اهداف پیشرفت

هدف‌ها

هدف هر چیزی است که فرد سعی دارد آن را به نتیجه برساند. وقتی افراد سعی می‌کنند .صد دلار به دست آورند، معدل  هیجده  بیاورند، صد جعبه بیسکویت بفروشند یا در یک مسابقه پیروز شوند، به رفتار هدف‌گرا می‌پردازند. هدف‌ها مانند برنامه‌ها، با متمرکزکردن توجه افراد بر ناهمخوانی سطح موجود دستاورد,هیچ بیسکویتی فروخته نشده است, با سطح ایده‌آل دستاورد،فروش صد جعبه بیسکویت در پایان ماه، انگیزش به وجود می‌آورند. به‌طورکلی افرادی که هدف دارند بهتر از افراد بی هدف عمل می‌کنند. بنابراین افرادی که برای خودشان هدف تعیین می‌کنند و کسانی که هدف‌هایی را که دیگران برای آنها تعیین می‌کنند می‌پذیرند، بهتر از کسانی که هدف ندارند عمل می‌کنند .

انگیزش پیشرفت

در تحقيقات انجام شده، جهت‌گيري‌هاي انگيزشي به صورت‌هاي مختلف مطرح شده اند، اما بيش از دو دهه است كه اكثر كارهاي نظري و تجربي در اين حيطه بر انگيزش‌پيشرفت  تمركز يافته است .یکی از نظریه‌های مربوط به انگیزش که در روانشناسی پرورشی جای مهمی دارد نظریه‌ی انگیزش پیشرفت یا نیاز پیشرفت  است. منظور از انگیزش پیشرفت یا انگیزش موفقیت میل یا اشتیاق برای کسب موفقیت و شرکت در فعالیت‌هایی است که موفقیت در آنها به کوشش و تونایی شخصی وابسته است. افراد دارای انگیزش پیشرفت سطح بالا برای حل مشکلات و رسیدن به موفقیت بسیار کوشا هستند. حتی پس از آنکه در انجام کاری شکست خوردند، از آن دست نمی‌کشند و تا رسیدن به موفقیت به کوشش ادامه می‌دهند. دانش‌آموزان دارای انگیزش پیشرفت سطح بالا همواره می‌خواهند موفق بشوند و آن را انتظار می‌کشند؛ و وقتی که شکست می‌خورند کوششهای خود را دوبرابر می‌کنند، و به فعالیت ادامه می‌دهند تا موفق شوند .نیاز به پیشرفت، میل به انجام دادن خوب کارها متناسب با معیار برتری  است. این نیاز، افراد را برای جستجو کردن ،موفقیت در رقابت با معیار برتری با انگیزه می‌کند. معیار برتری اصطلاحی کلی است که موارد زیر را دربردارد:

  • رقابت با تکلیف :مثل حل کردن معما، نوشتن مقاله‌ای متقاعد کننده.
  • رقابت با خود :مثل دویدن در یک مسابقه در بهترین زمان ممکن، بالابدن معدل.
  • رقابت با دیگران: مثل بردن یک مسابقه، شاگرد اول کلاس شدن.

عنصر مشترک در تمام این موقعیت‌های پیشرفت این است که فرد با معیار برتری روبه‌رو شده و به وسیله‌ی آن نیرومند می‌شود، عمدتاً به این علت که می‌داند عملکرد آینده، ارزیابی معنی‌داری از شایستگی به بار خواهد آورد. پژوهش‌های انجام شده نشان داده‌اند که افراد دارای انگیزه‌ی پیشرفت زیاد در انجام کارها، از جمله یادگیری، بر افرادی که از این انگیزه بی بهره‌اند پیشی می‌گیرند. برای نمونه، مک‌کللند، دو گروه آزمودنی را که از لحاظ انگیزه‌ی پیشرفت با هم متفاوت بودند به انجام تکلیف واحدی واداشت. تکلیف این بود که آزمودنیها حروف مخلوط شده‌ای را که به آنها داده می‌شد به کلمات معنی‌دار تبدیل کنند. در آغاز کار، هر دو گروه دارای عملکرد مشابه بودند، اما با ادامه‌ی آزمایش، گروه دارای انگیزش پیشرفت زیاد از گروه دارای انگیزش پیشرفت کم جلو افتاد. همچنین استیپک ؛ در پژوهشهای خود نشان داده است که دانش‌آموزان دارای انگیزش پیشرفت سطح بالا در کارهای مدرسه موفق‌اند .

رابطه سطح دشواری تکلیف و انگیزش پیشرفت

نکته‌ای که در اینجا باید به آن اشاره کنیم این است که کسب موفقیت در تکالیف آسان برای افراد دارای انگیزش پیشرفت لذت بخش نیست، بلکه کسب توفیق در تکالیف چالش‌انگیز، برای این افراد مهم و افتخار‌آمیز است. همچنین انجام تکالیف بسیار دشوار نیز مورد علاقه‌ی افراد دارای انگیزه‌ی پیشرفت سطح بالا قرار نمی‌گیرد. علت آن است که انجام تکالیف خیلی ساده افتخاری نصیب فرد نمی‌کند و تکالیف بسیار دشوار معمولاً به شکست منجر می‌شوند، و این نیز افتخاری نصیب فرد نمی‌سازد. بنا به نظریه اتکینسون ، اشخاصی که دارای انگیزه‌ی پیشرفت قوی هستند در تکالیفی که دارای درجه‌ی دشواری متوسط‌اند ، نه خیلی دشوار و نه خیلی آسان  توفیق زیادی به دست می‌آورند. یعنی تکالیفی که این افراد در آن حداکثر جدیت را نشان می‌دهند تکالیفی هستند که انجام دادن آنها مستلزم قدری خطر کردن است. اینها همان تکالیف چالش‌انگیزند. فتسکو و مک‌کلور، در این‌باره گفته‌اند: برای یک فرد دارای انگیزه‌ی پیشرفت قوی، مقدار لذتی که هنگام موفقیت تجربه می‌کند به سطح تصوری چالش وابسته است. به سخن دیگر، با افزایش سطح چالش، لذت همراه با موفقیت نیز افزایش می‌یابد.

تعاریف اهداف‌پیشرفت

اهداف پیشرفت به جهت گیری‌های هدفی فرد اشاره دارد و عبارت است از بازنمایی شناختی دانش‌آموز در مورد دلایل درگیرشدن در رفتارهای مرتبط با پیشرفت و هنجارهایی که برای قضاوت یا ارزیابی عملکرد به کار می‌برد. هدف‌گرايي  يا هدف‌پيشرفت از جمله روزآمدترين موضوعاتي است كه در حوزة انگيزه پيشرفت توجه نظريه‌پردازان و محققان را به خود معطوف كرده است. ایمز؛ در تشريح اين سازه بيان مي‌كند كه هدف‌گرايي بيان كننده‌ی الگوي منسجمي از باورها، اسناد و هيجانات فرد است كه مقاصد رفتاري او را تعيين مي‌كند و سبب مي‌شود تا نسبت به برخي موقعيت‌ها گرايش بيشتري داشته و در آن موقعيت‌ها به گونه‌اي خاص عمل‌كند. به همين خاطر آرچر؛ معتقد است نحوة برداشت و واكنش فرد به دنياي پيرامون تحت تأثير هدف‌گرايي قرار دارد.مدل اتکینسون، رفتار پیشرفت را به صورت انتخاب در نظر می‌گیرد: پذیرفتن و گرایش به سمت معیار برتری، یا ردکردن و اجتناب از آن. این مدل در صدد آن است که بداند آیا فرد به موفقیت گرایش دارد یا به اجتناب از شکست، و اگر چنین باشد، با چه سرعتی، نهفتگی‌ای، و پایداری‌ای این انتخاب دنبال خواهد شد؟ اما پژوهشگران امروزی بیشتر علاقمند هستند بدانند چرا یک نفر رفتار پیشرفت نشان می‌دهد و به این‌که آیا رفتار پیشرفت روی خواهد داد یا نه، علاقه چندانی ندارند.

جهت‌گيري هدف

جهت‌گيري‌هدف؛ شيوه‌اي است که افراد از طريق آن درباره اهداف خود فکر مي‌کنند و حرف مي‌زنند. جهت‌گيري‌هدف که مورد بيشتر پژوهش‌هايي بوده است که اهميت آن را در شادکامي اثبات کرده‌اند، درجه‌اي است که افراد براي به دست‌آوردن اهداف مثبت يا براي جلوگيري از وقوع اهداف منفي تلاش مي‌کنند. اين تقسيم‌بندي معمولاً به نام  گرايش و اجتناب  شناخته مي‌شود. اهداف  رويكردي  آن دسته از پيامدهاي مثبت هستند که افراد براي رسيدن به آنها تلاش مي‌کنند. مانند  وقت بيشتري را با بچه‌ها بگذران ،  پيش از رسيدن تابستان بايد بتواني ده  کيلومتر بدوي ، يا  آموزش‌هاي دوره رهبري بر پايه هوش هيجاني را، اين بهار به کار ببند . برعکس، اهداف  اجتنابي  آن دسته از پيامدهاي منفي هستند که افراد براي جلوگيري يا پيشگيري از مواجهه با آنها تلاش مي‌کنند. مانند: سعي کن اين همه تنها نباشي،  اين زمستان از افزايش وزن خود جلوگيري کن ، سعي کن تفرقه را در محل کار کمتر کني. حجم زيادي از يافته‌هاي پژوهشي نشانگر شواهدي هستند که حاکي از ارتباط اهداف اجتنابي با افزايش تنش و اضطراب، کاهش سطح شادکامي، سطح پايين‌تري از رضايت اجتماعي، و سلامتي كمتر هستند.

گاهي نگرش‌هاي گرايش و اجتناب را از طريق استعاره والديني که در حال تماشاي فرزند خود که در حال بازي در حياط است، توضيح مي‌دهيم. والدينِ گرايش, محور به فرزند خود اجازه مي‌دهند تا از درخت بالا برود زيرا به اکتشاف و کاويدن، تعادل فيزيکي، نيروي جسمي، يا هيجان اهميت مي‌دهند. بر خلاف اين، والدين اجتنابي به فرزند خود مي‌گويند که از درخت بالا نرود زيرا خطر صدمه ديدن او وجود دارد، و در اينجا پدر يا مادر براي ايمني و سلامتي ارزش قائل هستند. در هر دو مورد فوق، اين والدين يک دسته از ارزش‌هاي معتبر براي خود دارند، و هر يک با دلايلي قانع‌کننده از تصميم خود حمايت مي‌کنند. والدين رويكردي ممکن است با خريدن خطر صدمه جسمي ماجراجويي را به فرزند خود هديه دهند، در حالي که والدين اجتنابي فرزند خود را به قيمت مانع شدن او از کسب تجربه جديد از خطر حفظ مي‌کنند.

اين راهكار اجتنابي راهي است منفي‌تر براي نگاه کردن به دنيا با اين تفسير که محيط به نحوي متخاصم و آسيب زننده است. ما به عنوان آماده‌ساز، مي‌توانيم با توجه به زبان رويكرد,محور و اجتناب, محور كه مراجعان از آنها استفاده ‌مي‌كنند شروع به پرسيدن سؤالاتي كنيم که آنها را به تغيير اهداف منفي و اجتنابي به سمت اهداف مثبت تشويق کند. جهت‌گيري مربوط به هدف دغدغه‌اي است که کم و بيش به همه ما مربوط است. رابرت ايمانز روانشناس دانشگاه کاليفرنيا درگزارش پژوهشي خود نشان مي‌دهدکه به طور متوسط بين 10% تا 20% تمام اهداف از نوع اجتنابي هستند. بنابراين، جهت‌گيري مربوط به هدف لزوماً مربوط به تعداد کمي از افراد که به طور مزمن دچار اهداف منفي هستند، نيست؛ بلکه براي آماده سازها حوزه‌اي بارور و سازنده است که بايد آن را براي تعداد زيادي از مراجعان خود به کار برند .

انگيزه هدف

بر اساس نظر ايمانز و ديگر پژوهشگران روانشناسي مثبت، يکي ديگر از راه‌هاي توجه به اهداف، نگاه به آنها از نظر انگيزه هدف  است. اين دانشمندانِ بابصيرت، خاطرنشان مي‌کنند که موفقيت نهايي فقط راجع به چيزي که مي‌خواهيم نيست، بلکه چرا آن را مي‌خواهيم، نيز بسيار مهم است. نيروهايي که به ما انگيزه مي‌دهند شير بخريم، و به دنبال اخذ مدرک دکتري باشيم مي‌توانند در اين که چه احساسي درباره هدف خود داريم و همچنين پيامدها و نتيجه‌ها به شدت تاثيرگذار باشند. براي افرادي که مايلند نگاهي صادقانه به خود داشته باشند، انگيزه‌هاي روزمره‌مان مي‌توانند از بزرگ و قدرتمند تا ناچيز و کم ارزش متغير باشند، همچنين برخي از آنها کلاً از احساسات شخصي نشأت مي‌گيرند و دسته‌اي ديگر از فشارهاي اجتماعي بر‌مي‌خيزند.

گاهي، انگيزه پيدا مي‌کنيم تا فداکاري‌هاي قابل توجهي را براي کمک به ديگران از خود نشان دهيم، گاهي ديگر بر سر اين‌که اتومبيلي کجا پارک کرده است دعوا مي‌کنيم تا راه عبور از خيابان به پياده‌رو را براي خود محفوظ نگاه داريم. گاهي ممکن است براي ارضاي يک ميل شخصي ديرين، نواختن يک آلت موسيقي را فراگيريم و گاهي ممکن است يک گوشي موبايل بخريم، تنها به اين دليل که در اجتماع کالايي محبوب و پرطرفدار محسوب مي‌شود. پژوهشگران انگيزه هدف را بيروني يا دروني مي‌دانند. اهداف دروني، آن دسته از هدف‌هايي هستند که در ذات خود ارضا کننده هستند، مانند کار کردن در محل‌کار به اين دليل که انجام آنها چالش برانگيز و لذت‌بخش است و به نظر مي‌رسد به جامعه کمک قابل توجهي مي‌کند.

از سوي ديگر، اهداف بيروني، آنهايي هستند که در خدمت يک پاداش خارجي‌اند، مانند کارکردن در شغلي صرفاً به اين دليل که دستمزد آن خوب است. نتايج پژوهش‌هاي انجام شده توسط روان‌شناساني چون کنن شلدون  و تيم کاسر ، نشان مي‌دهند اهدافي که انگيزه آنها از منبع دروني برخوردار است، با احساس بهزيستي ذهني در ارتباط هستند. اين ممکن است به آن علت باشد که براي آنها ارزش بيشتري قائل هستيم، از نظر شخصي پاداش بهتري به آنها مي‌دهيم و اينکه آنها احساس رشد و خودمختاري بيشتري برايمان به ارمغان مي‌آورند. از طرف ديگر انگيزه‌‌هاي بيروني مانند محبوبيت، جذابيت فيزيکي، و پول زياد بيشتر با اضطراب و مشکلات درون فردي همراه هستند. شلدون و کاسر به ما اخطار مي‌دهند که انگيزه‌هاي بيروني اغلب با رقابت و کنترل همراه هستند و اين دو به اضطراب منجر مي‌شوند.

منبع

بدرلو،رضا(1393)، نقش اهداف پیشرفت، کمال‌گرایی و شخصیت در پیش بینی رضایت تحصیلی،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی عمومی،دانشگاه آزاداسلامی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0