الگوهای بامریند از شیوه های فرزندپروری

اکثر پژوهشگرانی که در زمینة اجتماعی کردن کودکان و شیوه های فرزندپروری مطالعه نموده اند، به برخی از ابعاد شیوه های فرزندپروری تکیه کرده اند. به عبارت دیگر، آنها بیشتر تأثیرات ابعاد  گرم بودن و کنترل  و تعهد ؛دخیل شدن  والدین را بر کودکان بررسی کرده اند. به هر حال رویکرد دیگری ، الگوهای بامریند  در زمینة شیوه های فرزندپروری وجود دارد که متکی بر چشم اندازهای نظری مهمی می باشد و بیشتر تحقیقات اخیر در چارچوب این رویکرد صورت می پذیرد. بامریند ، معتقد است که در بررسی شیوه های فرزندپروری نباید بر یک بعد تکیه کرد؛ بلکه، در مطالعات باید به الگوهایی از تعامل کودک و والدین توجه نمود. تأکید ویژة او بر این است که والدین کنترل و اقتدار خود را چگونه بر کودکان اِعمال  می کنند. او دیدگاه خود را با مشخص نمودن والدینی که از درجة بالای کنترل و  درخواست ،   انتظارداشتن  برخوردارند، آغاز می کند. در میان این گروه، والدین با توجه به چگونگی و مقدار تشویق کودکانشان به استقلال و فردیت، متفاوت هستند. همچنین آنها در سطوح   گرم بودن و  پاسخگو  بودن متفاوت هستند .

 والدین دارای اقتدار منطقی

اینگونه والدین کنترل ثابتی را بر کودکانشان اعمال می کنند و مستقل بودن فرزندانشان را تشویق می کنند. در تأکید بر قوانین و اهمیت فرمانبرداری و اطاعت کودکانشان ثابت قدم هستند. رفتارهای رشدیافته ای را از کودکانشان انتظار دارند و در عین حال حقوق کودکانشان را به رسمیت  می شناسند. فرزندان خود را با صراحت و روشنی راهنمایی می کنند و نظم و انضباط تربیتی آنها توأم با گرمی، منطق و انعطاف پذیری و گفت و شنود کلامی است. بنابراین اینگونه والدین، تا حدی اجازة استقلال را به کودکانشان می دهند و مایلند دربارة قوانین و درخواستهایی که برای کودکان در نظر می گیرند، استدلال کنند. علاوه بر این، اینگونه والدین در «گرم» بودن و «پاسخگو» بودن، از درجات بالایی برخوردارند.

 والدین مستبد 

اینگونه والدین در برخورد با کودکان خود بیشتر دستوردهنده بوده و عقیده دارند که کودک باید بدون چون و چرا از دستورات آنها پیروی نماید. در مقایسه با والدین دیگر، صمیمیت کمتری با کودکان خود دارند و کودک را از گفت و شنود کلامی بازمی دارند و برای کنترل رفتار، بیشتر از تنبیه استفاده می کنند .

برنت ؛ ویژگیهای این والدین را اینگونه توصیف می نماید: کنترل بالایی بر کودکانشان اعمال می کنند، ولی فرزندانشان را به مستقل بودن تشویق نمی کنند. همانند والدین دارای اقتدار منطقی، در تأکید بر قوانین ثابت قدم هستند، ولی ارزش امر کردن و اطاعت کردن را بعنوان غایتی معطوف به خود در نظر می گیرند. والدین مستبد به بحث دربارة قوانین و معیارهای رفتاری با فرزندانشان تمایلی ندارند. آنها بر این باورند که کودکان فقط بایستی آنچه را که والدین می گویند، عمل کنند. بعلاوه آنها در  گرم  بودن و  پاسخگو بودن پایین هستند.

 والدین آزادگذار

اینگونه والدین محدودیتهای خیلی کمی را برای رفتارهای فرزندانشان اعمال می کنند. در تأکید بر قوانین و معیارهای رفتاری سست هستند، بندرت از کودکانشان انتظار دارند که در کارهای روزمرة خانواده مشارکت نمایند و بندرت رفتار آنها را هدایت می کنند. با وجود این در ابعاد گرم  بودن و پاسخگو بودن بالا هستند و اجازه می دهند فرزندانشان فعالیتهای خود را تنظیم کنند و بندرت آنها را تنبیه می کنند . مک کوبی و مارتین در سال 1983، سه نوع فوق را از طریق تقسیم بندی خانواده ها بر مبنای سطوح درخواست کنندگی :انتظار داشتن،  والدین : کنترل، سرپرستی ، ضروریات بلوغ  و   پاسخگو بودن : گرم بودن، پذیرش،  تعهد؛  تغییر دادند .

 والدین افراطی ؛ زیاده رو و والدین مسامحه کار ؛سهل انگار

تعریف مجدد شیوه های فرزندپروری در ارتباط با تعامل بین دو بُعد : ذدرخواست کنندگی  ،انتظار داشتن و پاسخگو بودن  والدین تیپ شناسی چهارگانه ای را ایجاد می کند. تفاوت اولیه بین تعریف و تقسیم بندی بامریند و مک کوبی و مارتین این است که تقسیم بندی اخیر بین دو نوع از شیوة آزادگذاری والدین تفاوت قائل می شود .این نوع تیپ شناسی گسترش یافته از شیوه های فرزندپروری بین خانواده های ؛ غیردرخواست کننده  که سطوح پاسخگو بودنشان متغیر است، تفاوت قائل می شود. والدینی که با سطوح پایین  درخواست کنندگی؛ انتظار داشتن و سطوح بالای  پاسخگو بودن  مشخص می شوند، شیوه ای افراطی از شیوه های فرزندپروری را بکار می برند. اینگونه والدین بردبار، گرم و پذیرنده هستند. با وجود این، اینگونه والدین قدرت کمی را اعمال می کنند، خواسته ها و تقاضاهای کمی را برای فرزندانشان در نظر می گیرند و اجازة ؛ خودتنظیمی  قابل توجهی را به کودکان و نوجوانان می دهند.

در مقابل والدینی که نه  درخواست کننده و نه پاسخگو هستند، الگویی از  مسامحه کاری  یا  غیرمتعهد بودن  ؛ غیردخیل بودن را در شیوه های فرزندپروری از خود نشان می دهند. اینگونه والدین نمی توانند بر رفتار «فرزندانشان» نظارت داشته باشند و از علایق گوناگون آنها حمایت کنند. در حالیکه والدین افراطی نسبت به کودکانشان متعهد هستند، والدین مسامحه کار اغلب درگیر مسایل و مشکلات خودشان هستند و به مسئولیتهای خود توجهی ندارند . چه چیزی فرزندپروری مقتدرانه را کارآمدتر می سازد؟

مانند تمام یافته ها، رابطه بین تربیت و رشد کودکان را میتوان به شیوه های مختلف برداشت کرد. والدین کودکان کاملاً سازگار به این دلیل مقتدر هستند که فرزندان آنها از صفات همکاری و اطاعت برخوردارند. اما پژوهش طولی نشان می دهد که فرزندپروری مقتدرانه به پختگی کودکان دارای خلق و خوی متفاوت کمک می کند. به نظر می رسد که فرزندپروری مقتدرانه موقعیتی هیجانی را برای تأثیر مثبت والدین به شیوه های زیر به بار می آورد:

  • والدین صمیمی و دلسوز که از معیارهای که برای فرزندان خود تعیین می کنند اطمینان دارند، الگویی برای رفتار خودگردان و اطمینان بخش می شوند.
  • کودکان از کنترلی که منصفانه و معقول، نه توهین آمیز و خودسرانه به نظر می رسد، بیشتر تبعیت و آن را درونی می کنند.
  • والدین مقتدر توقعاتی از فرزندان خود دارند و استقلالی به آنها می دهند که با توانایی کودکان در پذیرفتن مسئولیت رفتارشان متناسب هستند. این والدین به فرزندان خود اجازه می دهند تا بفهمند افراد شایسته ای هستند که می توانند خودشان کارهایی را با موفقیت انجام دهند و به این طریق به عزت نفس بالا و پختگی شناختی و اجتماعی آنها کمک می کنند.
  • جنبه های حمایت کننده روش مقتدرانه، از جمله پذیرش، روابط خوب و کنترل منطقی والدین به کودکان کمک می کند تا از تأثیرات منفی استرس و فقر خانوادگی در امان بمانند .

به مرور زمان، رابطه بین تربیت و ویژگی های کودکان به طور فزاینده ای دو جهتی می شود . وقتی که والدین صبور ولی قاطع مداخله کنند، به سازگاری مطلوب کمک کرده و زمینه را برای رابطه مثبت والد- فرزند آماده می کنند .

الگوهای جدید فرزندپروری بامریند

بامریند در گزارشهای اخیر خود، هفت نوع شیوة فرزندپروری را مشخص کرده است:

  • اقتدار منطقی: والدینی که چارچوب ثابتی را در تأدیب و انضباط بکار می برند و گرم و پذیرنده اند.
  • مردم سالار: والدینی که در شیوة فرزندپروری خود دارای چارچوب معتدلی اند و فارغ  از قید و رسوم عمل می کنند.
  • غیرآمرانه ؛ غیردستوردهنده  : والدینی که حمایت کننده اند، آزاد از قیود و رسوم عمل می کنند و سست و سهل انگارند.
  • استبدادی, آمرانه : والدین آمرانه کنترل کننده، دارای ثبات، طرد کننده و سنتی اند. والدین استبدادی- آمرانه یکی از دو خرده تیپ آمرانه اند که خیلی دخالت کننده هستند.
  • غیراستبدادی,آمرانه: خرده تیپ دیگر شیوة آمرانه است که والدین دخالت کننده و بانفوذ نیستند.
  • غیرمتعهد ، غیردرگیر: شیوه ای است که در آن والدین طرد کننده و مسامحه کارند.
  • محبت ، مهربانی کافی: شیوه ای است که والدین نمرات متوسطی را در همة ابعاد شیوه های فرزندپروری دارا هستند.

منبع

محمد زاده،زینب،(1393)، رابطه شیوه های فرزندپروری با پرخاشگری و اضطراب کودکان پيش دبستاني،پایان نامه کارشناسی ارشد،روانشناسی عمومی،دانشگاه آزاداسلامی

از فروشگاه بوبوک دیدن نمایید

اگر مطلب را می پسندید لطفا آنرا به اشتراک بگذارید.

دیدگاهی بنویسید

0