انواع نگرش به اعتماد
در مطالعات صورت گرفته رویکردهای مختلفی به حوزه اعتماد شده است. این رویکردها را در یک دسته بندی کلی می توان به رویکردهای فرایندی و ایستایی تقسیم بندی نمود.در رویکرد فرایندی، نحوه انجام اعتماد مورد بررسی قرار می گیرد و مراحلی همانند چگونگی شکل گیری، نحوه تداوم، روش های گسترش و در پایان از بین رفتن اعتماد در مجموع و به صورت جزء به جزء مطالعه می شود. در رویکرد ایستایی پس از تعریف متغیر اعتماد سعی بر تجزیه آن به عوامل و متغیرهای ملموس تر می گردد که از آن با عنوان ابعاد اعتماد نام برده می شود و سپس متغیرهای تاثیر گذار و مداخله گر در سازه اعتماد بررسی می گردد.
ابعاد اعتماد
در تحقيقات مختلف براي سازه اعتماد ابعاد مختلفي تعريف شده است كه از آن جمله ميتوان به اعتماد سه بعدي برومبلي و كومينگز، اعتماد چهار بعدي ميشرا ، و اعتماد پنج بعدي توماس و اسچيندلر، و در نهايت اعتماد ده بعدي باتلر، نام برد.توماس و اسچيندلر، بر اساس تحقيقات خود اركان كليدي اعتماد را شامل اين پنچ عامل ميدانند :
- صداقت: صداقت همان راستگويي و درستكاري است. اين ركن مهمترين عامل در بين پنج عامل ميباشد به ويژه هنگاميكه يك فرد قابليت اعتماد كردن بر فرد ديگر را ارزيابي ميكند.
- شايستگي: تماميمهارت ها و قابليتهاي فني- اجتماعي فرد را در بر ميگيرد و به اين اشاره دارد كه آيا فرد ميداند درباره چه چيزي صحبت ميكند.
- ثبات: بر اساس نظر مک گرگور ثبات اين قابليت را مدنظر دارد كه آيا ميشود رفتار و گفتار فرد را مورد پيشگويي قرار داد. وجود تناقض بين گفتار و رفتار افراد باعث كاهش اعتماد از طريق كاهش ثبات ميشود. اين متغير به خصوص در مديران حائز اهميت ميباشد.
- وفاداري : اشتياق براي تامين منافع ديگران ميباشد. اين ركن نقطه مقابل فرصت طلبانه عمل كردن است. وفاداري مبین تمايل فرد به حفظ آبرو و حيثيت طرف مقابل ميباشد.
- صراحت: نشان دهنده تمايل فرد به در ميان گذاشتن آزادانه اطلاعات و افكار خود با ديگران ميباشد. صراحت به معني بيان كل حقيقت و نه بخشي از آن و پرهيز از كتمان حقايق ميباشد.
هنگاميكه در رابطه ما بين اعتماد كننده و اعتماد شونده بعد ثبات پررنگ شود نوع اعتماد به اعتماد بر پايه شناخت تبديل شده كه بر اساس اين نوع اعتماد طرفين به دليل قابل پيش بيني بودن و به دليل سابقه رفتاري طرف مقابل به يكديگر اعتماد ميكنند. اين نوع از اعتماد بيشتر از اينكه بر پايه بازدارندگي باشد بر پايه اطلاعات است. در سطوح سازماني بيشتر روابط بين مدير و كارمند بر پايه شناخت است. هنگاميكه بعد وفاداري در روابط اعتماد شونده و اعتماد كننده نقش بيشتري ايفا كند اعتماد بر پايه تشخيص شكل ميگيرد.
اين نوع از اعتماد بالاترين درجه اعتماد است. كنترل كردن در اين سطح بسيار ناچيز ميباشد. طول مدت كار كردن افراد با يكديگر و افزايش روابط آنها به صورت رسميو غير رسميدر افزايش اين نوع از اعتماد دخيل ميباشند. بر اساس تفکرات چیلدر، مبناي ديگر اعتماد، ترس است. اين نوع از اعتماد، مبتني بر ترس از تنبيه يا انتقام در صورت نقص نمودن اعتماد ميباشد. در روابط اعتماد ناشي از ترس، افراد سعي ميكنند تا به آنچه كه ميگويند، عمل كنند، زيرا آنها نسبت به پيامدهاي عدم پايبندي به تعهداتشان بيمناك ميباشند.
منبع
حاتمی مازغی،محمدکریم(1392)،بررسی میزان اعتماد به مدیریت در بین آموزگاران مدارس ابتدایی ،پایان نامه کارشناسی ارشد،مدیریت آموزشی،دانشگاه آزاداسلامی هرمزگان
از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید
دیدگاهی بنویسید