انگیزش تحصیلی چیست؟

مشاور مدرسه در حوزه‌هاي تخصصی متنوع و گوناگونی در مدارس مسئولیت دارد . عوامل متعددی حدود و وسعت کارکرد مشاوران را تعیین مي‌کند. از جمله این عوامل مي‌توان ویژگی‌هاي شخصی  وسطح رشد دانش آموزان،صلاحیت‌هاي شخصیتی و علمي‌و دانش به روز مشاوران، ماهیت و ارزشی که مدرسه و جامعه برای خدمات مشاوره ای قایل است، دامنه برنامه‌هاي درسی مدرسه، میزان پذیرش مشاوران توسط مدیر و معلمان مدرسه و منابع در دسترس مدرسه را نام برد.نخستین و مهمترین وظیفه مشاور، مشاوره کردن است.نقش‌هاي دیگر او مانند مشورت کردن، پژوهش گری و مربی گری همه در راستای نقش اصلی او هستند. مشاوران کارآمد باید با خلاقیت‌هاي خود پیوسته راه‌هاي تازه ای جهت اجرای مسئولیت‌هاي حرفه‌ای خود بیابند.

 دانش آموزان دوره متوسطه، سن نوجوانی را سپری مي‌سازند. نوجوانی دوره پیچیده ای از زندگی است که معمولا سنین 11تا 16سالگی را شامل مي‌شود.در این دوره، مجموعه عوامل مرتبط و به هم پیوسته زیستی- روانی – اجتماعی باعث تغییرات مشخص در شکل و اندازه ظاهری بدن و دگرگونی در رفتار و عواطف نوجوان مي‌گردد. لازم به یاد آوری است که شرایط اجتماعی – اقتصادی- فرهنگی و جغرافیایی در آغاز و پایان این دوره موثرند.

به همراه تغییرات جسمانی احساسات و تمایلات و تخیلات نوجوان نیز کم و بیش دگرگون مي‌شوندو در نتیجه توازون و آرامش دوره کودکی بر هم مي‌خورد. نوجوان حساس، زودرنج، بهانه گیر، گوشه گیر، ناسازگار، درونگرا و رویایی مي‌شود وبه تقلید از دوستان و شخصیت‌هاي ایده آل خود مي‌پردازد،و سپس افکارواحساساسات خود را در قالب رویا و خیال یعنی بدان گونه که مي‌خواهد و نه آن طوری که هست، ارائه مي‌دهد. نوجوان همچنین مردد و دو دل مي‌شود.از سویی مي‌خواهد مستقل باشد و از جانب دیگر هنوز نمي‌توانند بی نیاز از اطرافیان باشد و مستقل از والدین زندگی کند.لذا با والدینش ناسازگاری را آغاز مي‌کند و افکار و خواسته‌هاي آنان را کهنه و ارتجاعی مي‌پندارد، در این تعامل، والدین نیز متقابلا از رفتارها و حرکات نوجوان اظهار ناخشنودی و نارضایتی مي‌کنند.نوجوان برای ادامه زندگی باید افکار و وابستگی‌هاي دوران کودکی را رها سازد و مهارتهای جدیدی را برای سازگاری کسب کند.انتقال موفقیت آمیز از کودکی به نوجوانی، به تغییر در مفهوم خویشتن نیاز داردکه این امر بدون کمک اطرافیان خصوصا خانواده ، مربیان و مشاوران آگاه و مجرب امکان پذیر نیست.  نوجوان همچنین باید هویت خود را بشناسد و به هدف زندگی پی ببرد، به ارزش هایش آگاهی پیدا کندو بداند که “من” اوبا دیگران تفاوت دارد. هویت آن تصویری است که نوجوان از خویشتن دارد و ممکن است با تصوراتی که دیگران از خود دارند،هماهنگ و یکسان ویا با آن کاملا متفاوت باشد.

تشکیل هویت جزء لازم و مهم زندگی برای تمام انسان هاست و به دو بخش هویت موفق یا شکست تقسیم مي‌شود. نوجوانان با هویت موفق گرد هم مي‌آیند و کسانی که هویت شکست دارند به معاشرت با یکدیگر مي‌پردازند.خصوصیات مشترک نوجوانان با هویت شکست این است که آنان احساس تنهایی و بی کسی مي‌کنند،از حل مشکلات زندگی و مواجه شدن با واقعیات گریزانندودر نتیجه مضطرب و پریشان مي‌شوند. در مقابل نوجوانان با هویت موفق بطور سازنده و موثر با مشکلات مواجه مي‌شوند و بر اثر احساس ارزشمندی ،از عهده حل مسائل بخوبی بر مي‌آیند.برای این که مشاوران نقش خود را به خوبی ایفا کنند باید ویژگیهای این دوره را به خوبی بشناسد و شیوه برخورد درست باآنان رایاد بگیرند.

با توجه به این که مشاوره فعالیتی یاورانه به منظور حل مشکل مراجع است که در یک را بطه عاطفی- عقلی رویاروی بین مراجع و مشاور انجام مي‌پذیرد وپس از شناخت و تشخیص مشکل با همکاری مشاور و مراجع راه حل هایی برای مشکل مطرح مي‌گردد ومراجع از بین آنها مناسب ترین را بر مي‌گزیند و به مرحله اجرا مي‌گذارد.شخصی که که با بحران و مشکل روانی مواجه است،توانایی ایستادگی در برابر فشارهای وارده زندگی را ندارد و از حل مشکلات به طور منطقی و سنجیده عاجز است. و گرفتار بی ثباتی روانی است. این افراد برای حل مشکل و برقراری،تعادل روانی به مشاور نیاز دارند.همانگونه که گفتیم فعالیت‌هاي مشاوره در وهله نخست جنبه درمانی و حل مشکل را دارد.برای نیل به این هدف مشاورانی متخصص و مجرب مورد نیاز است تا بتوانند در حل مشکلات دانش آموزان و والدین آنها را یاری دهند.انجام چنین اقدامي‌مسلما خارج از توان علمي‌معلمان و کارکنان مدرسه است و به مشاورانی که از تخصص علمي‌و آمادگی کافی برای حل مشکلات دانش آموزان ،والدین و کارکنان مدرسه برخوردار باشند و دوره‌هاي آموزشی مورد نیاز را گذرانده باشند،نیازمبرم وجود دارد.

انگیزش تحصیلی

انگيزش عامل فعال ساز رفتار انسان است. انگيزش را مي‌توان به عنوان نيروي محرک فعاليت هاي انسان و عامل جهت دهنده آن تعريف کرد . صاحب نظران انگيزش را به دو گروه اصلي، يعني انگيزه دروني و بيروني تقسيم کرده اند. مولفه هاي انگيزشي دروني، تقويت کننده هاي داخلي و شخصي هستند که جذابيت لازم براي انجام يک فعاليت را ايجاد مي‌کنند. در حالي که مولفه هاي انگيزشي بيروني، به تقويت کننده هاي خارجي که فرد تحت تاثير آن‌ها براي رسيدن به هدف مستقلي تلاش مي‌کند، اطلاق مي‌شود. درخصوص جويندگان علم و دانش آموزان، انگيزش تحصيلي از اهميت ويژه اي برخوردار است. از ديد روان شناسان و همچنين معلمان، انگيزش، يكي از مفاهيم کليدي است و براي توضيح سطوح مختلف عملكرد به کار مي‌رود. اين مفهوم، تفاوت ميزان تلاش براي انسجام تكاليف درسي را بازگو مي‌کند.وقتي در نظام آموزشي، مشكلاتي همچون افت تحصيلي رخ مي‌دهد، از انگيزه يادگيرنده، به عنوان يكي از علل مهم آن ياد مي‌شود. در نظريه هاي آموزشي، انگيزه هم يك مفهوم اساسي به شمار مي‌رود.

در کاربردهاي آموزشي انگيزش، به تعبيرهاي مختلفي از قبيل انگيزش دانش آموز، انگيزش يادگيري و انگيزش تحصيلي بر مي‌خوريم که با وجود نزديكي اين مفاهيم به يكديگر، برخي کوشيده اند آن‌ها را از هم متمايز کنند و منبع آن را گاهي دروني و گاهي بيروني مي‌دانند. انگيزش دانش آموز به طور طبيعي بايد با علاقه او به مشارکت در فرآيند يادگيري سروکار داشته باشد، ولي به دلايل و اهداف زمينه ساز اين درگيري يا عدم درگير شدن با فعاليت هاي آموزشي هم توجه دارد. هر چند ممكن است، دانش آموزان به طور يكسان، براي انجام يك تكليف برانگيخته باشند، اما منبع انگيزش مي‌تواند متفاوت باشد. دانش آموزي که از درون برانگيخته براي خود آن فعاليت، و يا براي لذت ناشي شده و فعاليتي را قبول مي‌کند از آن، يادگيري ناشي از آن و يا احساس آمال گرايي حاصل از آن، دانش آموزي که از بيرون برانگيخته شده، براي اين کار مي‌کند که پاداشي کسب کند يا از تنبيهات خارج از خود فعاليت دوري گزيند؛ مانند نمرات، برچسب‌ها و تایید معلم. انگیزش تحصيلي به تمايل دروني فراگير که موجب هدايت رفتار او به سوي يادگيري و پيشرفت تحصيلي مي‌گردد، اطلاق مي‌شود که تحت تاثير هر دو عوامل دروني و بيروني قرار مي‌گيرد. با انگيزش تحصيلي دانش آموزان تحرک لازم را براي به اتمام رساندن موفق يک تکليف، نيل به هدف يا دستيابي به درجه معيني از شايستگي در کار خود پيدا مي‌کنند تا نهايتاً بتوانند به موفقيت لازم در امر يادگيري و پيشرفت تحصيلي نايل گردند . روانشناسان، ضرورت توجه به انگيزش در تعليم و تربيت را، به علت ارتباط موثر آن با يادگيري، کسب مهارت‌ها ، راهبردها و رفتارها متذکر شده اند و يکي از سازه هاي اوليه اي که براي تبيين اين انگيزش ارائه کرده اند انگيزش پيشرفت تحصيلي است.

انگيزش يادگيري، با انگيزش دانش آموز اندکي تفاوت دارد. مارشال معنادار بودن، ارزشمندي و منافع انگيزش يادگيري را چنين تعريف مي‌کند کارهاي آموزشي براي يادگيرنده بدون توجه به دارا بودن يا نبودن علاقه دروني. طبق نظر بروفي انگيزش يادگيري، يك شايستگي است که از طريق تجارب عمومي‌آموخته مي‌شود؛ اما بيشتر توسط مدلسازي، تبادل انتظارات و آموزش مستقيم يا اجتماعي شدن از سوي افراد مهم (به خصوص والدين و معلمين) برانگيخته مي‌شود.

الگوهاي انگيزشي

طبق نظر دسي و همكارانش،  هنگامي‌كه افراد خود را با كفايت و خود مختار ادراك مي‌كنند مايلند داراي انگيزه ي دروني باشند. رفتار اين افراد از درون هدايت ميشود. اين افراد به ديگران و يا به وقايع بيروني به راحتي اجازه نمي‌دهند تا بر آنها تأثير بگذارند. براي مثال، اگر فردي انگيزه دروني براي خواندن داستان دارد، آن را حتماً به آساني خواهد خواند، زيرا در اين فرايند رضايت و خشنودي دروني احساس ميكند، و به اين دليل به داستان علاقه ندارد كه فرضاً هر گاه داستان مي‌خواند مادرش او را تشويق مي‌كند. همچنين دليل اين نيست كه از چيزي ميترسد فرضاَ نمره ي بد. او اين داستان را مي‌خواند چون آزمايش كردن و عبرت گرفتن از زندگي ديگران برايش رضايت بخش است. افرادي كه انگيزه دروني دارند براي خود اهدافي در نظر مي‌گيرند و روي آن كار مي‌كنند و نيز تكاليفي را به عهده مي‌گيرند كه هم جالب و هم رضايت بخش باشد. آنها تكاليف خود را كارهايي كه در نظر فرد اجباري تلقي مي‌شود، باعث مي‌شود تا خود مختاري ادراك شده و سطح علاقه يا انگيزش دروني وي كاهش يابد. براي مثال، معلماني كه از پاداشهاي بيروني براي بهبود انگيزش دروني استفاده مي‌كنند موجب كاهش اين انگيزش مي‌شوند. رفتارهاي اين افراد از بيرون هدايت مي‌شود، يعني وقايع بيروني و ديگر افراد در رفتار و تصميم گيريهاي آنها نقش بسيار مهمي‌ايفا مي‌كنند. افرادي كه خود را بي كفايت مي‌شمارند، اغلب به افراد با كفايت از خود توجه مي‌كنند.

 آنها در پي فرصت هستند تا با افراد با كفايتتر از خود رابطه برقرار كنند و از امتيازات آنها بهره گيرند و يا ممكن است روشهايي باشند تا از افراد با كفايتتر از خود دوري كنند. به اين ادراك مي‌كنند مايلند تا توجه زيادي به كنترل كنندگان وآلت دست ترتيب، افرادي كه خود را به صورت راهبرده ايي كنند كه آن فرد آلت دست ممكن است در مقابل كند و يا تسليم شود. نتايج در هر دو مورد از برخي جهات متشابه است. اين افراد در مقايسه با آنهايي كه توجه بيشتري به احساس خودشان از خشنودي و رضايت شخصي دارند به ديگر افراد و وقايع بيروني اهميت بيشتري مي‌دهند. بنابراين، دانش آموزان داراي انگيزش بيروني چنان چه در كاري به خوبي عمل كنند به جاي تمركز روي تكليف و رضايت از موفقيت در آن، نظرشان بيشتر به خواسته هاي معلم و اين كه چه استفاده اي مي‌توانند از آن بكنند و يا چه پاداشي به دست مي‌آورند، معطوف مي‌شود، اما اگر اين افراد كاري را به خوبي عمل نكنند، به اين مي‌انديشند كه چگونه تنبيه مي‌شوند و چطور مي‌توانند توجه ديگران را از اين امر دور كنند.

پس بيشترين توجه و نيروي آنها بر فضاي اجتماعي كلاس و به ويژه موفقيت آنها در آن اجتماع متمركز خواهد بود. اما شكلي از انگيزه ي بيروني وجود دارد كه به نظر مي‌رسد دروني باشد تا بيروني. دسي و رايان آن را ناميده اند. ريشه هاي اين گرايش انگيزشي در تجارب اوليه كودك و نمادهاي قدرت  خود گرداني دروني شده  و ارزشمندي هم چون معلمان و والدين قرار دارد. بيشتر والدين و معلمان از تأييد براي تشويق به كارهاي مناسب و از عدم تأييد براي جلوگيري از رفتارهاي نامناسب استفاده مي‌كنند. كودكان ودانش آموزاني كه مي‌خواهند به والدين و معلمان خود خيلي لطف كنند، اغلب در مورد تأييد شدن به خاطر انجام كارهاي خوب، احساسات غرور و شرم را دروني مي‌كنند، يعني ممكن است پس از آن اين احساسات در هنگامي‌هم كه معلمان و والدين به كار و تلاش كودك توجه ي ندارند ايجاد شود.در واقع چنين كودكي هنگامي‌كه كار خوبي انجام مي‌دهد، احساس غرور مي‌كند حتي اگر ديگران آن را تأييد نكنند. همين طور، وقتي وي كاري را به بهترين شكل و با جديت انجام ندهد، احساس شرم مي‌كند. لازم هم نيست كسي چيزي در مورد شكست او بداند تا احساس شرم او ظاهر شود. دانش آموزاني كه اغلب تقويت كننده هاي اجتماعي تأييد و عدم تأييد را دروني كرده اند، اغلب چندين ساعت روي تكاليف خود كارمي‌كنند، زيرا مي‌خواهند از احساس شرم اجتناب كنند. به نظر مي‌رسد كه اين افراد داراي انگيزه دروني باشند، زيرا براي انجام تكليف خود به پاداشها و تنبيه‌ها نياز ندارند، اما چون آنها لذت واقعي را از انجام تكاليف تجربه نمي‌كنند، هنوز از نظر انگيزشي، بيروني هستند و آن ممكن است براي آنها خسته كننده باشد.

آنها در واقع بر روي تكليف دشواري كار مي‌كنند كه به آن چندان علاقه اي ندارند، زيرا مي‌خواهند به خاطر ارزيابي ديگران احساس خوبي كسب كنند. سرانجام همانند افراد داراي انگيزه ي بيروني، يا بدون انگيزه نيز خود را به صورت با كفايت و خود مختار احساس نمي‌كنند، اما اين افراد بر خلاف افرادي كه انگيزه ي بيروني دارند راه بسيار طولاني و دشوار مي‌بينند، به طوري كه در نهايت دست از كار مي‌كشند. در واقع اين افراد نه از فرد شايسته اي كمك مي‌گيرند و نه در برابر راهبردهاي كنترل كننده از جانب يك نماد قدرت مقاومت مي‌كنند، در حالي كه دانش آموزان داراي انگيزه بيروني تلاش مي‌كنند تا بر محيط خود تأثير بگذارند و ادراك خود را از كفايت و كنترل افزايش دهند. دانش آموزان بدون انگيزه باور ندارند كه راهي وجود دارد كه آنها بتوانند بر آنچه براي آنها اتفاق مي‌افتد تأثير داشته باشند. ادراك خويشتن اين افراد از كفايت و كنترل آن قدر پايين است كه موقعيت خود را به صورت درماندگي مي‌بيند. دانش آموزان فاقد انگيزه، بين رفتار تحصيلي خود و اتفاقات مدرسه هيچگونه رابطه اي تشخيص نمي‌دهند. اگر معلم از آنها پرسشي كند و آنها پاسخ درست بدهند شايد اين موفقيت را به شانس و يا به آساني پرسش نسبت بدهند، اما وقتي در آزموني نمره پايين مي‌گيرند، بين اين واقعيت كه آنها مطالعه نكرده اند و بنابراين نتوانسته اند نمره خوب بگيرند، هيچ رابطه اي نمي‌بينند. به نظر اين افراد نتايج آزمون از پيش مشخص بوده است، پس هيچ مطالعه و تلاشي نمي‌تواند آن را تغيير دهد.

آنها باور دارند كه موفقيت تحصيلي آنها به عنوان بيروني و غير قابل كنترل، همچون آساني امتحان و يا شانس و بخت و اقبال بستگي دارد و قابل استناد است. شكست تحصيلي من آنقدر كودن هستم كه هرگز اين افراد هم به عوامل خارجي و غير قابل كنترل بستگي دارد، مثل اينكه اهداف اين افراد آنقدر غير قابل دسترسي جلوه مي‌كند كه آنها هرگزامكان نخواهد داشت موفق شوند تلاشي براي دستيابي به آن را متوقف كرده اند. به نظر مي‌رسد هر تلاشي براي اين افراد، بي فايده است. سه گرايش انگيزشي دي سي لااقل تا اندازهاي از طريق موقعيت تعيين مي‌شود. در واقع افراد همواره داراي انگيزه دروني و يا بيروني نيستند. براي مثال، بسياري از پسران كه در سالهاي اوليه نوجواني براي يادگيري راندن اسكي انگيزه دروني دارند، براي درس خواندن انگيزه دروني ندارند بعضي از دانش آموزان در محيط مدرسه فاقد انگيزه هستند، اما در يك محيط كاري و با دريافت پول كاملاً از خود انگيزه نشان مي‌دهند. معلمان بايد مراقب باشند تا در مورد گرايشهاي انگيزشي دانش آموزان تعميم هاي نادرست ندهند. با تلقي گرايشهاي انگيزشي به صورت ساختارهاي روان شناختي انعطاف پذير و سيال، كه تحت تأثير عوامل محيطي هستند. كلاس درس را براي معلمان باقي مي‌گذاريم تا در ارتباط با انگيزه تحصيلي دانش آموزان كارآيي و تأثير داشته باشند. دانش آموزان داراي انگيزه پيشرفت بالا، بيشتر تكاليفي را انتخاب مي‌كنند كه از نظر درجه دشواري در حد متوسط باشند و از تكاليفي خيلي آسان يا خيلي دشوار پرهيز مي‌كنند. تكاليف آسان براي آنها مبارزهاي تلقي نشده و با انجام دادن آن احساس فضل و غرور نمي‌كنند. تكاليف دشوار نيز گرچه چالش فراوان ايجاد مي‌كنند، اما براي افراد انگيزه پيشرفت بالا، انگيزه آفرين نيستند، زيرا احتمال موفقيت در آنها بسيار اندك است. دانش آموزان داراي انگيزه و نياز به پيشرفت پايين نيز به سوي تكاليف نيمه دشوار روي مي‌آورند. كساني كه احتمال موفقيت در آنها زياد و احتمال شكست بسيار كم است  و يا به تكاليف بسيار دشوار روي مي أورند كه بتوان از دشواري آنها به عنوان بهانه اي براي عدم موفقيت استفاده كرد.

سيف معتقد است اگر دانش آموزان نسبت به درس بي علاقه باشند داراي انگيزه سطح پاييني باشند، به توضيحات معلم توجه نخواهند كرد. تكاليف خود را با جديت انجام نخواهند داد و بالاخره پيشرفت چنداني نصيب آنها نخواهد شد. اما اگر علاقه آنها نسبت به مطلب درس بالا باشدداراي سطح بالايي باشند، هم به توضيحات معلم با دقت گوش خواهند داد، هم تكاليف درسي خود را با جديت انجام خواهند داد، هم به دنبال كسب اطلاعات بيشتري در زمينه مطلب درسي خواهند رفت و هم پيشرفت زيادي نصيب آنها خواهد شد. درباره تأثير انگيزه بر پيشرفت تحصيلي و يادگيري، پژوهشهاي زيادي انجام گرفته است. آگورو گلووالبرگ ضريب همبستگي بين اندازههاي انگيزش و پيشرفت تحصيلي حاصل از پژوهشهاي انجام شده در مورد637000 دانش آموز كلاس اول تا كلاس دوازده را بررسي كرده و نشان داده‌اند كه ميانگين ضرايب همبستگي34/0 بوده است. بلوم ترجمه سيف، رابطه بين انگيزه و پيشرفت تحصيلي را 50/0 درصد گزارش نموده است. وجود اين رابطه بين متغيرهاي انگيزش و پيشرفت تحصيلي نشان دهنده آن است كه انگيزش بر يادگيري تأثير مثبت و مستقيم دارد، يعني انگيزش زياد منجر به يادگيري بيشتر و انگيزش كم به يادگيري كم منجر مي‌شود.

منبع

بهرامي‌، عباس(1394)، تأثير مشاوره تحصیلی بر انگیزش تحصیلی ، هویت فردی و بهداشت روان ، پایان نامه درجه کارشناسی ارشد، روان شناسی، دانشگاه آزاد اسلامي‌

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0