انگیزه های مالیاتی

مالیات بر درآمدشاید واضح ترین انگیزه دراعمال مدیریت سود باشد. هرچنداداره مالیات معمولا از روش‎های خود برای تعیین درآمدمشمول مالیات شرکت ها استفاده می کند وبدین ترتیب اختیار انتخاب روش توسط شرکت بسیار محدود می شود. بنابراین مالیات نقش عمده ای در مدیریت سود نمی تواند داشته باشد. هرچند یک استثناء  درمورد انتخاب روش قیمت گذاری  LIFO،  اولین صادره از آخرین وارده  در مقایسه با ، FIFOاولین صادره از اولین وارده   وجود دارد. درایالت متحده شرکت هایی که برای محاسبه درآمد مشمول مالیات از روش LIFO استفاده می کنند باید از همین روش در محاسبه سود خالص گزارش شده نیز استفاده کنند. هنگامی که قیمت ها در حال افزایش می باشند استفاده از روش LIFO در مقایسه با روش FIFO  معمولا موجب سود گزارش شده کمتر می‎گردد.

با وجود این حتی زمانیکه قیمت ها در حال افزایش می باشند، اینگونه نیست که تمام شرکت ها در آمریکا روش قیمت گذاری موجودی ها را از روش FIFO به روش LIFO تغییر دهند. در واقع شرکت ها می توانند با استفاده از روش LIFO به مدیریت عایداتی کاهنده سود مبادرت کرده ودر نتیجه  هزینه مالیات خود را کاهش  وجریانات نقدی خود را افزایش دهند. و یا می توانند با استفاده از روش FIFO واعمال مدیریت سودافزاینده سود هزینه مالیات خود را افزایش داده و جریانات نقدی راکاهش دهند. پرسش آن است که این تصمیم گیری به چه علت می‎باشد ؟ در بسیاری از تحقیقات تئوری مثبت  کوشش شده گزینش سیاست قیمت گذاری  موجودی ها توضیح وپیش بینی گردد. به نظر می رسد یک عامل مهم، صرفه جویی در هزینه مالیات باشد. برای مثال براساس گزارشات “دو پوچ  و ” پین کووس ؛ صرفه جویی در هزینه های مالیاتی در شرکت های که از روش LIFO استفاده می کنند بسیار زیاد می باشدوشرکت هایی که به استفاده از روش FIFO ادامه می دهند متحمل هزینه های زیاد مالیاتی نمی گردند که این ناشی از عللی نظیر میزان کم مبلغ موجودی کالا، تغییرات زیاد در سطح موجودی ها، گردش زیاد موجودی ها ونرخ موثرکم مالیاتی می‎باشد.

“لیندهال”نیز در نتیجه گیری های خود علل مشابه ای را گزارش داده است. بطور کلی شواهد نشان می دهد که صرفه جویی در مالیات مهمترین عامل در انتخاب بین روش “FIFO” و”LIFO”  می باشد. شرکت‎هایی که قیمت گذاری موجودی ها را از روش FIFO وLIFO تغیر می دهند از جهت صرفه جویی در هزینه های مالیاتی بیشترین سود را می برند وبالعکس. هرچندبه  میزانی که شرکت ها حاضرند بخاطر صرفه جویی مالیاتی پذیرای سود گزارش شده کمتری گردند قوت واعتبار فرضیه برنامه های پاداشی وشرایط قراردادهای استقراضی زیر سوال می رود.

تغییرمدیران اجرایی شرکت

هنگام تغییر مدیران اجرایی شرکت انگیزه های گوناگونی در اعمال مدیریت سودایجاد می شود. برای مثال براساس پیش بینی فرضیه برنامه های پاداشی هنگامی که مدیران اجرایی به زمان بازنشتگی خود نزدیک می‎شوند. به احتمال زیاد جهت افزایش پاداش خود از استراتژی ها برای به حداکثر رساندن سود شرکت استفاده می کنند. بطور مشابه مدیران شرکت هایی که عملکرد ضعیفی دارند برای جلوگیری کردن یا به تعویق انداختن اخراج خود ممکن است از روش های فزاینده سود استفاده کنند. در زمان تغییر مدیرعامل که می داند آخرین سال فعالیت خود می باشد، به دستکاری افزاینده سود و انتقال  سود سالهای بعد به سال جاری، برای بیشینه نمودن مزایای خود، دست می زند. همچنین مدیران جدیدکه چند ماهه آخر سال بکارگرفته شده اند، سعی در مدیریت کاهنده سود وانتقال هزینه های دوره های بعد به دوره جاری دارند تا با توجه به این که مدیریت اقلام تعهدی آثار معکوس در سال های بعد دارد، سودسال های بعد شرکت را افزایش دهند.

پیشنهادفروش سهام شرکت به همگان درنخستین بار

بنا به تعریف شرکت هایی که پیشنهاد فروش سهام شرکت خود را به همگان برای نخستین بار ارائه می‎دهند قیمت بازار تعیین شده ای برای سهام خود ندارند. بنابراین پرسش مطرح می شود که چگونه باید سهام این شرکتها را ارزشیابی کرد. فرض برآن است که اطلاعات حسابداری مالی که در بوشورهای شرکت منعکس می گردد یک منبع مفید اطلاعاتی می باشد. برای مثال هیوز ،در تحقیقات تحلیلی خود نشان می دهد که سود خالص می تواند علامت و وسیله مفیدی برای سرمایه گذاردرتعیین ارزش سهام شرکت باشد و” کلارکسون”، ” دون توه”، “ریچاردسون” و” سفیک” در تحقیقات آماری خود به این نتیجه رسیدند که بازار نسبت به پیش بینی های پیرامون سودآتی شرکت، به عنوان یک عامل وعلامت تعیین ارزش شرکت، واکنش مثبت نشان میدهد.

این موجب می شود که مدیرا ن شرکت هایی که  برای نخستین بار در معرض فروش به همگان قرار دارند ممکن است  برای دریافت قیمت بیشتر برای سهام شرکت  با اعمال مدیریت سود، سود گزارش شده خود را بارقم بالایی منعکس کنند. فریدلن  ،این موضوع را موردبررسی قرار داد. او155 شرکت راکه برای نخستین بار سهام خود راطی سالهای 1981-1984 در معرض فروش به همگان قرار داده بودند بصورت نمونه انتخاب کرد که بررسی کند که آیا آنها در سال پیش  از”IPO”، با استفاده از اقلام تعهدی اختیاری، اقدام به مدیریت سود فزاینده سود نمودند یا خیر. “فریدلن”  به این نتیجه رسید که شرکت های IPOدر واقع در مقایسه با اقلام تعهدی  در یک دوره پیشین، درآخرین دوره پیش از IPO از اقلام تعهدی اختیاری برای افزایش دادن سود گزارش شده استفاده کردند. علاوه براین به نظر می‎رسد که مدیریت  براقلام تعهدی بیشتر در شرکت هایی که براساس معیار جریانات نقدی عایداتی  عملکرد ضعیف تری داشتند وجود داشت. تصور می شود این گونه شرکتها برای افزایش دادن سود گزارشی  انگیزه بیشتری داشته باشند. همچنین مدیریت بر اقلام تعهدی در شرکت های کوچکتر درسبد نمونه، که کمتر شناخته شده بودند، رایج تر بود.

  • استفاده از مدیریت سود بمنظور اطلاع رسانی به سرمایه گذاران

استفاده ازمدیریت سود بمنظور اطلاع رسانی به سرمایه گذاران ممکن است از دیدگاه تئوری بازار کارای اوراق بهادار پرسش انگیز باشد. سرمایه گذاران هنگام ارزش گذاری  ومقایسه عملکرد عایداتی شرکت، گزینش سیاست های حسابداری  آنرا به دقت بررسی می کنند. اگر مدیریت سود بتواند اطلاعات درون سازمانی را افشاء کند در واقع توانسته است جنبه اطلاع رسانی صورت های مالی را بهبود ببخشد. ازنظر سرمایه گذاران  منطقی اساسا عملکردآتی شرکت مهم است وبا استفاده از عایدات گزارش شده دوره جاری، احتمال عملکرد آتی را مورد تجدید نظر قرار می دهند. حال این مدیریت است که نوعا بهترین اطلاعات درون سازمانی را پیرامون عایدات آتی شرکت دارد. اگر عایدات شرکت با رقمی اداره وگزارش شود که بیانگر بهترین تخمین مدیریت  پیرامون تداوم مصرانه توانمندی شرکت در ایجاد عایدات باشد وبازار این اطلاعات را دریافت کند، آنگاه قیمت سهام شرکت به سرعت متاثر از این  اطلاعات درون سازمانی خواهد شد .

منبع

احمدزاده ،معصومه(1393)، ارتباط بین بدهی های کوتاه مدت ومدیریت سودمبتنی براقلام تعهدی درشرکتها،پایان نامه کارشناسی ارشد، مدیریت بازرگانی ،دانشگاه آزاداسلامی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0