیتی علامه طباطبایی
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید